مصاحبه با استاد سيد حسن امين
س: لطفا اجمالى از زندگى علمى خويش را بازگو نماييد .
ج: دشوار است انسان از خودش سخن بگويد ، اما به خاطر شما و نيز دوست عزيزم آقاى مهاجرى اجمالاً در دو مرحله درس خواندم: يكى دروس معمول تا دانشگاه و در كنار آن نيز در محضر پدرم علوم اسلامى فرا مىگرفتم .
س: شنيدهايم كه بين پدر شما مرحوم سيدمحسن امين و شيخ محمدحسين كاشف الغطاء ارتباط وجود داشته است . لطفا در اين باره توضيح دهيد .
ج: رابطه ويژهاى نبود ، اما مرحوم كاشف الغطاء قبل از جنگ جهانى اول كه براى اولين بار به لبنان آمد ، ديدارى با پدرم داشت ؛ ديدارى كه رشتههاى پيوند با او را در مقايسه با ديگران بيشتر تقويت مىكرد . يكبار ديگر نيز ديدارى كوتاه از لبنان داشت كه ملاقاتى صورت گرفت ، ولى اين روابط همانند روابط با ساير علما بود .
س: اگر شما با شيخ محمدحسين كاشف الغطاء ملاقاتى داشتهايد ، بيان فرماييد .
ج: بله ، او را چند بار در نجف زيارت كردم . او اولين كسى بود كه پذيرش كردم ؛ زيرا محفل او مجلس بسيار خوبى بود . خوب سخن مىگفت و طلبه از ديدار او خوشحال مىشد . يك مجلس علمى و قابل استفاده بود . و من موقعى كه به نجف مىرفتم ، نخبگان علما را كه چهار پنج نفر بودند ، انتخاب مىكردم و بيشتر اوقاتم را در نجف در محضر آنان مىگذراندم و معتقد بودم كه اينها ديدارهاى وداع است و لازم است كه آنها را ببينم و از آنان حداكثر امكان ، توشه بگيرم . از محضر شيخ محمدحسين زياد بهره مىبردم .
س: مىخواهيم درباره سطح معلومات و دانش شيخ اطلاعاتى به دست آوريم .
ج: پاسخ اين سؤال مربوط به صاحبنظران و متخصصان فن مىباشد كه فقها هستند و در صلاحيت من نيست .
س: ما اين پاسخ را به عنوان تواضعى از ناحيه شما به شمار مىآوريم .
ج: نه ، اين يك واقعيت است .
س: آيا اطلاعاتى درباره حضور ايشان به همراه فرزند سيدكاظم يزدى در ميادين جنگ جهانى اول داريد ؟
ج: سيدمحمد فرزند سيد كاظم به همراه محمد سعيد حبوبى و سيد مهدى حيدرى و شيخ خالصى در جنگ شركت داشتند و شيخ محمدحسين كاشف الغطاء در سنين جوانىاش بود ؛ مانند سيدمحسن حكيم كه بيشتر نقش دبيرى محمد سعيد حبوبى را بر عهده داشت . شيخ محمد حسين از طلاب جوانى بود كه به نسبت خودش در آن سهم داشت .
س: شيخ محمد حسين كاشف الغطاء روابط و مباحثاتى را با دانشمندان و سياستمداران ديگر مذاهب داشته است آيا اطلاعاتى در اين باره داريد ؟ لطفا بيان فرماييد .
ج: اين ارتباط تنها با امين ريحانى نويسنده مسيحى بود ، ولى يك مسيحى متعصب نبود . او از نويسندگان ملى و شخص معروفى بود . مكاتباتى بين اين دو وجود داشت . اين مكاتبات به دنبال تعليقاتى بود كه كاشف الغطاء بر بعضى از كتب امين ريحانى زد . اين مكاتبات در مجموعهاى به نام المراجعات الريحانيه انتشار يافت .
س: درباره مذاهب اسلامى چهطور ؟
ج: آنچه كه در ميان مواضع شيخ محمدحسين به عنوان سرآمد و قله مواضع او باشد ، حضور او در كنگره اسلامى قدس بود كه مفتى قدس او را در سال 1932 يا 1933 به عنوان نماينده علماى نجف به كنگره دعوت كرد و او از بارزترين شخصيتهاى آن كنگره بود و همانجا بود كه جمله مشهور خويش را ابراز داشت كه «الاسلام هو كلمه التوحيد و توحيد الكلمة» . و در اولين نماز جمعهاى كه در آنجا تشكيل شد ، امامت همه شركتكنندگان در آن كنفرانس را بر عهده گرفت .
