جمعه 10 فروردين 1403  
 
 
سوره خشـم

محمدرضا سماك امانى

ولادت

شيخ محمد حسين كاشف‏الغطاء در سال 1294ق در محله عمّاره نجف ديده به جان گشود.[2]

جدّ او آيت اللّه شيخ جعفر كاشف الغطاء (متوفى 1228 ق) سرشناس‏ترين و پرآوازه‏ترين فرد اين خاندان است و فرزندان و نوادگان وى از دانشمندان و مجتهدان بزرگ عراق بودند . آيت اللّه شيخ على كاشف الغطاء (متوفاى 1320 ق) ، پدر قهرمان اين دفتر ، از مراجع بلند پايه تقليد عراق بود .[3]

 

سال‏هاى سبز

محمدحسين در ده سالگى وارد حوزه علميه نجف شد . ادبيات عرب ، حساب ، نجوم ، فقه و اصول را با پشتكارو شوق فراوان فرا گرفت . عطش يادگيرى او را بى‏قرار كرده بود . نوجوان بود و آرزومند فراگيرى علوم بيشتر .

محمد حسين در كنار تحصيل علوم حوزوى به مطالعه عميق در ادبيات عرب پرداخت . ذوق ادبى خوبى داشت . نثر و نظم زيباى نوشته‏ها و سروده‏هاى او از ابتداى نوجوانى ، هويداى روح لطيف و مهربانش بود . محمد حسين از ابتداى نوجوانى به سرودن شعر و نويسندگى پرداخت . پانزده ساله بود كه كتاب العبقات العنبريه... را درباره خاندان خود نوشت . هنوز هيجده بهار بيش نديده بود كه دروس سطح حوزه را به پايان برد و به درس خارج فقه و اصول آيت اللّه سيد محمد كاظم يزدى و آيت‏اللّه آخوند خراسانى راه يافت .

روح ناآرامى داشت . ادبيات عرب و تاريخ ، نتوانست عطش ذهنش را فرو نشاند . به اميد اين كه گمشده‏اش را در اشعار شاعران و تاريخ خاندانش بيابد ، سال‏ها در وادى شعر و ادب و تاريخ گام نهاد ، امّا باز تشنه بود . شگفت كه خود نمى‏دانست تشنه چيست ! به سراغ بركه حكمت و فلسفه رفت تا روح تشنه‏اش را سيراب نمايد . وى در اين باره مى‏گويد:

تمام كتاب‏هاى صدر المتألهين ، ملاصدرا شيرازى  ـ  از مشاعر ، عرشيه و شرح هدايه گرفته تا اسفار و شرح اصول كافى  ـ  را نزد استادان برجسته آموختم...  .

زمانى نيز به يادگيرى علم حديث ، تفسير و عرفان پرداخت تا بتواند اندكى از عطش خود را بكاهد . به كتاب‏هاى فصوص ، نصوص ، فكوك ، ديوان اشعار مولوى ، جامى و... پناه برد .

سال‏ها نزد استادان برجسته حوزه علميه نجف مانند آيات بزرگوار مصطفى تبريزى ، ميرزا محمد باقر اصطهباناتى ، احمد شيرازى ، على محمد نجف آبادى ، ملا على اصغر مازندرانى ، حاج آقا رضا همدانى ، محمد تقى شيرازى و علاّمه حسين نورى (محدث نورى) به شاگردى پرداخت .[4]

در اين ميان ، كاشف الغطاء علاقه وافرى به محدّث نورى داشت . محدث نورى از كارشناسان سرشناس علم حديث بود . كاشف الغطاء هماره با استاد نشست و برخاست داشت . از پندهاى استاد براى سير و سلوك و پيمودن راه‏هاى سعادت بهره مى‏جست . روزى به استاد گفت: رطوبت جوانى در جان من رسوخ كرده و مرا از برخاستن براى نماز شب سنگين نموده است ؛ از اين رو ، در برخى از شب‏ها ، نماز شب از دستم مى‏رود . استاد فرياد برآورد: چرا ؟ چرا ؟ برخيز ! برخيز !

كاشف الغطاء سال‏ها پس از رحلت استاد ، از آن سرزنش استاد ياد مى‏كند  و مى‏گويد: «صداى استاد مرحومم ، در هر شب ، پيش از سحر مرا براى نماز شب بيدار مى‏كند» .[5]

كاشف الغطاء چند دوره در درس خارج فقه و اصول آيت اللّه سيد محمد كاظم يزدى و آيت اللّه آخوند خراسانى شركت كرد[6] تا توانست قلّه اجتهاد را فتح نمايد . وى شرحى بر كتاب العروة الوثقى نوشته آيت اللّه سيد محمد كاظم يزدى نگاشت كه احتمالاً نخستين شرحى است كه بر اين كتاب نوشته شده باشد . اين شرح چهار جلد است .[7]

آيت اللّه كاشف الغطاء پس از سال‏ها تحصيل و رسيدن به مقام اجتهاد ، به  تدريس آموخته‏هايش براى طلاّب جوان پرداخت . ده‏ها طلبه در مسجد هندى و مقبره ميرزاى شيرازى در صحن حرم حضرت على عليه‏السلام گرد مى‏آمدند و در درس او شركت مى‏جستند .

 

سه يار

استعمارگران براى چپاول كشورهاى اسلامى ، بهترين راه را در تفرقه انداختن بين مسلمانان ديده‏اند . برخى از دانشمندان اهل سنّت نيز ناآگاهانه آب به آسياب دشمن مى‏ريخته‏اند . گروهى نيز آگاهانه به شيعه حمله ور شده و در سخنان وكتاب هايشان عليه شيعه وارد ميدان شده‏اند . جرجى زيدان (متوفى 194 م) ، نويسنده شهير اهل سنت ، درباره شيعه مى‏نويسند: «شيعه طايفه‏اى كوچك بود كه آثار قابل اعتنايى نداشت . اكنون شيعه‏اى در دنيا وجود ندارد» . از آن پس ، سه دانشمند شيعى با هم پيمان مى‏بندند كه به معرّفى شيعه و آثار آن بپردازند . آيت اللّه سيد حسن صدر (متوفى 1354 ق) و علاّمه شيخ آقا بزرگ تهرانى (متوفى 1389 ق) با كاشف الغطاء ، عهد مى‏بندند كه به ياوه‏هاى جرجى زيدان پاسخ دهند . قرار شد كه آيت اللّه صدر درباره نقش شيعيان در تأسيس علوم اسلامى كتابى بنويسد . او پس از سال‏ها تحقيق ، موفق شد كتاب تأسيس الشيعه لعلوم الاسلاميه را بنويسد .

علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى متعهد شد كه فهرستى براى كتاب‏هاى نوشته شده به دست شيعيان بنويسد . او ساليان دراز به كاوش و جست و جو پرداخت . به كشورهاى اسلامى سفر كرد . با تلاشى جان‏فرسا ، با مراجعه به كتابخانه‏هاى فراوان توانست فهرست آثار شيعيان در طرل تاريخ ، كه شامل بيش از پنجاه هزار كتاب در موضوع‏هاى مختلف را ، از فقه ، اصول ، فلسفه ، تفسير ، كلام ، ادبيات ، پزشكى ، فيزى ، جبر ، مثلثات ، رياضيات ، تاريخ ، جغرافيا و... بود ، تهيّه نمايد و به معرّفى اجمالى آنها بپردازد . الذريعه الى تصانيف الشيعه اثر گران‏سنگ او در بيست جلد به چاپ رسيد .

كاشف الغطاء كتاب تاريخ آداب اللغة جرجى زيدان را نقد كرد . نقد كاشف الغطاءبر كتاب جرجى زيدان ، در بوينوس آيرس آرژانتين به چاپ دوم رسيد .[8]

 

سفرهاى پر بار

كاشف الغطاء در سفر حج با دانشمندان اهل سنّت حجاز به گفت و گو نشست و آنها را به وحدت فرا خواند . نزهة السمر و نهزة السفر سفرنامه حج او است . سپس به سوريه و لبنان رفت و مسلمانان را با ترفندهاى استعمارگران و راه‏هاى مبارزه با آنها آشنا كرد . با علماى شيعه و سنّى سخن گفت . پرهيز از اختلاف و همكارى دانشمندان شيعه و سنى از سخنان او است كه با انديشمندان در ميان مى‏گذاشت . كاشف الغطاء در بنان ازدواج كرد . پس از ماه‏ها اقامت در لبنان كه به گفت و گو با دانشمندان برجسته شيعه ، سنى و مسيحى ، نقد مقاله‏ها و فعاليت‏هاى تبليغى و علمى گذشت ، به مصر رفت و به تدريس در الازهر ، بزرگ‏ترين حوزه علميّه جهان اهل سنّت ، پرداخت . او كه نفوذ مسيحيت در مصر را احساس مى‏كرد . با كشيشان درباره انجيل و مسيح عليه‏السلامسخن گفت و اسلام را به آنها معرّفى كرد . التوضيح في بيان ما هو الانجيل و من هو المسيح نوشته او است كه جلد اوّل آن در سال 1331 ق در صيدا چاپ شد .

مجتهد جوان با شور و شعف وصف‏ناپذيرى به تبليغ فرهنگ شيعه و دعوت مام مسلمانان به يك‏پارچگى در راه مبارزه با استعمار پرداخت . هنوز به چهل سالگى نرسيده بود ، ولى انديشه پربار و سخنان جذّابش همه را شيفته ساخته بود . او فرصت‏ها را از دست نمى‏داد . سه سال در مصر و لبنان اقامت كرد و به ارشاد مردم پرداخت . شروع جنگ جهانى اوّل و اشغال عراق به دست انگليس ، او را براى دفاع از وطن ، به بازگشت به ميهن فراخواند .[9]

 

دفاع از وطن

جنگ جهانى اول در سال 1332 ق آغاز شد . انگلستان بسيارى از شهرهاى عراق را تصرّف كرد . كاشف الغطاء خود را به كوت كه خط مقدّم نبرد با انگليسى‏ها بود ، رساند و اسلحه به دست گرفت و از ميهنش دفاع كرد . مراجع تقليد شيعه فتواى جهاد داده بودند و بسيارى از مجتهدان ، استادان و طلبه‏هاى حوزه‏هاى علميّه در خط مقدم جبهه با متجاوزان مى‏جنگيدند . كاشف الغطاء بارها به جبهه رفت و در كنار رزمندگان سلحشور به دفاع از وطن پرداخت .[10]

 

مدرسه كاشف الغطا

برخى از مقلّدان آيت اللّه سيّد محمد كاظم يزدى كه پس از فوت او ، از كاشف الغطاء تقليد مى‏كردند ، نزدش آمدند و با اصرار از او خواستند كه رساله عمليّه خود را چاپ كند . شرح تبصرة المتعلّمين و وجيزة الاحكام نوشته او است كه در پى اصرار مقلّدانش نوشته شده است . حاشيه بر سفينة النجاة نوشته برادرش ، حاشيه بر مجمع الرسائل كه حاوى فتواهاى مراجع تقليد مشهور است ، مناسك حج و... از كتب فقهى وى ، و سؤال و جواب ، و زاد المقلدين پاسخ استفتائات مقلّدان او است .

كاشف الغطاء در طول ساليان دراز تدريس ، شاگردان بسيارى تربيت نمود . آيت‏اللّه العظمى سيّد محسن حكيم ، آيت اللّه محمد جواد مغنيه (نويسنده معروف) و شهيد آيت اللّه قاضى طباطبايى (امام جمعه تبريز) از شاگردان اويند .

توليت مدرسه علميّه «معتمد» با پيشينه يك قرن بر عهده خاندان كاشف الغطاء بود . اين مكان كه زمانى رونقى چشم‏گير داشت ، به مرور زمان رو به خرابى نهاد ، اما ايشان آن را بازسازى كرد و رونقى تازه بخشيد .[11] كتابخانه مدرسه كاشف الغطاء از كتابخانه‏هاى بزرگ نجف بود كه كتاب‏هاى خطّى كميابى در آن وجود داشت . كاشف الغطاء هر روز به مدرسه مى‏آمد و بيشتر ديدارهاى سياسى او و گفت و گوهاى علمى‏اش با نويسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت مى‏گرفت .

