مقدمه
«به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم آورده، فساد در خشكي و دريا نمودار شده است، تا [خدا سزاي] بعضي از آنچه را كه كردهاند به آنان بچشاند، باشد كه بازگردند». (روم: 41)«و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعاً بركاتي از آسمان و زمين برايشان ميگشوديم، ولي تكذيب كردند. پس به [كيفر] دستاوردشان [گريبان] آنان را گرفتيم».(اعراف: 96.)«و اگر آنان به تورات و انجيل و آنچه از جانب پروردگارشان به سويشان نازل شده است، عمل ميكردند، قطعاً از بالاي سرشان [بركات آسماني] و از زير پاهايشان [بركات زميني] برخوردار ميشدند. از ميان آنان، گروهي ميانهرو هستند، و بسياري از ايشان بد رفتار ميكنند». (مائده: 66)
تقدير حكيمانة الاهي بر آن قرار گرفته است كه انسان خلق شده از نطفه ناچيز،3 واجد روحي الاهي گردد4 و از مسير زندگي در اين زمين خاكي و آزمايشهاي هميشگي و گوناگون،5 با بهرهگيري از معارف وحياني6 و ظرفيتهايي همچون عقل و قدرت انتخاب، 7 به كمال مطلوب، كه همان قرب الاهي است، برسد.8 بررسي زمين و هرچه در آن است و اين جهان مادي در اختيار او قرار گرفته و او ميتواند از آنها بهره بگيرد.9 اما پرسش بسيار مهم و اساسي مربوط به چگونگي اين بهرهگيري است.
امروزه، بيش از هر عصر ديگري، بحرانهاي بزرگ زيستمحيطي گريبانگير زمين شده است.10 1600 تن از دانشمندان برجستة جهان، در بيانيهاي، كه «اتحادية دانشمندان متعهد» با عنوان «دانشمندان جهان به بشريت هشدار ميدهند»، در سال 1992 منتشر ساخت، اعلام كردند كه «رفتارهاي ويرانگر انسان معاصر به جايي رسيده است كه ممكن است جهان زنده چنان دگرگون شود كه ديگر نتواند حيات را، به شيوهاي كه براي ما آشناست، تأمين كند».
در قسمت ديگري از اين بيانيه آمده است: «اخلاق جديدي لازم است، اين اخلاق بايد حركت عظيمي برانگيزد، بايد رهبران بيميل و انگيزه، حكومتهاي بيميل و انگيزه و انسانهاي بيميل و انگيزه را وادارد تا تغييرات لازم را ايجاد كنند».11 اما سؤال اين است كه چرا كار انسان و طبيعت به اينجا رسيده است؟
رشد و پيشرفت چشمگير و روزافزون علم و فناوري در دو قرن اخير، توانايي انسان را بر تسلط بر محيط زيست، طبيعت و تصرف در آن و بهرهگيري هرچه بيشتر، افزون ساخته است. در حالي كه، نظامهاي حاكم بر بيشتر جوامع، پيرو يا متأثر از انديشة سرمايهداري غرباند؛ انديشهاي كه به اصالت انسان، اصالت سود، 12 اصالت لذت13 و اصالت آزادي14 معتقد است.براساس اين اصول، انسان بريده از خدا يا دشمن خداي متعال و متكي بر عقل جزئينگر ناقص و خطاكار و علم و فناوري هدايت ناشده، خود را در دستيابي به سود و لذتِ هرچه بيشتر، رها ميبيند. به تعبير زيبا و دقيق قرآن كريم: «آنها همانند چار پاياناند بلكه گمراهترند». (اعراف: 179)
رشد و پيشرفت چشمگير و روزافزون علم و فناوري در دو قرن اخير، توانايي انسان را بر تسلط بر محيط زيست، طبيعت و تصرف در آن و بهرهگيري هرچه بيشتر، افزون ساخته است. در حالي كه، نظامهاي حاكم بر بيشتر جوامع، پيرو يا متأثر از انديشة سرمايهداري غرباند؛ انديشهاي كه به اصالت انسان، اصالت سود، اصالت لذت و اصالت آزادي معتقد است. |
ازاينرو، اينكه گفته ميشود بحرانهاي محيط زيستي، يكسره پيامد رفتارهاي برخاسته از چنين انديشهاي است، سخن گزافي نيست. از ميانرفتن جنگلها و سبزهزارها، آلودگي آب، خاك، هوا و كاهش منابع طبيعي در كنار از دسترفتن ارزشهاي والاي الاهي، معنوي و اخلاقي و افزايش انواع بزهكارهاي فردي و اجتماعي، ازدياد انواع بيماريهاي تني، رواني، و روانتني، تنها نمونههايي از پيامدهاي ناخوشايند اين نوع نگرش است.15
به همين دليل، مطرح شدن نياز به اخلاقي جديد و رشتهاي به نام «اخلاق محيط زيست» روشنتر ميشود. رفتار انسان، بهويژه در دو قرن گذشته، با طبيعت و محيط زيست، رفتاري نامناسب بوده است. در صورت تداوم اين رفتار، بهزودي شاهد از بين رفتن طبيعت و محيط زيست و در نتيجه، نابودي انسان خواهيم بود؛ زيرا حيات و زندگي انسان بدون طبيعت و محيط زيست در اين كرة خاكي ناممكن است.
