حسن يوسفى اشكورى
آل كاشف الغطاء ، خاندانى از علماى شيعى امامى عراق در سده 13 و 14 ق / 19 و 20 م اين خاندان از قبيله بنى مالك است و گفته شده است كه از مالك بن حارث بن عبد يغوث معروف به اشتر نخعى (د 37 ق / 657 م) ، صحابى بنام امام على عليهالسلام ، نسبت مىبرد (امين ، 4/99) ؛ از اين رو ، به افراد آن ، مالكى نيز گفته شده است . نياكان آنان در جناجيه يا جناجيا و يا قناقيا ، از روستاهاى پيرامون شهر حلّه ، مىزيستند و در اواخر سده 12 ق / 18 م پدر شيخ جعفر به نجف كوچيد و بدين جهت افراد آل كاشف الغطاء به جناجى نيز شهرت يافتند (همو ، 4/100) .
عالمان معروفى از آل كاشف الغطاء برخاستهاند كه هر كدام در روزگار خود منشأ اثرات مهمّ علمى و سياسى در عراق و ايران و برخى از كشورهاى اسلامى و جوامع شيعى بودهاند . از ويژگىهاى اين عالمان ، اصولى بودن آنان و مبارزه پىگير ايشان با عالمان اخبارى است . از اين رو ، اينان در گسترش انديشههاى اصولى وحيد بهبهانى (د 1207 ق / 1792 م) مشهور به استاد كل و انتقال آن به عالمان و فقيهان سده 14 ق / 20 م نقش مهمّى ايفا كردهاند .
چهرههاى بنام آل كاشف الغطاء ايناناند:
1 . جعفر بن خضر بن يحيى جناجى حلّى نجفى ، كاشف الغطاء (1156 ـ 1227 ق / 1743 ـ 1812 م): بنيانگذار آل كاشف الغطاء و معروف به جعفر كبير و شيخ مشايخ . وى فقيه ، اصولى ، متكلم ، محقق ، نويسنده ، مرجع تقليد شيعى ، اديب و شاعر بود . پس از آنكه اثر فقهى مشهور خود «كشف الغطاء» را نوشت به «كاشف الغطاء» ملقب گشت .
پدر او خضر ـ كه از عالمان و زاهدان روزگار خود شمرده مىشد ـ از جناجيه به قصد تحصيل به نجف آمد و در همان شهر ماند و در 1181 ق / 1767 م درگذشت (معلم حبيب آبادى ، 3/852 ؛ آقابزرگ ، طبقات ... ، 249) .
جعفر در نجف زاده شد و نزد پدر مقدمات علوم را خواند و پس از آن خارج فقه و اصول را نزد عالمان و فقيهان بنام عراق مانند سيد صادق فحّام (1124 ـ 1205 ق / 1712 ـ 1790 م) ، شيخ محمد دورقى (د 1187 ق / 1773 م) ، شيخ فتّونى ، وحيد بهبهانى در كربلا ، و اندكى نزد سيد محمد مهدى بحر العلوم (1155 ـ 1212 ق / 1742 ـ 1797 م) در نجف فرا گرفت و خود از مجتهدان و عالمان بلندآوازه گرديد و به تدريس پرداخت . در حوزه درس او عالمان بسيارى شركت كردند كه عدّهاى از آنان خود از فقيهان و محققان بزرگ شدند و در عرصه علوم دينى عراق و ايران درخشيدند . از آن ميان مىتوان به اين كسان اشاره كرد: شيخ محمد حسن نجفى صاحب جواهر (د 1266 ق / 1849 م) ، شيخ اسداللّه دزفولى كاظمى (د 1234 ق / 1818م) ، شيخ على هزار جريبى (د 1254 ق / 1838 م) ، شيخ محمد تقى اصفهانى (د 1248 ق/ 1832 م) ، شيخ محسن اعسم (د 1238 ق / 1822 م) ، سيد محمد بن امير معصوم رضوى (د 1255 ق / 1839م) ، سيد محمد باقر اصفهانى (د 1260 ق/ 1844 م) ، شيخ ابراهيم كلباسى (د 1261 ق / 1845 م) ، سيد صدرالدّين عاملى (د 1263 ق / 1846 م) و چهار تن از فرزندانش: موسى ، على ، حسن و محمد (حرز الدين ، 1/152 ـ 153) . كسانى چون شيخ احمد احسايى (د 1241 ق / 1825 م) ، شيخ عبد على بن اميد گيلانى ، شيخ ملا على رازى نجفى ، شيخ اسد اللّه دزفولى و سيد عبداللّهكاظمى شُبَّر (د 1242 ق / 1826 م) ، از او اجازه روايت يافتهاند (همانجا) .
تبحّر و مهارت كاشف الغطاء بيشتر در فقه و اصول بود و آثار او در اين دانشها به ويژه كتاب كشف الغطا ، نشانه چيرهدستى او در استنباط احكام است . وى اين كتاب را در ضمن سفر به ايران نوشته ؛ در حالى كه جز كتاب قواعد علاّمه حلّى كتاب ديگرى همراه نداشته است . چنين نقل شده كه شيخ مرتضى انصارى (1214 ـ 1281 ق / 1799 ـ 1864 م) گفته است: اگر كسى قواعد و اصول اين كتاب را بداند ، نزد من مجتهد است . او خود ادّعا كرده است كه اگر همه كتابهاى فقهى از دسترس من بيرون رود ، باز قادر خواهم بود همه ابواب و مباحث فقهى را از آغاز تا انجام بنويسم (قمى ، 70) . تبحّر علمى و فقهى او مورد تأييد فقيهان معاصرِ او و پس از او است .
شيخ جعفر پس از درگذشت بحرالعلوم ، به رهبرى دينى شيعيان عراق و ايران و ديگر كشورها دست يافت و بر شهرت و نفوذ اجتماعى و سياسى او افزوده شد . با اين كه پيش از شيخ مرتضى انصارى نظريه وجوب تقليد از اعلم چندان رواج نداشت و از اين رو ، مقلّدان شيعى همزمان از مجتهدان مختلف و عمدتا محلّى و منطقهاى تقليد مىكردند ، كاشف الغطاء عملاً مرجع تقليد شيعيان جهان گرديد .
