شنبه 11 ارديبهشت 1389
امام سجاد عليه السلام و عبادت(2)

حسين باقر ،ترجمه محمدمهدى رضايى

اشاره:

گفتيم كه: پديده تعبد، به عنوان يكى از مظاهر شگفت‏انگيز حيات‏امام سجاد عليه السلام، داراى كيفيت و كميت‏خاصى است و براى‏بررسى آن، بايد از ديدگاه‏هاى گوناگون مورد توجه قرار گيرد.فهم دقيق، ولى غير متعارف عبادت امام در گرو چند عامل است: 1- بررسى حالت تعبد، همگام با مظاهر و پديده‏هاى ديگر. 2- بررسى تعبد امام از رهگذر توجه به اوضاع و احوال آن‏روزگار. 3- بررسى پديده عبادت، با توجه به نقش امام، و عمل هر يك ازائمه در دو دوره پيش و بعد از امام سجاد. در بحث عزلت امام و رابطه آن با عبادت آن حضرت، دو عامل مهم‏را برشمرديم كه امام را به يك زندگى انزواگرايانه و دور ازمسائل اجتماعى سياسى، وامى‏داشت. يكى از آن دو عامل، اوضاع واحوال سياسى بود و ديگرى، شفاف شدن عمل مرحله‏اى امام. و در بررسى پديده عبادت و رابطه آن با رهبرى و زعامت امام.گفتيم كه، زهد و تعبد، دو گونه كاملا متفاوت دارد. يك گونه آن‏كه مورد تاييد اسلام نيز هست، سمت و سويى صحيح و سالم دارد ودر برگيرنده فضائل و برترى‏هاى اخلاقى است و اما گونه ديگر كه‏روى‏كردى است صوفيانه و منحرف، تنها كثرت عبادت را مد نظر داردو از حقيقت و روح اسلام در آن خبرى نيست. و بيان شد زهد وعبادت امام از گونه اول بوده است و بس. و اينك ادامه اين بحث.

حكومت و تعبد امام

از جمله فوايدى كه بر تعبد و انزواى امام سجاد (ع) مترتب بود،اين بود كه خيال حاكمان وقت را از جانب ايشان آسوده مى‏گذاشت وامام را آن گونه جلوه مى‏داد كه گويى هيچ به فكر حكومت نيست ومشغوليتى جز عبادت و زهد ورزى ندارد. عبادت‏ها و حالت‏هاى روحى امام، بيشتر، پيش چشم مردم، واقع مى‏شدو البته، امام را از اين كار مقصود و غرضى مورد نظر بوده است.از جمله آن كه دست‏حكومت را از خود كوتاه بدارد و از فعاليت‏هاو موضع‏گيرى‏هاى خطرناك، دورى گزيند. خاصه كه ايشان، شيعه،مخالف حكومت وقت، و فرزند انقلابگر عصر، حسين بن على (ع) بود واين همه امام را در مركز حساسيت قرار مى‏داد. امام، با پيش گرفتن اين روش بى‏خطر، حاكمان را مطمئن ساخت وآن‏ها را به دور از خويش نگه مى‏داشت و موفق شد بسيارى از مشكلات‏و گرفتارى هايى كه مى‏توانست دامن گير ايشان شود، برطرف سازد.گفته‏اند: چون عبد الملك تصميم به قتل امام سجاد گرفت، تا هراحتمال خطرى را از جانب آن حضرت، عقيم بگذارد، «زهرى‏»برپاخاست و به او گفت: «على بن حسين، آن گونه نيست كه تو فكرمى‏كنى. او به خود مشغول است‏».عبد الملك شادمان گشت و دانست كه امام خيال منازعه و درافتادن‏با او را ندارد، لذا به زهرى گفت: «به! امام، چه كار خوبى‏مى‏كند.» روزى امام به عبد الملك، كه نظاره گر عبادت ايشان‏بود، گفت: «اگر نبود كه خانواده‏ام بر گردن من حق دارند، و درقبال مردم مسلمان، مسئول هستم، چشم‏هايم را به آسمان مى‏دوختم‏و قلبم را براى هميشه متوجه خدا مى‏ساختم، تا آن لحظه كه جانم‏را بستاند، كه او بهترين حاكم است‏». در اين هنگام امام به‏گريه افتاد و عبد الملك نيز گريست. اين سخن، عبد الملك را متوجه‏مى‏كرد كه امام كسى نيست كه به گمان او، حكومت‏خواه باشد، بلكه‏جز عبادت و تهجد، انديشه‏اى ندارد. اين تاكيد امام البته ضرورت‏داشت تا بسيارى از خطرهاى گرداگرد او را دفع نمايد و نقشه‏هاى‏حكومتيان را ناكام سازد. حجاج به عبد الملك مى‏نويسد كه امام را بكشد و بدين وسيله‏پايه‏هاى حكومت‏خود را محكم نمايد. زبير، جاسوسانش را به‏مراقبت امام مى‏گمارد، تا مانع گرد آمدن مردم در اطراف ايشان‏شوند و آن حضرت را از روى آوردن به جنگ برحذر دارند، و اگرانقلابيون كوفه (توابين و ياران مختار) خواستند با او تماس‏بگيرند، نگذارند. همه اين امور، حكومت را پيوسته، هوشيار و ترسان مى‏داشت. اماامام كه سرد و گرم روزگار را چشيده بود و بصيرت كافى داشت،سخت‏گيرى‏ها و خطرهاى حكومتيان را خنثى مى‏ساخت و ناكام مى‏گذاشت.سفاح مسلم بن عقبه، سردسته لشكر اموى در واقعه «حره‏» درباره امام مى‏گويد: «با اين كه فرزند رسول الله است، جز خير وخوبى، هيچ از او صادر نشود». البته منظور سفاح از «خير»اين است كه امام با حكومت كارى ندارد و در پى آن نيست كه خطرو آشوبى براى دستگاه حكومتى دست و پا كند. اين سخن كه از شخصى‏چون سفاح بروز مى‏كند، بهترين دليل است‏بر اين كه امام، درتحقق هدف خود، كه همان مطمئن ساختن حكومت اموى بود، موفق بوده‏است.