ايشان هماره در انديشه حلّ مشكلات طلاّب بودو با زحمات فراوان توانست براى طلاّب مدرسه ، معافيّت تحصيلى بگيرد .[12]

 

كنگره جهانى اسلام

در سال 1350 ق يك صد و پنجاه نفر از شخصيّت‏هاى سياسى و مذهبى كشورهاى مسلمان از سراسر دنيا ، در كنگره جهانى اسلام ، گرد آمدند . مفتى بيت المقدس از سوى مجلس اعلاى فلسطين ، كاشف الغطاء را به شركت در اين گردهمايى فرا خواند . اين در حالى بود كه فلسطين هنوز اشغال نشده بود و بيش از هفتاد هزار نفر از مردم فلسطين به بيت المقدس آمده بودند تا از سخنان رهبران فرقه‏هاى اسلامى و شخصيت‏هاى برجسته سياسى و مذهبى كشورهاى مسلمان بهره جويند . رشيد رضا (نويسنده سنى مذهب‏تفسير المنار) و علاّمه اقبال لاهورى نيز در اين همايش بزرگ حضور داشتند .

هر شب چند نفر از دانشمندان سخنرانى مى‏كردند ، تا اين كه نوبت به جناب كاشف الغطاء رسيد . اينك چكيده‏اى از سخنان وى را مى‏آوريم:

... از نخستين شبى كه با اين اجتماع بزرگ روبه‏رو شدم پيوسته خود را در ميان ترس و اميد مى‏بينم . گاه نسبت به اين كنگره خوش‏بين هستم و گاه دلم شور مى‏زند...   . ترس من به چند دليل است:

1 . شرقى‏ها ، به ويژه مسلمانان  ـ  مراد من برادران حاضر در اين كنگره نيست  ـ  از پايدارى در هدف برخوردار نيستند . چه بسا مسلمانانى كه حركتى آتشين آغاز كردند ، ولى پس از مدتى حركتشان به خاموشى گراييد .

2 . اختلاف و جدايى از خصلت‏هايى است كه دردرون ما ريشه دوانيده و ما را بيچاره ساخته است . اختلاف انديشه و آزادى فكر از ويژگى‏هاى انسان است...   ، امّا مصيبت اين است كه اختلاف نظر به دشمنى بگرايد... . مسلمانان برادران يكديگرند . آيا برادر با برادر دشمنى مى‏ورزد ؟ !

اى يكتاپرستان ، يكى شويد ! من پيش از اين ، دو كلمه گفتم كه اميدوارم از سخنان ماندنى باشد . گفتم: گنبد اسلام بر دو پايه استوار است:

كلمه توحيد و توحيد كلمه . اى مسلمانان ، اگر سخن ما يكى نشود ، بايد با اسلام وداع كنيم...  .

3 . سومين بيمارى ما اين است كه ما شرقى‏ها عادت داريم به جاى عمل ، حرف بزنيم و در جايى كه بايد انديشه خود را به كار بنديم ، كارها را بدون فكر انجام مى‏دهيم .

هر ملّتى با سه چيز مى‏تواند قيام كند: مردم توانا ، انديشه درست و كوشش دائم .[13]

سخنان كاشف الغطاء غوغايى به پا كرد . در آن شب با اصرار از كاشف الغطاء خواستند كه امام جماعت نماز عشا باشد ، او نيز پذيرفت . تمامى علماى اهل سنّت ، حتّى وهّابيون ، ناصبى‏ها و خوارج نيز به او اقتدا كردند . از آن روز به بعد ، كاشف الغطاء امام جماعت كنگره شد . نماز جمعه هم به امامت او برگزار شد .

روزنامه‏ها و مجله‏هاى كشورهاى اسلامى سخنان كاشف الغطاء را چاپ كردند . بسيارى از نويسندگان و دانشمندان اهل سنّت از آن به بعد ، نسبت به شيعه روش ملايم‏ترى برگزيدند .

كاشف الغطاء پانزده روز در فلسطين ماند . به شهرها و روستاهاى فلسطين رفت و با علما و مردم صحبت كرد . آنان را به وحدت فرا خواند . بسيارى پس از سخنرانى او در كنگره ، وى را امام كاشف الغطاء مى‏خواندند . دانشمندان اهل سنّت از وسعت نظر ، قدرت بيان و سخنان پر مغز او به شگفت آمده بودند .

كاشف الغطاء به عراق بازگشت و بسيارى از طلاب و فضلاى حوزه علميّه  نجف كه آوازه سخنان او در كنگره و تأثير آن را در روزنامه‏ها خوانده بودند ،  به پيشواز او آمدند . حسينيّه كرخ بغداد آكنده از جمعيّت بود . روزنامه‏نگاران ، شاعران ، شخصيت‏هاى فرهنگى و سياسى عراق در حسينيه گرد آمده بودند . كاشف الغطاء براى مردم صحبت كرد و آنها را از آنچه در كنگره گذشت ،  مطلّع ساخت .

وى پس از سه روز اقامت در بغداد ، به كربلا رفت و پس از زيارت مرقد امام حسين عليه‏السلام به نجف بازگست . هر شب مردم به ديدار او مى‏رفتند و از سخنان او درباره مسافرتش استفاده مى‏كردند . بسيارى از شاعران و شخصيت‏هاى فرهنگى و سياسى نجف ، حضور موفق او در كنگره را به وى تبريك مى‏گفتند و شاعران بيش از ده هزار بيت شعردرباره سفر او سروند . مردم كوفه از او دعوت كردند تا به شهرشان بيايد . مسجد بزرگ كوفه ، هزاران نفر را در خود جاى داده بود . كاشف الغطاء براى مردم صحبت كرد . سخنرانى او به نام الاتحاد و الاقتصاد چند بار چاپ شد . در سخنان او آمده بود:

غرب به وسيله صنعت و مكيدن چشمه‏هاى ثروت شرق ، بر آنان سيطره يافت . اسلام همه راه‏هاى سالم به دست آوردن ثروت را بيان و ضرورت رشد اقتصادى را گوشزد كرده است . سعادت كشورهاى اسلامى ، با اتحاد و اقتصاد به دست مى‏آيد .[14]

 

براى وحدت

اصل الشيعه و اصولها از زيباترين نوشته‏هاى كاشف الغطاست . كاشف الغطاء درباره انگيزه نگارش اين كتاب مى‏نويسد:

دو سال پيش ، يكى از جوانان پرشور كه با هيئتى علمى از سوى دولت عراق ، براى تحصيل در دار العلوم عليا به مصر رفته بود ، در نامه‏اى طولانى به من نوشت:... من با برخى از دانشمندان دانشگاه الازهر رفت و آمد دارم . گاه و بى گاه از نظام آموزشى و دانشمندان حوزه علميّه نجف سخن به ميان مى‏آيد . استادان الازهر از انديشمندان حوزه علميّه نجف به بزرگى ياد مى‏كنند ، ولى مى‏گويند: متأسّفانه شيعه هستند ! من از اين سخنان آنها شگفت‏زده شدم . به آنها گفتم: مگر شيعه بودن گناه است ؟ ! مگر شيعيان مسلمان نيستند ؟ ! برخى از آنها در پاسخ گفتند: شيعيان مسلمان نيستند و... من جوانى هستم كه از پيدايش شاخه‏هاى گوناگون مذهب‏ها در اسلام آگاهى ندارم . اكنون از سخنان دانشمندان بزرگ اهل تسنّن به ترديد افتاده‏ام كه آيا شيعه فرقه‏اى از اسلام است ؟ اگر مرا از اين سرگردانى نجات ندهيد ، مسئوليت لغزش و گمراهى من بر عهده شما است .

