چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403  
 
 
حادثه دوم: سرنوشت شوم فلسطين نتيجه سوء تدبير و اهداف كور

حادثه دوم: سرنوشت شوم فلسطين نتيجه سوء تدبير و اهداف كور

آنچه عرب و امت اسلامى بدان دچار گشته ، ضربه‏اى است كه چشم او را كور كرده ، پشتش را شكسته و قلبش را پاره پاره كرده ؛ ضربه‏اى همچون ضربه فلسطين كه عواقب آن فجيع‏تر و دردناك‏تر از خودِ ضربه است . بعد از اين آسيب ، انتظار مى‏رفت كه دولت‏هاى عربى مانند مصر و اردن و لبنان و سوريه و حجاز كه از اطراف بر اسرائيل احاطه دارند ، هر روز بر اسرائيل هجوم آورند و از او انتقام بگيرند ، حتى بعضى از اراضى را كه با حيله و ظلم تصرف كرده ، باز پس گيرند ، ولى مع الأسف  ـ  البته تأسفى بى‏ثمر !  ـ  قضيه بر عكس شد و اين يهود است كه هر روز بر روستاهاى عربى اردن و فلسطين حمله‏ور مى‏شود ، مرزها را در مى‏نوردد و مقررات دولت‏هاى جهانى را محو و زير پا لگدمال مى‏كند و اين دولت‏هاى متجاوز و ظالم مثل يك تماشاگر نظاره مى‏كنند و از ته دل با خوشحالى قهقهه سر مى‏دهند . هنوز يك هفته از اين تجاوزات نمى‏گذرد كه روزنامه‏هاى عربى در لبنان و اردن و عراق با حروف درشت مى‏نويسند: تجاوز يهودى ، صد يا دويست نفر عرب را كشتند ، فلان روستا را ويران كردند ، روستاى ديگرى را سوزاندند ، پنجاه طفل و زن را كشتند ، بيست جنين را سقط كردند و ...   .

از آغاز فاجعه فلسطين تا امروز اين حرف‏ها متناوبا تكرار مى‏شده است .

مثلى است كه مى‏گويد: صبورتر از الاغ ! مقابله اعراب با مظالمى كه حتى الاغ هم در برابر آن توان صبر و شكيبايى ندارد ، فقط گله و شكايت به سازمان ملل است . سازمانى كه خود الهام‏دهنده اسرائيل به چنين اعمالى است . اسرائيل مى‏خواهد اعراب در داخل و خارج محاصره شوند تا براى جمع‏آورى غنايم از اين فرصت حداكثر استفاده را ببرد .

از زمانى كه اعراب فلسطين را از دست داد ، گويى خدا غيرت و حيا و خجالت را نيز از آنان سلب كرده ؛ به طورى كه از انتشار اخبار روزانه و يا هفتگى تجاوز يهود و كشتار اعراب هيچ خجالتى نمى‏كشند و فقط به سازمان ملل و هيئت‏هاى سازشكار شكايت مى‏برند . آرى ، حتى از تكرار اين حرف‏هاى مبتذل هم شرم و حيا ندارند !

اعراب پس از اين كه بارها تجربه كرده‏اند كه سازمان ملل  ـ  يعنى دولت‏هاى بزرگ  ـ  به ريششان مى‏خندند و ضعف عقل آنان را به ريشخند و تمسخر مى‏گيرند ، چرا مقابله به مثل نكنند ؟ حال آن كه سرزمين وسيع‏تر و نيروى انسانى قوى‏تر و آمادگى بيشترى از يهود دارند و نيز قرآنى دارند كه در آن چنين آمده:

«فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم»[1] ؛

هر كه به جور و ستمكارى بر شما تجاوز كند ، او را با مقاومت از پاى درآوريد ، به قدر ستمى كه به شما رسانده است .

يهوديان عمل مى‏كنند و هجوم مى‏آورند ، ولى اعراب فقط حرف مى‏زنند و گله و شكايت مى‏كنند . يهوديان مى‏كشند و مى‏سوزانند ، ولى اعراب فرياد و ضجه بر مى‏آورند ! آرى ، از احساسات نزد اعراب چيزى جز كاغذها و نامه‏ها باقى نمانده است .

