جمعه 31 فروردين 1403  
 
 
سخن امام كاشف الغطاء با بعضى از كاركنان انگليسى

شديدتر از اين لحن را حضرت امام با تعدادى از رجال انگلستان در بغداد به كار برد . اين مصاحبه در وزارت معارف انجام گرفت . اينها كسانى بودند كه هر از گاه ، صدها دينار به عنوان قرض دريافت مى‏كردند . يكى از آنان از حضرت امام اجازه ملاقات خواست . عصر هنگام به اتفاق دو نفر از هم‏وطنانش و در معيت يك نفر راهنما از اهالى كربلا كه با آنها ارتباط داشت ، به خانه امام آمد ، كمى هم عربى صحبت مى‏كرد . امام كاشف الغطاء به او گفت: «شما انگليسى هستيد ؟» او پاسخ داد: «بلى» .

امام در ادامه افزود: «انگليسى‏ها به حق ، امتى قدرتمند و نژادى فعال هستند . از فرهنگ عالى و اخلاق فاضله نيز برخوردارند . صدق ، وفا ، عدل ، حلم ، خون‏سردى ، احسان ، آرامش ، وقار و ديگر خصايل حميده از جمله صفات آنها است ؛ ولى همه اينها مادام كه در سرزمين خودشان و در ارتباط متقابل با ملت خودشان هستند ، جارى است ، اما به مجرد اينكه پا از جزيره خود بيرون مى‏گذارند و در ارتباط با ديگران قرار مى‏گيرند ، قضيه برعكس مى‏شود ؛ همه فضايل تبديل به رذايل مى‏شود و آنها را وحشى‏هاى درنده و حمله‏كننده خواهى يافت ، صداقت و راستى جايش را به دروغ و حيله‏گرى مى‏دهد ، وفا به شكل خيانت در مى‏آيد ، عهد و پيمان‏ها به انكار بدل مى‏شوند و عدالت در قالب ظلم و قساوت و بى‏رحمى ظاهر مى‏شود .

شاهد من بر اين مطالب ، اعمال انگليسى‏ها در مستعمراتشان است ، مانند هند ، مصر ، بربر ، عدن و مناطق نه‏گانه ، بلكه عراق و فلسطين ، و چه مى‏دانيد از آنچه اين جماعت در زمان اشغال فلسطين مرتكب شدند . آنها ظلم و جور و قساوت را به حد اعلا رساندند ، تا جايى كه بر اساس تشخيص سگ‏ها به كشتار اعراب پرداختند . يكى از سگ‏هايشان را در خيابان‏ها رها مى‏كردند ، آن سگ مقابل خانه هر يك از اعراب كه مى‏ايستاد ، با ديناميت آنجا را منفجر مى‏كردند ؛ به طورى كه مردان و زنان و بچه‏ها همراه خانه طعمه شعله‏هاى آتش مى‏شدند» .

امام كاشف الغطاء افزود: «جناب استاد آيا فجيع‏تر از اين ظلم شنيده‏ايد ؟ ! اين در حالى است كه شما به سرزمينى امن و مطمئن در لباس مصلح و آباد كننده وارد شده و اخلاق آن ديار را به فساد مى‏كشيد ، اموال را غارت مى‏كنيد ، بذر دشمنى و عداوت و فتنه بين اهالى آن ديار مى‏پاشيد و بين برادر با برادر و مرد با همسرش تفرقه مى‏افكنيد . هيچ جوان صالحى به فساد نمى‏افتد ، مگر از راه مدارس و مناهج شما» .

مرد انگليسى سخن امام را قطع كرد و با رنگى پريده و چشمان وحشت‏زده گفت: «اى شيخ ، ما براى اين مسائل نزد شما نيامده‏ايم ، ما براى استفاده علمى و مذاكره به اينجا آمده‏ايم ؛ زيرا شنيده‏ايم شما از علما هستيد» .

امام پاسخ داد: «بلى ، ولى اينها حقايقى است كه ناچار بايد به شما گفته شود» و افزود: «بعضى از افراد شما در برخى رشته‏هاى علوم متخصص هستند ، آيا شما نيز تخصصى داريد ؟»

گفت: آرى ، من متخصص حيوان‏شناسى هستم» .

امام پاسخ داد: «اين علم ، هنرى در خور تحسين است . علماى عرب نيز تأليفات فراوانى در زمينه حيوان‏شناسى دارند ؛ مثلاً جاحظ كتاب الحيوان را در هفت مجلد تدوين كرده ، همچنين دميرى نيز كتابى تحت عنوان حياة الحيوان را در دو مجلد دارد» .

مرد انگليسى جواب داد: «بله ، ما نيز اين كتاب‏ها را ترجمه كرده و بر آنها حاشيه زده‏ايم و من خود نيز مشغول تأليف كتابى در همين موضوع هستم و قصد دارم فهرستى از كتاب قديم و جديد در اين زمينه جمع كنم» .

امام گفت: «مى‏خواهم نصيحت سودمندى به شما بكنم . آيا در ميان شما جماعت انگليسى‏ها كسى كه متخصص انسان‏شناسى باشد ، وجود ندارد ؟ گويا گروه‏هايى از شما و نيز آمريكايى‏ها ، اقدام به تشكيل جمعيت حمايت از حيوانات كرده‏ايد ! چرا شما جمعيت حمايت از انسان‏ها تشكيل نداده‏ايد ؟ انسانيت اكنون از دست ظلم‏هاى طاقت‏فرساى استعمار شما به درگاه خداوند ضجه زنان فرياد برآورده است . اين استعمار چنان فاجعه‏آميز است كه انسان به وضعيتى به مراتب بدتر از حيوان دچار شده است» .

آن مرد از جا برخاست ، دست راهنمايش را گرفت و گفت: «بيش از اين براى ما امكان‏پذير نيست . ما را از دست اين شيخ نجات بده ! او با هر كس از رجال استعمار ملاقات كند ، طبق روش هميشگى خود اين‏گونه سخن مى‏گويد» .

 
امتیاز دهی
 
 

 
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

دبيرخانه كنفرانس‌هاي بين‌المللي
مجری سایت : شرکت سیگما