من به وسيله نامه درباره تاريخ شيعه و پاسخ به تهمت‏هاى آنان ، او را راهنمايى كردم ، ولى در شگفت بودم كه چگونه برخى از دانشمندان بزرگ اهل سنّت ، اين گونه سخن مى‏گويند ! تا اين كه كتاب فجر الاسلام نوشته احمد امين ، نويسنده بزرگ مصرى ، به دستم رسيد . مغزم از دروغ‏هاى شاخ‏دار اين كتاب سوت كشيد . احمد امين سال پيش (1349 ق) همراه شمارى از استادان ، دانشجويان و دانشمندان مصر به نجف ، شهر دانش آمد . او در نجف همراه دوستانش در يكى از شب‏هاى ماه مبارك رمضان به ديدن من آمد . من او را به نرمى سرزنش كردم كه چرا چنين دروغ‏هايى را به شيعه نسبت داده است ! آخرين عذر احمد امين اين كه آگاهى كافى درباره شيعه نداشتم . من گفتم: اين بهانه پذيرفته نيست . نويسنده بايد در موضوعى كه مى‏خواهد بنويسد ، خوب بررسى كند . چرا كتابخانه‏هاى نجف ، از جمله كتابخانه خصوصى خودم كه پنج هزار جلد كتاب دارد كه بيشتر نويسندگان آنها از اهل سنّت هستند ، ولى در كتابخانه‏هاى قاهره ، كتاب‏هايى كه نويسندگان آنها شيعه‏اند ، بسيار كم پيدا مى‏شود ؟ !

چند ماه پيش ، يكى از جوانان پاك شيعه بغداد ، در نامه‏اى به من نوشت: سفرى به ساتان «دليم» ، همسايه استان بغداد داشتم . بيشتر مردم آنجا سنّى هستند . من با مردم نشست و برخاست داشتم . آنها از سخنان و ادب من بسيار خوشحال بودند ، اما هنگامى كه فهميدند من شيعه هستم ، گفتند: ما گمان نمى‏كرديم شيعيان با ادب باشند ، چه رسد به دانش و دين آنها ! ما آنها را يك مشت وحشيان بيابان مى‏پنداشتيم ! مدتى بعد به سوريه و مصر رفتم . شگفت‏آور بود . مسلمانان سنّى مصر نيز همان سخنان مردم «دليم» را گفتند . آيا موقع آن نرسيده است كه به دفاع از شيعه بپردازيد ؟»[15]

روزنامه‏هاى مصر ، سوريه و... مقاله‏هاى مسمومى درباره شيعه مى‏نويسند . ديگر تاب نياوردم و سكوت نكردم . نه از اين نظر كه ستمى بر شيعه شده باشد و من بخواهم در برابر سيل تهمت‏ها از آن دفاع كنم ، بلكه از اين نظر كه پرده‏هاى نادانى را از برابر چشم مسلمانان كنار بزنم تا افراد با انصاف در داورى درباره شيعه راه عدالت پيش بگيرند و عذر و بهانه‏اى هم براى آن دسته از دانشمندان كه ياوه‏هايى به زيان شيه مى‏گويند و مى‏نويسند ، باقى نماند كه بگويند دانشمندان شيعه ، مذهب خود را معرّفى نكردند  ـ  اين جمله را احمد امين در ديدار با كاشف الغطاء گفت  ـ  و از همه مهم‏تر اميد مى‏رود در سايه اين كتاب پيوندهاى دوستى در ميان مسلمانان استوار گردد و دشمنى از بين آنها برچيده شود . شايد پس از نوشتن اين كتاب ، نويسنده كتاب فجر الاسلام دگر بار ننويسيد: «تشيّع پناهگاه دشمنان اسلام بوده و هست . تشيّع پناهگاه افرادى است كه مى‏خواهند انديشه‏هاى پدران يهودى ، نصرانى و زردتشتى خود را وارد اسلام كنند !» .[16]

اصل الشيعه و اصولها در سال 1351 ق چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت .

كاشف الغطاء در اين كتاب مى‏نويسد:

نخستين فردى كه بذر تشيّع را در سرزمين اسلام گذاشت ، بنيان‏گذار اسلام ، حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بود . ده‏ها حديث در كتاب‏هاى اهل سنّت آمده است كه در آنها پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، على عليه‏السلام و شيعيانش را رستگاران جهان آخرت ياد كرده است . . انديشه شيعى از زمان پيامبر آغاز شد...  . شيعه در لغت به معناى پيرو است و به پيروان حضرت على عليه‏السلام در زمان پيامبر ، شيعيان على عليه‏السلام مى‏گفتند...  .

سلمان فارسى كه پيامبر درباره‏اش فرمود: سلمان از اهل بيت ما است ، و ابوذر كه پيامبر در باره‏اش فرمود آسمان سايه نيفكنده و زمين در بر نگرفته كسى را كه راست‏گوتر از ابوذر باشد ، هر دو از ياران حضرت على بودند .

ابوالاسود دوئلى ، بنيان‏گذار علم نحو ، از شيعيان حضرت على است . خليل بن احمد فراهيدى ، بنيان‏گذار علم لغت و عروض ، نيز از ياران او است . ابو مسلم معاذ بن مسلم هراء پايه‏گذار علم صرف ، و عبداللّه مفسّر بزرگ قرآن ، نيز شيعه بودند . محمد بن عمر واقدى ، نخستين فردى كه علوم قرآنى را گردآورى كرد ، شيعه بود . ابو رافع بنيان‏گذار علم حديث و پسرش على كه نخستين فردى است كه كتابى در علم فقه نوشت و پسر ديگرش عبداللّه كه نخستين مسلمانى است كه كتابى در علم تاريخ نوشت ، شيعه بود .

