شنبه 8 ارديبهشت 1403   11:18:11

( جهش تولید با مشارکت مردم )

print

مدیر گروه تبلیغ موسسه امام رضا علیه السلام:

بررسی ادعای مخالفت علامه مصباح(ره) با اصل انتخابات / در زمان تغییر نسل ها، باید راه میانه را برگزید

  • خلاصه :مدیر گروه تبلیغ موسسه امام رضا علیه السلام در خصوص ادعای برخی افراد در خصوص مخالفت علامه مصباح (ره) با اصل انتخابات گفت: کسانی که چنین ادعایی مطرح کردند هیچ سند کتبی یا شفاهی مبنی بر مخالفت ایشان با اصل انتخابات ارائه نداده اند.
به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی به نقل از مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا علیه السلام، حجت الاسلام والمسلمین حسن غفاری فر، مدیر گروه تبلیغ موسسه امام رضا علیه السلام در گفت وگویی درباره انتخابات پیش روی مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی، انتخابات را حق و در عین حال، تکلیف دانست و گفت: حق و تکلیف با یکدیگر منافاتی ندارد. همانطور که امیر المومنین علیه السلام می فرمایند «بر والی است حق بر مردم و بر مردم است حق بر والی». به معنای تلازم بین حق و تکلیف. در ادامه مشروح این مصاحبه تقدیم می گردد:

سوال: ضمن عرض سلام و تشکر از حضرتعالی، لطفاً جایگاه انتخابات در شرع و احکام شرعی را بیان فرمایید؟
 با سلام و عرض ادب و احترام؛ از دیرباز در سنتی ترین شکل، مسلمانان، در احکام شرعی از رساله های عملیه بهره می گیرند. در رساله، اولین احکام، اجتهاد و تقلید است که انسان یا خودش مجتهد است یا محتاط یا مقلد. 99 درصد مردم، مقلدند. شاید تعداد مجتهدینی که نیاز به تقلید ندارند حداکثر به 50 نفر برسد. لذا اکثریت مطلق مردم مقلدند. در همه علوم و صنایع و حرفه ها اینگونه است. در میان کشاورزان و سایر حرفه ها نیز کسانی که تحول آفرین و قائم به تخصص خود باشند، در اقلیت اند و بقیه از اندیشه های این افراد استفاده می کنند. حال، چگونه مقلدین باید مرجع تقلید را کشف کنند؟ یا به آنچه در جامعه شیوع دارد اعتماد می کنند یا باید از خبره بپرسند. لذا شیوه ای که در مجلس خبرگان، در جهت انتخاب رهبری انقلاب، اجرا می شود یک روش رساله ای است. زیرا رهبر، در همه امور عمومی و خصوصی مردم، گستره تصمیم گیری دارد؛ لذا باید پایگاهی در میان مردم داشته باشد که اکثریت مردم، او را به عنوان عالم متقی مدیر سیاست ورز بشناسند.

اینجاست که انتخابات خبرگان، شکل می گیرد که همان واسطه و خبرگانی هستند که مردم برای انتخاب مرجع تقلید نیز نیازمند به راهنمایی آنان هستند. لذا همان شیوه انتخاب مرجع تقلید، به شکل ساختاری شده و در انتخابات خبرگان، تبلور یافته است. آحاد ملت، در هر استان و شهر؛ خبرگان مجتهدی را معرفی می کنند تا جهت تشکیل رهبر انقلاب اسلامی؛ به عضویت مجلس خبرگان در آیند.

انتخابات مجلس شورای اسلامی و سایر انتخابات نیز به همین شکل است. مردم، برای زندگی فردی خود، وکیل یا مباشر انتخاب می کنند و همچنین برای اداره کشور نیز مردم اشخاصی را برای تصمیم گیری های کلان در امور کشور معرفی می کنند که متخصص در امور کشورداری باشند. وکیل و مباشر اصلی نظام، برای رهبری؛ رئیس جمهور است که او هم با انتخاب مستقیم مردم، برگزیده می شود.

