مطالب و مقالات تخصصی
نقش دين در تثبيت پايگاه‌هاي اخلاق 2 همچنان‌كه اخلاق نسبت به دين كاركردهايي دارد، دين نيز در حوزه‌هاي گوناگون اخلاقي نقش‌هاي مهم و كليدي برعهده دارد. نقش‌هاي دين در قلمرو اخلاق، بر اين پيش‌فرض‌ها استوار است كه دين و اخلاق نسبت به همديگر همپوشي دارند. تثبيت پايگاه‌هاي معرفتي، توجيهي و ارائه معيار اخلاق وامدار گزاره‌ها، باورها و آموزه‌هاي ديني است... تعيين هدف ارزش‌هاي اخلاقي

رفتار اخلاقي معطوف به اهداف اخلاقي است. اهداف اخلاقي هم در جهت‌گيري رفتار نقش دارد و هم در ارزشگذاري آن. يعني، ارزش‌هاي اخلاقي برمبناي همسويي رفتار و افعال با هدف اخلاقي شكل مي‌گيرد.1 هدف نهايي اخلاق، رسيدن انسان‌ها به بالاترين مرحلة كمالات انساني يعني قرب و رضايت خداوند است. قرب به خداوند، به معناي برقراري رابطه وجودي با خداوند متعال است نه قرب زماني و مكاني.2 از اين‌رو، رفتاري كه ما را در نيل به اين هدف عالي كمك كند، يعني سبب قرب الهي گردد، «خوب»، «درست» و «شايسته» خواهد بود. در مقابل، افعال و رفتاري كه ما را از رسيدن به قرب الهي محروم نمايد، «بد» و «ناشايست» خواهد بود. تبيين اهداف عاليه زندگي انسان (قرب الهي) صرفاً با بيان‌هاي ديني قابل شناخت است.

بيان ملاك ارزش‌هاي اخلاقي

هدف ارزش‌هاي اخلاقي تأمين سعادت انسان‌ها است. سعادت انسان‌ها كمال نهايي او را فراهم مي‌سازد. دسترسي به شناخت كمال نهايي، و همچنين شناخت معيارهاي اخلاقي با بيان‌هاي ديني ممكن است. دين با ارايه كمال مطلوب و بالذات(= تقرب به خداوند) معيار و ملاك «خوب» و «بد» و «بايد» و «نبايد» را در اختيار انسان گذارده3 و اهداف اخلاقي را بيان مي‌دارد.

شواهد بسياري از متون ديني مي‌توان بيان كرد كه درآنها سعادت به عنوان غايت رفتار درست و شايسته ذكر شده است. مثل آية «وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(آل‌عمران: 130) و آيه «وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(حج: 77) و همچنين آية كه در آن، نتيجه صبر و پرهيزگاري رستگاري معرفي شده است.(آل: عمران: 200) در انديشه ديني رستگاري و سعادت تنها رضايت خالق متعال است.

نقش توجيهي دين

هر رفتار اختياري مسبوق به يك حكم اخلاقي است. هرحكم و گزارة اخلاقي نيازمند توجيه اخلاقي است. توجيه در كلي‌ترين بيان، به كارگيري دلايل و شواهدي است كه براي اثبات صادق بودن گزاره‌اي خاص صورت مي‌گيرد.4 توجيه اخلاق هم در صدد است كه گزاره و باور اخلاقي را به كمك گزاره‌ها و باورهاي ديگر مستدل نمايد.5 اهميت توجيه در اخلاق، بدين شكل قابل تصوير است كه اگر باورها و گزاره‌هاي اخلاقي توجيه نشوند، اخلاق بر بنيان‌هاي معرفتي سستي همچون نسبيت و نهيليسم بنا خواهد گرديد. نقش‌هاي توجيهي دين در محدودة اخلاق، با سه نظرية «مبناگروي ديني»، «معنابخشي» و نظريه «ناظر آرماني» بحث و بررسي مي‌شود. رويكرد مبناگروي به اين جهت انتخاب شده است كه رويكرد ديني در توجيه اخلاق از ميان رويكردهاي معرفت‌شناختي متعارف با اين رويكرد همسوتر است.

