محمدرضا سماك امانى
ولادت
شيخ محمد حسين كاشفالغطاء در سال 1294ق در محله عمّاره نجف ديده به جان گشود.
جدّ او آيت اللّه شيخ جعفر كاشف الغطاء (متوفى 1228 ق) سرشناسترين و پرآوازهترين فرد اين خاندان است و فرزندان و نوادگان وى از دانشمندان و مجتهدان بزرگ عراق بودند . آيت اللّه شيخ على كاشف الغطاء (متوفاى 1320 ق) ، پدر قهرمان اين دفتر ، از مراجع بلند پايه تقليد عراق بود .
سالهاى سبز
محمدحسين در ده سالگى وارد حوزه علميه نجف شد . ادبيات عرب ، حساب ، نجوم ، فقه و اصول را با پشتكارو شوق فراوان فرا گرفت . عطش يادگيرى او را بىقرار كرده بود . نوجوان بود و آرزومند فراگيرى علوم بيشتر .
محمد حسين در كنار تحصيل علوم حوزوى به مطالعه عميق در ادبيات عرب پرداخت . ذوق ادبى خوبى داشت . نثر و نظم زيباى نوشتهها و سرودههاى او از ابتداى نوجوانى ، هويداى روح لطيف و مهربانش بود . محمد حسين از ابتداى نوجوانى به سرودن شعر و نويسندگى پرداخت . پانزده ساله بود كه كتاب العبقات العنبريه... را درباره خاندان خود نوشت . هنوز هيجده بهار بيش نديده بود كه دروس سطح حوزه را به پايان برد و به درس خارج فقه و اصول آيت اللّه سيد محمد كاظم يزدى و آيتاللّه آخوند خراسانى راه يافت .
روح ناآرامى داشت . ادبيات عرب و تاريخ ، نتوانست عطش ذهنش را فرو نشاند . به اميد اين كه گمشدهاش را در اشعار شاعران و تاريخ خاندانش بيابد ، سالها در وادى شعر و ادب و تاريخ گام نهاد ، امّا باز تشنه بود . شگفت كه خود نمىدانست تشنه چيست ! به سراغ بركه حكمت و فلسفه رفت تا روح تشنهاش را سيراب نمايد . وى در اين باره مىگويد:
تمام كتابهاى صدر المتألهين ، ملاصدرا شيرازى ـ از مشاعر ، عرشيه و شرح هدايه گرفته تا اسفار و شرح اصول كافى ـ را نزد استادان برجسته آموختم... .
زمانى نيز به يادگيرى علم حديث ، تفسير و عرفان پرداخت تا بتواند اندكى از عطش خود را بكاهد . به كتابهاى فصوص ، نصوص ، فكوك ، ديوان اشعار مولوى ، جامى و... پناه برد .
سالها نزد استادان برجسته حوزه علميه نجف مانند آيات بزرگوار مصطفى تبريزى ، ميرزا محمد باقر اصطهباناتى ، احمد شيرازى ، على محمد نجف آبادى ، ملا على اصغر مازندرانى ، حاج آقا رضا همدانى ، محمد تقى شيرازى و علاّمه حسين نورى (محدث نورى) به شاگردى پرداخت .
در اين ميان ، كاشف الغطاء علاقه وافرى به محدّث نورى داشت . محدث نورى از كارشناسان سرشناس علم حديث بود . كاشف الغطاء هماره با استاد نشست و برخاست داشت . از پندهاى استاد براى سير و سلوك و پيمودن راههاى سعادت بهره مىجست . روزى به استاد گفت: رطوبت جوانى در جان من رسوخ كرده و مرا از برخاستن براى نماز شب سنگين نموده است ؛ از اين رو ، در برخى از شبها ، نماز شب از دستم مىرود . استاد فرياد برآورد: چرا ؟ چرا ؟ برخيز ! برخيز !
كاشف الغطاء سالها پس از رحلت استاد ، از آن سرزنش استاد ياد مىكند و مىگويد: «صداى استاد مرحومم ، در هر شب ، پيش از سحر مرا براى نماز شب بيدار مىكند» .
كاشف الغطاء چند دوره در درس خارج فقه و اصول آيت اللّه سيد محمد كاظم يزدى و آيت اللّه آخوند خراسانى شركت كرد تا توانست قلّه اجتهاد را فتح نمايد . وى شرحى بر كتاب العروة الوثقى نوشته آيت اللّه سيد محمد كاظم يزدى نگاشت كه احتمالاً نخستين شرحى است كه بر اين كتاب نوشته شده باشد . اين شرح چهار جلد است .
آيت اللّه كاشف الغطاء پس از سالها تحصيل و رسيدن به مقام اجتهاد ، به تدريس آموختههايش براى طلاّب جوان پرداخت . دهها طلبه در مسجد هندى و مقبره ميرزاى شيرازى در صحن حرم حضرت على عليهالسلام گرد مىآمدند و در درس او شركت مىجستند .
سه يار
استعمارگران براى چپاول كشورهاى اسلامى ، بهترين راه را در تفرقه انداختن بين مسلمانان ديدهاند . برخى از دانشمندان اهل سنّت نيز ناآگاهانه آب به آسياب دشمن مىريختهاند . گروهى نيز آگاهانه به شيعه حمله ور شده و در سخنان وكتاب هايشان عليه شيعه وارد ميدان شدهاند . جرجى زيدان (متوفى 194 م) ، نويسنده شهير اهل سنت ، درباره شيعه مىنويسند: «شيعه طايفهاى كوچك بود كه آثار قابل اعتنايى نداشت . اكنون شيعهاى در دنيا وجود ندارد» . از آن پس ، سه دانشمند شيعى با هم پيمان مىبندند كه به معرّفى شيعه و آثار آن بپردازند . آيت اللّه سيد حسن صدر (متوفى 1354 ق) و علاّمه شيخ آقا بزرگ تهرانى (متوفى 1389 ق) با كاشف الغطاء ، عهد مىبندند كه به ياوههاى جرجى زيدان پاسخ دهند . قرار شد كه آيت اللّه صدر درباره نقش شيعيان در تأسيس علوم اسلامى كتابى بنويسد . او پس از سالها تحقيق ، موفق شد كتاب تأسيس الشيعه لعلوم الاسلاميه را بنويسد .
علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى متعهد شد كه فهرستى براى كتابهاى نوشته شده به دست شيعيان بنويسد . او ساليان دراز به كاوش و جست و جو پرداخت . به كشورهاى اسلامى سفر كرد . با تلاشى جانفرسا ، با مراجعه به كتابخانههاى فراوان توانست فهرست آثار شيعيان در طرل تاريخ ، كه شامل بيش از پنجاه هزار كتاب در موضوعهاى مختلف را ، از فقه ، اصول ، فلسفه ، تفسير ، كلام ، ادبيات ، پزشكى ، فيزى ، جبر ، مثلثات ، رياضيات ، تاريخ ، جغرافيا و... بود ، تهيّه نمايد و به معرّفى اجمالى آنها بپردازد . الذريعه الى تصانيف الشيعه اثر گرانسنگ او در بيست جلد به چاپ رسيد .
كاشف الغطاء كتاب تاريخ آداب اللغة جرجى زيدان را نقد كرد . نقد كاشف الغطاءبر كتاب جرجى زيدان ، در بوينوس آيرس آرژانتين به چاپ دوم رسيد .
سفرهاى پر بار
كاشف الغطاء در سفر حج با دانشمندان اهل سنّت حجاز به گفت و گو نشست و آنها را به وحدت فرا خواند . نزهة السمر و نهزة السفر سفرنامه حج او است . سپس به سوريه و لبنان رفت و مسلمانان را با ترفندهاى استعمارگران و راههاى مبارزه با آنها آشنا كرد . با علماى شيعه و سنّى سخن گفت . پرهيز از اختلاف و همكارى دانشمندان شيعه و سنى از سخنان او است كه با انديشمندان در ميان مىگذاشت . كاشف الغطاء در بنان ازدواج كرد . پس از ماهها اقامت در لبنان كه به گفت و گو با دانشمندان برجسته شيعه ، سنى و مسيحى ، نقد مقالهها و فعاليتهاى تبليغى و علمى گذشت ، به مصر رفت و به تدريس در الازهر ، بزرگترين حوزه علميّه جهان اهل سنّت ، پرداخت . او كه نفوذ مسيحيت در مصر را احساس مىكرد . با كشيشان درباره انجيل و مسيح عليهالسلامسخن گفت و اسلام را به آنها معرّفى كرد . التوضيح في بيان ما هو الانجيل و من هو المسيح نوشته او است كه جلد اوّل آن در سال 1331 ق در صيدا چاپ شد .
مجتهد جوان با شور و شعف وصفناپذيرى به تبليغ فرهنگ شيعه و دعوت مام مسلمانان به يكپارچگى در راه مبارزه با استعمار پرداخت . هنوز به چهل سالگى نرسيده بود ، ولى انديشه پربار و سخنان جذّابش همه را شيفته ساخته بود . او فرصتها را از دست نمىداد . سه سال در مصر و لبنان اقامت كرد و به ارشاد مردم پرداخت . شروع جنگ جهانى اوّل و اشغال عراق به دست انگليس ، او را براى دفاع از وطن ، به بازگشت به ميهن فراخواند .
دفاع از وطن
جنگ جهانى اول در سال 1332 ق آغاز شد . انگلستان بسيارى از شهرهاى عراق را تصرّف كرد . كاشف الغطاء خود را به كوت كه خط مقدّم نبرد با انگليسىها بود ، رساند و اسلحه به دست گرفت و از ميهنش دفاع كرد . مراجع تقليد شيعه فتواى جهاد داده بودند و بسيارى از مجتهدان ، استادان و طلبههاى حوزههاى علميّه در خط مقدم جبهه با متجاوزان مىجنگيدند . كاشف الغطاء بارها به جبهه رفت و در كنار رزمندگان سلحشور به دفاع از وطن پرداخت .
مدرسه كاشف الغطا
برخى از مقلّدان آيت اللّه سيّد محمد كاظم يزدى كه پس از فوت او ، از كاشف الغطاء تقليد مىكردند ، نزدش آمدند و با اصرار از او خواستند كه رساله عمليّه خود را چاپ كند . شرح تبصرة المتعلّمين و وجيزة الاحكام نوشته او است كه در پى اصرار مقلّدانش نوشته شده است . حاشيه بر سفينة النجاة نوشته برادرش ، حاشيه بر مجمع الرسائل كه حاوى فتواهاى مراجع تقليد مشهور است ، مناسك حج و... از كتب فقهى وى ، و سؤال و جواب ، و زاد المقلدين پاسخ استفتائات مقلّدان او است .
كاشف الغطاء در طول ساليان دراز تدريس ، شاگردان بسيارى تربيت نمود . آيتاللّه العظمى سيّد محسن حكيم ، آيت اللّه محمد جواد مغنيه (نويسنده معروف) و شهيد آيت اللّه قاضى طباطبايى (امام جمعه تبريز) از شاگردان اويند .
توليت مدرسه علميّه «معتمد» با پيشينه يك قرن بر عهده خاندان كاشف الغطاء بود . اين مكان كه زمانى رونقى چشمگير داشت ، به مرور زمان رو به خرابى نهاد ، اما ايشان آن را بازسازى كرد و رونقى تازه بخشيد . كتابخانه مدرسه كاشف الغطاء از كتابخانههاى بزرگ نجف بود كه كتابهاى خطّى كميابى در آن وجود داشت . كاشف الغطاء هر روز به مدرسه مىآمد و بيشتر ديدارهاى سياسى او و گفت و گوهاى علمىاش با نويسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت مىگرفت .
ايشان هماره در انديشه حلّ مشكلات طلاّب بودو با زحمات فراوان توانست براى طلاّب مدرسه ، معافيّت تحصيلى بگيرد .