اما مردم برای رئیس جمهور شرط می گذارند که باید با نمایندگان شهرهای مختلف کشور در مجلس نیز مشورت نماید. مانند امر انتخاب وزرای دولت که به پیشنهاد رئیس جمهور و با تأیید مجلس، افراد می توانند به مسئولیت وزارت برگزیده شوند. همچنین نمایندگان مجلس که برگزیدگان مستقیم مردم هستند به اعمال مسئولین دولتی و سیاستگذاری ها و برنامه های کلان و خرد کشور نظارت می کنند و تمامی این فرایندها تحت نظام وکالت معنا می یابد. لذا همانطور که وکالت فردی، برای اعمال اختیارات فردی نیست؛ اینجا نیز وکالت، جمعی شده و مانع از اعمال سلیقه های فردی در اداره کشور شده است و کاملاً منطبق با روش انتخاب مرجع تقلید در سنت 1200 ساله مکتب تشیع و شرع مقدس است. 

سوال: فلسفه ابتدایی انتخابات در اندیشه بنیانگذار انقلاب اسلامی چیست؟
رأی و نظر مردم، اصل و اساس است. زمانی که عدالت و علمیت و سایر شایستگی های رهبری انقلاب، از طریق مجلس خبرگان در میزان رأی و نظر مردم قرار می گیرد؛ مشخص است که نظر مردم، به چه میزان در انقلاب اسلامی ارزش دارد. چه برسد به مسائلی مانند تصمیم گیری در سطوح استانی، شهری و روستایی که در آنها نیز شوراهایی برای تصمیم گیری و مشارکت مردم در این تصمیم گیری ها تشکیل می شود. همانگونه که قرآن کریم می فرماید «أمرهم شوری بینهم».

انتخابات، برگرفته از تقلید شرعی
پایگاه اجتماعی مرجعیت از طریق انتخاب مردم با مشورت با معتمدین و خبرگان شکل می گیرد. مرجعیت، والاترین رکن اجتماعی دین است که با انتخاب و اطمینان شخص مقلد شکل می گیرد. طبیعتاً تمامی حرکت های اجتماعی باید با مشارکت و به اطمینان رسیدن مردم شکل یابد. از بعد تاریخی نیز مشاهده می شود که امیر المومنین سلام الله علیه قیام کردن، نشستن، به حرکت درآمدن، جنگیدن، صلح کردن و سایر فعالیت های اجتماعی ایشان، همگی در تطابق با مردم بود. ایشان همیشه با توجه به روحیه اجتماع، تصمیم گرفته اند و هیچ گاه با پذیرش اجتماعی مردم مخالفت عملی نفرمودند هر چند مردم حق نداشتند از علی علیه السلام تبعیت نداشته باشند و در صورت آگاهی، گناهکارند.

همانطور که جاهل قاصر، مسئولیت مدنی و حقوقی ندارد. در هر صورت به علت عدم پذیرش مردم، امیرالمومنین علیه السلام، تکلیف نداشتند اما آگاهان و جاهلان مقصر، گناهکار بودند. بنابراین مردم وظیفه دارند در صحنه بوده و از دین و مذهب و امام عادل دفاع کنند. بنابراین همانگونه که دیکتاتوری بر مردم حرام است، دیکتاتوری بر مردم و تهییج و تشویق مردم به مخالفت با امام عادل نیز حرام است چه برسد به مخالفت با امام معصوم علیه السلام. یعنی هدایت غلط مردم و دیکتاتوری بر مردم. 