مبناگروي ديني در توجيه گزاره‌هاي اخلاقي

يكي از الگوهاي معتبر و مورد قبول بسياري از فلاسفه و معرفت‌شناسان در توجيه باورها مبناگروي است. مبناگروي، علي‌رغم اختلافي كه در ميان مبناگروان وجود دارد، در اين مسئله كه توجيه متكي برچارچوبي است كه در آن گزاره‌هاي غيرپايه با ارجاع به گزاره‌هاي پايه موجه و مدلل مي‌گردد، اتفاق نظر دارند.6 مبناگروي در اخلاق، اصول كلي و مطلق اخلاقي را به عنوان پايه پذيرفته و گزاره‌هاي اخلاقي را با استفاده از اصول مذكور موجه مي‌سازد.7 اجتناب از تسلسل، در توجيه گزاره‌هاي اخلاقي، اقتضا دارد كه اصولي را به عنوان اصول غايي اخلاق درنظر داشته و تمام گزاره‌ها و احكام اخلاقي را به آنها ارجاع دهيم و از اين رهگذر آنها را توجيه پذير سازيم.

اصول اخلاقي براي تهذيب و تكامل روحي انسان ضرورت دارد. از اين‌رو، ثابت و مجرد بودن روح انسان، مستلزم اين امر است كه اصول در نظرگرفته شده براي تهذيب آن بايد ثابت، مجرد و تغيير ناپذير باشد؛ زيرا «قضاياي كلي بدون داشتن پايگاه ثابت قابل فرض نيست.»8 بنابراين، لازم است اصولي كه مرجع نهايي رفتار، باور و احكام اخلاقي است جاودانه و ثابت باشد.

يكي از محمل‌هاي استوار و دگرگون ناپذير اصول اخلاقي ارادة خداوند است. ارادة خداوند از طريق وحي و شريعت براي ما محرز مي‌شود. ما از طريق وحي مي‌شناسيم كه حكم، دستور و ارادة خداوند چيست؟ در اين تلقي، حكم تغييرناپذير خداوند مرجع اصول اخلاقي معرفي مي‌گردد. اين طرز تلقي كه به«چارچوب ارجاع تغييرناپذير در مجموعه قواعد اخلاقي» موسوم است، اين معني را مي‌رساند كه در هر شرايطي، مستمسك قرار دادن اصول اخلاقي با تضمين و پذيرش آموزه‌هاي ديني صورت مي‌پذيرد.9

لازم به يادآوري است كه در اين تلقي، اراده خداوند و همچنين حكم زوال ناپذيرش به معناي كشف حقايق ثابت اخلاقي است؛ زيرا خداوند خير مطلق است و احكام او بازگوكننده خير است.

دين و معنابخشي به رفتار ايثارگرايانه

رفتار فضيلت‌مندانه و اخلاقي شايستة پاداش متناسب با خود است. از طرفي، گاهي رفتار افراد به‌گونه‌اي است كه توجيه آن بدون آموزه‌هاي ديني ناممكن است. رفتار ايثارگرايانه، جانفشاني و فداكاري و از خود گذشتگي با عقل بشري و بدون اعتقاد به خداوند و بدون پذيرش يك عالم غيردنيوي، كه در آن نتايج افعال روشن مي‌گردد، بي‌معنا و توجيه ناپذير خواهد بود؛ زيرا اگر افراد نپذيرند كه خدايي هست و رستاخيزي وجود دارد و مطمئن نشوند كه در ابديت و خلود نفس،‌ كمال ناشي از رفتارهاي اخلاقي آنها بروز خواهد كرد، رفتار ايثار گرايانه، جود، احسان، شهادت و از خود گذشتگي براي رفتاركنندگان و داوران موجه نخواهد بود. مرحوم مطهري در اين باره مي‌نويسند:

خداشناسي سنگ اوّل آدميت است، انسانيت و آدميت و اخلاق بدون شناختن خدا معنا ندارد؛ يعني هيچ امر معنوي بدون اين كه سرسلسله معنويات پايش به ميان آيد، معنا ندارد.»10...بسياري از رفتارهاي ايثارگرايانه همراه با محروميت است و رضايت به محروميت وقتي ميسور است كه فرد، محروميت را محروميت ندانسته و آن را در قبال لذت معنويت جبران شده بداند.11

