مطالب و مقالات تخصصی
گپ و گفتي در امكان علم روان شناسي اسلامي پروفسور سيد محسن فاطمي استاد دانشگاه هاروارد، فوق دكتري از اين دانشگاه و از شاگردان مرحوم علامه جعفري در حوزه فلسفه و عرفان اسلامي است. دكتر فاطمي در گفت وگويي به سوالات مختلفي در حوزه روان شناسي و به ويژه روان شناسي ديني و روان شناسي اسلامي پاسخ داده است كه گزيده اي از آن در پي مي آيد. دكتر فاطمي در اين گفت و گو تاكيد كرده كه روان شناسي اسلامي برپايه توسع وجودي است و وجود را در عالم محسوسات خلاصه نمي كند.

اولين سؤالي كه در حوزه روان شناسي به نظر مي رسد اين است كه اخلاق حلقه گمشده روان شناسي است. در جايي كه دستگاه فكري فرويدي غلبه بيشتري دارد چطور مي توان از اخلاق و دين در حوزه روان شناسي سخن گفت زيرا فرويد بي اخلاقي را كليد حل مشكلات رواني مي داند و اساسا نقشي براي دين قائل نيست. با اين توصيفات مي‌توانيم از روان شناسي اسلامي سخن بگوييم؟

بله مي توان درباره روان شناسي اسلامي سخن گفت. هر نحله اي در روان شناسي اعم از روان شناسي انسان گرا، روان شناسي وجودي، روان شناسي رفتارگرا و... مبتني بر مقدمات معرفت شناسي و وجود شناسي است؛ يعني در دستگاه فرويد، معرفت و دانايي در حوزه خاصي تعريف مي شود. فرويد چون ماهيت ارتباط معنوي را چيزي جز والايش نمي داند و آن را در درون مايه هاي جسمي و جنسي جست وجو مي كند، بنابراين معرفت ديني در رويكردش معنايي ندارد. اين در حالي است كه، خانم آنسكامب كه در آكسفورد در فلسفه، صاحب كرسي بود و آثار «ويتگنشتاين» را ترجمه كرده است؛ بحثي را مطرح مي كند و مي گويد: ما امروز بيش از هر چيز به روان شناسي فلسفي(philosophical psychology) نيازمنديم و صاحبان حوزه روان شناسي بايد دقيق تر در اين باره بحث كنند كه روان شناسي فلسفي تا چه اندازه مي تواند به ما كمك كند. بر اين اساس روان‌شناسي اسلامي(Islamic psychology) را مي توان به عنوان يك منظر جديد مطرح كرد. نه تنها مي توان درباره روان‌شناسي اسلامي صحبت كرد بلكه مي توان درباره روان شناسي ديني(Religious psychology) و روان شناسي دين(psychology of religion) كه با هم متفاوت است، صحبت كرد و دستگاه خاص آن را مطرح كرد. در روان شناسي اسلامي وجود صرفا در عالم محسوسات و اين جهان خلاصه نمي شود؛ قرآن كريم در سوره بقره مي فرمايد: «يؤمنون بالغيب...» يكي از مؤلفه هاي مهم ايمان آورندگان به غيب اين است كه سطح وجودي براي آن ها خلاصه به اين شكل محسوس و ملموس عيني نخواهد شد. بنابراين از نظر وجودشناختي قلمرو وجود توسع(ontological expansion) پيدا مي كند و در اينجا توسع وجودي خواه ناخواه گسترده مي شود. همچنين هدفمندي جهان بر مي گردد به بعد وجودشناختي كه قالب ها و شقوق (Ramifications) آن در پرتو هم معنا پيدا مي كند.

