«چند ماه قبل برتون برى ، سفير فعلى آمريكا ، با منشى و مترجمش در همين كتابخانه به ديدار من آمدند . من به او گفتم:
شريعت اسلام كه شريعت كاملى است و همه فضايل را در خود جمع دارد ، ما را به اكرام و احترام مهمان و خوشامدگويى و استقبال شخص غريب ـ چه دوست و چه دشمن ـ به رغم اين كه آيين و كيش و نژاد ديگرى داشته باشد ، سفارش كرده است . ما با تمسك به چنين آداب نيكويى مقدمتان را گرامى داشته و به شما خوشامد مىگوييم ؛ هر چند قلبهامان از دست شما آمريكايىها خونين است ؛ زيرا از شدت ضربهاى كه به ما زدهايد ، طاقت صبر و سكوت نداريم . قبل از دوران انزوايتان و قبل از اينكه با دولتهاى غربى مختلط شويد و اخلاق مبتذل غربى را از آنان فرا بگيريد ، ما شما را مردانى نمونه مىپنداشتيم ؛ گويا ملائكه آسمان بوديد كه به نفع بشر به زمين نزول كردهايد ، ولى پس از فاجعه فلسطين مشت شما براى ملتهاى آزاده جهان باز شد . شما با مسلط ساختن اراذل وحشى صهيونيست بر مردمى كه هزاران سال صاحبان سرزمين خود بودند و تبعيد كردن نهصد هزار نفر از افراد شريف و عزيز آن ديار كه خود صاحبان ثروت و نعمت بودند و اكنون پس از آن عزت و شوكت مجبور شدهاند ذليلانه در صحراها و بيابانهاى خشك و خالى در جست و جوى اندك قوت و غذا و لباسى مثل فقراى دوره گرد روزگار گذرانند ، نقاب از چهره خود برداشتيد . تا كنون تاريخ چنين قساوت و ظلمى را حتى از نرون ـ كه در ظلم وجود زبانزد روزگار است ـ سراغ ندارد» .
سفير خطاب به امام كاشف الغطاء چنين گفت: «اين امت ضعيف كه هيتلر در حق او ظلم كرده و از وطن اصلىاش رانده ، امروز وطن خود را از دست داده و عادت ما هم رحم و شفقت به ضعيف و مظلوم است» .
امام در اين جا سخن سفير را قطع كرد و در حالى كه از شدت خشم مىلرزيد ، گفت: «نابود باد چنين رحم و عطوفتى كه مظلوم را با ظلمى فجيعتر و هولناكتر يارى مىكنيد ! با يارى كردن به آنها به ما ظلم مىكنيد و آنها را در خانههاى ما اسكان مىدهيد تا ما را آواره كنيد ! آيا شما هرگز خواستهايد آنها را در سرزمين آمريكا و اراضى پهناور آن اسكان دهيد ؟ وانگهى اگر خصلت شما يارى به مظلوم است ، امروز اعراب مظلوم واقع شدهاند ، چرا آنها را از طريق بازگرداندن به وطنشان يارى نمىكنيد ؟ فرانسه و انگليس همپيمانان شما ، باران بمبهاى جهنمى خود را بر سر آزادگان عرب در الجزاير و تونس و مراكش با كينهتوزى و دشمنى ظالمانه فرو مىبارند ؛ چرا اعراب را يارى نمىكنيد و فرانسه را از اين ظلم فجيع باز نمىداريد ؟»
سفير پاسخ داد: «اينها فقيرانى بودند كه با اشغال كشورشان از سوى فرانسه ثروتمند شدهاند و اكنون عليه فرانسويان شورش و طغيان به راه انداختهاند . پس ناچار بايد آنها را تأديب كرد» .