دين و ناظر آرماني در توجيه

يكي از رويكردهاي توجيه اخلاق، توجيه آن برحسب تصويب وتقبيح «ناظر آرماني»12در اخلاق است. اين رويكرد معتقد است: «يك معبود نيكخواه، عليم و حكيم، در بهترين جايگاه براي تصميم‏گيري درباره مسائل مربوط به ارزش اخلاقي وجود دارد.»13 در اين ديدگاه، شرط اساسي موجه بودن احكام اخلاقي اين است كه از ناظر آرماني صادر شده باشد.14 نظريه ناظر آرماني، هنگامي وجود يك نظارت‌گر براي توجيه احكام و گزاره‌هاي اخلاقي را ثمر بخش مي‌داند كه دست‌كم شرايط ذيل را دارا باشد:

شرايط ناظر آرماني

الف. علم مطلق: اولين شرط اين است كه ناظر آرماني به واقعيات غيراخلاقي علم مطلق داشته باشد. واقعيات غيراخلاقي واقعيت‌هايي است كه بدون هيچ‌گونه استفادة صريح از اصطلاحات ديگر حامل ارزش، قابل توصيف باشند.15.

ب. بي‌طرفي: دومين شرط اين است كه ناظر آرماني بايد يك شخص بي طرف باشد و در ارزيابي تصويب و تقبيح اعتدال كامل را رعايت كرده و منافع شخصي خود را در صدورحكم، داوري و ارزيابي دخالت ندهد.

ج. محدوديت ناپذيري: سومين شرط يك ناظر آرماني محدوديت ناپذيري او است؛ يعني ناظر آرماني به‌گونه‌اي باشد كه تحت تأثير هيچ موجود ديگر واقع نشود.

د. صداقت: چهارمين شرط اين است كه ناظر آرماني صادق و امين باشد و در صدور حكم و داوري آن به دروغ و فريبكاري متوسل نشود.16

با توجه به شرايط مزبور، اگر شخصي را بتوان يافت كه هم عالم مطلق به امور غيراخلاقي باشد و هم محدوديت‌ناپذير و بي‌طرف و از سويي، صادق و درستكار باشد،‌ تصويب و تقبيح او مي‌تواند توجيه اطمينان بخش براي رفتارها و گزاره‌هاي اخلاقي باشد.

خداوند به‌حيث ناظر آرماني

از نگاه يك فرد معتقد، مصداق بارز ناظر آرماني در اخلاق، خداوند متعال است؛ زيرا انسان‌ها به هيچ صورت علم كامل و مطلق به امور عالم نداشته و ذاتاً متأثر از يك مجموعه امور غريزي، زيستي و تعاملات اجتماعي‌اند. همچنين انسان‌ها به جهت برخورداري از گرايش‌هاي مختلف، ممكن است در داوري‌هاي خود بي‌طرفي كامل را رعايت نكرده و به نيرنگ و تزوير متوسل شوند. با اين وصف، ناظر آرماني بايد موجودي غيرانساني باشد؛ موجودي باشد كه به تمام عالم علم داشته باشد و از تمام جزييات و حقايق و واقعيات عالم آگاهي داشته باشد.

خداوند در انديشه‌هاي ديني، صفات و ويژگي‌هاي ناظر آرماني را به تمام و كمال داشته و نسبت به ساير موجودات در بالاترين نقطه قرار دارد. براساس آيات قرآن، خداوند متعال بهترين داور رفتارهاي اخلاقي است. او «خيرالحاكمين»17 و «احكم الحاكمين»18 است. او به برّ و بحر و تمام تر و خشك عالم آگاه است.19 خداوند برتمام موجودات علم احاطه داشته20 و ملك و ملكوت مسخر قدرت بي‌منتهاي حضرت او است.21 از اين‌رو، خداوند در بهترين جايگاه براي صدور حكم اخلاقي و داوري قرار دارد.