تفرقه و تلاش امت، و مسئله تعبد

وقتى كه دين اسلام بر طهارت مظاهر حكومت و تقواى حاكمان والتزام آن‏ها بر امور دين و دنياى مردم، تكيه مى‏كند، نشان ازتاثير به سزاى اين عوامل در بدنه جامعه اسلامى، مى‏دهد، چرا كه‏انحراف و كجروى حكومت، تدريجا به از هم پاشيدگى اجتماع و شايع‏شدن محارم خواهد انجاميد. آن جا كه حكومت‏به دست‏حاكمان بى‏قيدو لاابالى سپرده شود، بذر معصيت آرام آرام رشد كرده، مظاهر جرم‏و تباهى در اجتماع اسلامى آشكار مى‏گردد و به دليل ناتوانى‏حاكمان از ضبط و ربط امور و حفظ تقيد جامعه به شئون دينى،گسترش مى‏يابد; چه رسد به جايى كه خود حاكمان قدرت تشخيص مواردحرام و قدرت جلوگيرى از رشد آن را نداشته باشند. دورانى كه بنى‏اميه حكومت را به چنگ آورد و واليان فاسق آن،امور جامعه اسلامى را بر عهده گرفتند، و تا توانستند در پستى‏هاو انحرافات فرو رفتند و بى‏حيايى و گستاخى را مباح كردند، واموال مردم را به پاى لهو و لعب خويش، قربانى نمودند، حال وروز جامعه به جايى رسيد كه آثار تلاش و انهدام، تضعيف روابط ومناسبات دينى و تعهدات روحى، نمايان گرديد و فساد و فراوانى‏مجالس باطل و حرام، همه‏گير و همه جايى شد. آثار تخريبى به جا مانده از فتوحات مسلمين، يعنى درآميختن باجامعه كفر و برخورد با اموال و ثروت‏هاى انباشته، كه البته به‏چنگ حكام و رجال حكومتى مى‏افتاد، باعث‏به وجود آمدن طبقه‏اى‏ممتاز و اسراف كار شد كه آثار غيرقابل انكارى در شيوع اسراف‏كارى و گسترش فساد داشت. اين روند تخريبى تا آن جا پيش رفت كه جامعه اسلامى، در زمان‏امام سجاد (ع)، به خصوص در مكه و مدينه، دچار فروپاشى، و ضعف‏و رخوت مسلمانى مردم و روحيه آن‏ها گرديد. جان‏هاى مردم، لانه‏پستى‏ها و فسادهاى اخلاقى بود و ارزش‏هاى اسلامى دست‏خوش تحول‏ودگرگونى مى‏شد. و اين همه، دو علت اساسى بيش نداشت: 1. انحراف حكومت و زياده خواهى طبقه حاكم 2. آثار تخريبى فتوحات حكومت در اين وضعيت ناگوار، چاره‏اى جز عمليات بازدارنده و درمان‏گر،كه جامعه مريض آن وقت را رو به بهبودى ببرد، وجود نداشت.ضرورت وجود يك جريان مانع، كه در برابر همه‏گير شدن اين‏«وبا» در ميان فرزندان جامعه اسلامى، بايستد، به شدت احساس‏مى‏شد. پس حيات روحى امام و روش عبادى آن حضرت، و زهد نسبت‏به دنيا وفريبندگى‏هاى آن، چيزى بود كه براى پاى‏دارى و مانع‏تراشى درمقابل همه‏گير شدن زشتى‏ها و فسادهاى اخلاقى كه جامعه را رو به‏تلاشى و نابودى مى‏برد، پيش‏بينى شده بود. قصد امام از آن همه عبادت كه با كيفيتى خاص انجام مى‏شد، اين‏بود كه جامعه اسلامى را به روى كردى عكس جريان مادى‏گرى بى‏قيدو بند، وا دارد و سطح معنويت و مصونيت فرزندان آن جامعه رابالا ببرد و نمونه‏اى كامل و اسوه‏اى بى‏نظير را پيش روى آن‏هابگذارد، تا نه تنها اصحاب و شيعيان، بلكه تمام مسلمين از آن‏خط بگيرند و به دنبال آن حركت كنند. جهت‏گيرى روحى امام، به مثابه طبيبى حاذق، در ميان جامعه‏اسلامى، نقش بسيار مهم و ارزنده خود را به اجرا مى‏گذاشت. هرگاه‏كه مريضى عمق پيدا مى‏كرد و گسترش مى‏يافت، نصيحت‏هاى مهربانانه‏طبيب بود كه درد و رنج را مى‏كاست و نجات بعضى جان‏هاى بيمار رادر پى داشت. همان گونه كه وجود يك عالم روشن فكر، سطح علمى و فرهنگى مردم‏را ارتقا مى‏دهد و هرچه بر عمر او افزوده گردد، فوايد بيشترى‏به ديگران خواهد رساند. همين گونه بود، آثارى كه عبادت امام‏سجاد (ع) در جامعه اسلامى و زندگى مردم بر جاى مى‏گذارد. به خصوص‏كه مردم، پيوسته بروز آن حالات روحانى را كه با اخلاص و ايمان واخلاق همراه بود، طى ربع قرن ، يا بيشتر مشاهده مى‏كردند.

