شنبه 8 ارديبهشت 1403   11:24:02

( جهش تولید با مشارکت مردم )

print

رئیس دفتر تبلیغات اسلامی تاکید کرد:

مؤلفه های اصلی پژوهش در پسا انقلاب و پیشا انقلاب/ ضرورت جدی گرفتن پیامد های تکنولوژی/ حوزه دچار شکاف معرفتی در مورد تکنولوژی نشود

  • خلاصه :رئیس دفتر تبلیغات اسلامی در آئین افتتاحیه هفته پژوهش و نهمین نمایشگاه دستاوردهای پژوهشی و فناوری دفتر تبلیغات اسلامی ، مؤلفه های اصلی پژوهش در پسا انقلاب و پیشا انقلاب را تبیین کرد.
به گزارش پایگاه خبری دفتر تبلیغات اسلامی ( تبلیغ نیوز )، متن سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین احمد واعظی؛ بدین شرح است:
جای شکر و سپاس دارد که هر ساله شاهد رشد و بالندگی و بلوغ دفتر تبلیغات درعرصه پژوهش هستیم و رکن رکین پژوهش دفتر تبلیغات اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتراست که بیش از 90 هیأت علمی دارد البته این تحقیقات صرفا منحصر به این پژوهشگاه نیست و از ظرفیت حوزه های علمیه  و محققین بیرونی و سایر بخش‌های دفتر همچون دانشگاه و ... نیز استفاده می شود.
پژوهش‌های دفتر تبلیغات اسلامی آیینه‌ای از وضع پژوهش در پسا انقلاب اسلامی است چراکه برخی مراکر پژوهشی، تک وجهی هستند و در حوزه های خاصی فعالیت می کنند ولی دفتر تبلیغات هم در حوزه علوم اسلامی هم در حوزه علوم انسانی و هم ناظر بر شبهات و مسائل روز کار می کند برای مثال در حوزه الحاد مدرن، مباحث مطالعات سیاسی، مطالعات سیره و تاریخ، مطالعات قرآنی، فقهی، فلسفی و زیرشاخه های فلسفه و ... شاهد آثار خواهید بود.
مقایسه پژوهش قبل و بعد از انقلاب
من خیلی مختصر بین پژوهش در پیشا انقلاب اسلامی و پژوهش در پسا انقلاب اسلامی مقایسه ای را انجام میدهم چرا که در این اتفاق بزرگ یعنی پیروزی انقلاب اسلامی هم زمینه هایی برای رشد پژوهش ایجاد شد و هم انتظارات از روحانیت و دین بالا رفت و حوزه و روحانیت با بحث اداره کشور و مسائل مربوط به کلان حکمرانی گره خوردند، که طبعا انتظارات زیادی از حوزه و روحانیت ایجاد شد برای اینکه پاسخگو باشد، تولید محتوا کند و به عرصه های مختلفی بپردازد.
مؤلفه های اصلی پژوهش در پیشا انقلاب اسلامی:
1- اولین مولفه این است که در آن پژوهش ها قالب شفاهی غلبه دارد و پژوهش و جانمایه اصلی آن معمولا در درس های خارج و توسط اساتید برجسته حوزه در حلقه های شفاهی تدریس القا می شده و بخشی از آن¬ها توسط برخی از محققین حوزوی مکتوب می شده و هیچ تناسب مستقیمی بین تحقیق ها و مکتوب شدن آن ها وجود نداشته است و ما بسیاری از علما و محققین برجسته را داشتیم که حجم فعالیت و پژوهش های آنها اینطور نبوده که تماماً ثبت و ضبط و مکتوب شود.
2- مولفه دوم این است که امر پژوهش فردی و غیر سازمان یافته بوده مانند علامه امینی در نگارش الغدیر یعنی پدیده سامان دهی پژوهش و مدیریت کلان پژوهش و به شکل جمعی و سازمان یافته رقم خوردن پژوهش ها، اتفاقی است که در گذشته حوزه ها سابقه زیادی نداشته است.
اگرچه برخی کارها به شکل جمعی انجام گرفته برای مثال مرحوم مجلسی که بحار را با کمک برخی شاگردان انجام داده اند اما این موارد استثناء بوده.
3- مولفه دیگری که می توان به آن اشاره کرد معطوف بودن به علوم اسلامی و بلکه منحصر بودن به این علوم است.
آن چیزی که جریان اصلی پژوهش در حوزه های علمیه بود در رتبه اول حوزه فقه و اصول فقه و در رتبه بعدی حوزه فلسفه و کلام و... بوده و دامنه کار عمدتا بلکه منحصرا در حوزه علوم اسلامی بوده است.
4- مولفه چهارم نخبگانی بودن و غیر فراگیر بودن است یعنی کسانی که به عنوان پژوهشگر و محقق فعالیت می کردند عده محدودی بودند مانند اساتید برجسته یا مراجعی که یا به قله ها رسیده بودند یا خیلی به قله ها نزدیک شده بودند و خیلی فراگیر و عمومیت نداشته است.
البته مستمع پژوهش ها وجود داشته اما پژوهشگر به معنای واقعی کلمه دامنه محدودی داشته و نخبگانی به امر پژوهش در حوزه ها اشتغال داشته اند.