انسان و داوري اخلاقي

ناظر آرماني بودن خداوند، به معناي بي نصيب بودن انسان از داوري اخلاقي نيست. همان‌گونه كه خود در زندگي اخلاقي مشاهده مي‌كنيم، انسان‌ها دست به داوري مي‌زنند، رفتاري را خوب و رفتار ديگر را ناپسند مي‌خوانند. انسان‌ها به ميزان نسبتي كه با خداوند متعال در صفات ذكرشده داشته باشند، صلاحيت ارزيابي و داوري اخلاقي مي‌يابند. هرچه انسان به ناظر آرماني نزديك شود، از درك و شناخت بهتر و عميق‌تر دربارة حكم اخلاقي بهره‌مند مي‌شود.22

دين و معيار اخلاق

بسياري از افراد، پيوسته احكامي اخلاقي نظير «راستگويي خوب است»، «دروغگويي بد است»، «نبايد دست به كشتن بيگناه آلود»، «بايد به نيازمندان كمك كرد» و همچنين « اطعام يتيمان، كار شايسته اي است» را بيان مي‌دارند. مسالة اساسي معيار حكم و همچنين معيار توجيه اخلاق است؛ يعني معيار خوب و درست شمردن دسته‌اي از افعال وبد و نادرست شمردن دسته‌اي ديگر چيست؟ چرا ما اخلاقاً خود را موظف مي‌دانيم اعمالي را انجام دهيم و از رفتارهاي ديگري سرباز زنيم؟

برخي رويكردهاي سكولاريستي

مكاتب اخلاقي سكولاريستي معيارهايي مادي، و غيرديني براي اخلاق ذكر نموده‌اند. مكتب «قراردادگرايي» معيارخوبي و بدي اخلاقي را قرارداد و توافق مجموعه‌اي از انسان‌ها مي‌داند. توماس هابز، ژان‌ژاك روسو و جان لاك بر اين مسئله تأكيد مي‌ورزيدند كه خوبي و بدي بر اساس قرارداد و پيمان‌هاي افراد با همنوعانشان شكل مي‌گيرد و معيار خوبي و بدي همان قراداد ها و پيمان‌هاي بين الافرادي مي‌باشد.23

مكتب «لذت گرايي»24 بر اين ادعا تأكيد دارد كه ملتذ بودن، اگر عين خوبي و بدي نيست، لااقل معياري براي خوبي و بدي است.25 بر اساس اين ديدگاه، خوبي و بدي را مي‌توان با فراهم سازي لذت تشخيص داد ورفتار انسان‌ها را با همين ملاك ارزيابي كرد. ازحاميان اين ديدگاه اپيكور، جرمي بنتام وجان استوارت ميل مي‌باشند.26 فريدريك نيچه، بنيان‌گذار مكتب اصالت قدرت اخلاقي، قدرت را به عنوان معيار ارزش‌هاي اخلاقي معرفي مي‌نمود. وي تأكيد مي‌ورزيد كه «ناتوانان وناتندرستان بايد نابود شوند. اين است نخستين اصل بشر دوستي»27 وي «خوب» و «بد» را چيزي جز احساس قدرت و ناتواني و معيارخوبي وبدي را چيزي جز عنصر قدرت و افزايش و كاهش آن نمي‌دانست.28

نقد رويكردهاي سكولاريستي

استوار ساختن بناي اخلاق بر استوانه‌هاي مادي، انساني و غيرالاهي سبب سست شدن شالوده‌هاي اخلاق مي‌گردد. به همين دليل، رويكردهاي ذكرشدة سكولاريستي انتقادها و اشكالات فرواني در محافل علمي بدنبال داشته است. از جمله اينكه؛

الف. قراردادگرايي ما را از ارائه برهان براي احكام اخلاقي بي‌نصيب مي‌گرداند؛ زيرا شرط برهاني ساختن احكام اخلاقي اين است كه مقدماتش ضروري، دايمي و كلي باشد. اگر قضاياي اخلاقي را به قرارداد و توافق افراد گره ‌بزنيم، هيچ‌كدام از شرايط پيش‌گفته تحقق نيافته و احكام اخلاقي دچار تزلزل مي‌گردد.29

ب. متكي ساختن اخلاق بر لذت‌هاي شخصي و زودگذر، كه مورد تأكيد لذت‌گرايان است، باهدف اخلاق سازگار نيست. هدف اصلي اخلاق، تهذيب و تكامل روحي و معنوي انسان است. ارجاع رفتار اخلاقي به لذت‌هاي شخصي، نه تنها انسان را به اهداف اخلاقي نزديك نمي‌سازد، بلكه او را از انسانيت خارج ساخته و به مرتبه حيوانات تنزل مي‌دهد.30

ج. سنجيدن افعال اختياري انسان بر واقعيت‌هاي طبيعي و غيراختياري (نظير قدرت‌طلبي در نظام طبيعت، منطقاً درست نيست.31 علاوه بر اينكه، مكتب اخلاقي قدرت‌گرايي شأن انسان را در حد درندگان تنزل داده و اصول پذيرفته‌شده تمام انسان‌ها نظير خوبي عدالت و بدي ظلم را ناديده مي‌گيرد.