در گذشته تاريخ ، يهودى‏ها مصداق اين آيه كريمه بودند ، ولى اكنون اعراب مصداق بارز آن‏اند:

«ضربت عليهم الذلة والمسكنة وباؤا بغضب من اللّه»[2] ؛

بر آنها ذلت و خوارى مقدر گرديد . چون دست از عصيان بر نداشتند ، ديگر بار به خشم و قهر خداوند گرفتار شدند .

اين مصر است كه قهرمانانش جنبش و شورشى توفانى به راه انداختند ، ولى چه زود گرفتار بيچارگى و عذاب شدند . آنها خود را درگير محاكمات و مخاصمات و اتهامات و اعدام‏ها كردند ، ولى دشمن پشت درب‏ها هر روز بر غزه و ديگر مرزها حمله ور مى‏شود و نزديك است با مغتنم شمردن فرصت ، آنها را در درون خانه هايشان غافل‏گير كرده و به جنگ وادارد !

«ما غزى قوم في عقر دارهم الا ذلوا ؛ هيچ قومى در گوشه خانه هايشان به جنگ وارد نشدند ، مگر اين كه خوار و ذليل گشتند» .

آيا عاقلانه‏تر نيست كه اين مشاجرات و محاكمات را ترك كنند ؟ آيا بهتر نبود كه متهمين را موقتا ضمانت مى‏كردند تا دشمن خارجى را دفع كنند و از شر و مكر او رهايى يابند ، آن‏گاه به تصفيه حساب ميان خود پردازند ؟

نمى‏دانم آيا اين سرزمين محكوم شر شده ، يا اينكه خداوند شر را براى آن اراده كرده است ؟ شرق هنوز گرفتار كابوس انگليس و فرانسه بود كه دنياى جديد با استعمار جديد روى آورد ؛ استعمارى زيركانه ، اما دردناك . شايد بحران‏ها و شورش‏هاى ايران و مصر و سوريه و فلسطين ، ساخته دست‏هايى باشد كه در هر خطه‏اى قرار داده شده است ، البته هر ملّتى بضاعت خاص خود را دارد  . همه شرق در دام استعمار و مثلث شوم آن گرفتار آمده و مادام كه اين حرص و طمع طغيانگر در اين دولت‏هاى جبار وجود دارد  ـ  دولت‏هايى كه شيطان طمع هر عدل و رحمتى را از آنها سلب كرده  ـ  نه تنها شرق بلكه همه عالم روى آسايش را به خود نخواهد ديد . اين طاعون مضاعف بر پيكره اين سرزمين‏ها از پس پرده‏اى نازك ضربه مى‏زند .

در فلسطين ، صهيونيست‏ها را مسلط كرده‏اند و آشكارا براى ضربه وارد آوردن به اعراب وقيحانه ، بدون هيچ ملاحظه و يا پرده‏پوشى ، به آنها كمك مى‏رسانند . تا امروز هم به طور مستمر صهيونيست‏ها را با سلاح‏هاى آتشين و ارسال ميليون‏ها دلار مساعدت كرده‏اند . اينها مايه نكبت اعراب و تقويت دشمن آنها است .

همه دولت‏هاى عربى چنان تسخير شده و خاضع‏اند كه دشمن به هر كيفيت كه بخواهد ، با آنها بازى مى‏كند: آنها را مانند گوى به جلو و عقب پرتاب مى‏كند ، يكى را توسط ديگرى مى‏كوبد ، فرعون مصر را با هامانى از سپاهيان خود او مى‏كوبد ، و به هامان مى‏گويد اگر در برابر من سر فرود نياورى ، با هامان ديگرى از قوم خودت به تو نيز ضربه مى‏زنم . در لبنان و سوريه نيز وضع اين چنين است . البته هنگام ضرورت سيره همان سيره است . آرى ، هرگز ساير غم‏ها و مصايب مانند مصيبت فلسطين نيستند . اين مصيبت استخوان را مى‏شكند و پوست و گوشت را ذوب مى‏كند .