تربيت و مظاهر تعبد

بشريت در راه رسيدن به خدا، نمونه‏ها و اسوه‏هايى را مى‏طلبد كه‏نشان دهنده صورت علمى حيات دينى و حالات ربانى، باشند. تربيت،نتيجه مطلوب خود را نخواهد داد، اگر نظريه‏ها به عمل تبديل‏نشوند و افكار و مفاهيم، در زندگى مربيان، صورت تحقق نپذيرد. حيات ائمه بزرگوار ما، نمونه‏اى مثال زدنى در تربيت و تزكيه‏است. نمونه‏اى كه گروه‏هاى مختلف انسانى، مى‏توانند دنباله روآثار آن باشند و به روش آن عمل نمايند. زندگى ائمه به خودايشان پايان نمى‏پذيرد، بلكه حيات مردم زمانه آن‏ها را نيزمتاثر مى‏سازد. بالاتر، حيات ايشان، درسى است‏براى همه مردم درهمه زمان‏ها. حيات ائمه، اسلام مجسم و نورى است كه ظلمات زندگى‏بشر را به نور تبديل مى‏نمايد. امامان ما، نمونه‏ها و الگوهايى‏عالى به فرهنگ اسلامى، پيش‏كش نمودند. و مؤمنان و پيشوايان، درطى سلوك الهى خويش، بدان نيازمند و به يارى آن نمونه‏ها، درفهم طريق و التزام به آن محتاجند. همان گونه كه انقلاب امام حسين (ع)، تنها يك نهضت ضد يزيدى‏نبود، بلكه يك درس و پيام روشن و يك رسالت ماندگار تاريخى‏براى امت مسلمان، در طول مدت حيات آن بود; تعبد امام زين‏العابدين (ع) نيز، در حقيقت، يك نظريه تاريخى ماندگار براى‏جامعه اسلامى بود.يك الگوى دينى و نمونه اسلامى بود كه مؤمنان خود را در مسيرآموختن از آن قرار مى‏دادند و آثار آن را دنبال مى‏كردند. امام حسين (ع) نظريه انقلاب بر عليه ظلم و فساد را بنيان نهادو امام سجاد (ع) نظريه عمل عبادى، در برابر انحرافات اخلاقى‏را. و اين گونه بود كه روح عبادت او، در دل‏هاى مردم رسوخ پيدامى‏كرد و آنان را متاثر مى‏ساخت. بسيارى از اهالى تصوف، عبادت وزهد حضرت را الگوى خود قرار دادند و براساس آن به عمل‏پرداختند. پس سكوت امام على، صلح امام حسن، انقلاب امام حسين وعبادت امام سجاد -عليهم السلام- همه، درس‏هاى عملى براى تربيت‏مردم مسلمان، در ادوار گوناگون زمان، بود.بنابراين بايد گفت، قصد امام، از آن همه عبادت، اين بود كه‏نمونه و الگويى دينى و مثال‏زدنى، در روى كرد روحانى و تربيت‏ايمانى، به جامعه اسلامى تقديم كند. پس امام ناچار بود، عبادت‏خود را در برابر چشم مردم و پيش روى آن‏ها انجام دهد تااثرگذار باشد و درس‏آموز. شايد بتوان بدين وسيله انگيزه امام‏را در جلوه دادن عبادت‏ها و راز و نيازهاى خود، درك كرد و علت‏يابى‏نمود. عبادت امام، به خود او خلاصه نمى‏شد. عبادت امام‏درسى تربيتى، روحى و اخلاقى بود. فرصتى كه امام در برابر خودمى‏ديد، بسيار قيمتى و غنيمت‏بود و بعيد بود از او كه آن فرصت‏طلايى را از دست‏بنهد و از آن بهره لازم را نبرد. در بعضى روايات، شرح عبادت‏هاى امام آمده است و اين كه آن حضرت‏چگونه تجربه‏هاى عبادتى خود را علنى و پيش چشم مردم