مؤلفه های اصلی پژوهش در پسا انقلاب اسلامی:
1- از جمله مؤلفه های اصلی پژوهش در پسا انقلاب اسلامی  فراگیری نسبی پژوهش است و از آن حالت اختصاص به نخبگان خاص در حوزه ها فراتر رفته و جنبه عمومیت پیدا کرد و آن هم بخاطر اتفاقاتی است که در حوزه ها افتاد و دو تا از اتفاقات کلان آن یکی بازشدن مسیر آموزش های منتهی به مدرک در حوزه های علمیه است که برای مثال سطح سه و چهار در حوزه ها باب شد و طلاب مکلف شدند برای اخذ مدرک سطح سه و چهار رساله بنویسند و یا موسسه های آموزش عالی منتهی به مدرک دانشگاهی مانند دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام) یا دیگر مراکز در حوزه ایجاد شد و طبعا کسانی که در این مقاطع تحصیل می کنند به امر پژوهش و تولید محتوای پژوهشی تحت عنوان رساله و پایان نامه اشتغال ورزیدند که باعث گسترش کمی این مساله شد و فراگیری نسبی اتفاق افتاد.
2- مولفه دوم این که به عنوان یک پدیده نوظهور در حوزه ها در این چهار دهه اخیر شاهد مساله سازمان یافتگی پژوهش بسوی مدیریت و سامان دهی پژوهش هستیم و این اتفاقی است که با تأسیس مراکز پژوهشی رسمی اتفاق افتاد و دو ثمره مهم داشت:
الف) تولیداتی از سنخ دایره المعارف ها و دانشنامه ها و پژوهش های جمعی به برکت این سازمان یافتگی و تأسیس این موسسات اتفاق افتاد
ب) اقبال به پژوهش های نو یعنی تک نگاری هایی معطوف به مسائل مستحدثه فقهی، مسائل جدید کلامی فلسفی و مطالعات سیاسی و تاریخی صورت گرفت که این پدیده نیز به برکت تأسیس این موسسات و شکل گرفتن فرآیند سازمان دهی پژوهش و مدیریت کلان پژوهش اتفاق افتاد.
3- مولفه سوم گشودگی به سوی علوم انسانی است. ما در قبل از انقلاب در محیط های حوزه جریان غالب و نزدیک به تمام پژوهش ها معطوف به علوم اسلامی بود و تک ستاره هایی گاهی فراروی از این حوزه می کردند که آن هم عمدتا در فضای تقابل با مارکسیسم بود و چون هیمنه مارکسیسم در جوامع اسلامی زیاد بود طبعاً این فراروی از حوزه علوم اسلامی در حوزه تقابل در آن مباحث مارکسیسم بود اما الآن شاهد گشودگی حوزه به مباحث پژوهشی در عرصه علوم انسانی هستیم و شاهدیم که حوزویان اقبال کردند و در این زمینه ها تحصیل و تحقیق می کنند.
4- مولفه چهارم مساله پژوهش های معطوف به جامعه پردازی است و اینکه بخشی از حوزویان معطوف به مباحث مربوط به فقه نظامات اجتماعی شدند. مباحثی که خروجی آنها معطوف به جامعه پردازی و شکل دادن به مناسبات اجتماعی است و البته پیشفرضی داشت و آن پیشفرض این است که در آموزه های اسلام و تعالیم اسلامی این ظرفیت وجود دارد که نظامات اجتماعی، نظام تربیتی، سیاسی، اقتصادی و نظام تعلیم و تربیت اسلامی و... استحصال شود و این اتفاقی است که افتاد و بخشی از این مطالعات مربوط به جامعه پردازی به سمت مطالعات تمدنی می رود. یعنی مطالعاتی که مربوط به تمدن اسلامی می شود چه بازاندیشی تمدن پیشین اسلامی و چه مطالعات مربوط به تمدن جدید اسلامی که همه معطوف به جامعه پردازی هستند.
5- پنجمین مولفه بحث تأسیس گسترده مجلات علمی پژوهشی است. قبل از انقلاب حجم مجلات در حوزه و محیط های حوزه مانند مجله مکتب اسلام بسیار محدود بود اما الان فقط همین مجموعه پژوهشگاه و دانشگاه و مجموعه های علمی دفتر تبلیغات اسلامی چندین مجله دارند و اگر کل نهاد های علمی و پژوهشی حوزوی را مقایسه و تجمیع کنیم آن وقت می بینیم که حجم قابل توجهی از مجلات بعنوان تریبون ها برای ارائه تحقیقات حوزوی وجود دارند.