رفتار امام معصوم علیه السلام در برابر تابعیت و عدم تابعیت مردم
در بعد تاریخی و سیره امیر المومنین علیه السلام نیز مشاهده می شود بعد از حضور و اصرار شدید مردم در صحنه که که حسنین علیهما السلام با وجود آنکه که در آن زمان رشید بودند و حدود 30 سال سن داشتند در فشار قرار گرفتند و جمعیت زیادی جهت اصرار پذیرش خلافت به منزل امیر المومنین علیه السلام هجوم آورده بودند، حضرت خلافت را پذیرفت. ایشان در جنگ جمل پیروز شد اما در جنگ صفین که خیانت شد و زمانی که مردم از جنگ کنار کشیدند ایشان نیز دست از جنگ کشیدند و به عنوان مثال از امدادهای غیبی بهره نبردند و به دلیل درخواست مردم، به صلح تن دادند. اما ایشان بعد از شکل گیری مجدد حمایت مردم با آن صلح طلبان خائن در جنگ صفین که بعدها نامشان خوارج شد، جنگید و ایشان را از سر راه برداشت. علی علیه السلام، به اندازه ای که حمایت و نیرو داشت، به قیام و رهبری آماده بود و بحث اکثریت و اقلیت برای ایشان مطرح نبود.

حتی اگر اقلیتی از ایشان حمایت می کرد، به جنگ اکثریت می رفت اما حداقلی از پذیرش و حمایت مردم را لازم می دانست. بنابراین نیاز به مردم، ضروری است و اینکه در مقابل مخالفین و دشمنان، حداقلی از مردم؛ از صراط حق حمایت نمایند، شرط است. لذا عدم حضور عده ای از مردم، به معنای مخالفت با حکومت مرکزی نیست. اگر اکثراً مخالف باشند یا همراه نباشند، نمی توان دست به قیام زد. لذا همینکه عده موثری موافق باشند و بقیه ساکت و همراه باشند نیز، حجت بر امام تمام است و تکلیف به قیام و پذیرش حکومت خواهد داشت. لذا علی علیه السلام فرمود بعد از ثقیفه اگر 20 نفر همراه من بودند با ثقیفه می جنگیدم. لذا بحث اکثریت نیست، بلکه بحث این است که اکثریت، مقابل امام نباشند و یا جمعیت تأثیرگذار، در مقابل امام نباشند.

لذا امام همانگونه که به مردم توجه دارد، به اکثریت تأثیرگذار توجه دارد. همانند تأیید ریاست جمهوری بنی صدر، توسط مرحوم امام ره با وجود مخالفت شخصی امام با او. زیرا اکثریت تأثیرگذار با او موافق بودند. در عین حال، مرحوم امام ره ساکت ننشستند و به قیمت شهادت 72 تن، اقدام به بصیرت افزایی مردم کردند. مشی ایشان، دیکتاتوری نبود. ایشان، مردم را بصیر کرد و همان مردم در مجلس شورای اسلامی به نمایندگانِ مخالف بنی صدر، رأی دادند و آن مجلس، رأی به بی کفایتی او داد. لذا همان جمعیت، حضور یافتند و از امام ره حمایت کردند زیرا امام به آنها بصیرت و بینش صحیح داد. لذا رئیس جمهور بعدی که شهید رجایی بود، چالش مردمی نداشت، بلکه چالش امنیتی و ترورهای منافقین را داشت. شهید رجایی منتخب و دارای دارای حمایت مردمی بود. لذا مردم و تأثیرگذاران، هر دو مهم اند. 
  
تربیت و هدایت انسان، هدف از تشکیل حکومت الهی
حکومت انبیاء و حکومت دینی برای هدایت انسان هاست و حکومت، هیچ ارزش ذاتی ندارد. مهم این است که مردم، دارای تشخیص درست شوند. امیر المومنین علیه السلام فرمود اگر در این حکومت من نتوانم عدالت را جاری کنم، این چنین حکومتی به آب دهان یک بز نمی ارزد. عدالت در میان مردم اجرا می شود لذا مردم، پایه و اساس اند زیرا بدون مردم، نمی توان عدالتی برقرار کرد. البته انضباط اجتماعی و زندگی اجتماعی قواعدی دارد که در هر حال باید اجرا شوند. به عنوان مثال در یک تصادف رانندگی در هر حال، یک نفر مقصر شناخته می شود هر چند عامدانه فعلی انجام نداده است اما در هر حال باید اعمال قانون شود و با اینکه خطای عامدانه ای نکرده است اما تنبیه می شود و هزینه می دهد. 