در روزگار كاشف الغطاء برخورد علمى سختى ميان عالمان اصولى و اخبارى شيعى پديد آمده بود و هر يك از آن دو طايفه مىكوشيد نظر خود را اثبات و نظر مخالف را رد و محكوم كند . شيخ جعفر كه از تربيتيافتگان مكتب اصولى وحيد بهبهانى و طرفدار اجتهاد و استنباط و مدافع به كارگيرى عقل و استدلال در درك عقايد و احكام شرعى بود ، به دفاع از علم اصول برخاست و با همه توان به معارضه با علماى اخبارى و نظريه آنان برخاست . نمود برجسته اين جدال ، برخورد شديد او با شيخ محمد بن عبدالنّبى نيشابورى (د 1232 ق / 1816 م) ، عالم اخبارى مشهور ، بود كه بر اثر آن ، ميرزا محمد احساس خطر كرد و به ايران آمد و به فتحعلى شاه پناه برد . شيخ جعفر نخست كتابى زير عنوان كشف الغطاء عن معايب ميرزا محمد عدّو العلماء در ردّ آراى او نوشت و آن را براى شاه ايران فرستاد (آقا بزرگ ، الذريعة ، 18/45) ، و آنگاه خود به ايران آمد و كارى كرد كه شاه قاجار ، شيخ محمد را از خود راند (همو ، طبقات... ، 250) . وى سپس ضمن سفر به اصفهان كتاب ديگرى به نام الحقّ المبين فى¨تصويب المجتهدين و تخطئة جهّال الاخباريين براى فرزند خود شيخ على نوشت و باز هم نظريّات اخباريان را رد و محكوم كرد (همو ، الذريعه ، 7/37) . ميرزا محمد اخبارى نيز كتابى با عنوان الصيّحة بالحقّ على من اَلْحَدَ و تزندق در ردّ كتاب ياد شده ، تأليف كرد (همو ، همان ، 7/38) .
بارى ، كوششهاى علمى و عملى او در برابر عالمان اخبارى ، نقش مهمى در تضعيف نفوذ اين عالمان در سالهاى پس از آن ايفا كرد .
ستيز ديگر شيخ با وهابيان در عراق انجام گرفت . در سالهاى آخر سده 12 ق / 18 م پيروان محمد بن عبدالوهاب (1111 ـ 1207 ق / 1699 ـ 1792 م) در عربستان سر به شورش برداشتند و با ادعاى پيرايشگرى دينى ، با بسيارى از معتقدات فرقههاى مختلف اسلامى ـ و بيشتر شيعيان ـ مخالفت ورزيدند و در عمل تلاش گستردهاى را براى مبارزه با آن چه خود مظاهر غير دينى و شرك آلود مىخواندند ، آغاز كردند . دامنه اين طغيان از مرزهاى عربستان و مكّه و مدينه گذشت و به عراق كشيده شد و دو شهر كربلا و نجف مورد هجوم وهابيان قرار گرفت . در حمله آنان به نجف ، شيخ جعفر كاشف الغطاء به دفاع از شهر و مقدسات و مردم آن برخاست و خود مسلّح شد و ديگر عالمان و طلاب و مردم را نيز مسلح ساخت و با مهاجمان جنگيد و سرانجام آنان را مجبور به فرار كرد . وى پس از آن دستور داد ديوارى استوار بر گرد شهر نجف بكشند تا به هنگام تاخت و تاز وهابيان ، شهر و مردم آن در امان باشند . در صحنه مبارزه علمى نيز وى كتابى به نام منهج الرّشاد لمن اراد السّداد در نقد و ردّ آراى وهابيان نوشت كه گويا نخستين كتاب در اين زمينه بود (همو ، طبقات ... ، 251) .
كاشف الغطاء دوبار به حج رفت . يك بار در 1186 ق/ 1772 م و ديگر بار در 1199 ق / 1874 م . در 1222 ق / 1807 م عازم سفر به ايران شد و از شهرهاى بزرگ ايران مانند تهران ، اصفهان ، قزوين ، يزد ، مشهد و رشت ديدار كرد و در همه جا از سوى مردم و علما به گرمى پذيرفته شد . جماعات و اجتماعات باشكوهى ترتيب داد و در همه جا با مردم سخن گفت . شيخ جعفر كه در اين اوان در اوج شهرت و اقتدار دينى و سياسى بود ، در تهران به ديدار فتحعلى شاه قاجار رفت و در اين ديدار شخصا كتاب كشف الغطاء را به شاه تقديم كرد و براى جهاد با كافران و گردآورى سربازان و ستاندن ماليات و زكات از مردم به منظور سامان دادن سپاه ، اجازه رسمى به او داد (كاشف الغطاء ، 394) . اين فتوا در جريان جنگ اول ايران و روسيه (1218 ـ 1228 ق / 1803 ـ 1813 م) صادر شد .
كاشف الغطاء نزد دولتهاى ايران و عثمانى از اعتبار فراوان برخوردار بود و از اين رو ، در موارد لازم از نفوذ كلام او در رفع اختلافات دو كشور استفاده مىشد . وى به اجراى احكام اسلام به ويژه حدود و ديات و تعزيرات و امر به معروف و نهى از منكر اعتقاد راسخ داشت و با تمام قدرت و امكانات خود در اين راه مىكوشيد . گاهى نيز پاى فشردن او در اجراى حدود ، به حوادثى منتهى مىشد (امين ، 4/102) . شيخ در رسيدگى به وضع تهىدستان اهتمام مىورزيد . از توانگرى مىگرفت و به نيازمندان مىداد و گاهى براى يارى رساندن به محرومان ، شخصا اعانه جمع مىكرد .
آثار: از كاشف الغطاء آثار علمى متنوّعى به جاى مانده كه عمدتا در فقه ، اصول ، كلام و ادب عربى است:
1 . الحقّ المبين في تصويب المجتهدين و تخطئة الاخباريّين: چاپ تهران ، 1306 ق و 1319 ق ؛
2 . كشف الغطاء عن خفيّات مبهمات الشّريعة الغّراء: تهران ، 1271 ق و 1317 ق ؛
3 . بغية الطّالب في معرفة المفّوض والواجب: رسالهاى عمليّه و كوتاه كه بخش اول آن در اصول عقايد و بخش دوم آن در احكام است . آقا بزرگ مىگويد كه نسخههاى بسيارى از اين كتاب را ديده است (الذريعه ، 3/133) . نسخهاى خطى از آن در كتابخانه آيت اللّه مرعشى و نسخهاى ديگر در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران موجود است . اين رساله توسط گل محمد مامقانى به فارسى ترجمه شده و ترجمه ديگرى از آن به وسيله داماد شيخ ، اسداللّه دزفولى ، تحت عنوان تحفة الرّاغب انجام شده است (همو ، همان ، 3/134) ؛
4 . التحقيق والتّنقير فيما يتعلّق بالمقادير: به گفته آقا بزرگ همراه خصايص يوم الجمعة اثر شهيد ثانى چاپ شده است (همان ، 3/485) ؛
5 . الرّسالة الصّوميّة: آقا بزرگ گويد كه نسخههاى خطى متعددى از آن ديده است (همان ، 11/205) ؛
6 . مشكاة المصابيح: شرحى است بر منظومه فقهى مشكاة الهداية تأليف سيّد محمد مهدى بحرالعلوم ؛
7 .رسالة في العبادات الماليّة: كتابى فقهى است و نسخهاى خطى از آن در كتابخانه وزيرى يزد موجود است ؛
8 . غاية المراد في احكام الجهاد: كتابى فقهى است كه به درخواست عباس ميرزا (1202 ـ 1249 ق / 1787 ـ 1813 م) در 1227 ق / 1812 م نوشته شده است . به گفته آقا بزرگ نسخهاى خطى از آن در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است كه در 1261 ق / 1845 م وقف شده است . نيز به گفته وى نسخهاى خطى از آن در كتابخانه سپهسالار (سابق) با عنوان الحسام البتّار في قتال الكفّار موجود است (همان ، 16/16 ـ 17) ؛
9 . منهج الرّشاد لمن اراد السّداد: اين كتاب ردّ و نقد آراى وهّابيان است و به گفته آقا بزرگ در 1343 ق / 1924 م چاپ شده است (همان ، 3/186) . نسخهاى خطى از آن در كتابخانه وزيرى يزد موجود است .