كنگره جهانى اسلام
در سال 1350 ق يك صد و پنجاه نفر از شخصيّتهاى سياسى و مذهبى كشورهاى مسلمان از سراسر دنيا ، در كنگره جهانى اسلام ، گرد آمدند . مفتى بيت المقدس از سوى مجلس اعلاى فلسطين ، كاشف الغطاء را به شركت در اين گردهمايى فرا خواند . اين در حالى بود كه فلسطين هنوز اشغال نشده بود و بيش از هفتاد هزار نفر از مردم فلسطين به بيت المقدس آمده بودند تا از سخنان رهبران فرقههاى اسلامى و شخصيتهاى برجسته سياسى و مذهبى كشورهاى مسلمان بهره جويند . رشيد رضا (نويسنده سنى مذهبتفسير المنار) و علاّمه اقبال لاهورى نيز در اين همايش بزرگ حضور داشتند .
هر شب چند نفر از دانشمندان سخنرانى مىكردند ، تا اين كه نوبت به جناب كاشف الغطاء رسيد . اينك چكيدهاى از سخنان وى را مىآوريم:
... از نخستين شبى كه با اين اجتماع بزرگ روبهرو شدم پيوسته خود را در ميان ترس و اميد مىبينم . گاه نسبت به اين كنگره خوشبين هستم و گاه دلم شور مىزند... . ترس من به چند دليل است:
1 . شرقىها ، به ويژه مسلمانان ـ مراد من برادران حاضر در اين كنگره نيست ـ از پايدارى در هدف برخوردار نيستند . چه بسا مسلمانانى كه حركتى آتشين آغاز كردند ، ولى پس از مدتى حركتشان به خاموشى گراييد .
2 . اختلاف و جدايى از خصلتهايى است كه دردرون ما ريشه دوانيده و ما را بيچاره ساخته است . اختلاف انديشه و آزادى فكر از ويژگىهاى انسان است... ، امّا مصيبت اين است كه اختلاف نظر به دشمنى بگرايد... . مسلمانان برادران يكديگرند . آيا برادر با برادر دشمنى مىورزد ؟ !
اى يكتاپرستان ، يكى شويد ! من پيش از اين ، دو كلمه گفتم كه اميدوارم از سخنان ماندنى باشد . گفتم: گنبد اسلام بر دو پايه استوار است:
كلمه توحيد و توحيد كلمه . اى مسلمانان ، اگر سخن ما يكى نشود ، بايد با اسلام وداع كنيم... .
3 . سومين بيمارى ما اين است كه ما شرقىها عادت داريم به جاى عمل ، حرف بزنيم و در جايى كه بايد انديشه خود را به كار بنديم ، كارها را بدون فكر انجام مىدهيم .
هر ملّتى با سه چيز مىتواند قيام كند: مردم توانا ، انديشه درست و كوشش دائم .
سخنان كاشف الغطاء غوغايى به پا كرد . در آن شب با اصرار از كاشف الغطاء خواستند كه امام جماعت نماز عشا باشد ، او نيز پذيرفت . تمامى علماى اهل سنّت ، حتّى وهّابيون ، ناصبىها و خوارج نيز به او اقتدا كردند . از آن روز به بعد ، كاشف الغطاء امام جماعت كنگره شد . نماز جمعه هم به امامت او برگزار شد .
روزنامهها و مجلههاى كشورهاى اسلامى سخنان كاشف الغطاء را چاپ كردند . بسيارى از نويسندگان و دانشمندان اهل سنّت از آن به بعد ، نسبت به شيعه روش ملايمترى برگزيدند .
كاشف الغطاء پانزده روز در فلسطين ماند . به شهرها و روستاهاى فلسطين رفت و با علما و مردم صحبت كرد . آنان را به وحدت فرا خواند . بسيارى پس از سخنرانى او در كنگره ، وى را امام كاشف الغطاء مىخواندند . دانشمندان اهل سنّت از وسعت نظر ، قدرت بيان و سخنان پر مغز او به شگفت آمده بودند .
كاشف الغطاء به عراق بازگشت و بسيارى از طلاب و فضلاى حوزه علميّه نجف كه آوازه سخنان او در كنگره و تأثير آن را در روزنامهها خوانده بودند ، به پيشواز او آمدند . حسينيّه كرخ بغداد آكنده از جمعيّت بود . روزنامهنگاران ، شاعران ، شخصيتهاى فرهنگى و سياسى عراق در حسينيه گرد آمده بودند . كاشف الغطاء براى مردم صحبت كرد و آنها را از آنچه در كنگره گذشت ، مطلّع ساخت .
وى پس از سه روز اقامت در بغداد ، به كربلا رفت و پس از زيارت مرقد امام حسين عليهالسلام به نجف بازگست . هر شب مردم به ديدار او مىرفتند و از سخنان او درباره مسافرتش استفاده مىكردند . بسيارى از شاعران و شخصيتهاى فرهنگى و سياسى نجف ، حضور موفق او در كنگره را به وى تبريك مىگفتند و شاعران بيش از ده هزار بيت شعردرباره سفر او سروند . مردم كوفه از او دعوت كردند تا به شهرشان بيايد . مسجد بزرگ كوفه ، هزاران نفر را در خود جاى داده بود . كاشف الغطاء براى مردم صحبت كرد . سخنرانى او به نام الاتحاد و الاقتصاد چند بار چاپ شد . در سخنان او آمده بود:
غرب به وسيله صنعت و مكيدن چشمههاى ثروت شرق ، بر آنان سيطره يافت . اسلام همه راههاى سالم به دست آوردن ثروت را بيان و ضرورت رشد اقتصادى را گوشزد كرده است . سعادت كشورهاى اسلامى ، با اتحاد و اقتصاد به دست مىآيد .