انجام‏مى‏داد، امام باقر(ع) در توصيف عبادت پدر بزرگوار خودمى‏گويد: «هرگاه نعمتى از نعمتهاى الهى را به ياد مى‏آورد، سجده‏مى‏كرد. با شنيدن آيات سجده‏دار، هر كجا كه بود، به سجده‏مى‏افتاد. اگر بلا و شرى از او برداشته مى‏شد، به شكرانه آن،فورا سجده مى‏كرد. هرگاه از نمازهاى واجب فارغ مى‏گشت‏به سجده‏مى‏رفت، هرگاه بين دو شخص را اصلاح مى‏كرد، سجده را فراموش‏نمى‏نمود.» اين اعمال به گونه‏اى نبود كه مردم از آن بى‏خبربمانند. بلكه مى‏ديدند و مى‏آموختند. مردم، صداى قرآن خواندن‏امام را بسيار مى‏شنيدند. گفته‏اند كه:«امام، قرآن را از همه زيباتر مى‏خواند.سقاها، وقتى به كنار خانه امام مى‏رسيدند، با شنيدن صداى قرائت‏قرآن، مى‏ايستادند و گوش مى‏سپردند.» در بسيارى از روايات اين‏معنا ذكر شده كه: هرگاه امام همراه با جمعيتى از مردم به سوى‏مكه به راه مى‏افتاد، در بعضى از منازل ميان راه، مى‏ايستاد، به‏سجده مى‏افتاد و در سجده تسبيح مى‏گفت و بسيار دعا مى‏خواند وگريه مى‏كرد. و مردم با مشاهده اين كارها، به معارفى دست‏مى‏يافتند كه بصيرت و آگاهى شان را نورانى و خدايى مى‏ساخت. بسيارى از آن چه در باره عبادت امام گفته شد، در ملا انجام‏مى‏يافت. مردم كه كوشش امام را در عبادت و ناله و زارى، مشاهده‏مى‏كردند، به گريه مى‏افتادند و بر ايشان دل مى‏سوزاندند. يك روزشخصى از امام پرسيد: «اى فرزند رسول خدا! اين بى‏تابى وگريه‏هاى پى درپى براى چيست؟ ما كه گناه كار و جنايت پيشه‏هستيم، نمى‏توانيم مثل شما عمل كنيم. پدر شما حسين و مادرتان‏فاطمه است و جدى چون رسول خدا دارى‏» اين اعتراف صريح، ازجمله فوايد تربيتى عبادت امام بود، كه جز با جلوه دادن آن به‏دست نمى‏آمد. دعاهاى امام سجاد، بلند مرتبه‏ترين معارف الهى و ارزش‏مندترين‏مفاهيم دينى را پيش روى خوانندگان قرار مى‏دهد. امام از رهگذر اين دعاها شيوه سلوك فردى و اجتماعى، طرزدعاكردن و روش انديشيدن را آموزش مى‏دهد; هم چنين، مسائل‏اعتقادى صحيح و بايدها و نبايدها را توضيح مى‏دهد و به مامى‏گويد كه چرا بايد دعا كنيم، چگونه بايد دعا كنيم و دعاهاچگونه مستجاب مى‏شوند و در صورت اجابت نشدن دعا، چه بايدبكنيم. دعاهاى حضرت اصول دين را ياد مى‏دهد و مسائل مختلف‏حياتى براى بشر را يادآور مى‏شود و ديدگاه صحيح اسلامى را بيان‏مى‏كند. هر وقت كه به زمزمه دعاهاى زين العابدين مى‏نشينيم، در آن‏واحد، هم دعا مى‏خوانيم و هم چيزها مى‏آموزيم. كافى است كه‏اشتياق امام را به اين درس‏ها و تبليغ آن‏ها به ديگران، درك‏كنيم. امام، صحيفه را نزد اولاد خود به امانت مى‏گذارد و آن‏هانيز در حفظ صحيفه نهايت كوشش خود را به كار مى‏بندند. بعد ازبيان همه اين مطالب، دو اشكال اساسى و عمده را بايد طرح كنيم‏و بدان‏ها پاسخ بگوييم.