امام فرمود: «اين چه منطق عجيب و غريبى است ؟ فرانسه از اموال پاريس و مرسيليا آنها را ثروتمند نكرد . اگر هم واقعا آنها را ثروتمند كرده باشد ، از بركات و خيرات سرزمين خود آنها است كه فرانسه يك هزارم آنچه را گرفته ، به آنها پس داده است . اهالى مغرب نه زمينى را غصب و نه مالى را از فرانسه غارت كردهاند تا به موجب آن مستحق مجازات و محاربه و اخراج و آوارگى باشند ؛ برعكس ، غاصبان و غارتگران اصلى فرانسوياناند كه بايد از سرزمينهاى آنها خارج شوند و آن را به صاحبان اصلىاش واگذار كنند تا مردم از شر آنها خلاصى يابند . اين استعمار ظالمانه شما و همپيمانان شما انگلستان و فرانسه مردم را به ترس و وحشت انداخته ؛ به گونهاى كه با فرار از دام چنين استعمارى به دامن كمونيسم افتادهاند ، والاّ كمونيسم چه ويژگى مثبتى دارد تا مردم بدان رغبت كنند و دست از اديان مقدس و مبانى فكرى صالح خودشان بردارند ؟»
سفير آمريكا گفت: «من هنگام ورود به كتابخانه شما با ديدن اين كتب حيرتزده شدم ، آيا شما كتابى هم ضد ما داريد ؟»
امام فرمود: «ميزان تأثير كتب چقدر است ؟ قلوب مردم همه بر ضد شما است و شناعت و زشتى اعمال شما كه ـ پشت عرب را شكستهايد ـ چنان است كه مردم از شما دل پرخونى دارند» .
فاجعه اشغال فلسطين عظيمتر از خسارت اندلس
«قضيه فلسطين و مصيبت سهمگين آن تاب و توان و صبر و سكوت را از كف ما ربوده است . اين قضيه مانند غصب ديگر سرزمينها از جمله بهشت گمشده اندلس كه توسط دول ظالم و طاغى صورت گرفت ، نيست . اندلس متعلق به اسپانيا بود كه پس از هشت قرن ، صاحبان قبلىاش دوباره آن را باز ستاندند . در اين قضيه بيشترين گناه به گردن پادشاهان كشورهاى اسلامى آن دوران بود كه به سبب ايجاد اختلاف و درگيرى و جنگ ميان آنها دشمن هم فرصت را غنيمت شمرد و با خارج كردن آنها از اين جزيره ، كمر به نابودىشان بست . اعراب اين خطه را چنان آباد كرده بودند كه گويى باغى از باغهاى بهشت است . البته سخن در اين باره چندان مهم نيست ؛ زيرا اين سرزمين در حاشيه قرار داشت و سرزمين عرب محسوب نمىشد ، ولى فلسطين در قلب سرزمينهاى عربى واقع شده و به آنها تعلق دارد ، از هزاران سال قبل از اسلام و بعد از آن در تصرف اعراب بوده و آنگونه كه مورخين جديد و قديم بيان كردهاند ، قوم يهود هيچ حقى در آن سرزمين نداشته است . اگر چنانچه يارى و مساعدت شما به يهوديان نبود و اگر خذلان و خوارى دولتهاى عربى نبود ، هرگز احتمال آن وجود نداشت كه با اشاره سر انگشتان شما اين منطقه در حوزه تصرف يهود قرار گيرد و آنها بتوانند در آنجا تشكيل دولت دهند . اين وضعيت اسفناك پس از زمانى است كه سپاهيان عرب پيروزمندانه تل آويو را محاصره كردند .
مدت 25 سال امتى عزيز با مردان و زنان و كودكان قهرمانش بدون دريافت كمترين كمك و مساعدتى از هيچيك از حكومتهاى مسلمان به جنگ با انگليسها و صهيونيستها پرداختند تا اينكه دولت استعمار و مزدوران صهيونيست را از فكر تسلط بر خويش عاجز ساختند و تجاوزگران ناگزير به اين فكر افتادند كه با حيلهگرى و به دست حكومتهاى عربى به آنها ضربه بزنند .