براى وحدت
اصل الشيعه و اصولها از زيباترين نوشتههاى كاشف الغطاست . كاشف الغطاء درباره انگيزه نگارش اين كتاب مىنويسد:
دو سال پيش ، يكى از جوانان پرشور كه با هيئتى علمى از سوى دولت عراق ، براى تحصيل در دار العلوم عليا به مصر رفته بود ، در نامهاى طولانى به من نوشت:... من با برخى از دانشمندان دانشگاه الازهر رفت و آمد دارم . گاه و بى گاه از نظام آموزشى و دانشمندان حوزه علميّه نجف سخن به ميان مىآيد . استادان الازهر از انديشمندان حوزه علميّه نجف به بزرگى ياد مىكنند ، ولى مىگويند: متأسّفانه شيعه هستند ! من از اين سخنان آنها شگفتزده شدم . به آنها گفتم: مگر شيعه بودن گناه است ؟ ! مگر شيعيان مسلمان نيستند ؟ ! برخى از آنها در پاسخ گفتند: شيعيان مسلمان نيستند و... من جوانى هستم كه از پيدايش شاخههاى گوناگون مذهبها در اسلام آگاهى ندارم . اكنون از سخنان دانشمندان بزرگ اهل تسنّن به ترديد افتادهام كه آيا شيعه فرقهاى از اسلام است ؟ اگر مرا از اين سرگردانى نجات ندهيد ، مسئوليت لغزش و گمراهى من بر عهده شما است .
من به وسيله نامه درباره تاريخ شيعه و پاسخ به تهمتهاى آنان ، او را راهنمايى كردم ، ولى در شگفت بودم كه چگونه برخى از دانشمندان بزرگ اهل سنّت ، اين گونه سخن مىگويند ! تا اين كه كتاب فجر الاسلام نوشته احمد امين ، نويسنده بزرگ مصرى ، به دستم رسيد . مغزم از دروغهاى شاخدار اين كتاب سوت كشيد . احمد امين سال پيش (1349 ق) همراه شمارى از استادان ، دانشجويان و دانشمندان مصر به نجف ، شهر دانش آمد . او در نجف همراه دوستانش در يكى از شبهاى ماه مبارك رمضان به ديدن من آمد . من او را به نرمى سرزنش كردم كه چرا چنين دروغهايى را به شيعه نسبت داده است ! آخرين عذر احمد امين اين كه آگاهى كافى درباره شيعه نداشتم . من گفتم: اين بهانه پذيرفته نيست . نويسنده بايد در موضوعى كه مىخواهد بنويسد ، خوب بررسى كند . چرا كتابخانههاى نجف ، از جمله كتابخانه خصوصى خودم كه پنج هزار جلد كتاب دارد كه بيشتر نويسندگان آنها از اهل سنّت هستند ، ولى در كتابخانههاى قاهره ، كتابهايى كه نويسندگان آنها شيعهاند ، بسيار كم پيدا مىشود ؟ !
چند ماه پيش ، يكى از جوانان پاك شيعه بغداد ، در نامهاى به من نوشت: سفرى به ساتان «دليم» ، همسايه استان بغداد داشتم . بيشتر مردم آنجا سنّى هستند . من با مردم نشست و برخاست داشتم . آنها از سخنان و ادب من بسيار خوشحال بودند ، اما هنگامى كه فهميدند من شيعه هستم ، گفتند: ما گمان نمىكرديم شيعيان با ادب باشند ، چه رسد به دانش و دين آنها ! ما آنها را يك مشت وحشيان بيابان مىپنداشتيم ! مدتى بعد به سوريه و مصر رفتم . شگفتآور بود . مسلمانان سنّى مصر نيز همان سخنان مردم «دليم» را گفتند . آيا موقع آن نرسيده است كه به دفاع از شيعه بپردازيد ؟»
روزنامههاى مصر ، سوريه و... مقالههاى مسمومى درباره شيعه مىنويسند . ديگر تاب نياوردم و سكوت نكردم . نه از اين نظر كه ستمى بر شيعه شده باشد و من بخواهم در برابر سيل تهمتها از آن دفاع كنم ، بلكه از اين نظر كه پردههاى نادانى را از برابر چشم مسلمانان كنار بزنم تا افراد با انصاف در داورى درباره شيعه راه عدالت پيش بگيرند و عذر و بهانهاى هم براى آن دسته از دانشمندان كه ياوههايى به زيان شيه مىگويند و مىنويسند ، باقى نماند كه بگويند دانشمندان شيعه ، مذهب خود را معرّفى نكردند ـ اين جمله را احمد امين در ديدار با كاشف الغطاء گفت ـ و از همه مهمتر اميد مىرود در سايه اين كتاب پيوندهاى دوستى در ميان مسلمانان استوار گردد و دشمنى از بين آنها برچيده شود . شايد پس از نوشتن اين كتاب ، نويسنده كتاب فجر الاسلام دگر بار ننويسيد: «تشيّع پناهگاه دشمنان اسلام بوده و هست . تشيّع پناهگاه افرادى است كه مىخواهند انديشههاى پدران يهودى ، نصرانى و زردتشتى خود را وارد اسلام كنند !» .
اصل الشيعه و اصولها در سال 1351 ق چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت .
كاشف الغطاء در اين كتاب مىنويسد:
نخستين فردى كه بذر تشيّع را در سرزمين اسلام گذاشت ، بنيانگذار اسلام ، حضرت محمد صلىاللهعليهوآله بود . دهها حديث در كتابهاى اهل سنّت آمده است كه در آنها پيامبر صلىاللهعليهوآله ، على عليهالسلام و شيعيانش را رستگاران جهان آخرت ياد كرده است . . انديشه شيعى از زمان پيامبر آغاز شد... . شيعه در لغت به معناى پيرو است و به پيروان حضرت على عليهالسلام در زمان پيامبر ، شيعيان على عليهالسلام مىگفتند... .
سلمان فارسى كه پيامبر دربارهاش فرمود: سلمان از اهل بيت ما است ، و ابوذر كه پيامبر در بارهاش فرمود آسمان سايه نيفكنده و زمين در بر نگرفته كسى را كه راستگوتر از ابوذر باشد ، هر دو از ياران حضرت على بودند .