پيشينة بحث دربارة چگونگي رفتار انسان با موجودات ديگر، بهويژه حيوانات، به يونان باستان بازميگردد. اما در دو قرن اخير، بهويژه پس از جنگ جهاني دوم، اين بحث بار ديگر مطرح گرديد. در هفتاد سال گذشته، در باب محيط زيست و مباحث مربوط به آن از جمله اخلاق، صدها كتاب و مقاله تأليف، و دهها همايش ملي و بينالمللي دراينباره برگزار شده است.16 از اينرو، ابتدا لازم است «محيط زيست» و «اخلاق محيط زيست» را تعريف كنيم.
تعريف محيط زيست
«محيط زيست» در معناي عام، مكان و فضايي است كه در آن، زيستن وجود دارد. از اينرو، محيط زيست انسان يعني مكان و فضايي كه در آن زندگي ميكند. از آنجاكه زيستن و زندگي انسان، ابعاد و شئون گوناگون دارد، محيط زيست انسان نيز ميتواند به اقسام گوناگون تقسيم شود. از جملة اين اقسام، ميتوان به محيط زيست ديني، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و طبيعي اشاره كرد. ازاينرو، مراد ما از «محيط زيست»، محيط زيست طبيعي است.
انديشمندان براي محيط زيست طبيعي، تعاريفي بيان كردهاند كه وجهِ مشترك اين تعاريف عبارت است از: مجموعه عوامل و عناصر طبيعي غيرانساني، كه ميان آنها و زيست انسان، به معناي عام تأثير و تأثر برقرار است. اين مجموعه، شامل اشياء و امور بيجان نظير زمين، خاك، آب، هوا، فضا و اشياء امور جاندار همچون گياهان و حيوانات ميشود.17 ازاينرو، ميتوان گفت: اخلاق محيط زيست دربارة چگونگي رفتار انسان با امور مذكور بحث ميكند.
رابطة جهانبيني و اخلاق محيط زيست
نظريات اخلاقي، مبتني بر جهانبيني هستند. و نوع نگاه به هستي، طبيعت و انسان در طراحي و سامانيافتن نظرية اخلاقي، تأثير قطعي و عميق دارد. بنياديترين و مهمترين پرسشهاي پيش روي آدمي عبارتند از: آيا هستي آفرينندهاي دارد؟ آيا هستي هدف و غايتي دارد؟ آيا هستي به امور مادي محدود است، يا امور غيرمادي نيز وجود دارد؟ آيا طبيعت داراي ارزش است؟ رابطة طبيعت و انسان چگونه است؟ آيا طبيعت ميتواند بر انسان حق داشته باشد؟ آيا انسان فقط جسم است، يا روح نيز دارد؟
آيا حقيقت انسان، به جسم اوست و يا به روح او؟ آيا انسان كمالپذير است؟ كمال انسان، كدام است؟ و از چه طريق و چگونه ميتواند آن را بشناسد و به آن دست يابد؟ آيا انسان، جهان ديگر را نيز تجربه خواهد كرد؟ پاسخ به اين پرسشها، بيانگر نوع نگاه يا جهانبيني انسان است.در يك تقسيمبندي ساده، ميتوان دو نوع جهانبيني را از هم بازشناخت: جهانبيني مادي و جهانبيني الاهي. پاسخ جهانبيني مادي، به پرسشهاي بنيادين مذكور بهاختصار به قرار زير است:
هستي بر اثر تصادف و بدون هيچ هدف، طرح، تدبير و خالقي پديد آمده و همة موجودات عناصري مادي، محدود و فناپذير، فاقد ارزش و قداست هستند. انسان نيز؛ كه چيزي جز جسم نيست، اگر كمالي داشته باشد، در همين بُعد جسماني است. از اين نظر، تفاوتي با ساير حيوانات ندارد. او نيز مدتي در اين جهان به سر ميبرد و با مرگ نابود ميشود. در نتيجه، بايد در مدت كوتاه زندگي خود، از طبيعت بهره و لذت ببرد و در اين زمينه هيچ محدوديتي ندارد، جز آنچه براي كامجويياش زيانبار باشد.