2 . موسى بن جعفر (1180 ـ 1243 ق / 1766 ـ 1827م): فقيه ، اصولى ، اديب و شاعر ، فرزند ارشد شيخ جعفر كاشف الغطاء . وى در نجف چشم به جهان گشود . مقدمات علوم و خارج فقه و اصول را نزد پدر آموخت و به درجه اجتهاد رسيد . در حيات پدر از ياران او در تدريس ، فتوى ، حلّ و فصل مرافعات و مراجعات مردم بود . برخى از علما ، موسى را در دقّت نظر علمى و فقهى بر پدرش ترجيح دادهاند (امين ، 10/178) . شاگردان بسيارى از جمله برادرش شيخ حسن و شيخ محمد حسن (صاحب جواهر) ، از حوزه درس او بهره گرفتهاند . شيعيان عراق از پشتيبانى شيخ موسى در برابر حاكمان عثمانى و وهابيان و ديگر مخالفان برخوردار بودند . در 1231 ق / 1815 م كه احتمال هجوم وهابيان به نجف مىرفت ، دستور داد بار ديگر ديوارى استوار بر گرد شهر بسازند . وى به منظور حفظ دارايى آستان امام على عليهالسلام ، همه چيزهاى گرانبها و قابل حمل حرم را پس از صورتبردارى دقيق به بغداد انتقال داد و در خزانه دولتى به امانت نهاد و پس از رفع احتمال حمله وهابيان ، آنها را به جاى خود بازگرداند (همانجا) . شيخ موسى نزد دولتهاى ايران و عثمانى از اعتبار برخوردار بود و هر دو دولت براى رفع اختلافات خود از وى بهره مىگرفتند و از اين رو ، به عنوان «مصلح» شهرت يافت . بر اثر آشوبهاى محلى مدتى به كربلا آمد و در آن شهر به تدريس پرداخت . سفرى به ايران كرد و فتحعلى شاه او را گرامى داشت . شاه دوازده هزار تومان به او بخشيد ، ولى او همه آن را به نيازمندان داد (همانجا) . وى در اواخر عمر از مراجع تقليد شيعه شمرده مىشد .
كتاب منية الرّاغب كه شرحى است بر كتاب بغية الطّالب پدرش ، تأليف اوست (آقا بزرگ ، الذريعه ، 3/133) . آقابزرگ مىگويد نسخههاى بسيارى از متن خطى آن را ديده است (همان ، 6/28) . تقريرات درس فقه او تحت عنوان كتاب اللّقطة والغصب والقضاء به وسيله سيد امير عبدالفتاح مراغى نيز تدوين شده است كه به گفته آقابزرگ به صورت خطى باقى مانده است (همان ، 18/338) .
3 . على بن جعفر (1197 ـ 1253 ق / 1782 ـ 1837 م): فقيه ، اديب و شاعر . وى مقدمات علوم و سطوح عالى دانشهاى عقلى و نقلى را نزد پدر آموخت و به اخذ درجه اجتهاد نايل آمد . او را به سبب مقام بلند علمى ، محقّق ثالث نيز گفتهاند . در اظهار نظر علمى نيز در فتوا محتاط بود . پس از درگذشت برادرش شيخ موسى ، مرجعيّت دينى ميان او و شيخ محمد حسن (صاحب جواهر) تقسيم گرديد ، ولى پس از درگذشت محمد حسن ، مرجعيت عام يافت .
عالمان بنامى نزد وى دانش آموختهاند ؛ از آن جملهاند: سيد ابراهيم قزوينى (د 1262 ق / 1845م) ، شيخ مرتضى انصارى (د 1281 ق / 1864 م) ، شيخ راضى (د 1290 ق / 1873 م) ، سيد مهدى قزوينى (د 1300 ق / 1882 م) ، شيخ جعفر شوشترى (د 1303 ق / 1885م) . برخى ديگر ، از آن ميان سيد مهدى قزوينى ، از وى اجازه روايت يافتهاند . وى در كربلا درگذشت و در نجف به خاك سپرده شد .
آثار او اينهاست: الخيارات ، جزء اوّل ، تهران ، 1319 ق (مشار ، چايى عربى ؛ آستان قدس ، 5/557) ؛ النّور السّاطع في الفقه النّافع ، دو جلد ، نجف ، 1384 ق ؛ الرّسالة الصّوميّة كه به گفته آقا بزرگ نسخهاى خطّى از آن در كتابخانه مدرسه بروجردى در نجف موجود است (الذريعه ، 11/206) ، و نيز آثارى از قبيل البيع كه شرحى است بر كتاب بيع شرح لمعة ؛ حاشيه بر بغية الطّالب پدرش ، كه رساله عمليّه بود (ايمن ، 8/177 ـ 179) ، و كتابى در مسائل اصولى: حجّيّت ظن ، قطع ، برائت و احتياط (حرز الدين ، 2/94 ـ 95) از او دانسته شده است كه درباره آنها چيزى نمىدانيم .
4 . حسن بن جعفر (1201 ـ 1262 ق / 1786 ـ 1845 م): فقيه ، اصولى ، اديب و شاعر . وى نزد پدر علوم مقدماتى را خواند و پس از آن در حوزه درس برادرش شيخ موسى ، سيد محمد جواد عاملى ، شيخ اسداللّه تسترى ، سيد عبداللّه شبّر ، شيخ على بحرانى و شيخ سليمان قطيفى (امين ، 5/35) شركت كرد و خارج فقه و اصول را به پايان برد و از آنان اجازه روايت يافت (حرز الدّين ، 1/211) . او در اغلب علوم روزگارش چيره دست بود ، ولى بيشترين شهرت را در فقه داشت . كتاب انوار الفقاهة او نشانه چيرگى وى در فقاهت است . عالمانى چون شيخ مرتضى انصارى ، حاج ملا على خليلى ، سيد مهدى قزوينى ، احمد دجيلى ، حسن بلاغى و شيخ حسن مامقانى از شاگردان او بودند . او پيش از درگذشت برادرش شيخ على در حلّه مىزيست ، ولى پس از آن در 1243 ق / 1827 م به نجف آمد و به تدريس پرداخت .