ابوالاسود دوئلى ، بنيانگذار علم نحو ، از شيعيان حضرت على است . خليل بن احمد فراهيدى ، بنيانگذار علم لغت و عروض ، نيز از ياران او است . ابو مسلم معاذ بن مسلم هراء پايهگذار علم صرف ، و عبداللّه مفسّر بزرگ قرآن ، نيز شيعه بودند . محمد بن عمر واقدى ، نخستين فردى كه علوم قرآنى را گردآورى كرد ، شيعه بود . ابو رافع بنيانگذار علم حديث و پسرش على كه نخستين فردى است كه كتابى در علم فقه نوشت و پسر ديگرش عبداللّه كه نخستين مسلمانى است كه كتابى در علم تاريخ نوشت ، شيعه بود .
ابان بن عثمان الاحمر شيعى نخستين فردى است كه كتابى در علم تاريخ اسلام نوشت... . نابغه جعدى ، كعب بن زهير ، فرزدق ، كميت ، حميرى ، دعب ، ابونواس و... بسيارى از شاعران بزرگ عرب در دامان مكتب شيعه پرورش يافتند .
آيا اين بزرگان ميدان دانش ، ادب و جهاد مىخواستند اسلام را نابود كنند ؟ !
ولايت فقيه
كاشف الغطاء به خوبى نقش زمان و مكان در اجتهاد را يافته بود و بر اين باور بود كه نبايد احكام اسلام در تنگناى سليقه مجتهد قرار بگيرد ؛ زيرا فرجام چنين كارى اين است كه احكام اسلام ، به صورت خشك و بىروح درآيد . كاشف الغطاء در مورد اختيارات ولايت فقيه نظريات بسيار بلندى دارد . امام خمينى رحمهالله مىفرمايد:
ولايتى كه براى پيامبر صلىاللهعليهوآله و امامان است ، براى فقيه نيز ثابت است . موضوع ولايت فقيه چيز تازهاى نيست كه ما آورده باشيم ، بلكه اين مسئله از اوّل مورد بحث بوده است... . به طورى كه نقل كردهاند ، مرحوم كاشف الغطاء نيز بسيارى از مطالب را فرمودهاند .
او درباره حدود اختيارات ولىّ فقيه مىنويسد: «ولايت فقيه همه مواردى را كه به مصلحت اسلام و مسلمانان است ، در بر مىگيرد» .
فلسطين در اسارت
صهيونيستها در سال 1327 ش (1367 ق / 1948 م) فلسطين را اشغال كردند . در همين ايام برخى از دولتهاى عربى به نبرد با متجاوزان برخاستند . كاشف الغطاء پيامى براى رزمندگان مسلمان فرستاد و آنها را به ادامه نبرد تشويق نمود . او هماره در سخنرانىها و پيامهاى خويش ، از فلسطين ياد مىكرد و مسلمانان را به آزادسازى آن فرا مىخواند .
كنفرانس اسلامى پاكستان
جمعيّت اخوّت اسلامى كراچى ، دومين گردهمايى جهان اسلام را در سال 1371 ق (1330 ش) در كراچى برگزار كرد . آيت اللّه كاشف الغطاء به اين همايش بزرگ دعوت شد . اينك بخشى از سخنان ولى در اين گردهمايى را مىآوريم:
... ما مىگوييم مسلمانيم ، ولى تاريخ ما مسيحى و زردشتى است . مسلمانيم ، ولى روز يكشنبه تعطيل مىكنيم . مسلمانيم ، امّا به زبان انگليسى صحبت مىكنيم . مسلمانيم و از عربى چيزى نمىدانيم . عربى ، زبان قرآن ، را نمىدانيم ، ولى به زبان بيگانگان خوب حرف مىزنيم .
تنبلى و سهلانگارى چنان ما را فرا گرفته است كه شنيدهايم دانشمندان مسلمان اين گردهمايى كه درباره اسلام بحث مىكنند ، هنگامى كه مؤذّن بانگ بر مىآورد: «حى على الصلاة» برنمىخيزند تا نماز بخوانند... .
اى مردم مسلمان ، نيروهاى خود را در يك جا گردآوريد و صفها را منظم كنيد و اسلحهها را بر دوش بگيريد كه سياست جهان ، كشورهاى عربى و اسلامى را مورد حمله قرار داده است... .
سخنرانى كاشف الغطاء به زبانهاى مختلف ترجمه و چاپ شد . كاشف الغطاء چهل روز در پاكستان ماند و به شهرهاى لاهور ، راولپندى ، كشمير آزاد (مظفر آباد) و پيشاور سفر نمود . با مردم و علما صحبت كرد و آنها را به وحدت ، عمل به قرآن و مبارزه با استعمار فراخواند .
فرياد
آمريكا در پوشش برگزارى سمينارى فرهنگى ، درصدد فريب دانشمندان مسلمان برآمد . جمعيت آمريكايى دوستداران خاورميانه از 25 شخصيت برجسته مسيحى و 25 شخصيت برجسته مسلمان ، از سراسر دنيا دعوت نمود تا در سمينارى كه درباره ارزشهاى اخلاقى اسلام و مسيحيّت ، در تاريخ 23 آوريل 1945 م ، در هتل «امسادور» ، واقع در «بحمدون» لبنان برگزار مىگردد ، شركت كنند .
بسيارى از انديشمندان مسلمان و مسيحى دعوت كنگره را پذيرفتند ، امّا كاشف الغطاء با تيزبينى توانست متوجه حيله آنها شود . آمريكا ، اين ابرقدرت نو كه استعمار پير انگليس را كنار زده بود ، در جنگ سرد روانى عليه شوروى ، از هر وسيلهاى بهره مىجست و اينك در پوشش نوعى فعاليت فرهنگى مىخواست انديشمندان مسلمان و مسيحى را با خود همراه كند .
كاشف الغطاء در 78 سالگى ، بهسان يك سياستمدار جوان از تحوّلات سياسى جهان باخبر بود . وى در انديشه بر ملا ساختن اهداف كنگره بود ، امّا چگونه ؟ ! او در پاسخ دعوتنامه طولانى جمعيت دوستداران خاورميانه ، بسيار كوتاه نوشت: «نمىتوانم شركت بكنم» .