از ديدگاه اسلام، همة مخلوقات عالم با ارزشاند. ارزش آنها به مقدار بهرهاي است كه از كمالات وجودي دارند. البته از آنجا كه شأن و ارزش اخلاقي، فقط مربوط به موجوداتي است كه داراي توانايي انتخاب آگاهانه هستند، فقط انسان داراي شأن و ارزش اخلاقي است. در عين حال، نسبت به همة موجودات مسئوليت دارد. |
بررسي تفصيلي و يا اجماليِ همة ويژگيها و شاخصههاي جهانبيني مادي، مجال ديگري ميطلبد ازاينرو، ابتدا بهاختصار، به پنج نظرية اساسي و مهم در باب ارزش موجودات طبيعي و شأن اخلاقي و حق اخلاقي آنها اشاره نموده، سپس، اهمّ مباني اخلاقي زيستمحيطي اسلام را، با تكيه بر قرآن كريم تبيين ميكنيم و براساس آن، چارچوب نظرية اخلاقي زيستمحيطي اسلام را ترسيم مينماييم. در پايان، برخي از فضايل و احكام و مصاديق مربوط به محيط زيست را يادآور ميشويم.
نظريات اخلاق محيط زيست
بنياديترين پرسش در باب اخلاق محيط زيست، اين است كه چه موجودات يا كدام دسته از موجودات از ارزش و به تبع آن، از شأن و حق اخلاقي برخوردارند؟ در پاسخ به اين پرسش بنيادي، نظريات اخلاقي محيط زيست گوناگون پديد آمده كه در اينجا بهاختصار به مهمترين آنها اشاره ميكنيم:
1. نظرية انسانمدار21
نظرية انسانمدار معتقد است كه از ميان موجودات طبيعي، فقط انسان داراي ارزش يا ارزش ذاتي است.22 در نتيجه فقط انسان داراي شأن و حق اخلاقي است و ساير موجودات طبيعي، يا بيارزشاند يا حداكثر داراي ارزش ابزارياند.23 بنابراين، فقط انسان داراي شأن اخلاقي و به تبع آن، داراي حق اخلاقي است. بنابراين، انسانها بايد به حقِ اخلاقي يكديگر احترام گذاشته و آن را رعايت كنند. اما از آنجاكه ساير موجودات طبيعي فاقد ارزش يا فاقد ارزش ذاتياند، فاقد شأن و حقِ اخلاقياند و انسان هرگونه كه با آنها رفتار كند، به لحاظ اخلاقي اشكالي ندارد.
2. نظرية حيوانمدار24
طرفداران نظرية حيوانمدار، افزونبر انسان، براي حيوانات نيز قايل به ارزش و در نتيجه، شأن و حق اخلاقياند. ازاينرو، از انسانها ميخواهند كه به شأن و حقوق حيوانات احترام گذاشته و حقوق آنها را رعايت نمايند.
3. نظرية زيست (حيات) مدار25
نظرية زيستمدار، بر اين باور است كه همة موجودات زنده، اعم از انسان، حيوان و گياه داراي ارزش و در نتيجه، داراي شأن و حق اخلاقياند. ازاينرو، انسان نهتنها در برابر انسانها و حيوانات، بلكه در برابر گياهان مسئوليت اخلاقي دارد.
4. نظرية بوممدار26
براساس نظرية بوممدار، همة موجودات كرة زمين با ارزش، و بهتبع داراي شأن و حق اخلاقياند. به همين دليل، انسان در برابر همة موجودات زميني، اعم از انسانهاي ديگر، حيوانات، گياهان و جمادات مسئول است.