د. آنچه در بسياري از مكاتب اخلاقي سكولار چالش ايجاد نموده است، همراه‌بودن رويكردهاي مذكور با نسبيت حقايق اخلاقي است. نسبيت در اخلاق موجب مي‌شود كه احكام اخلاقي تابع ذائقه‌، ميل و گرايش‌هاي افراد و شرايط اجتماعي بوده و در نتيجه، افراد احكام اخلاقي متعارض داشته باشند.32 تعارض احكام اخلاقي نيز مستلزم هرج و مرج در زندگي اجتماعي است.

معيار ديني اخلاق

يكي از كاركردهاي دين در عرصة اخلاق ارائه معيار براي اخلاق، است. اين كاركرد دين، به دو صورت درميان طرفداران اخلاق ديني تقرير شده است:

امرو نهي الاهي به عنوان معيار در اخلاق

در اين تقرير، دستورهاي ديني به عنوان معيار براي اخلاق معرفي شده است.اين ديدگاه در ساده‌ترين شكل خود مدعي است كه اوامر و نواهي خداوند، معياري براي احكام اخلاقي و ارزش‌هاي اخلاقي است. برطبق اين نظر، معيار عيني براي تعيين امور درست از نادرست، از طريق آن چيزهايي كه خدا انجام آنها را از ما خواسته است وانجام آنها توسط ما را تحسين مي‌كند و ما را به انجام آن فرمان داده است.33 ممكن است از نظريه امر الاهي سه برداشت متفاوت صورت بگيرد:

الف. اينكه اوامر الهي خود، حسن وقبح را به وجود مي‌آورد؛ يعني‌خوبي وبدي رفتار انسان‌ها مشروط به اين است كه ماموربه و منهي عنه الهي قرار گيرند. به عبارت ديگر، امر و نهي خداوند موجب خوبي و بدي رفتار مي‌گردد و خوبي و بدي و درستي و نادرستي داير مدار امر و نهي خداوند است.

ب. در دومين فرض مي‌توان واقعيت‌هاي اخلاقي را متعلق امر و نهي خداوند برشمرد؛ يعني خداوند به رفتار درست امر و از رفتار بد نهي فرموده‌اند. اين ديدگاه، رفتار درست و نادرست را منفك از امرخداوند در نظرگرفته و امر الهي را به عنوان تأييد اصول احكام اخلاقي فرض نموده است.

ج. در نگاه سوم، واقعيت اخلاقي با فرمان الاهي را مي‌توان متحد فرض كرد؛ يعني سخن از همپوشي كامل و دايم دو واقعيت رفتار درست و مأموربه خداوند به ميان آورد و دو واقعيت مذكور را جدا ناپذير خواند. تلقي رايج از نظريه امر الاهي از ميان سه فرض مزبور، تنها با صورت اول همخواني دارد. بر اساس اين تلقي، در صورتي مي‌توان فرمان الاهي را به عنوان معيار اخلاقي ذكر كرد كه بپذيريم خوبي و بدي و ارزشگذاري در اخلاق، داير مدار امر و نهي خداوند است. اين طرز تلقي، در تاريخ تفكر اخلاق طرفداراني داشته است.