كاشف الغطاء تا آغاز كنگره يك ماه فرصت داشت . او در اين مدت توانست نامهاى بسيار مفصّل درباره اهداف كنگره بنويسد و همزمان با آغاز كنگره در لبنان پخش كند و بدين سان آمريكا را رسوا نمايد . آگاهى او از اوضاع سياسى و ترفندهاى بسيار پيچيده استعمارگران به خوبى در اين نامه هويدا است . مرجع تقليد شيعيان كه بيشتر وقت خود را به تدريس ، تأليف ، ديدار با مردم و پاسخ به سؤالهاى شرعى آنان مىگذراند ، از آخرين تحوّلات سياسى جهان به خوبى آگاه است . اينك چكيدهاى از پاسخ او به كنگره را مىآوريم:
بسم اللّه الرحمن الرحيم
جناب آقاى گارلند ايوانز هايكينر ، معاون جمعيت دوستداران خاورميانه ... تمام موضوعهاى مورد بحث در دو مطلب خلاصه مىشود:
1 . ارزشهاى معنوى و نمونههاى عالى اخلاقى در اسلام و مسيحيت .
2 . خطر كمونيست براى بشريّت و راه مبارزه با آن در اسلام و مسيحيت .
پيش از هر چيز بايد بدانيد كه زبان عمل از زبان حرف برندهتر است . هزاران كنگره از طرف آنان كه پاىبند به ارزشهاى معنوى نيستند ، بىاثر است... . اى دولت ايالات متحده و اى دولت انگليس ، آيا شما داراى چنين صفتهايى هستيد ؟ ! آيا شما براى معنويّتها ارزشى قائليد ؟ !... آيا جنايتهايى كه شما در فلسطين كرديد ، شما را روسياه نكرد ؟... مگر به آنها پول و اسلحه نمىدهيد ؟ !... شما ، نهصد هزار عرب (فلسطينى) را بىخانمان ، آواره بيابانها ، زمين را بستر و آسمان را لحاف آنها نكرديد ؟ ! آنها در وطن خود عزيز بودند و شما كارى كرديد كه دل سنگ به حال آنها مىسوزد . آيا نرون ، امپراتور روم و جنايتكار بزرگ تاريخ ، به اندازه شما جنايت كرد ؟ ! شگفتا كه شما از مسلمانان و اعراب انتظار همكارى داريد و از آنها مىخواهيد كه با شما همفكرى و همكارى كنند . شما عرب را لگدمال مىكنيد . با يك دست بر سرش مىكوبيد و با دست ديگر او را نوازش مىكنيد .
اكنون شما از درِ ديگرى وارد شدهايد . امروز از ما مىخواهيد كه با شما در كنگرهها بر سر يك ميز بنشينيم و درباره ارزشهاى معنوى به مذاكره بپردازيم . آيا خونهايى كه در ايران سوريه ، مصر و لبنان ريخته مىشود ، ناشى از توطئههاى شما نيست ؟ ! آيا شما در شرق و غرب جهان ، به مردم بىگناه ستم روا نمىداريد ؟ ! تونس ، مراكش و الجزاير در غرب جهان ، در آتش بيداد شما مىسوزند و كره ، هند و چين (ويتنام) و كنيا در شرق جهان ، در آتش شما خاكستر شدند . تمام اين دشمنىهاى شما براى مادّه پرستى شما است ؛ همان چيزى كه در نامه خود از آن نكوهش كرده و آن را زنگ خطرى براى مردم دنيا بيان كرديد . آيا شما چيزى جز مادّه را مىپرستيد ؟ ! آيا شما دينى غير از دنياپرستى داريد ؟ !
شما بمب اتمى را براى چه ساختهايد ؟ آيا تلاش در راه استثمار ملّتها و به بند كشيدن آنها به خاطر دنياپرستى و پولپرستى شما نيست ؟ تمام برنامههاى شما ـ حتّى آنهايى كه به نام دين انجام مىدهيد ـ به خاطر دنياپرستى است .
... شما فلسطين را ذبح كرديد ، امّا با دست دولتهاى عربى ، بلكه به دست دولتهاى اسلامى تا ذبح شرعى باشد ! به دست ملسمان و رو به قبله ، تا براى شما و صهيونيستها خوردن آن حلال باشد ! چرا كه شما اهل دين (؟) و در پى ارزشهاى معنوى هستيد و جز غذاى پاك و حلال نمىخوريد !
شما به اين اندازه جنايت بسنده نكرديد ، بلكه تلاش مىكنيد كه عرب را وارد پيمان دفاع مشترك كنيد و اين مرغ ضعيف و بىبال و پر را باز در دامى ديگر بيندازيد... . كمكهاى مالى شما سرابى است كه تشنه را مىفريبد ، امّا سيرابش نمىكند . آمريكا اگر يك دلار كمك مىكند ، ده برابر آن را پس مىگيرد . بعضى مىگويند: انگليس ، فرانسه و دولتهاى اروپايى در پيمان آتلانتيك وارد شدند و استقلال خود را از دست ندادند ؛ بنابراين چه مانعى دارد كه ما نيز در پيمانهاى دفاعى وارد بشويم . در پاسخ مىگوييم: همين دولتها هم استقلال سياسى ، دفاعى و اقتصادى خود را از دست داده و تابع آمريكا شدهاند . به همين خاطر است كه بسيارى از حزبهاى آن كشورها ، با آن مخالفاند ؛ مانند حزب كارگز انگليس كه حزب بزرگى است .
مصالح ما هيچ گونه ارتباطى با مصالح آمريكا ندارد . آنها فقر ، نادانى و عقبماندگى ما را مىخواهند و ما خواهان دانش ، سعادت و پيش رفتيم .
... من دولتهاى عرب رانصيحت مىكنم كه تسليم دولتهاى استعمارى نشوند ؛ زيرا مشكلى را برايشان حلّ نخواهد كرد . به جوانان مىگويم كه راه رهايى ما بازگشت به قرآن و اسلام است .
فرهنگ پربار اسلامى مىتواند پشتوانه مبارزه شما با استعمار باشد ، نه مرام كمونيستى كه فرهنگى وارداتى است .