5. نظرية عالممدار27
در اين نظريه، همة موجودات عالم ارزشمند بوده، داراي شأن و حق اخلاقياند. در نتيجه، انسان در برابر همة موجودات عالم مسئوليت دارد.همانگونه كه مشاهده ميشود، اين نظرياتِ اخلاقِ زيستمحيطي، بهصورت طيفي از كمدامنه (انسانمدار) تا بيشترين دامنه (عالممدار) گسترش دارند.28
انديشمندان براي محيط زيست طبيعي، تعاريفي بيان كردهاند كه وجهِ مشترك اين تعاريف عبارت است از: مجموعه عوامل و عناصر طبيعي غيرانساني، كه ميان آنها و زيست انسان، به معناي عام تأثير و تأثر برقرار است. اين مجموعه، شامل اشياء و امور بيجان نظير زمين، خاك، آب، هوا، فضا و اشياء امور جاندار همچون گياهان و حيوانات ميشود. |
از ديدگاه اسلام، همة مخلوقات عالم با ارزشاند. ارزش آنها به مقدار بهرهاي است كه از كمالات وجودي دارند. البته از آنجا كه شأن و ارزش اخلاقي، فقط مربوط به موجوداتي است كه داراي توانايي انتخاب آگاهانه هستند، فقط انسان داراي شأن و ارزش اخلاقي است. در عين حال، نسبت به همة موجودات مسئوليت دارد. براي آشنايي بيشتر با ديدگاه اسلام در اين زمينه، لازم است، به اهم مباني اسلام در باب انسان و جايگاه او در هستي و طبيعت و رابطة آنها براساس قرآن كريم اشاره كنيم.
انسان و جايگاه او از منظر قرآن كريم
هرچند تعابير آيات قرآن كريم، در باب منشأ و مادة اولية آفرينش انسان، متفاوت است. و اين آيات زمين (ارض)، خاك (تراب)، گِل خشكيده (صلصال)، گِل (طين)، آب (ماء) و نطفه را بهعنوان مادة اولية آفرينش انسان معرفي نموده، اما با تأمل در اين آيات، بهخوبي ميتوان دريافت كه خداوند متعال مادة اولية آفرينش انسان را از طبيعت برگزيده است.
در اينجا، از باب نمونه در هر مورد به يك آيه اشاره ميكنيم:«او شما را از زمين آفريد». (هود: 61)؛ «بهراستي ما شما را از خاك آفريديم».(حج: 5) «و همانا انسان را از گِل خشكيده كه از گِل بدبو گرفته شده بود آفريديم».(حجر: 26) «اوست آنكه شمايان را از گِل آفريد».(انعام: 2) «او كسي است كه از آب انساني را آفريد، سپس او را [داراي] نسب و سبب قرار داد».(فرقان: 54 و نور: 45) «انسان را از نطفه آفريد».(نحل: 4 و يس: 77)
از نگاه قرآن كريم، آفرينش انسان در چند مرحله صورت گرفته كه مهمترين اين مراحل، نفخ روح به جسم و كالبد انسان است. «هرآينه ما انسان را از چكيدهاي از گِل آفريديم، سپس او را نطفهاي در قرارگاه استواري قرار داديم، سپس نطفه را خون بسته ساختيم، پس خون بسته را [چونان] گوشتي جويده آفريديم، پس آن گوشت را استخوان ساخته، آنگاه استخوان را گوشت پوشانديم، سپس او را در آفرينش ديگر پديد آورديم».(مؤمنون: 12ـ14) «من از گِل خشكيدهاي كه از گِل بدبويي گرفته شده، بشري ميآفرينم، پس هنگامي كه او را موزون ساختم و در او از روح خودم دميدم، براي او سجده كنيد».(حجر: 28ـ29؛ ص: 71ـ72)
از اين آيات، چند نكته بسيار مهم استفاده ميشود:
الف. آفرينش انسان با دميدن روح در او كامل و تمام ميشود. انسان افزون بر بُعد جسمي، داراي بعد روحي است. انسانيت انسان به روح اوست، نه به جسم او؛29 زيرا در بُعد جسماني، تفاوتي ميان انسان و ساير حيوانات وجود ندارد. برخي از صاحبنظران و مفسران، كاربرد واژة «ثمّ» در آية شريفة مؤمنون را براي دلالت بر همين معنا ميدانند.30