ابان بن عثمان الاحمر شيعى نخستين فردى است كه كتابى در علم تاريخ اسلام نوشت...  . نابغه جعدى ، كعب بن زهير ، فرزدق ، كميت ، حميرى ، دعب ، ابونواس و... بسيارى از شاعران بزرگ عرب در دامان مكتب شيعه پرورش يافتند .[17]

آيا اين بزرگان ميدان دانش ، ادب و جهاد مى‏خواستند اسلام را نابود كنند ؟ !

 

ولايت فقيه

كاشف الغطاء به خوبى نقش زمان و مكان در اجتهاد را يافته بود و بر اين باور بود كه نبايد احكام اسلام در تنگناى سليقه مجتهد قرار بگيرد ؛ زيرا فرجام چنين كارى اين است كه احكام اسلام ، به صورت خشك و بى‏روح درآيد . كاشف الغطاء در مورد اختيارات ولايت فقيه نظريات بسيار بلندى دارد . امام خمينى رحمه‏الله مى‏فرمايد:

ولايتى كه براى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و امامان است ، براى فقيه نيز ثابت است . موضوع ولايت فقيه چيز تازه‏اى نيست كه ما آورده باشيم ، بلكه اين مسئله از اوّل مورد بحث بوده است...   . به طورى كه نقل كرده‏اند ، مرحوم كاشف الغطاء نيز بسيارى از مطالب را فرموده‏اند .

او درباره حدود اختيارات ولىّ فقيه مى‏نويسد: «ولايت فقيه همه مواردى را كه به مصلحت اسلام و مسلمانان است ، در بر مى‏گيرد» .

 

فلسطين در اسارت

صهيونيست‏ها در سال 1327 ش (1367 ق / 1948 م) فلسطين را اشغال كردند . در همين ايام برخى از دولتهاى عربى به نبرد با متجاوزان برخاستند . كاشف الغطاء پيامى براى رزمندگان مسلمان فرستاد و آنها را به ادامه نبرد تشويق نمود . او هماره در سخنرانى‏ها و پيام‏هاى خويش ، از فلسطين ياد مى‏كرد و مسلمانان را به آزادسازى آن فرا مى‏خواند .[18]

 

كنفرانس اسلامى پاكستان

جمعيّت اخوّت اسلامى كراچى ، دومين گردهمايى جهان اسلام را در سال 1371 ق (1330 ش) در كراچى برگزار كرد . آيت اللّه كاشف الغطاء به اين همايش بزرگ دعوت شد . اينك بخشى از سخنان ولى در اين گردهمايى را مى‏آوريم:

... ما مى‏گوييم مسلمانيم ، ولى تاريخ ما مسيحى و زردشتى است . مسلمانيم ، ولى روز يكشنبه تعطيل مى‏كنيم . مسلمانيم ، امّا به زبان انگليسى صحبت مى‏كنيم .[19] مسلمانيم و از عربى چيزى نمى‏دانيم . عربى ، زبان قرآن ، را نمى‏دانيم ، ولى به زبان بيگانگان خوب حرف مى‏زنيم .

تنبلى و سهل‏انگارى چنان ما را فرا گرفته است كه شنيده‏ايم دانشمندان مسلمان اين گردهمايى كه درباره اسلام بحث مى‏كنند ، هنگامى كه مؤذّن بانگ بر مى‏آورد: «حى على الصلاة» برنمى‏خيزند تا نماز بخوانند...   .

اى مردم مسلمان ، نيروهاى خود را در يك جا گردآوريد و صف‏ها را منظم كنيد و اسلحه‏ها را بر دوش بگيريد كه سياست جهان ، كشورهاى عربى و اسلامى را مورد حمله قرار داده است...   .

سخنرانى كاشف الغطاء به زبان‏هاى مختلف ترجمه و چاپ شد . كاشف الغطاء چهل روز در پاكستان ماند و به شهرهاى لاهور ، راولپندى ، كشمير آزاد (مظفر آباد) و پيشاور سفر نمود . با مردم و علما صحبت كرد و آنها را به وحدت ، عمل به قرآن و مبارزه با استعمار فراخواند .

 

فرياد

آمريكا در پوشش برگزارى سمينارى فرهنگى ، درصدد فريب دانشمندان مسلمان برآمد . جمعيت آمريكايى دوست‏داران خاورميانه از 25 شخصيت برجسته مسيحى و 25 شخصيت برجسته مسلمان ، از سراسر دنيا دعوت نمود تا در سمينارى كه درباره ارزش‏هاى اخلاقى اسلام و مسيحيّت ، در تاريخ 23 آوريل 1945 م ، در هتل «امسادور» ، واقع در «بحمدون» لبنان برگزار مى‏گردد ، شركت كنند .

بسيارى از انديشمندان مسلمان و مسيحى دعوت كنگره را پذيرفتند ، امّا كاشف الغطاء با تيزبينى توانست متوجه حيله آنها شود . آمريكا ، اين ابرقدرت نو كه استعمار پير انگليس را كنار زده بود ، در جنگ سرد روانى عليه شوروى ، از هر وسيله‏اى بهره مى‏جست و اينك در پوشش نوعى فعاليت فرهنگى مى‏خواست انديشمندان مسلمان و مسيحى را با خود همراه كند .

كاشف الغطاء در 78 سالگى ، به‏سان يك سياستمدار جوان از تحوّلات سياسى جهان باخبر بود . وى در انديشه بر ملا ساختن اهداف كنگره بود ، امّا چگونه ؟ ! او در پاسخ دعوت‏نامه طولانى جمعيت دوست‏داران خاورميانه ، بسيار كوتاه نوشت: «نمى‏توانم شركت بكنم» .

كاشف الغطاء تا آغاز كنگره يك ماه فرصت داشت . او در اين مدت توانست نامه‏اى بسيار مفصّل درباره اهداف كنگره بنويسد و هم‏زمان با آغاز كنگره در لبنان پخش كند و بدين سان آمريكا را رسوا نمايد . آگاهى او از اوضاع سياسى و ترفندهاى بسيار پيچيده استعمارگران به خوبى در اين نامه هويدا است . مرجع تقليد شيعيان كه بيشتر وقت خود را به تدريس ، تأليف ، ديدار با مردم و پاسخ به سؤال‏هاى شرعى آنان مى‏گذراند ، از آخرين تحوّلات سياسى جهان به خوبى آگاه است . اينك چكيده‏اى از پاسخ او به كنگره را مى‏آوريم:

بسم اللّه الرحمن الرحيم

جناب آقاى گارلند ايوانز هايكينر ، معاون جمعيت دوست‏داران خاورميانه ... تمام موضوع‏هاى مورد بحث در دو مطلب خلاصه مى‏شود:

1 . ارزش‏هاى معنوى و نمونه‏هاى عالى اخلاقى در اسلام و مسيحيت .