گفته شده است : «بدترين بلايا آن است كه انسان را به خنده آورد» . از جمله چيزهاى گريه‏آور و خنده‏آور اين است كه گروهى مسلحانه با سلاح‏هاى جهنمى ، بمب‏ها و اسلحه‏ها و توپ‏ها ، شبانه به روستاييانى كه هيچ جرمى مرتكب نشده و با احدى سر جنگ نداشته‏اند ، حمله مى‏آورند و روستاهاى آنها را با خاك يك‏سان مى‏كنند ، زن و مرد و كوچك و بزرگ را زير اين سلاح‏هاى خرد كننده به هلاكت مى‏رسانند و در پايان بعد از اين همه جنايت ، بدون اين كه با هيچ مانعى مواجه شوند ، سالم ، راه بازگشت را پيش مى‏گيرند !

آيا جهان در تاريخ گذشته مانند اين جنايات را حكايت كرده است ؟ عرب كجا است ؟ حكومت‏هاى عربى كجايند ؟ كجا است پيوند جمعى ؟ آيا غيرت و حميت و شهامت عربى اقتضا نمى‏كند كه اعراب در سپيده‏دم شبى چنين شوم به قيام برخيزند ؟ آيا دولت‏هاى عربى و ملت‏هاى آنها براى پاك كردن لكه ننگ و گرفتن انتقام ، بر اسرائيل مى‏تازند ؟

در اين صورت ، اگر دشمن را هلاك كنند و سرزمينشان را بازگردانند و كرامتشان را با جان‏فشانى در راه شرف حفظ كنند ، مصداق اين كلام‏اند : «مرگ بهتر از زندگى با ذلت و عار است» .

و نيز گفته شده است : «هر كس اهانت شود ، ولى به خاطر از دست رفتن كرامت خود خشمگين نشود ، الاغى بيش نيست !»

گويى عرب براى خود هيچ كرامتى قائل نيست تا به فكر محافظت آن باشد و يا خود را به خاطر آن فدا كند . فاجعه‏آميزتر اين كه اعراب دوباره به همان سبك‏سرى و ابتذال پيشين بازگشته‏اند و شكايت و دادخواهى نزد آمريكا و انگليس برده‏اند . جالب اين كه انگليس ، اين مادر مهربان يهود ، يادداشتى به وزارت عراق فرستاد كه در آن چنين آمده است : «حكومت بريتانيا از حكومت اسرائيل انتظار دارد كه مسئولين را از اين تجاوز منصرف و وادار به عدالت كنند» .

به سياق چنين يادداشتى بنگر و بعد از آن هر چه مى‏خواهى ، بخند يا گريه كن . به كلمه «انتظار دارد» خوب دقت كن و به اين شوخى‏ها و ياوه‏هاى آشكار خوب بينديش !

آيا عرب شعورى دارد ؟ صرف‏نظر از رحمت و عدالت ، آيا كمترين ملاحظه‏اى در ميان دولت‏هاى ظالم وجود دارد ! عجيب‏تر از فريادهاى اين وزرا ، يادداشتى است كه سفارت به آنها مى‏دهد ، متقابلاً وزرا و سفارت همديگر را قانع مى‏كنند و هيچ به فكر مقابله با ظالمين نيستند . اى كاش كمى هم به اين مهم مى‏انديشيدند ! مع الوصف آنها يهود را جاودانه كردند و بر جان و مال مسلمانان مسلط ساختند و درست به همين دليل نزد غربى‏ها صاحب اعتبار شدند .

اگر اعراب به اتحاد كلمه روى مى‏آوردند و نيروهاى رزمى و انسانى خود را متمركز مى‏كردند و در فلسطين به اسرائيل هجوم مى‏آوردند ، ملت‏هاى عرب به آسايش عظيمى دست مى‏يافتند . بر هر فرد عرب بلكه بر همه مسلمانان واجب است هر چه در توان دارند  ـ  اعم از مال و جان و عِده و عُده  ـ  به كار گيرند و با براندازى اين جرثومه خبيث كه ريشه و اصل هر فساد در جسم بشريت است ، حق خود را باز ستانند .