س: مىدانيد كه شيخ علاوه بر ويژگىهاى ديگرش ، يك خطيب و اديب بليغ بود ، جايگاه ادبى كتب او چيست ؟
ج: شيخ در زمينه ادبيات كتب محدودى دارد ، ولى صرف نظر از مقام فقهىاش ، از نويسندگان بزرگ عرب زبان است . او شاعر نيز بود .
س: سؤال قابل توجهى نزد طلاب جوان وجود دارد و آن اين كه اگر بين شيخ و ساير علما مقايسه كنيم ، تفاوتهايى را مىيابيم . به نظر شما اين تفاوتها چه چيز مىتواند باشد ؟
ج: ويژگى قابل ذكر او با توجه به موقعيت نجف كه يك شهر عربى است و هيئتهاى عرب زبان از ساير مناطق به سراغ آن مىآيند و اينها طبعا با مراجع ديدار مىكنند ؛ لذا وقتى يك ديداركنندهاى عرب زبان به ديدار يك مرجع غيرعرب زبان مىرود ، مىبيند كه به خوبى نمىتواند عربى سخن بگويد ، آثار و علايم غيرعربى بودن در آن آشكار است ؛ در حالى كه شيخ محمد حسين يك عرب اديب و فصيح بود .
س: شرايط خاصى براى دستيابى به مرجعيت وجود دارد. چرا مرجعيت شيخ گسترش نيافت؟
ج: مرجع بزرگ برادرش شيخ احمد كاشف الغطاء بود كه همطراز با ديگر مراجع بزرگ در آن دوره چون سيدابوالحسن اصفهانى و ميرزاى نايينى و ديگران بود . البته زياد عمر نكرد و اگر مانده بود ، تنها او مرجع بود . دستيابى به مرجعيت داراى شكل و وضعيت خاص خويش است . شيخ محمد حسين ويژگى خاص و معمول در مسئله مرجعيت را دارا نبود .
يك بار گروهى ميهمان از دانشگاه مصر به همراه دانشجويان آمده بودند و مىخواستند در درسهاى نجف حاضر شوند تا ببينند درسهاى حوزه چگونه است و روش تدريس آنها چطور است ؟ خوب ، معروف است كه نجف دانشگاهى عربى است ، ولى مدرس اول آن نمىتوانست عربى سخن بگويد . علما و شيوخ الازهر براى بازديد آمده بودند . طلاب را در درس شيخ محمدحسين گرد آوردند و ميهمانان نيز آنجا حاضر شدند و شاهد بودند كه با فصاحت و بلاغت تدريس مىشود . اين قبيل كارها هم از مسئوليتهاى شيخ محمدحسين بود .
س: درباره خاندان كاشف الغطاء با توجه به تأليف دائرهالمعارف به دست شما ، توضيح دهيد .
ج: راجع به برادرش شيخ احمد كه پدرم شرح زندگىاش را به نگارش آورده است . پدرم درباره زندگى افراد زنده چيزى نمىنوشت . من افرادى را كه بعد از پدرم فوت كردند ، مىنويسم . شيخ محمدحسين بعد از پدر من وفات كرد ، لذا من بايد درباره زندگى او بنويسم ، ولى به خاطر فقدان منابع كافى نتوانستهام بنويسم و از طرف ديگر هم نمىخواهم يك زندگى ناقص كه حق او را ادا نمىكند ، بنويسم . شيخ محمدحسين از ستارگان بزرگ ما مىباشد و نمىخواهم قبل از دسترسى به اطلاعات و منابع كافى ، شرح حال او را بنويسم و ـ انشاءالله ـ زندگى او را نيز خواهم نوشت .
س: شيخ سفرهايى را به بعضى از كشورها مثل ايران ، پاكستان ، لبنان و فلسطين داشته و طبعا دستاوردهايى هم داشته است ، توضيحى در اين باره بفرماييد .
ج: مسافرت او را به كنگره قدس توضيح دادم و گفتم كه از بارزترين شخصيتهاى كنگره بود . مسافرتش به لبنان در اوايل جوانىاش بود و نتيجه آن ازدواج در لبنان بود . مسافرتى به پاكستان داشت كه در اواخر عمر و ضعف جسمانىاش بود . سفر مهم و قابل توجه همان سفر به فلسطين بود كه ذكر شد .
س: از خصوصيات اخلاقى كاشف الغطاء چه مىدانيد ؟
ج: او طبعا مردى كريم النفس و خوشسخن و خوشمجلس بود . از بزرگواران نجف بود .
س: از شركت شما در اين گفتوگو متشكريم .
آواى بيدارى: ويژهنامه روزنامه جمهورى اسلامى... ، ص28 ـ 29 .