در 1258 ق / 1842 م كه نجيب پاشا حاكم عثمانى سر به شورش برداشت و پس از تسخير كربلا و كشتار مردم در 1259 ق / 1843 م قصد حمله به نجف كرد . شيخ حسن با تدبير و هوشمندى توانست وى را از هدفش باز دارد . در 1260 ق / 1844 م نجيب پاشا عالمان و فقيهان فرقههاى مختلف اسلامى را به بغداد خواند تا پيرامون داعيهها و عقايد سيد على محمد باب شيرازى (1239 ـ 1266 ق / 1822 ـ 1849 م) نظر دهند . شيخ حسن در رأس هيئتى از عالمان شيعى نجف در آن جلسه حضور يافت و نظر فقهى خود را ابراز كرد كه از ميان انبوه آراى فقيهان حاضر ، نظر او پذيرفته شد و اين امر موفقيتى براى وى و فقيهان شيعى شمرده شد و بازتاب گسترده يافت (همو ، 1/215 . 216) .
آثار: شيخ حسن آل كاشف الغطاء داراى آثارى در فقه و اصول و كلام است كه برجستهترين آنها عبارت است از:
1 . انوار الفقاهة ، كه تقريبا يك دوره فقه استدلالى در چند جلد به سبك لمعه اثر شهيد اول است . يكى از مجلّدات خطى آن در كتابخانه شوراى ملى (سابق) موجود است . كتاب طهارت آن نيز در كتابخانه مدرسه فيضيه قم است ؛
2 . السّلاح الماضى في احكام القاضى: نسخه خطى آن در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران موجود است ؛
3 . شرح مقدمه كتاب كشف الغطاء: در اصول ، نسخه خطى آن در كتابخانه آستان قدس موجود است .
ديگر آثار وى چنين است: الرّسالة الصّوميّة العملية ؛ الزكوة والخمس والصوم ؛ الامامة در كلام ؛ العمل ، تكملهاى بر كتاب بغية الطالب پدر و نيز تكملهاى بر شرح قواعد او .
5 . مهدى بن على (1226 ـ 1289 ق / 1811 ـ 1872): فقيه ، اصولى ، مرجع تقليد ، اديب و شاعر . وى در نجف ديده به جهان گشود . علوم اسلامى را نزد پدر و عمويش شيخ حسن و برادرش شيخ محمد و ديگر عالمان نجف آموخت و به رتبه اجتهاد رسيد و از پدر و عمويش حسن اجازه روايت يافت (حرز الدين ، 3/97) . او در روزگار خود از مدرّسان برجسته در فقه و اصول بود . شيخ حسن مامقانى ، سيّد اسماعيل صدر (1255 ـ 1338 ق / 1839 ـ 1919 م) ، شيخ فضل اللّه نورى (م 1327 ق / 1909 م) ، شيخ عبداللّه مازندرانى (د 1333 ق / 1914 م) و سيد كاظم يزدى (1247 ـ 1337 ق / 1831 ـ 1918 م) از شاگردان بنام حوزه درس وى بودند . او از عالمان مورد اعتماد شيخ مرتضى انصارى بود و شيخ بسيارى از امور شرعى و عرفى را به وى ارجاع مىكرد . پس از درگذشت انصارى ، بسيارى از مردم شهرهاى ايران و قفقاز و عراق از مهدى تقليد كردند . موقوفه «اوده» هند ، در نجف به دست او توزيع مىگرديد . وى دو مدرسه دينى در نجف و كربلا بنياد نهاد كه طلاب از آن بهرهور شدند .
آثار او از اين قرار است: الخيارات ، شرحى است بر شرايع ، آقا بزرگ مىگويد نسخه هايى از آن را در كتابخانههاى نجف ديده است (الذريعة ، 7/280) ؛ كتاب الصوم ؛ الّلالى النّجفيّة ، كه رساله عمليّه اوست و در 1273 ق / 1856 م به فارسى ترجمه و در تبريز چاپ شده است ؛ المكاسبات المحرّمة .
فرزند او شيخ صالح (د 1317 ق / 1899 م) نيز از فقيهان و عالمان آل كاشف الغطاء است و نزد پدر و ديگر عالمان نجف مانند سيد حسن كوهكمرى ، شيخ راضى نجفى ، ميرزا حبيب اللّه رشتى (1234 ـ 1312 ق / 1819 ـ 1895 م) ، شيخ محمد حسين كاظمى و در سامرا نزد ميرزا محمد حسن شيرازى (د 1312 ق / 1895 م) درس خوانده است (حرز الدين ، 1/381) .
6 . عباس بن على (1242 ـ 1315 ق / 1826 ـ 1897 م): فقيه ، اصولى ، اديب و شاعر . وى در نجف تولد يافت . در كودكى پدرش را از دست داد و تحت سرپرستى عمويش شيخ حسن و برادرانش بزرگ شد و به بار آمد . مدتى در درس شيخ مرتضى انصارى شركت كرد و پس از آن در درس برادرش شيخ مهدى و نيز شيخ راضى نجفى ، ميرزا محمد حسن شيرازى ، شيخ محمد حسين كاظمى ، ميرزا حبيب اللّه رشتى و سيد مهدى قزوينى حضور يافت و به رتبه اجتهاد نايل آمد . او حوزه درسى تشكيل داد كه علما و طلاّب بسيار در آن شركت مىكردند . پس از درگذشت برادرش شيخ حبيب آل كاشف الغطاء (1307 ق / 1889 م) به مقام بلندى در رياست دينى دست يافت . در هنديّه درگذشت و در نجف به خاك سپرده شد .
آثار وى عبارتند از: موارد الانام في شرح شرائع الاسلام ؛ رسالة في الشروط ؛ رسالة في الأصول ، و رسالهاى عمليّه براى مقلدان .
7 . محمد بن على (د 1268 ق / 1851 م): فقيه ، اصولى و شاعر . وى در نجف زاده شد و نزد عالمان خاندان خود دانش آموخت و به مدارج عالى علمى و فقهى دست يافت . او از شاگردان بنام عمويش شيخ حسن (صاحب انوار الفقاهه) بود و پس از درگذشت وى و شيخ محمد حسن صاحب جواهر ، مرجع تقليد عدهاى از شيعيان عراق شد . بسيارى از فقيهان و عالمان شيعى سده 13 ق / 19 م از شاگردان او بودند و عدهاى از آنان به كسب اجازه از او نايل آمدند . وى در حل مشكلات مردم نزد حاكمان عثمانى ، كوشش فراوان مىكرد (همو ، 2/356 . 358) .
آثار او الدّماء الثّلاثة، رسالة في الصّوم، الاعتكاف، و مناسك حج است كه رسالههايى براى مقلّدانش بوده است (آقا بزرگ ، الذريعه، 8/263 ، 15/101 ، 22/272) .
8 . محمد رضا بن موسى (1238 ـ 1297 ق / 1822 ـ 1979 م): از عالمان و فقيهان آل كاشف الغطاء . وى در نجف متولد شد . مقدمات علوم را نزد شيخ ابراهيم قفطان (د 1279 ق / 1879 م) و شيخ موسى خمايسى ، فقه را نزد شيخ احمد دجيلى (د 1265 ق / 1489 م) و عمويش شيخ حسن و شيخ محمد حسن (صاحب جواهر) فرا گرفت . در جريان يكى از نزاعهاى داخلى نجف ، ناگزير به ترك شهر شد و به كاظمين رفت . پس از سه سال اقامت در آنجا در 1290 ق / 1873 م به نجف بازگشت (حرزالدين ، 2/283 . 284) .