دست كم در ميان انديشمندان غربي گروندگان به «نظريه امر الهي» معيار ارزشگذاري رفتار را فرمان خداوند مي‌دانستند34در ميان متكلمان اسلامي، مكتب اشاعره «خوبي» را چيزي مي‌دانستند كه خداوند به آن امر كرده باشد و بدي را چيزي مي‌دانستند كه خداوند از آن نهي كرده باشد.»35 از اصول اعتقادي بنيادي اشاعره اين است كه «گزارة» «خوبي چيزي است كه خداوند از آن نهي‌كند و بدي چيزي است كه خداوند به آن امر نمايد» ممتنع نيست؛ زيرا خوبي و بدي با تغيير امر و نهي الاهي دچار تغيير مي‌شود؛ خوبي چيزي مي‌شود كه خداوند قبلاً از آن نهي كرده بود و بدي چيزي مي‌شود كه قبلاً مأموربه خداوند بوده است».36

رضايت خداوند معيار ارزش‌هاي اخلاقي

ديدگاه درست در باب معيار ديني احكام و ارزش‌هاي اخلاقي اين است كه ملاك ارزشگذاري افعال اخلاقي و معيار ارزيابي رفتار و اخلاقي همان سعادت و رستگاري انسان است. سعادت در نظرگاه ديني، چيزي جز قرب و فراهم آوردن رضايت خداوند به عنوان نهايي‌ترين و بالاترين مرحله سيرتكاملي انساني نخواهد بود.

قرب به خداوند در نگاه فلسفي، به معناي ارتباط وجودي ميان انسان و خداوند و در نگاه ارزشي رسيدن به كمال نفساني و اطمينان دروني است. تقربي كه خداوند در آيه‌هاي «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة. ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً»(فجر: 27ـ28)37 اشاره نموده و انسان‌ها را از طريق همان تقرب به بهشت فراخوانده است. حضرت امام سجاد(ع)در مناجات «محبين» آن‌را از خداوند متعال مي‌خواهند و مي‌فرمايند: «إِلٰهِي فَاجْعَلْنٰا ممَّنْ اصْطَفَيْتَهُ لقُرْبك». در مجموع، قرب به خداوند كمال نهايي انسان و معياري براي رفتار درست از نادرست خواهد بود. بنابراين، مي‌توان مدعي شد كه معيار اخلاق همان سعادت و كمال حقيقي انسان است و آن هم با تقرب و رضايت خداوند تحقق مي‌پذيرد.

نتيجه‌گيري

همچنان‌كه اخلاق نسبت به دين كاركردهايي دارد، دين نيز در حوزه‌هاي گوناگون اخلاقي نقش‌هاي مهم و كليدي برعهده دارد. نقش‌هاي دين در قلمرو اخلاق، بر اين پيش‌فرض‌ها استوار است كه دين و اخلاق نسبت به همديگر همپوشي دارند. تثبيت پايگاه‌هاي معرفتي، توجيهي و ارائه معيار اخلاق وامدار گزاره‌ها، باورها و آموزه‌هاي ديني است. در حوزه معرفت، گرچه معرفت اخلاقي در انحصار دين نيست، اما دين نقش‌هاي بسيار محوري برعهده دارد. ازجمله مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

اولاً، احكام اخلاقي بيانگر رابطة رفتار اختياري انسان و اهداف و كمالات نهايي او است. از اين‌رو، مرجع شايستة صدور احكام اخلاقي آن است كه هم سازوكار رفتار آدمي را شناخته و هم بر كمال و سعادت حقيقي انسان اشراف داشته باشد. تجربه‌ نشان مي‌دهد كه انسان‌ها نه بر سازوكار پيچيده رفتار خود اشراف دارند و نه سعادت و كمال واقعي خود را مي‌شناسند. از اين‌رو، اخلاق در صدور و بيان احكام و همچنين در تعيين اهداف اخلاقي وابسته به دين است.

ثانياً، ملاك ارزش‌هاي اخلاقي سعادت واقعي انسان‌ها است و سعادت واقعي انسان تقرب به خداوند و رضايت او است.

درحوزه توجيه، اولاً، دين محملي براي جاودانگي و ثبات گزاره‌هاي پايه‌‌ است. دين اصول غايي را كه مبناي توجيه باورها و گزاره‌هاي غير پايه است، دسترس‌پذير مي‌سازد. ثانياً، دين، رفتار ايثارگرايانه و جانفشاني و فداكاري و از خود گذشتگي را با اعتقاد به خداوند و پذيرش يك عالم غيردنيوي، كه در آن نتايج افعال روشن مي‌گردد، ‌معنادار و موجه مي‌گرداند. ثالثاً، خداوند با صفات علم مطلق، قدرت بي‌منتها، عدالت و بي‌طرفي كامل و درستكاري در جايگاه ناظر آرماني در اخلاق قرارگرفته و صدور احكام اخلاقي از ناحيه ‌او مرجعي اطمينان بخش براي توجيه باورها و رفتارهاي اخلاقي خواهد بود. در حوزة معيار، قرب به خداوند يعني تقرب وجودي انسان به خداوند، و رضايت او به عنوان بالاترين مرحلة كمال انسان، مصداق اتم سعادت و معيار ارزشگذاري رفتار و احكام اخلاقي است.