2 . خطر كمونيست براى بشريّت و راه مبارزه با آن در اسلام و مسيحيت .

پيش از هر چيز بايد بدانيد كه زبان عمل از زبان حرف برنده‏تر است . هزاران كنگره از طرف آنان كه پاى‏بند به ارزش‏هاى معنوى نيستند ، بى‏اثر است...   . اى دولت ايالات متحده و اى دولت انگليس ، آيا شما داراى چنين صفت‏هايى هستيد ؟ ! آيا شما براى معنويّت‏ها ارزشى قائليد ؟ !... آيا جنايت‏هايى كه شما در فلسطين كرديد ، شما را روسياه نكرد ؟... مگر به آنها پول و اسلحه نمى‏دهيد ؟ ![20]... شما ، نهصد هزار عرب[21] (فلسطينى) را بى‏خانمان ، آواره بيابان‏ها ، زمين را بستر و آسمان را لحاف آنها نكرديد ؟ ! آنها در وطن خود عزيز بودند و شما كارى كرديد كه دل سنگ به حال آنها مى‏سوزد . آيا نرون ، امپراتور روم و جنايتكار بزرگ تاريخ ، به اندازه شما جنايت كرد ؟ ! شگفتا كه شما از مسلمانان و اعراب انتظار همكارى داريد و از آنها مى‏خواهيد كه با شما همفكرى و همكارى كنند . شما عرب را لگدمال مى‏كنيد . با يك دست بر سرش مى‏كوبيد و با دست ديگر او را نوازش مى‏كنيد .

اكنون شما از درِ ديگرى وارد شده‏ايد . امروز از ما مى‏خواهيد كه با شما در كنگره‏ها بر سر يك ميز بنشينيم و درباره ارزش‏هاى معنوى به مذاكره بپردازيم . آيا خون‏هايى كه  در ايران[22] سوريه ، مصر و لبنان ريخته مى‏شود ، ناشى از توطئه‏هاى شما نيست ؟ ! آيا شما در شرق و غرب جهان ، به مردم بى‏گناه ستم روا نمى‏داريد ؟ ! تونس ، مراكش و الجزاير در غرب جهان ، در آتش بيداد شما مى‏سوزند و كره ، هند و چين (ويتنام) و كنيا در شرق جهان ، در آتش شما خاكستر شدند . تمام اين دشمنى‏هاى شما براى مادّه پرستى شما است ؛ همان چيزى كه در نامه خود از آن نكوهش كرده و آن را زنگ خطرى براى مردم دنيا بيان كرديد . آيا شما چيزى جز مادّه را مى‏پرستيد ؟ ! آيا شما دينى غير از دنياپرستى داريد ؟ !

شما بمب اتمى را براى چه ساخته‏ايد ؟ آيا تلاش در راه استثمار ملّت‏ها و به بند كشيدن آنها به خاطر دنياپرستى و پول‏پرستى شما نيست ؟ تمام برنامه‏هاى شما  ـ  حتّى آنهايى كه به نام دين انجام مى‏دهيد  ـ  به خاطر دنياپرستى است .

... شما فلسطين را ذبح كرديد ، امّا با دست دولت‏هاى عربى ، بلكه به دست دولت‏هاى اسلامى تا ذبح شرعى باشد ! به دست ملسمان و رو به قبله ، تا براى شما و صهيونيست‏ها خوردن آن حلال باشد ! چرا كه شما اهل دين (؟) و در پى ارزش‏هاى معنوى هستيد و جز غذاى پاك و حلال نمى‏خوريد !

شما به اين اندازه جنايت بسنده نكرديد ، بلكه تلاش مى‏كنيد كه عرب را وارد پيمان دفاع مشترك كنيد و اين مرغ ضعيف و بى‏بال و پر را باز در دامى ديگر بيندازيد...   . كمك‏هاى مالى شما سرابى است كه تشنه را مى‏فريبد ، امّا سيرابش نمى‏كند . آمريكا اگر يك دلار كمك مى‏كند ، ده برابر آن را پس مى‏گيرد . بعضى مى‏گويند: انگليس ، فرانسه و دولت‏هاى اروپايى در پيمان آتلانتيك وارد شدند و استقلال خود را از دست ندادند ؛ بنابراين چه مانعى دارد كه ما نيز در پيمان‏هاى دفاعى وارد بشويم . در پاسخ مى‏گوييم: همين دولت‏ها هم استقلال سياسى ، دفاعى و اقتصادى خود را از دست داده و تابع آمريكا شده‏اند . به همين خاطر است كه بسيارى از حزب‏هاى آن كشورها ، با آن مخالف‏اند ؛ مانند حزب كارگز انگليس كه حزب بزرگى است .

مصالح ما هيچ گونه ارتباطى با مصالح آمريكا ندارد . آنها فقر ، نادانى و عقب‏ماندگى ما را مى‏خواهند و ما خواهان دانش ، سعادت و پيش رفتيم .

... من دولت‏هاى عرب رانصيحت مى‏كنم كه تسليم دولتهاى استعمارى نشوند ؛ زيرا مشكلى را برايشان حلّ نخواهد كرد . به جوانان مى‏گويم كه راه رهايى ما بازگشت به قرآن و اسلام است .

فرهنگ پربار اسلامى مى‏تواند پشتوانه مبارزه شما با استعمار باشد ، نه مرام كمونيستى كه فرهنگى وارداتى است .

... اگر آمريكا بويى از انسانيّت و معنويت برده بود ، سياه‏پوست‏هاى آمريكايى الاصل را كه در حال نابودى‏اند ، حمايت مى‏كرد . اگر ذرّه‏اى عدالت در دولت آمريكا بود ، با پانزده ميليون سياه‏پوست اين همه بدرفتارى نمى‏كرد . دويست سال است كه شما آمريكايى‏ها سياهان را به بردگى گرفته‏ايد .

... آمريكا به اسرائيل كمك‏هاى نقدى مى‏دهد و اسلحه فراوان در اختيار او مى‏گذارد ، امّا درمورد كشورهاى عربى به جز وعده‏هاى تو خالى ، هيچ چيز به آنها نمى‏دهد . اگر اسلحه‏اى به كشورهاى عربى بدهد ، به اين شرط است كه با اسرائيل نجنگد . شگفتا  ! اگر ما با اسرائيل نجنگيم ، با كه بجنگيم ؟ ! ما جز اسرائيل دشمنى نداريم .