او حاشيهاى بر كتاب بغية الطّالب جدّش شيخ جعفر دارد (آقابزرگ ، الذريعه ، 6/28) .
9 . عباس بن حسن (1253 ـ 1323 ق / 1837 ـ 1905 م): فقيه ، اصولى ، اديب و شاعر . وى در نجف زاده شد . مقدمات علوم را نزد عالمان آن شهر خواند و پس از آن خارج فقه و اصول را نزد پسر عمويش شيخ مهدى آل كاشف الغطاء ، شيخ محمد حسين اعسم ، شيخ مرتضى انصارى ، ميرزا حبيب اللّه رشتى و ميرزاى شيرازى در سامرا طى كرد . از استادان ياد شده و نيز از شيخ راضى نجفى اجازه روايت يافت . شاگردان بسيارى در حوزه تعليم و تربيت او پرورش يافتند . او در شعر و ادب توانا بود (همو ، طبقات... ، 992) .
تأليفات او عبارتاند از: منهل الغمام في شرح شرائع الاسلام ؛ نبذة الغرى في أحوال الحسن الجعفري ؛ الفوائد العبّاسيّة ، در فقه و اصول ؛ شرح الرّوضة البهيّة ؛ الورود الجعفرية في حاشية الرّياض الطباطبائية ؛ دلائل الامامة ؛ الدّرّ النّضيد في التّقليد ؛ رسالة في مباحث الالفاظ ؛ رسالة في التعادل والتراجيح . نيز اشعار بسيارى در شرح مسائل فقهى ، ادبى و موضوعات ديگر به وى منسوب است (همو ، همان ، 994) .
10 . مرتضى بن عباس (1291 ـ 1349 ق / 1874 ـ 1930 م): فقيه ، اصولى ، متكلّم ، نويسنده و شاعر . وى در نجف زاده شد . تحت نظارت پدر تربيت يافت و نزد عالمانِ خاندانش ، مقدّمات علوم دينى را فرا گرفت و پس از آن علم اصول را نزد آخوند خراسانى و فقه را نزد سيد كاظم يزدى طى كرد و از سيد محمد قزوينى و سيد مهدى قزوينى اجازه روايت يافت .
برخى از آثار او بدين شرح است: فوز العباد في المبدء والمعاد ، سه جلد ، نجف ، 1342 ق (عوّاد ، 3/294 ؛ مشار ، چاپى عربى) ؛ منظومة في الاوان الشّرعية ، تهران ، 1322 ق ؛ الغرر الغرويّة في الاحكام الزكويّة ، بغداد ، 1329 ق (عواد ، 3/294 . 295) . و آثار ديگرى نيز دارد كه ظاهرا خطّى است ، بدين شرح: الفوائد الغرويّة ، مسائل في الفقه و الأصول ، الآداب الجليّة في ردّ شبهات الوهّابيّة ، در دو جلد ، اسنى التّحف ، حاشية على مكاسب الشيخ الأنصارى ، منظومة في احكام الخلل في الصّلاة و شرائطها ، رسالة في تطبيق ما ورد في الكرّ من المساحة والوزن به نحو التّحقيق لا التّقريب ، و رسالة في العدالة (همانجا ؛ حرز الدّين ، 2/408) .
11 . هادى بن عباس (1289 ـ 1361 ق / 1872 ـ 1942 م): فقيه ، مورخ ، محقق ، اديب و شاعر . در نجف ديده به جهان گشود . پس از طىّ مقدمات علوم ، فقه و اصول را نزد شيخ الشريعه اصفهانى ، سيد كاظم يزدى ، شيخ محمد طه نجف (د 1329 ق / 1911 م) و آخوند خراسانى خواند . از طه نجف ، سيد حسين قزوينى ، سيد محسن صدر كاظمى و شيخ آقا رضا اصفهانى (د 1322 ق / 1904 م) به كسب اجازه حديث نايل آمد . در شعر و ادب شهره بود تا بدانجا كه او را از بنيانگذاران نهضت ادبى سده 14 ق / 20 م در عراق دانستهاند (امين ، 10/231) .
از شيخ هادى آل كاشف الغطاء آثار متنوعى بر جاى مانده است كه برخى از آنها بدين قرار است: المقبوليّة الحسنيّة ، شعر ، نجف ، 1342 ق ؛ المستدرك على نهج البلاغة ، نجف ، 1354 ق ؛ مدارك نهج البلاغة ، ضميمه مستدرك ، نجف ، 1354 ق ؛ أوجز الانباء في مقتل سيّد الشّهداء ، ضميمه المقبولية الحسنية ، نجف ، 1342 ق ؛ هدى المتقين ، در فقه ، نجف ، بىتاريخ (مشار ، چاپى عربى) . آثار چاپ نشده شيخ هادى اينهاست: شرح بر شرائع الاسلام ؛ شرح بر تبصره علامه حلى (حرز الدين ، 3/247) ؛ البرهان المبين في من يجب اتّباعه من النبيّين (زركلى ، 8/58) يا «احمد هما در جواب أيّهما ؟» (آقا بزرگ ، الذريعه ، 1/303) ؛ حاشيه بر كتاب طهارت شيخ انصارى ؛ شرح بر الدّرّة ؛ قاموس المحرمات ؛ قاموس الواجبات ؛ اجوبة مسائل موسى جار اللّه ؛ رسالة في الرّوحانيّات (امين ، 10/231) .
12 . على بن محمد رضا (1267 ـ 1350 ق / 1850 ـ 1931 م): عالم ، اديب ، مورخ و شاعر . وى در نجف تولد يافت و در همان شهر مراتب علمى و تربيتى را طى كرد . از عالمانى چون شيخ مهدى آل كاشف الغطاء ، شيخ راضى نجفى ، شيخ جعفر شوشترى ، شيخ محمد حسن مامقانى و شيخ جواد محبى الدين اجازه روايت يافت (آقا بزرگ ، طبقات ... ، 1439) . به امور اجتماعى و رفع مشكلات مردم اهتمام داشت و در نزد حاكمان عثمانى بغداد داراى نفوذ بود . با سرى پاشا ، حاكم بغداد كه از اديبان و ادب دوستان به شمار مىآمد ، دوستى داشت و او را مدح بسيار مىگفت . در 1295 ق / 1878 م سفرى به ايران كرد و مدت هفت سال در شهرهاى تهران ، اصفهان ، شيراز و مشهد ماند و در 1302 ق / 1884 م به نجف بازگشت . سفرى نيز به شام ، حجاز ، مصر ، اسلامبول و هند كرد (همانجا) . شيخ على آل كاشف الغطاء ، دلبستگى به جمعآورى كتاب داشت و خود از محققان و مؤلفان شمرده مىشد .