ب. روح امري غيرمادي است و پس از مرگ نيز باقي است.31 از منظر قرآن كريم، انسان موجودي مختار و توانا بر انتخاب آگاهانه است. آية زير بهروشني بر اين مطلب اشاره ميكند: «بگو: حق از سوي پروردگار شماست، هركس ميخواهد ايمان بياورد و هركس ميخواهد كافر گردد».(كهف: 29 و 42)
مفاد برخي آيات نيز گواه و مستلزم مختار بودن انساناند. از جملة اين آيات، ميتوان به آياتي اشاره كرد كه دلالت بر آزمايش و ابتلاي انسان دارند، يا در آنها بشارت و انذار يا عهد و ميثاق وجود دارد: «ما انسان را از نطفة آميختهاي آفريديم و او را ميآزماييم. [بدين جهت] او را شنوا و بينا قرار داديم».(دهر: 2؛ كهف:7) «مردم يك دسته بودند، خداوند پيامبران را مبعوث كرد تا مردم را بشارت و بيم دهند».(بقره: 213؛ فاطر: 24) «آيا با شما عهد نكردم اي فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد كه او براي شما دشمن آشكاري است؟»(يس: 60؛ بقره: 83)
وجه دلالت اين آيات بر مختار بودن انسان، آن است كه اگر انسان مختار نباشد، ابتلا و آزمايش، بشارت و انذار، عهد و ميثاق معنا پيدا نخواهند كرد.32 قرآن كريم بر اين اساس كه انسان را موجودي مختار ميداند، او را مسئول ميشناسد. «سپس در آن روز (همة شما) از نعمتهايي كه داشتهايد بازپرسي خواهيد شد».(تكاثر: 8) «و آنها را نگهداريد كه آنها مسئولاند».(صافات: 24)
رفتار انسان، بهويژه در دو قرن گذشته، با طبيعت و محيط زيست، رفتاري نامناسب بوده است. در صورت تداوم اين رفتار، بهزودي شاهد از بين رفتن طبيعت و محيط زيست و در نتيجه، نابودي انسان خواهيم بود؛ زيرا حيات و زندگي انسان بدون طبيعت و محيط زيست در اين كرة خاكي ناممكن است. |
از نظر قرآن، كمال انسان در گرو انجام كارهاي اختياري است. آن هنگام كه انسان بر غرايز و جاذبههاي گوناگون دروني پيروز ميشود و خواستهاي را فداي خواستهاي ديگر ميكند و كاري بر كار ديگر ترجيح ميدهد، ارزش اختياري پديد ميآيد. اين نوع ارزش است كه موجب كمال انسان ميگردد. حقيقت ارزش اخلاقي نيز از همين سنخ است. روشن است كه از ميان مخلوقات، فقط انسان است كه از توانايي انتخاب آگاهانه و نه غريزي يا طبيعي برخوردار است. از اينرو، بحث از ارزش، حق و مسئوليت اخلاقي، فقط دربارة انسان معنا و مفهوم دارد.33
از نگاه قرآن، براي آنكه كار داراي ارزش اخلاقي شود، بايد برخاسته از ايمان به خداوند و روز قيامت و در چارچوب دستورات شرع مقدس اسلام باشد.34 در غير اين صورت، يا فاقد ارزش اخلاقي خواهد بود، يا ارزش آن به اندازهاي نخواهد بود كه انسان را به سعادت و كمال نهايي، كه همان قرب خداوند است، برساند.35 چند نكته از قرآن كريم دربارة جايگاه انسان در خلقت به دست ميآيد؛
نخست اينكه، خداوند انسان را جانشين خود در زمين قرار داده است: «من در روي زمين جانشيني قرار خواهم داد».(بقره: 30) البته بايد توجه داشت كه مقام خلافت الاهي مخصوص كساني است كه علم جامع داشته باشند، مانند پيامبران و امامان (ع) ، نه همة انسانها، حتي انسانهاي پليد و شرير.36
دوم اينكه انسان به لحاظ شرافت و كرامت، در مقايسه با ساير مخلوقات است.