ارزیابی پژوهش در حوزه پیشا انقلاب و پسا انقلاب
اما بحث این است که داوری و قضاوت و ارزیابی نسبت به این که آیا پژوهش در حوزه پیشا انقلاب اسلامی بهتر و درست تر بوده یا پژوهش پسا انقلاب اسلامی؟
بعضی در نظرشان قله های پژوهش خیلی مهم است و با این نگاه و معیار می گویند پژوهش قبل از انقلاب بهتر از پژوهش بعد از انقلاب است چرا که ما میتوانیم در حوزه های قبل از انقلاب یک تک ستاره ها و یک شخصیت های بسیار برجسته ای را ذکر کنیم که به اوج رسیده اند؛ مثلا در تحقیقاتی از سنخ تتبع علامه امینی (ره) یا آقا بزرگ تهرانی (ره) یا علامه طباطبایی (ره) یا آیت الله بروجردی (ره) را داریم که یک تنه کار یک موسسه تتبعی و تحقیقی این چنینی را انجام می دادند.
اگر سنجه را تغییر داده و به سمت گستره پژوهش بیاییم، در مساله نیاز محوری و مخاطب شناسی و اجابت نیاز محیطی، مسلما حوزه پسا انقلاب نسبت به پیشا انقلاب موفق تر بوده و به هرحال داوری و قضاوت در اینجا مشمول منظر گرایی است و اختلاف نظر راجع به سنجه ها و شاخص هاست.