مهمترين تأليف او كتاب الحصون المنيعة في طبقات الشّيعة در هفت جلد است كه تمام نيست . طرح اصلى كتاب در دوازده طبقه با عناوين صحابه ، تابعان ، راويان ، عالمان ، حكيمان و متكلمان ، عالمان عرب ، پيشوايان تصوف ، پادشاهان ، اميران ، وزيران ، شاعران و زنان است كه از آن ميان طبقه صحابه ، بخشى از عالمان و اندكى از طبقه شاعران تدوين شده است (همانجا ، 1440) . كتاب ديگر او النوافح العنبرية فى¨ المآثر السّريّه است (حرز الدين ، 2/137) ، ديگر سمير الحاضر و انيس المسافر ، در پنج جلد كه كشكول گونهاى است (همانجا) .
13 . موسى بن محمد رضا (1260 ـ 1306 ق / 1844 ـ 1888 م): فقيه و اديب . وى در نجف به دنيا آمد . علوم روزگارش را نزد عالمان نجف از جمله شيخ محمد حسين كاظمى (د 1308 ق / 1890 م) آموخت . پس از آن به سامرا سفر كرد و در درس ميرزا محمد حسن شيرازى شركت جست . گفته شده است كه از سوى ميرزا به اجازه روايت نايل آمد . پس از درگذشت پدر ، يك بار در 1298 ق / 1880 م به اصفهان سفر كرد . بار ديگر در 1306 ق رهسپار ايران شد و در اثناى همين سفر در تهران وفات يافت (همو ، 3/52) .
14 . احمد بن على (1292 ـ 1344 ق / 1875 ـ 1925 م): فقيه و مرجع تقليد . وى پس از طى مقدمات علوم به سامرا سفر كرد و مدتى در آنجا به تحصيل پرداخت و آنگاه به نجف بازگشت . خارج فقه و اصول را نزد سيد كاظم يزدى ، آقا شيخ رضا اصفهانى و آخوند خراسانى خواند . پس از انقلاب مشروطيت ايران (1324 ق / 1906 م) ، از استادش آخوند خراسانى ، به سبب حمايتش از مشروطيت دور گشت و به سيد كاظم يزدى كه مخالف مشروطه بود ، نزديك شد . در اواخر عمر ، پس از درگذشت يزدى ، از مراجع تقليد شمرده مىشد و با وجود عالمانى چون ميرزاى نايينى و سيد ابوالحسن اصفهانى ، در ايران و عراق و افغانستان كسانى از او تقليد مىكردند . وى از حاج ميرزا حسين خليلى نجفى در 1325 ق اجازه روايت يافت (همو ، 1/88) . سرانجام در نجف درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد .
برخى از آثار او كه عمدتا فقهى است ، بدين قرار است: احسن الحديث في احكام المواريث ، نجف 1341 ق ؛ سفينة النّجاة ، نجف ، 1338 ق . اين كتاب رساله عمليه شيخ و در دو جلد است . يكى از شاگردان وى آن را با عنوان عين الحياة به فارسى ترجمه كرده و در 1341 ـ 1345 ق در بمبئى چاپ شده است ؛ قلائد الدّرر في مناسك من حجّ او اعتمر ، بغداد ، 1344 ق .
15 . محمد حسين بن على آل كاشف الغطاء (1294 ـ 1373 ق / 1877 ـ 1954 م): فقيه ، اصولى ، اديب ، مورخ ، محدث ، محقق ، نويسنده ، سخنور ، شاعر و از عالمان مبارز و بنام آل كاشف الغطاء . وى در نجف تولد يافت . مقدمات علوم و ادبيات هيئت حساب و هندسه را آموخت . آنگاه خارج فقه و اصول را از سيد كاظم يزدى ، شيخ آقا رضا اصفهانى و آخوند خراسانى ، كلام را از ميرزا باقر اصطهباناتى (د 1326 ق / 1908 م) ، شيخ احمد شيرازى و شيخ محمد رضا نجف آبادى ، حديث را از حاج ميرزا حسين نورى فرا گرفت و خود از فقيهان اصولى و از عالمان محقق و چيره دست گرديد . وى مورد توجه علما به ويژه سيد كاظم يزدى بود و سيد پاسخ بسيارى از پرسشهاى علمى و فقهى را به شيخ محمد حسين واگذار مىكرد . پس از درگذشت برادرش شيخ احمد آل كاشف الغطاء ، با وجود مرجعيت عام آيت اللّه سيد ابوالحسن اصفهانى ، به مقام مرجعيت رسيد و كسانى در هند ، ايران ، قطيف ، افغانستان ، مسقط ، سواحل و نيز عشاير عراق از وى تقليد مىكردند . وى از كسانى چون ميرزا حسين خليلى نجفى ، شيخ على خاقانى ، شيخ عباس بن شيخ حسن آل كاشف الغطاء ، شيخ عباس بن شيخ على آل كاشف الغطاء و حاج ميرزا حسين نورى اجازه روايت گرفت . در حوزه درس فقه او كه عمدتا در مسجد هندى نجف و آرامگاه ميرزاى شيرازى تشكيل مىشد ، جمعى از طلاب و علما شركت مىكردند .
شيخ محمد حسين از آگاهىهاى دينى و سياسى برخوردار بود . هم جوهر ديانت اسلامى و تاريخ امت اسلامى را مىشناخت و هم وضع زمان و سياست حاكمان روزگار خود را در مىيافت . از اين رو ، در همان حال كه وظايف يك عالم دينى را انجام مىداد ، وقت خود را صرف مسائل عمده سياسى و اجتماعى و آگاهانيدن ملل مسلمان و ستيز با امپرياليسم و صهيونيسم مىكرد .
سفرهاى وى به كشورهاى اسلامى ، يكى از شيوههاى عملى او براى بيدارسازى امت اسلامى و بخشى از اهتمام وى به امور مسلمانان بود . نخستين بار در 1328 ق / 1910 م ، به حجاز سفر كرد و پس از آن به شام و بيروت رفت . در اين سفر ضمن ديدارهاى گوناگون با عالمان و متفكران مختلف ، برخى از آثارش را در لبنان به چاپ رساند . سپس روانه مصر گرديد و در آن كشور با عالمان ديدار و گفت و گو كرد و براى دانشجويان دانشگاه ازهر جلسه درس تشكيل داد و در چند كليساى قاهره سخنانى ايراد كرد . از سفرهاى مهم او سفر به فلسطين بود كه در 1350 ق / 1931 م به منظور شركت در «كنگره اسلامى» انجام شد . اين كنگره به مناسبت بعثت پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله ، با حضور 1500 تن از عالمان مسلمان در بيت المقدس برگزار گرديد . شيخ محمد حسين كه از سوى عالمان عراق در آن كنگره شركت كرده بود ، در مسجد الاقصى نماز خواند و هزاران مسلمانان و از جمله عالمان مذاهب مختلف عضو كنگره به او اقتدا كردند و پس از آن در دوازدهمين جلسه كنگره سخنرانى مؤثرى ايراد كرد كه بازتاب مثبتى در كنگره و جهان اسلام داشت . وى درباره احوال مسلمانان در گذشته و حال و پريشانى و انحطاط كنونى مسلمانان و لزوم وحدت ميان آنان و پرهيز از اختلاف و پراكندگى سخن گفت . اين سخنرانى در قدس به چاپ رسيد . در همين سفر از شهرهاى ديگر فلسطين مانند حيفا ، نابلس و يافا ديدن كرد . در بازگشت از سفر ، مردم عراق از او به گرمى استقبال كردند . در همين اوان وى در مسجد جامع كوفه در حضور انبوه مسلمانان ـ كه از سخنرانى او در بيتالمقدس به هيجان آمده بودند ـ سخنرانى مبسوطى ايراد كرد كه از خطبههاى تاريخى او به شمار مىآيد . وى در اين سخنان عظمت ديرين اسلامى را به ياد آورد و درباره عقبماندگى كنونى امت مسلمانان مطالبى گفت .