پي نوشت ها:

1-محمدتقي مصباح‌يزدي، فلسفه اخلاق، تحقيق احمد حسين شريفي، ص182.

2-همو، مكاتب اخلاقي، تحقيق احمدحسين شريفي، ص344.

3-ر.ك: ‌محمود فتحعلي، «اقتراح»، قبسات، ش 13.

4-منصور شمس، آشنايي با معرفت‌شناسي، ص137.

5-رحمت‌الله رضايي، «روش توجيه گزاره‌هاي اخلاقي»، معرفت، ش 101، ص66.

6-محمد حسين‌زاده، پژوهشي تطبيقي در معرفت شناسي معاصر، ص156.

7-توجيه گزاره‌هاي اخلاقي، ص68.

8-جوادي آملي، مبادي اخلاق در قرآن، ص30

9-ر.ك: سيده ماريه قريشي، «بررسي ديدگاه هاي فلاسفه غرب درخصوص ارتباط دين واخلاق»، انديشه ديني دانشگاه شيراز، ش 11.

10-مرتضي مطهري، فلسفه اخلاق، ص279.

11-همو، بيست گفتار، ص222.

12 Ideal observer

13-ر.ك: ريچارد جي ماو، دين واخلاق، ترجمه محمدرضا امين، معرفت، ش 63.

14-ابوالقاسم فنايي، دين در ترازوي اخلاق، ص179.

15-چارلز تاليافرو، فلسفة دين درقرن بيستم، ترجمه انشاءالله رحمتي، ص348.

16-براي ناظر آرماني ويژگيهاي بيشتري برشمرده شده كه جهت اطلاع بيشتر به اخلاق در ترازوي دين، ص195ـ295 مراجعه شود.

17-يوسف: 80؛ يونس: 109؛ اعراف: 87.

18-هود: 45؛ تين: 8.

19-وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (انعام: 59).

20-إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ (فصلت: 54).

21-تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. (ملك: 1).

22-اخلاق در ترازوي دين، ص179.

23-ر.ك. پل ادواردز، ‌فلسفه اخلاق، ص98؛ فريدريك كاپلستون،‌تاريخ فلسفه، ترجمه اميرجلال الدين اعلم، ج5 ‌ص148-152؛ محمدتقي مصباح‌يزدي،‌ نقد و بررسي مكاتب اخلاقي، ‌تحقيق احمدحسين شريفي، ‌ص73-86.

24Hedonism

25-پل ادواردز، ‌فلسفه اخلاق،‌ ص30.

26-ر.ك. ژان برن، فلسفه اپيكور،ترجمه ابوالقاسم پورحسيني، ص104؛ كاپلستون، تاريخ فلسفه، ج 8، ص24و44.

27-فريدريك نيچه، دجال، ترجمه عبدالعلي دستغيب، ‌ص26.

28-همان

29-.محمدتقي مصباح يزدي، نقد و بررسي مكاتب اخلاقي، ص81.

30-مجتبي مصباح، فلسفه اخلاق، ص68-69.

31-همان ص84.

32-ر.ك، فرانكنا، فلسفه اخلاق، ص228؛ مصباح يزدي، فلسفه اخلاق، ص103.

33-پل ادواردز، ‌فلسفه اخلاق، ‌ص174.

34-فرانكنا، فلسفه اخلاق، ص206ـ 212.

35-سيدشريف جرجاني، شرح المواقف، ج 8، ص181.

36-همان ص182.

37. BBC English dictionary, First ed, 1993

غلام حيدركوشا،كارشناسي ارشد جامعه‌شناسي.

منبع:فصلنامه معرفت اخلاقي،شماره

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

مرکز اخلاق و تربیت اسلامی
مجری سایت : شرکت سیگما