... ما اين ذلّت‏ها را چگونه فراموش كنيم و با شما كنار يك ميز بنشينيم و درباره ارزش‏هاى معنوى و نمونه‏هاى عالى اخلاقى به گفت و گو بپردازيم ؟ !

... سوگند به همه مقدّسات كه اگر دوست‏هاى عربى با هم متحّد شوند ، بر آمريكا ، انگليس و اسرائيل پيروز مى‏شوند . شما شيطان‏ها بهتر است دست از جنايت‏هاى خود برداريد و فلسطين را به صاحبان اصلى‏اش بسپاريد ، آن‏گاه درباره ارزش‏هاى معنوى كنفرانس تشكيل دهيد . اگر در عرف سياست رواست كه با يك دست تسبيح و با دست ديگر كارد بگيريد و سينه مظلومان را بشكافيد ، اين كار از نظر عقل روا نيست .

... مسلمان‏ها در برابر يكديگر مغرورند ، ولى در برابر دشمن مانند گوسفند ذليل‏اند .

سال گذشته به سفير انگليس گفتم: عراق از زمانى كه به اشغال درآمد ، روز به روز وضعش بدتر شده است .

وى پاسخ داد: اين چه حرفى است ؟ ! اكنون كارها رو به راه شده و آبادنى و اقتصاد پيشرفت كرده است . براى نمونه ، قصر شاه همه ساله در محاصره سيل قرار مى‏گرفت ، ولى اكون آسيبى از اين جهت به آن نمى‏رسد .

به او گفتم: حفظ كاخ شاه ، حفظ پايگاه شما است . كاخ شاه مهم نيست . كوخ كشاورز مهم است...   . همين امسال شاهد طغيان بى‏سابقه رود كرخ بوديم . بغداد و بسيارى از روستاهاى آن آسيب ديد . ميزان خسارت تا بيست ميليون دينار برآورد شد . بيش از پنج هزار نفر غرق شدند ؛ همان انسان‏هايى كه ستون فقران مملكت و گردانندگان اصلى چرخ‏هاى كشورند . مهار كردن رود كرخ و جلوگيرى از سيل به مصلحت استعمارگران نيست ، وگرنه آنهايى كه برج ايفل ساختند ، مى‏توانستند سيل‏بندهايى در بغداد بسازند .

... اگر پيامبران اولوالعزم پنج نفراند: نوح ، ابراهيم ، موسى عيسى و محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهطاغوت‏هاى اولوا العزم نيز پنج نفرند: روزولت ، ترومن ، آيزنهاور ، چرچيل ، وايدن . اينها جرثومه فسادند...   .

ارزش‏هاى عالى اخلاقى در اسلام است ، نه در بحمدون . شايد در اين روزها افرادى كه دعوت كنگره بحمدون را پذيرفتند ، در آنجا گرد آمده باشند . مى‏خواهم از آنها بپرسم: آيا مى‏دانيد كه چند سال پيش ، صهيونيسم به دير ياسين حمله كرد ، مردان ، زنان و كودكان را كشت و...  ؟ آيا مى‏دانيد كه همه اسلحه‏هاى صهيونيست‏ها آمريكايى بود ؟

... شما از بازماندگان كشته‏ها مى‏خواهيد با قاتل صلح كنند و دستش را ببوسند . واى بر شما ، اى فرزندان سكسون ! به خدا سوگند ، اگر همه ستم‏هاى تاريخ را در يك كفّه ترازو نهند و بيداد شما بر عرب و اسلام را در كفّه ديگر ، ظلم شما مى‏چربد . شما خيال مى‏كنيد كه پيرو حضرت عيسى عليه‏السلام هستيد ؟ !

... كاش فرزندان عمو سام و برادرزاده‏اش ، سكسون ، شرّشان را از سر ما كم مى‏كردند كه ما را به خيرشان اميدى نيست...   . آمريكا با ژاپن چه كرد ؟ شهر هيروشيما را با بمب اتمى ويران كرد . گناه مردم هيروشيما چه بود ؟ مگر آمريكا مسيحى نيست ؟ ! مگر تورات و انجيل از آدم‏كشى نهى نكرده است ؟...[23] .

پاسخ كاشف الغطاء به كنگره با نام المثل العليا في الاسلام ، لا في بحمدون (نمونه‏هاى عالى اخلاقى در اسلام است ، نه در بحمدون) در كنفرانس پخش شد . روزنامه‏هاى لبنان نامه كاشف الغطاء را چاپ كردند . مردم با اهداف پشت پرده كنگره آشنا شدند . يكى از انديشمندان مسلمان درباره اين نامه گفت: «كاشف الغطاءكَشَفَ الغِطا ؛ كاشف الغطاء پرده را كنار زد» .

نامه كاشف الغطاء مورد استقبال كم‏نظير خوانندگان قرار گرفت و بدين خاطر سه بار در آن سال چاپ شد . نزديك به صد هزار نسخه از كتاب المثل العليا فى‏الاسلام ،  لا فى بحمدون در كشورهاى مسلمان چاپ و به زبان‏هاى انگليسى و فارسى ترجمه شد .

 

اهل سياست

آيت اللّه كاشف الغطاء هماره در مسائل سياسى دخالت مى‏كرد . برخى از كج‏انديشان كه دين را از سياست جدا مى‏دانستند ، از او مى‏پرسيدند: چرا در سياست دخالت مى‏كند . او در پاسخ مى‏گفت: اگر سياست به معناى پند ، راهنمايى ، نهى از فساد ، نصيحت و مبارزه با استعمار است ، من اهل سياستم . آرى ، من تا فرق سر غرق در سياستم . چنين سياستى از واجبات است . پدر ، پدر بزرگ ، جدّ و تمام خاندان من ، بيش از سيصد سال رهبرى دينى جهان اسلام را بر عهده داشتند . در زيارت جامعه ، درباره ائمّه معصوم آمده است: «انتم ساسة العباد ؛ شما سياست‏مداران مردم هستيد» . سياست ما ، سياست پيامبر و امامان است .