در 1352 ق / 1933 م نخستين بار به ايران سفر كرد و حدود هشت ماه در اين كشور ماند و از غالب شهرهاى بزرگ ايران مانند كرمانشاه (باختران كنونى) ، همدان ، تهران ، شاهرود ، مشهد ، شيراز و بوشهر ديدار كرد و در همهجا به زبان فارسى با مردم سخن گفت و آگاهىهايى به مسلمانان داد و آنان را به بيدارى و قيام براى مبارزه با استعمار فرا خواند . پس از آن ، از طريق بصره به عراق بازگشت . بار ديگر در 1366 ق / 1947 م و بار سوم در 1369 ق / 1950 م به ايران سفر كرد . وى در 1371 ق / 1952 م بار ديگر ، به سوريه و لبنان رفت . در همين سال به كنگره اسلامى كراچى در پاكستان دعوت شد و در آنجا سخنرانى ، و از شهرهاى مهم پاكستان ديدار كرد . افزون بر اينها ، او در نبردهاى مسلحانه با استعمار بريتانيا در طى جنگ اول جهانى (1914 ـ 1918 م) و نيز در قيام مردم عراق (كودتاى رشيد عالى گيلانى در ربيعالثانى ـ جمادى الاول 1360 ق / آوريل ـ مه 1941 م) بر ضد انگليس شركت كرد و جنگيد . در همين جنگ صريحا فتواى جهاد با اشغالگران انگليسى داد و از مردم خواست به عنوان يك تكليف شرعى به جنگ برخيزند .
در 1367 ق / 1948 م كه دولت اسرائيل با حمايت دولتهاى غربى در خاورميانه پديد آمد ، شيخ محمد حسين با صراحت به مقابله برخاست و از اعتبار و نفوذ دينى و سياسى خود در اين جهت سود جست . او بر اين باور بود كه فرمانروايان كشورهاى عربى در مبارزه با اسرائيل جدى نيستند .
از اشتغالات مهم شيخ محمد حسين نوشتن مقاله و كتاب بود . گفتهاند كه شمار اين آثار به هشتاد جلد مىرسد (آقا بزرگ ، طبقات ... ، 619) . با اينكه در اواخر عمر به بيمارىهاى گوناگونى دچار شده بود ، همچنان به كار تحقيق و تدوين آثار ادامه مىداد . آثار او عمدتا برآمده از نيازهاى فكرى عصر است و به منظور بيدار كردن مردم پديد آمده است وبرخى از آنها از اهميت تاريخى ويژهاى برخوردار است . به ويژه وى در نويسندگى و ادب دست داشت . نثرش زيبا و شعرش لطيف و استوار بود . از اين رو ، آثار او ، افزون بر ارزش علمى و اجتماعى ، از اعتبار ادبى بسيار برخوردار است .
آثار چاپ شده شيخ محمد حسين بدين شرح است: الآيات البيّنّات، در نقد آراى وهّابيان و بهاييان ، 1345 ق / 1926 م ؛ أصل الشّيعة و اصولها ، صيدا ، 1351 ق / 1932 م . اين كتاب بارها به چاپ رسيده و به زبانهاى مختلف از جمله فارسى ترجمه شده است ؛ التّوضيح في بيان ماهو الإنجيل و من هو المسيح ، دو جلد ، جلد اول: صيدا ، 1331 ق / 1912 م ، جلد دوم: بغداد ، 1346 ق / 1928 م ؛ الدّين والاسلام ، دو جلد ، جلد اول: 1330 ق / 1911 م ، جلد دوم: صيدا ، 1331 ق /1912 م ؛ المراجعات الرّيحانيّة ، دو جلد ، بيروت و صيدا ، 1331 ق / 1912 م ؛ وجيزة الأحكام ، رساله عملى به فارسى و عربى ، چاپ مكرّر در نجف ؛ عين الميزان ، در نقد مقاله «ميزان الجرح والتّعديل» اثر جمال الدّين قاسمى دمشقى ، صيدا ، 1330 ق / 1911 م ؛ الفردوس الاعلى ، نجف ، 1371 ق ، تبريز ، 1372 ق ؛ المُثل العليا في الاسلام لا في بحمدون ، نجف ، 1373 ق ، ترجمه فارسى آن از على شريعتى ، مشهد ، 1334 ش ؛ المواكب الحسينية ، نجف ، 1345 ق ؛ نبذة من السّياسة الحسينيّة ، نجف ، 1373 ق ؛ نظم كشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار ، تبريز ، 1318 ش ؛ الارض والتّربة الحسينيّة ، نجف ، 1365 ق ؛ جنّة المأوى ، تبريز ، 1380 ق ؛ حاشيه عين الحيات (فارسى) ، بمبئى ؛ مبادى الإيمان ، نجف ، 1378 ق ؛ المحاورة مع السّفيرين الامريكي والبريطاني ، نجف ، 1373 ق ؛ ميثاق الوطن العربي ، نجف ، 1358 ق ؛ مقتل الحسين ، نجف ، 1384 ق ؛ خطبة الإمام ، نجف ، 1371 ق ؛ الحاشية على تبصرة المتعلّمين ، بغداد ، 1338 ق ؛ تحرير المجلّة ، سه جلد ، نجف ، 1359 ق ؛ زاد المقلّدين (فارسى) ، چاپ مكرر در نجف و ايران ؛ سؤال و جواب ، چاپ مكرر ، نجف ؛ نقد كتاب ملوك العرب ، تأليف ريحانى كه در مجله النجف چاپ شده است .
به طور كلّى حيات علمى و سياسى شيخ محمد حسين بر گرد چهار محور مىچرخيد: 1 . تدريس و مرجعيّت دينى ؛ 2 . سفرهاى تبليغى و سياسى ؛ 3 . تحقيق و نگارش ؛ 4 . مبارزه سياسى با استعمار و صهيونيسم .
او از مصلحان اسلامى سده اخير در جهان اسلام است . با اين كه تحت تأثير آراى اصلاحى و انقلابى پيشگامان حركت بيدارى مسلمانان مانند سيد جمال الدين اسد آبادى و شيخ محمد عبده و ديگران بود ، اما عمق انديشه ، آشنايى با سياست و مسائل زمان ، صراحت در گفتار و شجاعت در عمل ، جايگاه فقهى و مرجعيت دينى ـ در شرايطى كه جهان اسلام از مصلحان بزرگ و انقلابى تهى بود ـ برجستگى ويژهاى به وى بخشيد و آموزشهاى اصلاحى او را كارساز كرد .