حضور مردم، اولاً دارای پشتوانه دینی است ثانیاً بدون مردم، امکان دوام حکومت نخواهد بود ثالثاً هر چه حکومت، بر مبنای ارزش های متعالی تر باشد، دشمنان قوی تر و حیله گرتری خواهد داشت. دشمنان انبیا همگی فراعنه و صاحبان قدرت و ثروت بودند. زیرا انبیا مبنا و ریشه زندگی کفار را که مبتنی بر بت پرستی و دنیاپرستی بود، نپذیرفتند و تمامی شئون و امور زندگی آنها بر مبنای غیرالهی و غیرتوحیدی بود. بر همین مبنا، حکومت های غیرالهی، با انسان ها مانند حیوانات رفتار می کردند و به نام غلام و کنیز از آنها مانند حیوانات بارکش، بدون هیچ حق و حقوق و مزدی بهره برداری می کردند در حالی که آنها از نظر مکتب انبیای الهی، انسان و آزاد و دارای احترام بودند. حتی علمای معاصر انبیا نیز به دلیل منافع نامشروع خود، در کنار صاحبان قدرت و ثروت با انبیای الهی مقابله می کردند. 

بنابراین انبیای الهی در کنار مبارزه، انسان سازی و تربیت کردند تا ارزش های الهی و متعالی در جامعه جریان و سریان یابد. انبیا به ملت ها؛ شخصیت، آگاهی، حق انتخاب و بصیرت دادند. بر همین مبنا مقام معظم رهبری، همانند مرحوم امام ره، دائماً تأکید بر بصیرت افزایی و افزایش بینش صحیح مردم دارند. لذا حضور مردم در صحنه بسیار مهم و اساسی است و تا زمانی که مردم در صحنه باشند، نظام اسلامی حتی با انتخاب های مقطعی اشتباه نیز آسیب نمی بیند بلکه بصیرت و تجربه سیاسی مردم، افزایش می یابد. 

سوال: نظر حضرتعالی درباره ادعای برخی افراد درباره مخالفت مرحوم علامه مصباح (ره)، با اصل انتخابات و اهمیت رأی مردم چیست؟
کسانی که چنین ادعایی مطرح کردند هیچ سند کتبی یا شفاهی مبنی بر مخالفت ایشان با اصل انتخابات ارائه نداده اند. البته ایشان نظر پیشرفته ای ارائه کرده اند که نمایندگان مجلس، بر خلاف فرایند فعلی که براساس شهر و استان دوطلب می شوند، طبق تخصص ها و حرفه ها و مشاغل موجود در کشور، انتخاب شوند. زیرا مشکل عمده مجلس این است که به اندازه موضوعات شغلی و تخصصی کشور، نماینده متخصص در مجلس وجود ندارد و بسیاری از نمایندگان؛ با وجود انقلابی، خادم و متعهد بودن، در زمینه و حرفه خاصی دارای تجربه و تخصص نیستند. این نظر، عین عقلانیت و همچنین طبق مردم سالاری است که انتخابات، براساس تخصص و تجربه و شغل و حرفه باشد. بر این اساس، تمام اقشار مردم، براساس شغل و حرفه خود، نماینده ای در مجلس خواهند داشت و مجلس در مصوبات خود، علاوه بر آرمانی اندیشیدن؛ ظرافت ها و محدودیت های عملیاتی و اجرایی را نیز در نظر خواهد گرفت. این، بهترین نوع انتخابات است. 

علاوه بر اینکه مرحوم علامه مصباح (ره) در زمانی که در انتخابات مجلس خبرگان رهبری، در تهران رأی نیاوردند هیچ اعتراض و مصاحبه ای در مخالفت نداشتند و مجدداً در دور بعدی شرکت کرده و رأی آوردند. لذا ایشان طبق مکانیزم انتخابات عمل کردند و در عمل، تابع قواعد انتخابات جمهوری اسلامی بودند. 