پویایی و زنده بودن حوزه
بنده شخصاً معتقدم این تحولات و اتفاقاتی که در حوزه پژوهش در پسا انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، اجتناب ناپذیر بوده و نشان از واکنش مثبت و بجا به نیاز های زمانه بوده.
یعنی من این مولفه هایی که بعنوان مولفه های پژوهش پسا انقلاب اسلامی برشمردم را نشان از پویایی و زنده بودن حوزه می دانم یعنی اگر این اتفاقات نمی افتاد و این مولفه ها شکل نمی گرفت جای نقد و انتقاد بود و این اتفاقات نشان از آگاهی تاریخی حوزه ها دارد.
وقتی حوزه ها در یک فضای جدیدی قرار گرفتند و فضای انقلاب اسلامی و سطح انتظاراتی که پیروزی انقلاب اسلامی متوجه حوزه علمیه کرد، نشان از پویایی و زنده بودن و نیاز سنجی و مخاطب شناسی حوزه ها دارد اما طبعا هر تحول و تغییری یکسری پیامد منفی نیز دارد و نمی توانیم بگوییم هر چه در پهنه پژوهش حوزه می گذرد همه اتفاقات مثبتی هستند.
برای مثال تفسیر حداقلی از پژوهش که گاهی احساس می شود واژه پژوهش مبتذل می شود چرا که به هر نگارش و تجمیع مطالبی، به هر رساله و پایان نامه ای در هر سطحی پژوهش گفته می شود و این نگاه حداقلی به پژوهش یک آفت است و شاهد رواج یک سهل انگاری در عرصه پژوهش هستیم و این با توجه به رشد کمی و فراروی از حوزه نخبگانی و دامن گستر شدن امر پژوهش، تبعاتی را با خودش دارد بنابراین باید استاندارد های پژوهش را مدام بالاتر ببریم تا در این زمینه دچار سهل انگاری و آسان اندیشی نشویم.
نکته بعد این که در بازدید خود شاهد تدوین نقشه راهی برای پژوهش پژوهشگاه بودم و کلان پروژه هایی در نظر گرفته شده که خیلی اقدام مبارک و خوشحال کننده ای است.
اینکه مجموعه ای برای آینده خود با مشارکت هیأت علمی و صاحبنظران، نقشه راهی را ترسیم و تدبیر کند، اولویت هایی را مشخص کند و همینطور که فرمودند این ویراست اول است و 20 نسخه از آن چاپ شده تا حتی صاحبنظران بیرون از مجموعه نیز مشارکت کنند و اصلاحاتی صورت بگیرد تا افق آینده در این زمینه روشن شود.