در زمينه اصلاحطلبى دينى ، عمدهترين افكار و پيشنهادهاى او را مىتوان چنين برشمرد:
1 . دعوت به بازگشت به عظمت صدر اسلام .
در آثار و سخنان شيخ محمد حسين ، گذشتههاى پر افتخار مسلمانان و مجد و تمدن كهن آنان يادآورى شده و راز آن پيشرفتها و سِرّ انحطاط سدههاى اخير امت اسلامى تشريح گرديده است . او معتقد است كه نخستين گام رهايى مسلمانان ، بازگشت به ايمان خالص و بىپيرايه صدر اسلام است .
2 . فراخوانى مسلمانان به اتحاد .
او تأكيد بر اتحاد ميان فرقههاى مسلمانان دارد . هر چند مانند بسيارى ديگر از مناديان وحدت اسلامى تعريف و تفسير روشنى در اين زمينه به دست نمىدهد ، اما مىخواهد كه مسلمانان به اين دعوت پاسخ مثبت دهند . او تا آن جا به نقش اتحاد اسلامى اهميت مىدهد كه جنگهاى صليبى ، حمله مغولان به امپراتورى اسلامى و نفوذ استعمار نوين غربى در جهان اسلام را معلول فقدان اعتماد ميان مسلمانان مىداند . از اين رو ، تلاش او در دفاع از تشيع و شناساندن آن نيز به انگيزه زدودن غبارهاى سوء تفاهم بين دو مذهب بزرگ اسلامى و نزديكتر كردن شيعى و سنّى بود . از اين رو بود كه عالمان فرق مختلف اسلامى به او احترام مىگذاشتند و گاه ، چنانكه در كنگره قدس ، عالمان وهابى نيز پشت سر او به نماز مىايستادند . بر اثر كوششهاى وى در اين زمينه بود كه دو تن از استادان دانشگاه فاروق اول در بيروت ، شيخ هاشم دفتردار مدنى و شيخ محمد على الزعبى ، كتابى با عنوان الاسلام بين السّنّة والشّيعة نوشتند كه در 1369 ق / 1950 م در بيروت چاپ شد (همو ، همان ، 614 ـ 615) .
3 . فراخوانى به مبارزه با استعمار و صهيونيسم .
شيخ محمد حسين با پديده امپرياليسم ، در آن روزگار آشنا بود . آگاهى او را در اين زمينه مىتوان در پاسخ وى به كنگره آمريكايى بحمدون يافت . در 10 رجب 1373 ق / 15 مارس 1954 م گارلند ايوانز هاپكينز ، نايب رئيس انجمن آمريكايى دوستداران خاورميانه ، نامهاى به شيخ محمد حسين نوشت و در آن از وى دعوت كرد در كنگرهاى كه به منظور بررسى راههاى همكارى اسلام و مسيحيت در امر مقابله با الحاد و مادّه گرايى ، با عضويّت عدهاى از پيشوايان دو دين در 18 شعبان / 22 آوريل همان سال در شهر بحمدون لبنان تشكيل مىشود ، شركت كند . او اين دعوت را رد كرد و علت شركت نكردن خود را طىّ نامه مفصّلى به آمريكا فرستاد كه به صورت كتاب المثل العُليا درآمد . وى در اين نامه ، ديدگاههاى خود را از استعمار ، غرب ، آمريكا ، اسرائيل ، مادّه گرايى ، كمونيسم ، شوروى ، مسيحيّت ، اسلام ، دولتهاى اسلامى وانگيزه انجمن مذكور نوشت و علت شركت نكردن خود را در چنين كنگرهاى بيان داشت .
4 . دعوت به رشد اقتصادى و فراگيرى صنعت و دانشهاى نوين .
او با اينكه مسلمانان را به احياى ايمان صدر اسلام فرا مىخواند و مبارزه با استعمار غربى را ضرورى مىديد ، توجه داشت كه يكى از راههاى نجات از ارتجاع كهن و استعمار نوين ، توسعه اقتصادى و آموختن علوم و فنون جديد است . وى در سخنرانى خود در مسجد جامع كوفه ، پس از بازگشت از كنگره فلسطين در اين باره چنين گفت:
غرب بر شرق مالك نشد ، مگر به صنعت و مكيدن از چشمههاى ثروت . دين شريف ما همه مصالحى را كه مفيد ثروت است ، براى ما بيان كرده و ضرورت رشد اقتصادى را گوشزد كرده است .
و در پايان گفت: سعادت حاصل نمىشود ، مگر به دو وسيله: اتحاد و اقتصاد .
16 . محمد رضا بن هادى (1310 ـ 1366 ق / 1892 ـ 1947م): فقيه ، اديب و شاعر . وى در نجف زاده شد . پس از فراگيرى مقدمات علوم ، فقه و اصول را از پدر و ديگر علماى نجف آموخت . او كه اديب چيره دستى بود ، آثارش را در نشريات مختلف انتشار داد . در بيروت درگذشت و در نجف به خاك سپرده شد .
آثار شيخ محمدرضا آل كاشف الغطاء بدين شرح است: حيات الشّريف الرّضّي ، نجف ، 1353 ق ؛ الغيب والشّهادة ، نجف ، 1346 ق ؛ تحقيق كتاب حقايق التأويل في متشابه التّنزيل سيد رضى ، جلد 5 ، نجف ، 1355 ق ؛ الصوت وماهيته ، چاپ در نشريه المرشد ؛ بخشى از اشعار او در كتاب شعرا الغرىّ در 1374 ق / 1955 م چاپ شده است .
عالمان ديگرى نيز از خاندان كاشف الغطاء برخاستهاند كه از شهرت چندانى برخوردار نيستند .
مأخذ: آستان قدس ، فهرست ؛ آقابزرگ ، الذريعه ؛ همو ، طبقات اعلام الشيعة ، قرن 13 و 14 ، مشهد ، 1404 ق ؛ امين ، محسن ، اعيان الشيعة ، بيروت ، 1403 ق ؛ حرز الدين ، محمد ، معارف الرجال ، قم ، 1405 ق ؛ زركلى ، خيرالدين ، الأعلام ، بيروت ، 1984 ؛ شورا ، خطى: عواد ، كوركيس ، معجم المؤلفّين العراقيّين ، بغداد ، 1969 م ؛ فيضيّه ، خطى ؛ قمى ، عباس ، فوائد الرّضويّة ، تهران ، 1327 ش ؛ كاشف الغطاء ، جعفر ، كشف الغطاء ، تهران ، سنگى ؛ مرعشى ، خطى ؛ مركزى ، خطى ؛ مركزى و مركز اسناد ، خطى ؛ مشار ، چاپى عربى ؛ همو ، چاپى فارسى ؛ معلم حبيب آبادى ، محمد على ، مكارم الآثار ، اصفهان ، 1352 ش ؛ وزيرى ، خطى .
دائرة المعارف بزرگ اسلامى ، ج2 ، ص100 ـ 107 .