زمانى هم كاشف الغطاء نامه‏اى به محمد على جناح ، اوّلين نخست وزير پاكستان ، مى‏نويسد و هدف‏هاى استعمارى پيمان‏هاى نظامى آمريكا را به او گوشزد مى‏كند .[24]

سجان تروتبيك ، سفير انگليس در عراق ، در تاريخ 27 محرم 1373 ق به ديدار كاشف الغطاء مى‏رود . گفت و گو بين آنها درباره كمونيست ، اسرائيل و مسائل ديگر صورت مى‏گيرد . كاشف الغطاء جنايت‏هاى انگليس در جهان را به او گوشزد مى‏كند . سفير كه درمانده بود ، مى‏گويد: آيا در اين كتابخانه بسيار بزرگ شما كه هزاران جلد كتاب در آن هست ، كتابى عليه ما هست . سفير فكر مى‏كرد كه كاشف الغطاء پاسخى نخواهد داشت ؛ زيرا كتاب‏هاى او درباره فقه ، اصول ، تفسير ، حديث و ديگر علوم اسلامى است كه در آنها اسمى از انگليس هم نيامده است . كاشف الغطاء فرياد برآورد: «كتاب كه چيزى نيست . قلب‏هاى همه ما عليه شما است . از دل يكايك ما به خاطر نيزه‏اى كه شما به جهان عرب زديد ، خون مى‏چكد» .

گفت و گوى كاشف الغطاء با سفيران انگليس و آمريكا با نام محاورة الامام مع السفيرين سه بار در نجف و يك بار در آرژانتين چاپ شد .[25]

 

پايان

آيت اللّه العظمى شيخ محمد حسين كاشف الغطاء ، پس از عمرى تلاش خستگى‏ناپذير ، در ذى قعده 1373 ق رخت از جهان بربست . تشييع جنازه باشكوه او در نجف تا قبرستان وادى السلام ، گوياى علاقه وافر مردم به او بود . مراسم يادبود رحلت او در عراق ، ايران ، پاكستان ، لبنان و بسيارى از كشورهاى مسلمان برگزار شد .[26]

كاشف الغطاء از نوجوانى به سرودن شعر پرداخت . بيش از هشت هزار بيت شعر از او به يادگار مانده است . او كتاب‏هاى بسيار سودمندى نيز به نگارش درآورد كه چندى از آنها چاپ شده است .

آثار چاپ شده او عبارت‏اند از:

1 . الدين والاسلام يا الدعوة الاسلامية ؛

2 . المراجعات الريحانية يا النقود والردود يا المطالعات والمراجعات ؛

3 . الآيات البينات في قمع البدع والضلالات ؛

4 . التوضيح في بيان ما هو الإنجيل ومن هو المسيح ؛

5 . الفردوس الاعلى ؛

6 . أصل الشيعه و أصولها ؛

7 . الأرض والتّربة الحسينيّة ؛

8 . نبذة من السياسية الحسينية ؛

9 . الحكمة والسياسة ؛

10 . المثل العليا في الاسلام لا في بحمدون ؛

11 . محاروة الإمام المصلح كاشف الغطاء مع السفيرين البريطاني والأميريكي ؛

12 . عين الميزان ؛

13 . نقد ملوك العرب نوشته امين ريحانى ؛

14 . مختارات من شعر الأغاني ؛

15 . خطبة الاتحاد و الاقتصاد .

 



[1]  گلشن ابرار ، ج2 ، ص629  ـ  641 ، جمعى از پژوهشگران حوزه ، چ2 ، قم: پژوهشكده باقر العلوم ، سازمان تبليغات اسلامى ، 1382 ش .

 

[2]  . آواى بيدارى: ويژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى...   ، فروردين 1372 ، ص12 .

 

[3]  . همان ، ص11 ، 19 و 94 .

 

[4]  . همان ، ص12 ، 15 و 79 ؛ جنة المأوى ، مقدمه .

 

[5]  . آواى بيدارى: ويژه‏نامه جمهورى اسلامى...   ، ص118 .

 

[6]  . همان ، ص7 و 12 .

 

[7]  . همان ، ص31 .

 

[8]  . همان ، ص15  ـ  24 ؛ شيخ آقا بزرگ تهرانى ، محمدرضا حكيمى ، ص22  ـ  24 .

 

[9]  . آواى بيدارى: ويژه‏نامه روزنامه جمهورى اسلامى...   ، ص13 ، 24 ، 25 و 124 ؛ شخصيت و انديشه‏هاى كاشف الغطا ، ص12 و 13 .

 

[10]  . آواى بيدارى ، ص134 و 94 .

 

[11]  . ماضى النجف و حاضرها ، ج1 ، ص128 ، 129 ، 152  ـ  153 ، 163 و 164 ؛ موسوعة العتبات المقدسه ، جعفر خليلى، ج6، ص182؛ آواى بيدارى: ويژه‏نامه روزنامه جمهورى اسلامى...  ، ص33، 32 . 34 و 117.

 

[12]  . شخصيت و انديشه‏هاى كاشف الغطا ، ص8 .

 

[13]  . آواى بيدارى: ويژه‏نامه روزنامه جمهورى اسلامى...   ، ص73  ـ  76 .

 

[14]  . همان ، ص96  ـ  119 .

 

[15]  . اين است آيين ما ، محمد حسين كاشف الغطا ، ترجمه آيت اللّه ناصر مكارم شيرازى ، ص71  ـ  74 .

 

[16]  . همان ، ص81  ـ  83 .

 

[17]  . همان ، ص37  ـ  86 .

 

[18]  . همان ، ص69 .

 

[19]  منظور پاكستان و برخى از كشورهاى مسلمان است كه تاريخ رسمى آنها ميلادى است.

 

[20]  . آمريكا از زمان تأسيس اسرائيل 1948 م تا سال 1952 م ، يك ميليارد دلار به اسرائيل كمك مالى كرد .

 

[21] . اين آمار مربوط به سال 1945 م است، اما پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل، شمار آوارگان فلسطين به دو ميليون نفر رسيد.

 

[22]  . اشاره به كودتاى 28 مرداد 1332 و حوادث پس از آن است .

 

[23]  . نامه از امام كاشف الغطا ، ص92  ـ  99 .

 

[24]  . همان ، ص89 ، و 90 .

 

[25]  . آواى بيدارى: ويژه‏نامه روزنامه جمهورى اسلامى ، ص61 ، 126 و 127 .

 

[26]  . همان ، ص15 .

 

 
امتیاز دهی
 
 

 
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

دبيرخانه كنفرانس‌هاي بين‌المللي
مجری سایت : شرکت سیگما