آيت اللّه محمد حسين كاشف الغطاء
شيخ محمد حسين كاشف الغطاء ، در سال 1293 قمرى در محله عماره نجف ديده به جهان گشود . ايشان در علوم كلام ، فلسفه ، حديث و رجال دانش بسيار داشت و علاوه برداشتن تبحر و توانايى علمى در علوم دينى ، از اديبات بزرگ به شمار مىرفت . در اين زمينه ديوان شعرى نيز از وى به جاى مانده است .
اين عالم گرانقدر از ايام جوانى در مبارزات سياسى و حقطلبانه شركت فعال داشت و در مبارزه با استعمار انگليس نقش مؤثرى ايفا كرد . از آثار كاشف الغطاء كه بيش از هشتاد اثر داشت به الفردوس الاعلى و اصل الشيعه و أصولها ـ كه از زيباترين نوشتههاى ايشان است ـ مىتوان اشاره كرد .
در سال 1350 ق ، يكصد و پنجاه نفر از شخصيتهاى سياسى و مذهبى كشورهاى مسلمان از سراسر دنيا ، در كنگره جهانى اسلام گرد آمدند . مفتى بيت المقدس از سوى مجلس اعلاى فلسطين ، كاشف الغطاء را به شركت در اين گردهمايى فرا خواند . اين در حالى بود كه فلسطين هنوز اشغال نشده بود و بيش از هفتاد هزار نفر از مردم فلسطين به بيت المقدس آمده بودند تا از سخنان رهبران فرقههاى اسلامى و شخصيتهاى برجسته سياسى و مذهبى كشورهاى مسلمان بهره جويند . رشيد رضا (نويسنده سنى مذهب تفسير المنار) و علامه اقبال لاهورى نيز در اين همايش بزرگ حضور داشتند . هر شب چند نفر از دانشمندان سخنرانى مىكردند تا اينكه نوبت به جناب كاشف الغطاء رسيد . چكيدهاى از سخنان وى را مىخوانيم:
از نخستين شبى كه با اين اجتماع بزرگ روبه رو شدم ، پيوسته خود را در ميان ترس و اميد مىبينم . گاه نسبت به اين كنگره خوشبين هستم و گاه دلم شور مىزند... ترس من به چند دليل است:
1 . شرقىها ، به ويژه مسلمانان ـ مراد من برادران حاضر در اين كنگره نيست ـ از پايدارى در هدف برخوردار نيستند . چه بسا مسلمانانى كه حركتى آتشين آغاز كردند ، ولى پس از مدتى حركتشان به خاموشى گراييد
2 . اختلاف و جدايى از خصلتهايى است كه در درون ما ريشه دوانيده و ما را بيچاره ساخته است . اختلاف انديشه و آزادى فكر از ويژگىهاى انسان است... ، اما مصيبت اين است كه اختلاف نظر به دشمنى بگرايد... مسلمانان برادران يكديگرند . آيا برادر با برادر دشمنى مىورزد ؟ ! اى يكتاپرستان يكى شويد ! من پيش از اين دو كلمه گفتم كه اميدوارم از سخنان ماندنى باشد . گفتم: گنبد اسلام بر دو پايه استوار است: كلمه توحيد ، و توحيد كلمه . اى مسلمانان ، اگر سخن ما يكى نشود ، با اسلام وداع كنيم... .
3 . سومين بيمارى ما اين است كه ما شرقىها عادت داريم به جاى عمل ، حرف بزنيم و در جايى كه بايد انديشه خود را به كار بنديم ، كارها را بدون فكر انجام مىدهيم .
هر ملتى با سه چيز مىتواند قيام كند: مردم توانا ، انديشه درست و كوشش دائم .
كاشف الغطاء در طول ساليان دراز تدريس ، شاگردان بسيارى تربيت نمود . آيت اللّه العظمى سيد محسن حكيم ، آيت اللّه محمد جواد مغنيه (نويسنده معروف) و شهيد آيت اللّه قاضى طباطبايى (امام جمعه تبريز) از شاگردان اويند . توليت مدرسه علميه معتمد ، با پيشينه يك قرن بر عهده خاندان كاشف الغطاء بود . اين مكان كه زمانى رونقى چشمگير داشت ، به مرور زمان رو به خرابى نهاد ، اما ايشان آن را بازسازى كرد و رونقى تازه بخشيد . كتابخانه مدرسه كاشف الغطاء از كتابخانههاى بزرگ نجف بود كه كتابهاى خطى كميابى در آن وجود داشت .
از سفرهاى پربار كاشف الغطاء سفر حج ايشان بود . او در اين سفر با دانشمندان اهل سنت حجاز به گفتگو نشست و آنها را به وحدت فرا خواند . نزهه السمر ونهزه السفر سفرنامه حج او است . سپس به سوريه و لبنان رفت و مسلمانان را بر ترفندهاى استعمارگران و راههاى مبارزه با آنها آشنا كرد . با علماى شيعه و سنى سخن گفت . پرهيز از اختلاف و همكارى دانشمندان شيعه و سنى از سخنان او است كه با انديشمندان در ميان مىگذاشت . كاشف الغطاء در لبنان ازدواج كرد . پس از ماهها اقامت در لبنان كه به گفتو گو با دانشمندان برجسته شيعه ، سنى و مسيحى ، نقد مقالهها و فعاليتهاى تبليغى و علمى گذشت ، به مصر رفت و به تدريس در الازهر ، بزرگترين حوزه علميه جهان اهل سنت ، پرداخت . او كه نفوذ مسيحيت در مصر را احساس مىكرد ، با كشيشان درباره انجيل و مسيح عليهالسلام سخن گفت و اسلام را به آنها معرفى كرد . التوضيح في بيان ما هو الانجيل و من هو المسيح ، نوشته او است كه جلد اول آن در سال 1331 ق در صيدا چاپ شد . مجتهد جوان با شور و شعف وصفناپذيرى به تبليغ فرهنگ شيعه و دعوت تمام مسلمانان به يكپارچگى در راه مبارزه با استعمار پرداخت .
اين عالم و اديب بزرگوار سرانجام پس از عمرى تلاش خستگىناپذير در 18 ذىقعده سال 1373 هجرى قمرى رخت از جهان بربست . مدفن مرحوم كاشف الغطاء در قبرستان وادى السلام نجف واقع است . روحش با اوليا و صلحا محشور باد !