اشكال اول

سخن مااين است كه عبادت امام سجاد (ع)، با آن كميت زياد،نمونه‏اى بزرگ بلكه بزرگ‏ترين الگويى است كه ائمه ما براى‏انسان‏هاى عابد و زاهد، به ثبت رسانده‏اند. ديگر اين كه: روى‏كرد معنوى امام و توجه خاص ايشان به دعا، راز و نياز و تعبدطاقت فرسا، عكس العملى است در قبال اوضاع و احوال اجتماعى آن‏دوران، كه امام را به انزوا و كناره‏گيرى از امور دنيايى واجتماعى مجبور مى‏ساخت. و اين امر، سبب مباشر براى پديد آمدن‏تعبد بود، كه حيات امام را از زندگى ديگر امامان، متمايزمى‏ساخت. اگر چنين است كه گفتيم، پس آن چه از خود امام به ما رسيده، كه‏در باره عبادت اميرالمومنين (ع) سخن مى‏گويد، چه توجيهى دارد.امام اعتراف كرده كه عبادت او به پايه عبادت على بن ابى طالب‏نمى‏رسد و تنها به اندكى از عبادت آن حضرت توانايى و قدرت‏دارد. ظاهرا اين سخنان خلاف چيزى است كه ما بر آن اصرار داريم‏و با تعبيرى كه از تعبد ارائه نموديم همخوانى ندارد.