سوال: ارزیابی کلی حضرتعالی از آرایش جریان های سیاسی جامعه امروز چیست؟ و آیا جریان های سیاسی فعلی توان و ظرفیت تشکیل مجلسی مقتدر و باکفایت را دارند؟
در هر حال، در زمان تغییر نسل ها، باید راه میانه را برگزید و نمی توان تنها از افراد باتجربه که اکنون سالمند شده اند بهره برد. لذا باید از نیروهای انقلابی و متعهد جوان، بهره برد و اجازه تجربه اندوزی به ایشان داد زیرا نیروهای باتجربه به مرور، ممکن است خسته، کم انگیزه و محافظه کار شوند. علاوه بر آن، نیروی جدید تربیت می شود. ترکیب جوانان بی تجربه باانگیزه و باانرژی؛ با خبرگانِ با تجربه، بهترین راه جهت انتقال تدریجی تجربه به جوانان است تا نیروی جوانی و تازگی در بدنه حکومت، موجود باشد و عده ای نیز به دلیل تصدی طولانی مدت مناصب، احساس مالکیت نسبت به حکومت اسلامی نداشته باشند. بی تجربگی، عامل سوال و سوال، عامل رشد می شود.
 
سوال: جنابعالی معیارهای نامزد اصلح را چه می دانید و اصولاً میزان اعتماد به فهرست های انتخاباتی احزاب تا چه مقدار می تواند باشد.
طبیعی است انسان، در هر امری به افراد قابل اعتماد که آنها را آزموده و از مشورت با ایشان نتیجه گرفته است، مراجعه و نظرخواهی می کند و به نظرات ایشان اطمینان یابد. همانگونه که انسان، فلسفه برخی احکام شرعی یا دلیل اعمال و سیره معصومین سلام الله علیهم را درک نمی کند اما می پذیرد و تبعیت می کند، می توان به نظرات افراد خبره و دلسوز و مورد اعتماد نیز اطمینان کرد و از تجربه دیگرانِ مورد اطمینان، همانند تجربیات خود بهره برد. انسان به تجربه می یابد که افراد حاضر در یک فهرست انتخاباتی به سلیقه و فکر خاصی نزدیک ترند تا فهرست های دیگر. بنابراین انسان باید اولاً خود، تحقیق و تلاش در جهت کشف نامزد اصلح را انجام دهد و یا به فهرست های قابل اعتماد احزاب و صنوف متعهد و متشرع اطمینان یابد تا شکی در عمل به تکلیف خود نداشته باشد. اگر انتخاب صحیحی باشد، صحیح بوده و اگر صحیح نبود، تلاش خود را کرده باشیم و تکلیف شرعی انجام شده باشد. 

شاخص های نامزد اصلح
اما درباره شاخص ها به قرآن کریم مراجعه می کنیم. خداوند متعال در قرآن درباره دلایل لیاقت حضرت یوسف درباره منصب عزیز مصر می فرماید: او «حفیظ علیم» بود یعنی دارای امانت داری و آگاهی (تخصص) بود. درباره حضرت موسی نیز دختران شعیب می گویند او فرتوت و از کار افتاده نیست «قویّ امین» و علاوه بر قدرت جسمانی، امانت دار نیز است. در داستان طالوت و جالوت نیز فرمود: «زادته بسطه فی العلم و الجسم» یعنی تخصص و آگاهی علاوه بر قوت جسمی. منظور از قوت جسمی، توانایی کار و فعالیت و پذیرش مسئولیت است.
کسانی که حضور داشتند ولی قصور داشتند هرچند عناد و جمود نداشتند زمانی که بازگشتند، محکم بازگشتند و بطور کلی بعد از انجام وظیفه و تکلیف، در کمبودها و اشتباهات نیز خداوند متعال مدد می کند و انسان را بصیر می کند و نصرت می دهد. 
 
امتیاز دهی
 
 

آرشیو
ravabet.omomi@dte.ir
۰۲۵-۳۱۱۵۲۷۲۷ (مدیریت پرتال)
۰۲۵-۳۱۱۵۰۰۰۰ (تماس با ما)
025-31155614
ایران قم میدان شهداء
خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)

پورتال اطلاع رسانی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
مجری سایت : شرکت سیگما