با دقت در آيات قرآن كريم دربارة اين موضوع به چند نكته ميتوان دست يافت:37
الف. از آنجاكه انسان اين توانايي را دارد كه از همة مخلوقات در جهت اهداف خود بهره بگيرد، درحاليكه ساير مخلوقات از چنين توانايي برخوردار نيستند. ازاينرو، انسان داراي نوعي كرامت تكويني نسبت به ساير مخلوقات است: «ما آدميزادگان را گرامي داشتيم».(اسراء: 70)
ب. از آنجاكه انسان توانايي عقلورزي و انتخاب آگاهانه و استعداد كماليابي بينهايت را دارد، بر ساير مخلوقات برتري و شرافت دارد. «اي انسان تو در راه پروردگارت سخت تلاش ميكني و بالاخره او را ديدار خواهي كرد».(انشقاق: 6)
ج. اگر انسان از نعمتهايي كه خداوند در اختيارش نهاده، استفاده نكند يا استفاده نادرست كند، از حيوانات نيز پستتر خواهد شد: «راستي كه انسان بسيار ستمگر و بسيار ناسپاس است».(ابراهيم: 34) «آنها همچون چهارپاياناند، بلكه گمراهتر».(اعراف: 179)
نكتة ديگر، امانتدار بودن انسان است: «ما (آن) امانت را بر آسمان ها و زمين و كوهها عرضه داشتيم، پس از برداشتن آن سر باز زدند و هراسيدند و[لي] انسان آن را برداشت. به راستي كه او بسيار ستمكار و نادان است».(احزاب: 72) امانت مطرحشده در اين آيه، هرگونه تفسير شود، بيرابطه با انتخاب، اختيار و تكليف نيست. اين همان مسئوليت آدمي در برابر خداي بزرگ است.38
قرآن كريم هدف از خلقت انسان را رسيدن به كمال نهايي، كه همان قرب الي الله است، معرفي ميكند. راه رسيدن به اين هدف را به كار گرفتن همة ظرفيتها و استعدادها و امكانات (نعمتها و موهبتهاي الاهي)، در جهت صحيح و مطابق با خواست و دستور شارع مقدس و موفقيت در آزمايشها و در يك كلام، عبادت و بندگي خالصانه ميداند:
خداوند متعال انسان را از عناصر طبيعي آفريد و در آخرين مرحلة آفرينش او، از روح خود در او دميد. حقيقت انسان كه همان روح غيرمادي است، حيات جاويدان دارد و با مرگ از بين نميرود. انسان موجودي داراي اختيار و توانايي انتخاب آگاهانه است. |
«و جن و انس را نيافريدم مگر براي اينكه عبادتم كنند».(ذاريات: 56) «او كسي است كه شما را خليفههاي زمين قرار داد و برخي را به درجاتي بر بعضي ديگر برتري داد تا شما را در آنچه به شما داده آزمون كند».(انعام: 165) «كسي كه موت و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامتان خوشرفتارتريد».(ملك: 2)
از آنچه در باب انسان بيان شد، ميتوان گفت: خداوند متعال انسان را از عناصر طبيعي آفريد و در آخرين مرحلة آفرينش او، از روح خود در او دميد. حقيقت انسان كه همان روح غيرمادي است، حيات جاويدان دارد و با مرگ از بين نميرود. انسان موجودي داراي اختيار و توانايي انتخاب آگاهانه است.به دليل همين، ويژگي است كه در برابر رفتارهاي خود مسئول است. كمال انسان، از راه انجام دادن اعمال اختياري به دست ميآيد. رفتارهاي انسان هنگامي ارزش پيدا ميكند كه براساس ايمان به خدا و قيامت و در چارچوب شرع مقدس و از روي اختيار و انتخاب آگاهانه انجام شوند.
هدف از خلقت انسان، رسيدن به مقام بندگي و قرب الاهي است كه با عبادت و موفقيت در آزمايشهاي گوناگون به دست ميآيد. ارزش هر كار، به مقداري است كه انسان را به خدا نزديك ميكند يا از او دور ميسازد. آدمي اگر از تواناييها و ظرفيتهاي خود بهخوبي بهره گيرد، ميتواند از همة مخلوقات برتر شود و اگر نادرست بهره بگيرد، ممكن است از چهارپايان نيز فرومايهتر گردد.
خداوند همة نعمتها و سرمايههاي لازم، ازجمله مواهب طبيعي، را براي دستيابي به كمال در اختيار انسان نهاده و انسان بايد از اين نعمتها و مواهب، به مثابة امانتهاي الاهي بهدرستي بهره گرفته و از آنها نگهداري كند.تا اينجا بهاختصار ديدگاه قرآن كريم دربارة مهمترين ويژگيهاي انسان بيان شد.
پي نوشت ها:
1 . Environment.
. Environmental Ethics.
3 . نحل: 4؛ دهر: 2.
4. حجر: 28 و 29؛ ص: 71 و 72.
5 . انعام: 165؛ ملك: 2.
6 . اعراف: 43؛ ابراهيم: 12؛ بقره: 2.
7 . محمدتقي مصباح يزدي، انسانشناسي در قرآن، ص121ـ131.