براى يافتن پاسخى دقيق و قانع كننده، ناگزير از توضيح دو مطلب‏مهم هستيم: اول: اصطلاح عبادت، به دو معنا آمده است: اول معناى خاص كه همان‏نماز و روزه و حج و.. . و امورى مانند دعا، گريه و شب زنده‏دارى است. دوم، معناى عام كه عبارت است از همه كارهاى خوب ومورد پسند شارع مقدس كه شرط قبول آن‏ها قصد قربت است. مانندصدقه دادن به فقيران همراه با قصد قربت. يا آشتى دادن دو نفرو حكم كردن بين مردم به قصد قربت. حتى آب خوردن به قصد قربت‏نيز داخل در معناى عام عبادت است. دوم: در بررسى تاريخ شيعه، كسانى را مى‏بينيم كه به جرم شيعه‏بودن و پيروى از على بن ابى طالب، مورد تعقيب بوده‏اند و مدام‏عذاب ديده‏اند و شكنجه شده‏اند. آن هم به دست‏بدترين و پست‏ترين‏دشمنان اسلام، يعنى امويان. حاكمان اموى، با اجيركردن راويان‏دغل و نيرنگ باز، و جعل احاديث دروغين، براى خلفا و صحابه شان‏و مرتبه جعل مى‏كردند و قصدشان از اين كار، كم رنگ جلوه دادن‏فضايل اهل بيت، به خصوص على(ع) بود، و در صورت توانايى، محو ونابود كردن آن فضايل. دسيسه‏ها و نيرنگ‏بازى‏هاى حكام اموى و روش حكومتى آن‏ها، همه‏انگيزه‏اى بود براى مسخ فضايل و مناقب امام على(ع) و از ميان‏برداشتن شان و منزلت ايشان «جابر جعفى‏» به امام سجاد (ع)،شكايت مى‏كند كه بنى‏اميه و پيروان آن‏ها، شيعيان را مى‏كشند ومولايشان على را دشنام مى‏دهند و بر بالاى منبرها و در بازارها وميان راه‏ها و حتى در مسجد رسول خدا(ص)، بر على لعن مى‏فرستند وكسى آن‏ها را منع نمى‏كند. و اگر كسى به قصد بازداشتن مردم،چيزى بگويد، او را دستگير مى‏كنند و به او «رافضى‏» و«ترابى‏» خطاب مى‏كنند، و بعد او را نزد امير خود مى‏برند. در مقابله با اين اعمال خشونت‏آميز و اهانت‏بار، روش ائمه(ع)بر عكس است. آن‏ها، قدسى بودن شخصيت على (ع) و فضايل وبرترى‏هاى او را، بيان مى‏كردند و بر آن اصرار داشتند. و بدين‏وسيله الگويى بى‏مانند و عنوانى چشم‏گير را پيش روى مردم قرارمى‏دادند تا به اهل بيت توجه كنند و به آن‏ها گرايش يابند. حال، بعد از توضيح اين دو امر، مى‏توان اشكال مطرح‏شده را اين‏گونه پاسخ گفت كه: اگر امام سجاد، عبادت على بن ابى طالب (ع)را آن گونه بزرگ مى‏شمارد و عبادت خود را در برابر آن ذره‏اى‏بيش نمى‏بيند، معناى عام عبادت را در نظر دارد. منظور امام آن‏است كه:امام على به كارهايى پرداخت و امورى را سامان داد، كه من هنوزبه آن‏ها نپرداخته‏ام. او حكومت و زمامدارى مردم را بر عهده‏گرفت; در ميان مردم قضاوت مى‏كرد و به كارهاى اجتماعى و عمومى‏سرگرم بود و اين‏ها امورى است كه نزد خداوند بيشترين ثواب رانسبت‏به روزه و نماز، خمس... دارد. آن چه اين معنى را تاكيد مى‏كند، روايتى است از امام باقر(ع)كه در گفتگو با اصحاب و ياران خود، از عظمت پدرش ياد مى‏كند وسعى بليغ او را در عبادت خدا يادآور مى‏شود، و در عين حال، ازبرترى امام على سخن مى‏گويد و به اين روش حكيمانه، درس مهمى رابه ياران خود مى‏آموزد. شايد اين عمل ائمه، كه برترين فضايل را به حضرت على(ع)، نسبت‏مى‏دادند، كارى بوده است در جهت‏حفظ تاريخ از دسيسه‏هاى بدكاران‏و بيمه كردن آن در برابر دشمنى و كينه دشمنان و معاندان‏خاندان اهل بيت.