در شرايطى كه يهوديان با انجام اعمال فجيعى كه در ديرياسين و ديگر اماكن مرتكب شده و با مواد منفجره‏اى كه كوه‏ها و دره‏ها را ويران مى‏كند ، به ساكنان روستاهاى اردن حمله‏ور گشته و صدها زن و مرد و كودك را هلاك كرده‏اند ، ديگر وضع روستاهاى خالى از سكنه روشن است و ويرانى اين اماكن جاى خود دارد .

فضيحت‏هاى اعمال يهود همه مقررات بين‏المللى را نابود كرده است ؛ از اين رو ، نابود كردن يهود بر همه واجب است . اين تنها وظيفه دولت‏هاى عربى نيست ؛ هر چند در درجه اوّل دولت‏هاى عربى بايد به اين مهم اقدام كنند . بدون شك اگر اعراب با راستى و خلوص ، نصرت يكديگر را مد نظر قرار مى‏دادند ، خداوند نيز آنان را يارى مى‏كرد و بر دشمن مسلطشان مى‏ساخت ، اما مشروط بر اين كه با هم‏پيمانان خود حيله و خدعه نكنند و با تمسك به چنين سازشى كه پشت آنها را شكسته ، در صدد مقابله بر نيايند: «لا يلدغ المؤمن من جحر مرتين ؛ مؤمن از يك سوراخ دو بار گزيده نمى‏شود» .

حضرت امام كاشف الغطاء از زمانى كه بنا به دعوت مجلس اسلامى اعلا در سال 1350 هجرى به قدس سفر كرد و با چشم خود يورش وحشيانه صهيونيست‏ها و پشتيبانى آشكار انگليسى‏ها را از آنان با وجود كمى تعداد مسلمانان و نداشتن امكانات مبارزه آن هم در برابر دو دشمن سرسخت مشاهده و احساس خطر كرد و خود از نزديك موضع درد را لمس كرد ، به همين منظور ، سلسله سخرانى‏هايى را براى مسلمانان ترتيب داد و با سر دادن بانگ هشدار و انذار ، آنها را از در افتادن به گرداب بدبختى برحذر داشت .

آن بزرگوار به آنها آگاهى داد تا آمادگى جهاد و حفظ سرزمين خود را پيدا كنند ؛ حفظ سرزمين‏هاى مقدسى كه به منزله وديعه و امانت‏هاى سلف امين است كه به دست اين خلف ذليل و خوار رسيده است .

اى كاش خطبه‏هايى را كه آن حضرت در قدس و حيفا ، يافا ، جنين ، بيروت ، دمشق ، بصره و بغداد و دانشگاه هندى در نجف و مسجد كوفه ايراد كرده‏اند ، جمع شده بود . البته به جز آن چه از ملاقات‏ها و فتاوا و پاسخ‏هاى آن حضرت كه در روزنامه‏ها منتشر شده  ـ  و خود بالغ بر كتابى عظيم و مجموعه‏اى كامل و شامل است ـ متأسفانه بيشتر آنها هنوز منتشر نشده است . مقالات ، خطب و فريادهاى آگاه كننده آن بزرگ‏مرد ، مسلمانان را بيدار و آنها را براى مساعده و مجاهده آماده ساخت .

اگر مكارى و حيله‏گرى و تسليم شدن دولت‏هاى عربى نبود ، فلسطين تا كنون به پيروزى رسيده بود و ضعيف‏ترين بخش آن منطقه يهودى‏نشين محسوب مى‏شد . در آن صورت ، يهوديان به آن چه در اختيارشان قرار داده مى‏شد ، قانع مى‏شدند و ذليلانه و حقيرانه روزگار مى‏گذراندند ، ولى سوء تقدير يا به عبارتى سوء تدبير و مطامع و اهداف كور ، فلسطين را دچار چنين سرنوشتى كرده و چه مى‏دانيم «لعل اللّه يحدث بعد ذلك أمرا و يجعل بعد العسر يسرا ؛ شايد خداوند امرى نو پديد آورد و پس از سختى ، موجب آسايش گردد» .



[1]  . سوره بقره ، آيه 194 .

 

[2]  . سوره بقره ، آيه 61 .

 

 
امتیاز دهی
 
 

 
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

دبيرخانه كنفرانس‌هاي بين‌المللي
مجری سایت : شرکت سیگما