با اين كه روان شناسي يكي از علوم تأثيرگذار در زندگي فردي و اجتماعي است اما گويي دين در زندگي روان شناسان نقش كمرنگي دارد. آيا ما مي‌توانيم در اين شرايط از روان شناسي اسلامي سخن بگوييم و توصيه ها و آموزه هاي اسلامي را در اين حوزه وارد كنيم؟

قلمرو هستي‌شناختي روان شناسي اسلامي به مراتب فراتر از قلمرو هستي‌شناختي روان شناسي است كه صرفا وجود محسوس را بررسي مي كند. روش شناسي در حوزه هاي روان شناختي به روش هاي كمي و كيفي تقسيم مي شود؛ روان شناسي پوزيتويستي مبتني بر روش كمي است و مبتني بر پيشگيري و كنترل است در حالي كه در روان شناسي امروز جهان در كنار روش هاي پوزيتويستي بحث هاي كيفي نيز مطرح شده است. در بعد كيفي روش هاي مختلفي داريم. مثلا در يك روش (Grand theory) به جاي اين كه ابتدا فرضيه (Hypothesis) را داشته باشيد با پژوهش به يك تئوري مي رسيد، يا روش پديدارشناختي(Phenomenological) كه با تجربه زيستي آدمي سروكار دارد.

در بحث كمي و به صورت خاص پوزيتويستي ما از طرح آزمايش (Experimental design) صحبت مي كنيم كه در آن براي داشتن يك آزمايش بايد گروه كنترل و آزمايش داشته باشد. ما در حوزه روان شناسي اسلامي نيز مي توانيم هم از روش كمي و هم كيفي استفاده كنيم و در برخي موارد از روش تركيبي«mixed Method» استفاده كنيم. وقتي اين روش استفاده شود سه حالت دارد يا هر دو روش كمي و كيفي به يك ميزان استفاده مي شود كه معمولا «كمي- كيفي» مطرح مي شود يا ممكن است كيفي- كمي باشد يا كمي غالب باشد.

چطور مي توان از يافته هاي علم روان شناسي براي تفسير دين استفاده كرد و يا از اين يافته ها در جذب مردم به مفاهيم ديني بهره برد؟

يك نگاه اين است كه بايد روشن شود منظور از علم چيست. چون اين لفظ مشترك دائم رهزن است و مي تواند خطاهاي زيادي داشته باشد، به قول فوكو به نام علم بسياري تو سر بسياري زدند و بازار مكاره اي از تخاصم ها و تباين ها برپا شد. لذا بايد روشن شود كه ما منظورمان از علم، بعد پوزيتويستي است يا علم را فراتر از آن تعريف مي كنيم. دوم اين كه منظور از علم صرفا آن چيزي است كه در علوم تجربي مد نظر است يا نه. تا اين مسائل روشن نشود ما نمي توانيم وارد اين حوزه ها شويم.

« يونگ» نكته مهمي را مطرح مي كند كه وقتي ما در جهان صرفا برخاسته از فناوري و دانش تجربي به دنبال حل مسائل مي رويم شايد از بسياري از زوايا غافل شويم و جمله معروف او اين است كه اطلاعات ما افزايش يافته اما حكمت و فرزانگي ما كاهش پيدا كرده است.

دومين نكته اين كه اين رويكرد درست نيست كه هر موضوعي را كه به معناي خاص كلمه از طريق علم ثابت شده است، با دين تطبيق دهيم و بگوييم كه دين همين را گفته است، پس دين معنا دارد. چه بسا آن گزاره علمي پس از مدتي عوض شود. سومين مسئله اين است كه محقق مي تواند نگاه علمي را در كنار نگاه ديني مطرح كند.

مي توانيد يافته هاي علمي مثلا پژوهشهاي «مارتين سليگمن» در روان شناسي «مثبت گرا» را بررسي كنيد، بعد در حوزه گسترده تري بگوييد پيامبر اكرم(ص) موضوعاتي را طرح فرموده اند كه روان شناسي مثبت گرا هنوز به الفباي آن دست نيافته است.

منبع: خبرگزاري مهر
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

مرکز اخلاق و تربیت اسلامی
مجری سایت : شرکت سیگما