اشكال دوم

پيش از اين دانستيم كه عبادت امام، امرى هدف‏دار بوده است ودانستيم كه آن حضرت بعضى تجربه‏هاى عبادتى خود را، در برابرمردم انجام مى‏داده و ايشان را به انصراف خود از دنيا و مشغول‏بودن به امور معنوى توجه مى‏داده است و بدين وسيله هم اسباب‏اطمينان حكومتيان را فراهم مى‏آورده و هم با تعليم مردم،الگويى مناسب و بى‏نظير را پيش چشم آن‏ها قرار مى‏داده است. سؤال اين جاست كه: آيا عبادت امام، صفتى عارضى براى ايشان بودو آن چه انجام مى‏داد فقط در جهت رسيدن به اهدافى بود كه ذكركرديم؟ آيا عبادت امام از جنبه اسلامى و بعد روحى خالى و تهى‏بود؟! و آيا سزاوار است كه عبادت‏هاى عميق و معرفت‏آموز امام رااين چنين سطحى تفسير كنيم و پديده‏اى بدين شگفتى را فقط وسيله‏اى براى محقق كردن اهدافى چند بدانيم؟! جواب اين اشكال با توضيح چند امر، آشكار مى‏گردد: اولا: پيش از اين گفته شد كه سبب مباشر پديده تعبد، كه درزندگى امام سجاد مجال بروز يافت، ظرف زمانى خاصى بود كه امام‏را احاطه كرده بود. آرى، همان گونه كه روزگارى، امام حسن (ع)،بنا به مقتضاى زمان، مجبور به صلح گرديد و امام حسين (ع)چاره‏اى جز انقلاب و براندازى حكومت وقت، نداشت، امام سجاد(ع)نيز ناگزير به انزوا پناه برد و به عبادت پروردگار خويش مشغول‏گرديد. ثانيا: در صورتى كه امام مى‏توانست‏با تمسك به انزوا و يارى‏جستن از پديده تعبد، اهداف معينى را در جهت مصالح عامه‏مسلمين، تحقق بخشد، از دست دادن اين فرصت‏شايسته امام نبود،چون او مقامى الهى داشت و امام و هادى مردم بود و مى‏بايست‏آن‏ها را تعليم مى‏داد و ارشاد مى‏نمود. ثالثا: براى انسانى كه به كارى عادت كرده، مثلا به عبادت، جمع‏كردن بين عبادت خالص براى پروردگار، و توجه كردن به‏تاثيرگذارى اين عبادت در مردم، بسيار سخت و مشكل است، زيرا دراين صورت، خلوص نيت كه شرط اساسى است، به آسانى تحصيل نمى‏شود.اما آن كسى كه ايمانى عميق و مخلصانه دارد، قادر است‏بى آن كه‏شائبه‏اى از شرك و ريا در عبادتش پديد آيد، با عبادت خود مردم‏را تعليم دهد. از اين رو است كه عبادت امام سجاد، مانند ندارد و زين‏العابدين، صفت مختص به اوست. پس مى‏توان تصور نمود كه عبادت‏امام هم خالص براى خدا بود و هم وسيله‏اى براى تعليم و ارشادمردم و توجه دادن آن‏ها به امور معنوى خدايى.


ماهنامه پاسدار اسلام شماره 211

 
امتیاز دهی
 
 

Guest (PortalGuest)

معاونت فرهنگي تبليغي - دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
مجری سایت : شرکت سیگما