کل یوم عاشورا
حجت الله آزاد نگاه بيگانه از اخلاق به عاشورا
محرمي ديگر آمد و رفت و باران رحمتش بار ديگر چهره­هاي غبار آلود عاشوراييان را شستشو داد. اما چه سود كه هنوز فرسنگ‌ها از عمق اين واقعه دوريم. عاشورا تنها برهه­اي از زمان و كربلا يك مكان تاريخي نيست. عاشورا يك فرهنگ است. فرهنگي كه لايه لايه‌هاي معرفتي و عاطفي‌اش آميخته با عمل است.
حقيقت آن است كه تفسير عاشورا در هر زمان در معرض كج فهمي­و انحراف است. تفسير امروز ما از عاشورا به تفسيري عاطفه‌گرايانه فروكاسته شده و عاشورا را تنها از دريچه اشك و عزاداري مي­نگريم البته اين مهم در جاي خود كاري بسيار بزرگ است. اما عاشوراي خالي از عمل تفسيري انحرافي و نادرست است.
در سال‌هاي اخير شاهد بسياري از مسايل غير اخلاقي در عرصه‌هاي سياست، اجتماع، ورزش و... بوده و هستيم. دراين بين هرسال بر تعداد هيئت‌ها افزوده مي­شود. صدا و سيما انبوه شركت كنندگان را به رخ مي‌كشاند. همه مي­آيند. همه. اما چرا با اين همه بداخلاقي و پلشتي روبروهستيم. غرض آن نيست كه تمام مشكل به اين مساله مربوط است، مشكلات اخلاقي ما ريشه‌هاي مختلفي دارد كه بايد در صدد شناخت برآمد و درپي حل آن بود. تنها مي­خواهم از اين زاويه نيز به اين مساله نگاه كنيم. ماحسين(ع) را به خويشتن و به مردم و به كارگزاران خويش چگونه معرفي كرده‌ايم. آيا حسيني كه ما در عينيت جامعه مي­بينيم همان است كه فرياد زد:«آيا نمي­بينيد كه به حق عمل نمي­شود و از باطل دوري نمي­شود؟»آيا همان است كه گفت:«آمده­ام تا نماز را به پادارم و امربه معروف ونهي از منكر كنم.»آيا همان حسيني است كه در روز عاشورا به مسلمين نشان داد كه عمل مرده است و او براي زنده كردن آن به ميدان آمده و همه هستي خود را فداي اسلام كرد؟
 سؤال اين جاست، اگر حسين(ع) همه هستي خويش را براي اسلام داد، آيا اخلاق، جزء اسلام نيست؟ اگر پاسخ مثبت است پس چرا آن سياست‌مداري كه دم از حسين(ع) مي­زند، درمقابل رقيب خويش از هيچ بداخلاقي دريغ نمي­كند؟ آيا او صحنه‌هاي مقابله حسين با دشمن خويش را مطالعه كرده است؟ ما با رقيب خويش كه دشمن مانيست چه مي‌كنيم؟ حسين با دشمن خويش چگونه مواجه شد؟چرا الگوي ورزشي كه دم از اهل بيت و حسين(ع) مي‌زند در آوردگاه ورزش اخلاق را طلاق داده است؟و چراهاي ديگر براي ساير اقشار.
حقيقت آن است كه حسين(ع) را در هاله‌اي از قدسيت كاذب قرار داده‌ايم. او را مانند قرآن كه مهجور مانده، در ميان خويش مهجور كرده‌ايم. قرآن را در پارچه‌اي مي­پيچيم و در تاقچه‌اي بالا دست قرار مي‌دهيم مبادا بدان بي‌احترامي شود. قرآن را در جايي كه مي­خواهيم به كسي قسم دهيم در ميان مي­آوريم و فرد قسم خورنده از اين كه مبادا قسمي دروغ بخورد و درجا يا در جايي ديگر كمرش بشكند يا دستش عليل گردد از قسم خوردن مي­هراسد. در حالي‌كه قرآن قرار است قانون عملي زندگي ما باشد. قرار است حل كننده مشكلات ما و مداواكننده دردهاي دروني و باطني ما باشد. اما چه شده است كه قرآن در صحنه عملي زندگي ما جايي ندارد؟ آيا قرآن تنها بايد بر تاقچه‌ها و صف صبحگاهي مدارس و شروع همايش‌هاي آن چناني در ميان باشد؟!... و به همين ترتيب ماجراي سرور و سالار شهيدان كه در حسينه‌ها جا مي­ماند، حسينه‌ها بايد آستانه حركت به سمت حسين (ع) باشد و اوج ارادت به حسين را بايد در صحنه‌ها و كارزارهاي زندگي بيابيم كه نمي­يابيم. حسين (ع) را در هاله‌اي از قدس قرارداده‌ايم كه نم اشكي براي او موجب پاك شدن گناهان ما و شفاعت روز جزا خواهد شد. گاه اگر نتوانيم به مجلسش درآييم احساس گناه به ما دست مي­دهد، اما اگر دروغي، بلكه صدها عمل خلاف انجام دهيم كه مي­دهيم هيچ احساسي به ما دست نمي­دهد.
 حقيقت آن است كه فلسفه قيام همه انبيا و اوصيا حضور ما بود در عرصه عمل(ليقوم الناس بالقسط نه ليقوم الانبياء بالقسط). آن‌ها آمدند تادر صحنه عملي اخلاق، خويش را حاضر كنيم نه اين كه آنان عمل كنند و ما بنشينيم و آنان را مافوق انسان نه انسان مافوق[1] بپنداريم كه از جنسي ديگرند و با ما تفاوت دارند. البته كه مقام آنان بسيار فراتر از ماست اما آنان از جنس مايند(انا بشر مثلكم)، و البته اسوه ما در مقام عمل(ولكم في رسول الله اسوه حسنه).
 حسين(ع) انسان بود نه ماوراي انسان، اما انساني كه اسوه حسنه بود اما ما آن اسوه حسنه را به زندگي خويش راه نداده ايم و تصويري ديگر از او ساخته ايم. او در آوردگاه عاشورا اسوه همه مكارم اخلاقي بود، شجاع بود، خيرخواه بود، غيور بود، عزت مند بود... و در صحنه عاشورا به معني دقيق كلمه دعوت كننده به اخلاق بود.(اشهد انك قد اقمت الصلوه و اتيت الزكوه و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر).
 
 


[1]تعبير «مافوق انسان نه انسان مافوق» را از محمد اسفندياري وام گرفته‌ام.
 
امتیاز دهی
 
 

خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

مرکز اخلاق و تربیت اسلامی
مجری سایت : شرکت سیگما