8 . همو، نقد و بررسي مكاتب اخلاقي، ص343.
9 . بقره: 29؛ اعراف: 10.
10 . هيچ نسلي تاكنون با چنين مجموعة پيچيدهاي از مشكلات كه نيازمند توجه فوري باشد، روبهرو نبوده است. ما نخستين نسلي هستيم كه بايد تصميمهايي تعيينكننده اتخاذ كنيم تا سيارهاي كه به فرزندان ما به ارث ميرسد، قابل سكونت باشد... زمان آن فرا رسيده كه با يكديگر صلح كنيم، تا بتوانيم با كرة زمين صلح كنيم. (لستر. آر. براون و ديگران، جهان در آستانة سال 2000، ترجمة مهرسيما فلسفي، ص358).
11 . در سال 1992، كنفرانسي با موضوع محيط زيست و توسعه، معروف به «كنفرانس سران زمين»، در شهر ريودوژانيرو، برگزار شد. شركت مقامات عاليرتبة رسمي 181 كشور جهان در اين كنفرانس و بيانية نهايي آن نشاندهندة شدت بحرانهاي زيستمحيطي و ضرورت تغيير در رفتار انسان با محيط زيست است. (ر.ك: «فهرستي از فجايع محيط زيست»، تدبير، شمارة 11).
12. Utilitarianism
وجه مشترك تقريرهاي اومانيسم، اين است كه انسان ا ويژگيهايي كه دارد موجودي خودمختار و آزاد است و با تكيه بر عقل خود، محور هستي و ملاك ارزشهاست. ريشة اين تفكر به برخي سوفسطائيان يونان باستان باز ميگردد. نقل است كه پروتاگوراس، سوفسطي مشهور گفته بود: انسان معيار همة چيزهايي است كه وجود دارند و همة چيزهايي كه وجود ندارند. (ر.ك: نعمت الله باوند، در اسارت آزادي: مباحثي در باب اومانيسم غرب و انديشه ولايت در جهان معاصر).
مكتب اصالت سود يا مطلوبيت (در اقتصاد)، كه به گمان بيشتر اقتصاددانان يكي از پايههاي اساسي علم اقتصاد متعارف است، معتقد است كه تنها ملاك ارزش و حتي درستي و نادرستي يك عقيده يا رفتار، سود است. هرچيزي كه سودآور باشد، ارزشمند و درست است و هرچه كه سودآور نباشد، بيارزش و نادرست است (ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، نقد و بررسي مكاتب اخلاقي، ص165، همچنين ر.ك: ريچارد برانت، «اشكالهاي واقعي و ادعايي نظرية سودگرايي»، ارغنون 16). بسياري از صاحبنظران متعهد و واقعبين عقيده دارند كه مكتب اصالت سود كه مبناي اقتصاد متعارف است، موجب معضلات و بحرانهاي زيستمحيطي فراوان شده است (ر.ك: حسين نمازي، نظامهاي اقتصادي).
13. Hedonism
نظريات لذتگرايانه، هرچند تقريرهاي گوناگون دارند، اما وجه مشترك آنها اين است كه لذت تنها خير ذاتي و هرچه لذت بيشتر باشد، باارزشتر است. ازاينرو، در مقام تزاحم لذت با هر چيز ديگر اين لذت است كه مقدم ميگردد. روشن است كه با اين مبنا استفادة مسرفانه، غيرمنطقي، نامناسب و تخريب منابع و مواهب طبيعي به شرط آنكه لذتآور باشد مجاز است (ر.ك: محمدتقي مصباح، نقد و بررسي مكاتب اخلاقي، ص107).
14. Liberalism
اصالت آزادي، كه از اصول اساسي و مهم ليبراليسم اقتصادي، سياسي و فرهنگي است، بيانگر اين نظر است كه انسان و انسانيت او در گرو آزادي است. ازاينرو، آزادي نه ارزشي در طول ارزشهاي الاهي و اخلاقي همچون توحيد و عدالت كه حاكم و مقدم بر آنهاست. ناگفته پيداست كه ريشة اين نگاه به آزادي اصالت انسان و اصالت فرد (Individualism) است (ر.ك: علي ربانيگلپايگاني، آزادي از ديدگاه اسلام و ليبراليسم).
15 . ر.ك: لستر راسل براون، جهان در آستانة سال 2000، ترجمة مهرسيما فلسفي.