... اگر آمريكا بويى از انسانيّت و معنويت برده بود ، سياهپوستهاى آمريكايى الاصل را كه در حال نابودىاند ، حمايت مىكرد . اگر ذرّهاى عدالت در دولت آمريكا بود ، با پانزده ميليون سياهپوست اين همه بدرفتارى نمىكرد . دويست سال است كه شما آمريكايىها سياهان را به بردگى گرفتهايد .
... آمريكا به اسرائيل كمكهاى نقدى مىدهد و اسلحه فراوان در اختيار او مىگذارد ، امّا درمورد كشورهاى عربى به جز وعدههاى تو خالى ، هيچ چيز به آنها نمىدهد . اگر اسلحهاى به كشورهاى عربى بدهد ، به اين شرط است كه با اسرائيل نجنگد . شگفتا ! اگر ما با اسرائيل نجنگيم ، با كه بجنگيم ؟ ! ما جز اسرائيل دشمنى نداريم .
... ما اين ذلّتها را چگونه فراموش كنيم و با شما كنار يك ميز بنشينيم و درباره ارزشهاى معنوى و نمونههاى عالى اخلاقى به گفت و گو بپردازيم ؟ !
... سوگند به همه مقدّسات كه اگر دوستهاى عربى با هم متحّد شوند ، بر آمريكا ، انگليس و اسرائيل پيروز مىشوند . شما شيطانها بهتر است دست از جنايتهاى خود برداريد و فلسطين را به صاحبان اصلىاش بسپاريد ، آنگاه درباره ارزشهاى معنوى كنفرانس تشكيل دهيد . اگر در عرف سياست رواست كه با يك دست تسبيح و با دست ديگر كارد بگيريد و سينه مظلومان را بشكافيد ، اين كار از نظر عقل روا نيست .
... مسلمانها در برابر يكديگر مغرورند ، ولى در برابر دشمن مانند گوسفند ذليلاند .
سال گذشته به سفير انگليس گفتم: عراق از زمانى كه به اشغال درآمد ، روز به روز وضعش بدتر شده است .
وى پاسخ داد: اين چه حرفى است ؟ ! اكنون كارها رو به راه شده و آبادنى و اقتصاد پيشرفت كرده است . براى نمونه ، قصر شاه همه ساله در محاصره سيل قرار مىگرفت ، ولى اكون آسيبى از اين جهت به آن نمىرسد .
به او گفتم: حفظ كاخ شاه ، حفظ پايگاه شما است . كاخ شاه مهم نيست . كوخ كشاورز مهم است... . همين امسال شاهد طغيان بىسابقه رود كرخ بوديم . بغداد و بسيارى از روستاهاى آن آسيب ديد . ميزان خسارت تا بيست ميليون دينار برآورد شد . بيش از پنج هزار نفر غرق شدند ؛ همان انسانهايى كه ستون فقران مملكت و گردانندگان اصلى چرخهاى كشورند . مهار كردن رود كرخ و جلوگيرى از سيل به مصلحت استعمارگران نيست ، وگرنه آنهايى كه برج ايفل ساختند ، مىتوانستند سيلبندهايى در بغداد بسازند .
... اگر پيامبران اولوالعزم پنج نفراند: نوح ، ابراهيم ، موسى عيسى و محمد صلىاللهعليهوآلهطاغوتهاى اولوا العزم نيز پنج نفرند: روزولت ، ترومن ، آيزنهاور ، چرچيل ، وايدن . اينها جرثومه فسادند... .
ارزشهاى عالى اخلاقى در اسلام است ، نه در بحمدون . شايد در اين روزها افرادى كه دعوت كنگره بحمدون را پذيرفتند ، در آنجا گرد آمده باشند . مىخواهم از آنها بپرسم: آيا مىدانيد كه چند سال پيش ، صهيونيسم به دير ياسين حمله كرد ، مردان ، زنان و كودكان را كشت و... ؟ آيا مىدانيد كه همه اسلحههاى صهيونيستها آمريكايى بود ؟
... شما از بازماندگان كشتهها مىخواهيد با قاتل صلح كنند و دستش را ببوسند . واى بر شما ، اى فرزندان سكسون ! به خدا سوگند ، اگر همه ستمهاى تاريخ را در يك كفّه ترازو نهند و بيداد شما بر عرب و اسلام را در كفّه ديگر ، ظلم شما مىچربد . شما خيال مىكنيد كه پيرو حضرت عيسى عليهالسلام هستيد ؟ !
... كاش فرزندان عمو سام و برادرزادهاش ، سكسون ، شرّشان را از سر ما كم مىكردند كه ما را به خيرشان اميدى نيست... . آمريكا با ژاپن چه كرد ؟ شهر هيروشيما را با بمب اتمى ويران كرد . گناه مردم هيروشيما چه بود ؟ مگر آمريكا مسيحى نيست ؟ ! مگر تورات و انجيل از آدمكشى نهى نكرده است ؟... .
پاسخ كاشف الغطاء به كنگره با نام المثل العليا في الاسلام ، لا في بحمدون (نمونههاى عالى اخلاقى در اسلام است ، نه در بحمدون) در كنفرانس پخش شد . روزنامههاى لبنان نامه كاشف الغطاء را چاپ كردند . مردم با اهداف پشت پرده كنگره آشنا شدند . يكى از انديشمندان مسلمان درباره اين نامه گفت: «كاشف الغطاءكَشَفَ الغِطا ؛ كاشف الغطاء پرده را كنار زد» .
نامه كاشف الغطاء مورد استقبال كمنظير خوانندگان قرار گرفت و بدين خاطر سه بار در آن سال چاپ شد . نزديك به صد هزار نسخه از كتاب المثل العليا فىالاسلام ، لا فى بحمدون در كشورهاى مسلمان چاپ و به زبانهاى انگليسى و فارسى ترجمه شد .