حكومتهاى غربى كه در آغاز دست يارى به آنها داده بودند ، اينك از در مكر و خيانت وارد شدند و امروز اگر در صدد شستن لكه اين ننگ از دامن خود برنيايند و اين سرزمين را به اهل آن باز نگردانند ، مسئوليت خطيرى به عهده آنها است . ملتهاى عرب هم به خاطر سكوت در برابر خائن مسئولاند و چه بسا گناه سكوت در مقابل ظلم و خيانت از نفس خيانت عظيمتر باشد .
لو كان فينا حياة يا جميل لما
طالت لدينا حياة الخائنين سنة
عندى سواء لعمرى في الخيانة من
خان البلاد و من ابقى على الخونة
«اى عزيز ، اگر ما را حياتى مىبود ، زندگى خيانتكاران حتى يك سال هم به طول نمىانجاميد .
به جان خود سوگند دو كس نزد من مساوىاند: آن كس كه به سرزمينى خيانت ورزد و آن كس كه در برابر چنين خيانتى ساكت و منفعل باقى ماند» .
و شما اى دولتهاى متجدد ، اى آمريكايىها ! رئيس سابق شما «نرومان» به اشتباه افتاد ، آيزنهاور نيز در تكرار اين اشتباه پيرو او شد ؛ اشتباهى شوم كه بر اثر آن لكه ننگ سياهى بر پيشانى ملتهاى آمريكايى ظاهر شد كه ننگ و رسوايى آن تا ابد بر شما آمريكايىها و انگليسىها باقى خواهد ماند . اگر در پى جبران اين اشتباه برنياييد و از اين ورطه خود را خلاص نكنيد ، يقين بدانيد دشمن به زودى بر شما مسلط شده و شما را نابود خواهد كرد .
عنقريب بيشتر جهانيان به اين مبادى ويرانگر گرايش پيدا خواهند كرد و اين مبادى كه شما آن را دموكراسى نام مىنهيد در مبادى سوسياليستى ذوب و مضمحل خواهد شد . اگر شما به مردم رحم نمىكنيد لااقل به خودتان رحم كنيد . اگر بر چنين حالى باقى بمانيد ناگزير هلاكت سرنوشت حتمى شما خواهد بود . «إن اللّه لا يغيّر ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم» . هم شما و هم دولتهاى دنبالهرو شما به سرعت نابود و تباه خواهيد شد» .
سفير آمريكايى گفت: «ما هر سال ميليونها دلار براى كمك به پناهندگان فلسطينى و اداره زندگى آنها مىپردازيم» .
امام فرمود: «اين نه مايه حسن شما و نه جزاى خيرى است كه به آنان مىدهيد . شما سعى كنيد فلسطينىها را به سرزمين خودشان باز گردانيد و يهود ـ اين مايه روشنى چشمتان ـ را از آنجا بيرون كنيد و حتى به يك نفر از پناهندگان هم يك دلار ندهيد تا دلارهايتان براى خودتان باقى بماند . البته همه آنچه شما مىپردازيد ، به قيمت يك قريه از فلسطين كه غصب كردهايد ، نيست . همچنين شهرهايى مثل حيفا ، يافا ، عكا و امثال آن نيز در اشغال شما است . اى مردم ، مسلمانان فلسطينى عرب باكرامتاند ، ذلت نمىپذيرند و مرگ نزد آنها از اين زندگى بهتر است» .
وقتى سخن امام به اين روشنى و صراحت رسيد ، آثار تأثير و شكست در چهره آن آمريكايى ظاهر شد . سپس سفير گفت: نه ، نه ، اى شيخ ، و بلند شد و رفت . ولى بعد از چند روز ، نامهاى به زبان انگليسى از مصر فرستاد و قصد داشت به اين وسيله توجه امام را به خود جلب كند . در آن نامه چنين آمده بود: «من از اين صراحتى كه تا كنون از احدى نديده بودم ، شگفتزده شدم . به زودى آنچه را فرموديد ، به مسئولين ابلاغ مىكنم».