تشکر و پیشنهاد
من تشکر خاص می کنم از حجت الاسلام والمسلمین لک زایی و حجت الاسلام والمسلمین الهی نژاد و همه دوستانی که مشارکت کردند.
اما دو پیشنهاد دارم:
1. پژوهش های ما در دفتر تبلیغات اسلامی خیلی عرض عریضی دارد و برخی کارها در آن پژوهشکده اطلاعات و مدارک یک جنس است، احیای تراثمان یک جنس دیگری است، همینطور پژوهش های تاریخ و سیره مان جنس متفاوتی دارد و خیلی عرض عریضی دارند اما به دو بخش قابل تقسیم است.
الف) بخشی از پژوهش ها و تولیدات ما لبه اجتماعی دارد.
ب) بخشی از آنها وجه انتزاعیشان بیشتر است.
مثلا پژوهش های اطلاعات و مدارک یک کار خیلی انتزاعی و تخصصی محض است اما بخش های مطالعات اجتماعی تمدنی و سیاسی ما کاملا لبه اجتماعی دارد و به تعبیر بنده از سنخ جامعه پردازی می باشند.
اینجا خیلی مهم است که ما جامعه امروزمان را بشناسیم. مثلا جامعه امروزمان در امر سکولار چه وضعیتی دارد؟ امر سکولار در هر جامعه ای ورود و تصویر خودش را دارد و ما باید بدانیم که حال و هوای مخاطبانمان چیست و در اذهان چه می گذرد؟
خیلی از اینها نیاز به گفتگو دارند و شاید در پژوهش های فردی انجام نشوند و باید بابی را برای گفتگو های علمی باز کنیم  و محیط علمی دفتر تبلیغات اسلامی از دانشگاه تا پژوهشگاه (غیر از واگذاری پروژه ها به افراد و غیر از مسائل رسمی پژوهشی که باید مدیریت شده اعمال شود)  باید به دنبال گفتگو (هم بین خودمان و هم بیرون) برای شناخت بهتر مخاطب و جامعه و موقف تاریخیمان  باشد، که کجا ایستاده ایم، چه می گذرد و سیر تحولات فکری به چه سمتی است.
2. پیشنهاد دوم مساله جدی گرفتن پیامد های تکنولوژی است. یک تصور خیلی خامی وجود دارد که برخی گمان می کنند تکنولوژی صرفا ابزاری است برای رسیدن به غایات ما. چه تکنولوژی های ارتباطی چه رسانه ای و چه تکنولوژی هایی مثل کامپیوتر و هوش مصنوعی و... اما این بسیار غلط است و تکنولوژی غایات ما را می سازد و شکل می دهد، فرهنگ می سازد، با خودش لایف استایل و سبک زندگی می آورد و شما وقتی از یک تکنولوژی استفاده می کنید به شکل ناخودآگاه مشاهده خواهید کرد که سبک زندگی ما تغییر می کند و شبکه باورها، نظام ارزشی و فرهنگ انسان را تغییر می دهد.
در محیط های علمی هروقت تکنولوژی جدیدی مطرح می شود سریعا از ناحیه فیلسوف های اخلاق و کسانی که در این حوزه فعالند بعد اخلاقی آن را می کاوند.
اما مسأله بنده این است که پیامد ها فقط فقهی، حقوقی و اخلاقی نیستند و تکنولوژی پیامد های دیگری از جمله سیاسی نیز دارد و فلسفه سیاسی نیز باید مسأله تکنولوژی را از حیث تأثیر گذاری آن در حریم مباحث سیاسی جدی بگیرد.
برای مثال همین هوش مصنوعی که غیر از بحث های اخلاقیش خیلی تبعات مباحث فلسفی سیاسی دارد، بیگ دیتا و الگوریتم هایی که مبنای هوش مصنوعی هستند می توانند در مسأله اشتداد نابرابری ها در جامعه موثر باشند. مثلا در مسأله انتخابات و دموکراسی در پیروزی ترامپ در ریاست جمهوری تأثیر بسیار زیادی داشت.
همچنین می تواند در مسأله برانگیختن تضاد های قومی و نژادی موثر باشد و می تواند در حکمرانی نیز موثر باشد و تکنولوژی می تواند سلطه دولت ها در اداره جامعه خودشان را دستخوش انفعال و تاثیر قرار دهد و می تواند در بعد معرفت شناسی سیاسی تأثیرگذار باشد و ذهنیت ها و علایق و سلایق سیاسی را دستکاری کند.
ما در حوزه ها نباید در مورد تکنولوژی دچار شکاف معرفتی شویم و نباید تک وجهی نگاه کرده و تنها به بعد فقهی و اخلاقی آن توجه داشته باشیم و باز هم تأکید می کنم: گفتگو، گفتگو و گفتگو.
آن تکنولوژی در کشور ما در مستوایی نیست که الان بالفعل برای ما مزاحمت ها یا پیامد های جدی داشته باشد اما روزی خواهد داشت و حوزه نباید دچار شکاف معرفتی شود که یک چیزهایی بیایند و تأثیرات خودشان را بگذارند و ما منفعلانه تأملاتی را بعدا داشته باشیم.
این مسائل مسائلی هستند که در بخش هایی از پژوهش ما باید جدی گرفته شوند و قالب پیشنهادی من مسأله گفتگو است.
 
امتیاز دهی
 
 

آرشیو
ravabet.omomi@dte.ir
۰۲۵-۳۱۱۵۲۷۲۷ (مدیریت پرتال)
۰۲۵-۳۱۱۵۰۰۰۰ (تماس با ما)
025-31155614
ایران قم میدان شهداء
بيشتر
خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)

پورتال اطلاع رسانی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
مجری سایت : شرکت سیگما