اهل سياست
آيت اللّه كاشف الغطاء هماره در مسائل سياسى دخالت مىكرد . برخى از كجانديشان كه دين را از سياست جدا مىدانستند ، از او مىپرسيدند: چرا در سياست دخالت مىكند . او در پاسخ مىگفت: اگر سياست به معناى پند ، راهنمايى ، نهى از فساد ، نصيحت و مبارزه با استعمار است ، من اهل سياستم . آرى ، من تا فرق سر غرق در سياستم . چنين سياستى از واجبات است . پدر ، پدر بزرگ ، جدّ و تمام خاندان من ، بيش از سيصد سال رهبرى دينى جهان اسلام را بر عهده داشتند . در زيارت جامعه ، درباره ائمّه معصوم آمده است: «انتم ساسة العباد ؛ شما سياستمداران مردم هستيد» . سياست ما ، سياست پيامبر و امامان است .
زمانى هم كاشف الغطاء نامهاى به محمد على جناح ، اوّلين نخست وزير پاكستان ، مىنويسد و هدفهاى استعمارى پيمانهاى نظامى آمريكا را به او گوشزد مىكند .
سجان تروتبيك ، سفير انگليس در عراق ، در تاريخ 27 محرم 1373 ق به ديدار كاشف الغطاء مىرود . گفت و گو بين آنها درباره كمونيست ، اسرائيل و مسائل ديگر صورت مىگيرد . كاشف الغطاء جنايتهاى انگليس در جهان را به او گوشزد مىكند . سفير كه درمانده بود ، مىگويد: آيا در اين كتابخانه بسيار بزرگ شما كه هزاران جلد كتاب در آن هست ، كتابى عليه ما هست . سفير فكر مىكرد كه كاشف الغطاء پاسخى نخواهد داشت ؛ زيرا كتابهاى او درباره فقه ، اصول ، تفسير ، حديث و ديگر علوم اسلامى است كه در آنها اسمى از انگليس هم نيامده است . كاشف الغطاء فرياد برآورد: «كتاب كه چيزى نيست . قلبهاى همه ما عليه شما است . از دل يكايك ما به خاطر نيزهاى كه شما به جهان عرب زديد ، خون مىچكد» .
گفت و گوى كاشف الغطاء با سفيران انگليس و آمريكا با نام محاورة الامام مع السفيرين سه بار در نجف و يك بار در آرژانتين چاپ شد .
پايان
آيت اللّه العظمى شيخ محمد حسين كاشف الغطاء ، پس از عمرى تلاش خستگىناپذير ، در ذى قعده 1373 ق رخت از جهان بربست . تشييع جنازه باشكوه او در نجف تا قبرستان وادى السلام ، گوياى علاقه وافر مردم به او بود . مراسم يادبود رحلت او در عراق ، ايران ، پاكستان ، لبنان و بسيارى از كشورهاى مسلمان برگزار شد .
كاشف الغطاء از نوجوانى به سرودن شعر پرداخت . بيش از هشت هزار بيت شعر از او به يادگار مانده است . او كتابهاى بسيار سودمندى نيز به نگارش درآورد كه چندى از آنها چاپ شده است .
آثار چاپ شده او عبارتاند از:
1 . الدين والاسلام يا الدعوة الاسلامية ؛
2 . المراجعات الريحانية يا النقود والردود يا المطالعات والمراجعات ؛
3 . الآيات البينات في قمع البدع والضلالات ؛
4 . التوضيح في بيان ما هو الإنجيل ومن هو المسيح ؛
5 . الفردوس الاعلى ؛
6 . أصل الشيعه و أصولها ؛
7 . الأرض والتّربة الحسينيّة ؛
8 . نبذة من السياسية الحسينية ؛
9 . الحكمة والسياسة ؛
10 . المثل العليا في الاسلام لا في بحمدون ؛
11 . محاروة الإمام المصلح كاشف الغطاء مع السفيرين البريطاني والأميريكي ؛
12 . عين الميزان ؛
13 . نقد ملوك العرب نوشته امين ريحانى ؛
14 . مختارات من شعر الأغاني ؛
15 . خطبة الاتحاد و الاقتصاد .
گلشن ابرار ، ج2 ، ص629 ـ 641 ، جمعى از پژوهشگران حوزه ، چ2 ، قم: پژوهشكده باقر العلوم ، سازمان تبليغات اسلامى ، 1382 ش .
. آواى بيدارى: ويژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى... ، فروردين 1372 ، ص12 .
. همان ، ص12 ، 15 و 79 ؛ جنة المأوى ، مقدمه .
. آواى بيدارى: ويژهنامه جمهورى اسلامى... ، ص118 .
. همان ، ص15 ـ 24 ؛ شيخ آقا بزرگ تهرانى ، محمدرضا حكيمى ، ص22 ـ 24 .
. آواى بيدارى: ويژهنامه روزنامه جمهورى اسلامى... ، ص13 ، 24 ، 25 و 124 ؛ شخصيت و انديشههاى كاشف الغطا ، ص12 و 13 .
. آواى بيدارى ، ص134 و 94 .
. ماضى النجف و حاضرها ، ج1 ، ص128 ، 129 ، 152 ـ 153 ، 163 و 164 ؛ موسوعة العتبات المقدسه ، جعفر خليلى، ج6، ص182؛ آواى بيدارى: ويژهنامه روزنامه جمهورى اسلامى... ، ص33، 32 . 34 و 117.
. شخصيت و انديشههاى كاشف الغطا ، ص8 .
. آواى بيدارى: ويژهنامه روزنامه جمهورى اسلامى... ، ص73 ـ 76 .
. اين است آيين ما ، محمد حسين كاشف الغطا ، ترجمه آيت اللّه ناصر مكارم شيرازى ، ص71 ـ 74 .
منظور پاكستان و برخى از كشورهاى مسلمان است كه تاريخ رسمى آنها ميلادى است.
. آمريكا از زمان تأسيس اسرائيل 1948 م تا سال 1952 م ، يك ميليارد دلار به اسرائيل كمك مالى كرد .
. اين آمار مربوط به سال 1945 م است، اما پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل، شمار آوارگان فلسطين به دو ميليون نفر رسيد.
. اشاره به كودتاى 28 مرداد 1332 و حوادث پس از آن است .
. نامه از امام كاشف الغطا ، ص92 ـ 99 .
. آواى بيدارى: ويژهنامه روزنامه جمهورى اسلامى ، ص61 ، 126 و 127 .