16 . پساز جنگ جهاني دوم بهويژه از دهة 1980 به اين سو، دهها همايش ملي و بينالمللي دربارة محيط زيست برگزار شده كه ميتوان به همايش سانتاباربارا و اعلامية آن در 1970، كنفرانس ريو 1992، كنفرانس بينالمللي در باب انسان و محيط زيست، كلمبيا، كارتاگنيا، سپتامبر 2003، گردهمايي خبرگان حقوق بشر و محيط زيست، ژانويه 2002، كنفرانس محيط زيست و مقولات انساني، دانشگاه ماساچوست، 14 اكتبر 2007، كنفرانس الزامات جامعة مدني و حقوق محيط زيست، زيمبابوه، مارس 2010 اشاره كرد.
17 . برخي محيط زيست را به دو قسم تقسيم نمودهاند: محيط زيست طبيعي (Natural Environment) و محيط زيست انساني (Human Environment). محيط زيست طبيعي آن بخش از محيط زيست است كه در تشكيل و تكون آن انسان نقشي نداشته، بلكه از موهبتهاي الاهي است. محيط زيست انساني آن بخش از محيط زيست است كه به دست انسانها پديد آمده است (ر.ك: ميرعظيم قوام، حمايت كيفري از محيط زيست، ص5). برخي ديگر از تعارف محيط زيست طبيعي به قرار زيرند:
ـ محيط زيست مجموعة عوامل بيولوژيكي شيميايي، طبيعي، جغرافيايي و آب و هوايي است كه انسان و محل سكونت او را دربر گرفته است (ممدوح حامد عطية، انهم يقتلون البيئة، ص17).
ـ محدودهاي كه انسان در آن زندگي و فعاليت ميكند كه شامل، زمين، هوا، آب و موجودات زنده و بيجان است (همان، ص18).
ـ محيط زيست اصطلاحاً به طبيعت و عناصر طبيعي موجود در كرة زمين و در مقياس كوچكتر، در محدودة زندگي انسان همچون شهر و روستا اطلاق ميشود (محمد نقيزاده، «جهانبيني و حفاظت از محيط زيست»، نامه فرهنگ علوم، ش22، ص155).
ـ آنچه پيرامون زيستن را فراگرفته و با آن در فعل و انفعال است (مجموعه قوانين و مقررات محيط زيست ايران).
ـ يونسكو محيط زيست را محيط زندگي بشر يا آن بخش از جهان، كه بنا بر دانش كنوني بشر همه حيات در آن استمرار دارد، ميداند (ر.ك: آلكساندر چارلز كيس، محيط زيست ـ قوانين و مقررات، ترجمة محمدحسين حبيبي، ص5).
18. براي آگاهي بيشتر، ر.ك: جهانبيني مادي، همچنين محمدباقر صدر، فلسفة ما، ترجمه و شرح محمدحسين مرعشي شوشتري؛ محمدتقي مصباح، پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيك).
19. Moral Status.
20 . Moral right.
21 . anthropocentic, human center.
22 . Intrinsic Valre.
23 . Instrumental Value.
24. Animal Liberation, zoo centrism.
25 . Biocentrism, extensionism.
26 . Ecocentrism.
27 . Unversalism.
28 . براي آگاهي بيشتر ر.ك:
J. Baird Callicott, Environmental Ethics, In Encyclepedia of Ethics, secend edition, by lawrence c. Becker and Charlotte. Becker, vo.I. p470-467. Routledge publication, 2001.
29. ر.ك: محمدتقي مصباح، آموزش عقايد، ج3، ص17؛ و نيز همو، انسانشناسي در قرآن، ص176ـ177؛ جعفر سبحاني، اصالت روح از نظر قرآن، ص9ـ50.
30 . محمدتقي مصباح، انسانشناسي در قرآن، ص93.
31 . همان، ص173ـ177.
32 . محمدتقي مصباح، معارف قرآن 3 (انسانشناسي)، ص375.
33 . همو، انسانشناسي در قرآن، ص105ـ107؛ همو، نقد و بررسي مكاتب اخلاقي، ص328ـ333؛ همو، انسانسازي در قرآن، ص31.
34 . محمدتقي مصباح، نقد و بررسي مكاتب اخلاقي، ص342.
35 . همان.
36 . محمدتقي مصباح، انسانشناسي در قرآن، ص85ـ86.
37 . همان، ص87ـ89.
38 . همان، ص122.
محمود فتحعلي /استاديار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
منبع:معرفت اخلاقي،شماره سوم،