شنبه 11 ارديبهشت 1389
امام سجاد(ع) و تربيت فرزند(2)

على همت‏بنارى

ائمه طاهرين در تربيت فرزندانشان شيوه‏هاى مختلفى به كار مى‏بردند و در هر موقعيتى از شيوه‏اى مناسب بهره مى‏جستند. از سيره و سخنان امام ساجدين على بن‏الحسين(ع) چنان برمى‏آيد كه آن حضرت از سه شيوه «تربيت الگويى‏»، «تربيت عملى‏» و «تربيت موعظه‏اى‏» بيشتر بهره مى‏بردند.

الف) تربيت‏به شيوه الگويى

تربيت‏به شيوه الگويى عبارت است از ارائه الگوهاى مطمئن و شايسته براى اينكه فرزندان، رفتار و اخلاق آنها را سرمشق خويش قرار داده، در مسير تكامل و رشد بهتر، گام بردارند. بى‏ترديد والدين، بويژه پدر، خود اولين الگوى فرزندانشان هستند و فرزندان رفتار و زندگى آنان را سرمشق خويش قرار مى‏دهند. واقعيت اين است كه والدين در امر تربيت چند دسته‏اند; برخى به كلى از وادى تربيت دورند و فقط در پى تامين منافع حال و آينده خويشند. برخى به وادى تربيت قدم نهاده‏اند، اما راه و رسم تربيت را نمى‏دانند، گروهى به وادى تربيت قدم نهاده‏اند و راه و رسم تربيت را نيز تا حدودى مى‏دانند ولى بى‏آنكه خود تربيت‏شده باشند، در پى آنند كه فرزندانشان تربيت‏شوند. اندك والدينى هم هستند كه ضمن فرا گرفتن راه و رسم زندگى، هم خود تربيت‏شده‏اند و هم به تربيت فرزندانشان اقدام مى‏كنند. در اين بحث، روى سخن ما با دسته سوم است كه تربيت ناشده، در پى تربيت ديگرانند. بايد از سر سوز و با تمام وجود گفت كه زهى خيال باطل! چقدر اشتباه است كه والدينى خود طعم شيرين عبادت را نچشيده، راز ارتباط با خالق را نيافته باشند و از فرزندانشان انتظار اين امور را داشته باشند. آنان كه عمر را به بطالت و جوانى را به رذالت و سرمايه‏هاى مادى و معنوى را به خسارت در راه غير خدا داده‏اند، چگونه انتظار تربيت فرزندانى نيك نام و صالح دارند؟

ذات نايافته از هستى بخش كى تواند كه شود هستى‏بخش

امام سجاد(ع)، بر اساس تربيت‏به روش الگويى، خود نمونه‏اى كامل براى فرزندان بود و با رفتار و اعمال شايسته خويش فرزندان را به طور غير مستقيم و باء;ء زبان عمل تربيت مى‏كرد. آن بزرگوار، بيش از آنكه با سخن و گفتار به تربيت فرزندان اقدام كند، با عمل آنان را به فضيلت و پاكى دعوت مى‏كرد. جالب آن است كه آن امام همام، كه به حق زينت عابدان و سرور ساجدان شهرت يافته است، در مواعظ و وصاياى متعددش كمتر فرزندان را به عبادت و سجده سفارش مى‏كرد و گويا عمل پيوسته و دلنشين آن حضرت فرزندان را از هر سخن و موعظه‏اى در اين باره بى‏نياز مى‏ساخت. نمونه‏هايى از اعمال و رفتار حضرت، كه راهنماى تربيتى فرزندانش بود، چنين است:

1 - صاحب «كشف‏الغمة‏» مى‏نويسد: آن حضرت دوست نداشت كسى در طهارت يارى‏اش كند. خودش براى وضو آب فراهم مى‏كرد و شب‏ها قبل از خوابيدن آب را آماده مى‏ساخت، در نيمه شب بيدار مى‏شد، ابتدا مسواك مى‏زد و بعد وضو مى‏گرفت و نماز مى‏خواند. نمازهاى مستحبى كه در روز از او فوت مى‏شد، شب قضا مى‏كرد و مى‏فرمود: فرزندانم، اين نمازها بر شما واجب نيست; ولى دوست دارم هر كدام از شما كه نفسش را بر كار خيرى عادت داد، بر آن مداومت ورزد. (1)

2 - سعيد بن‏كلثوم مى‏گويد: من نزد جعفر بن‏محمد(ع) بودم كه از اميرالمؤمنين على بن‏ابى طالب ياد كرده، او را به آنچه سزاوار بود ستايش كرد و فرمود: ... هيچ يك از فرزندانش در لباس و فقه از على بن‏حسين به او شبيه‏تر نيست.

فرزندش ابوجعفر بر او وارد شد. او به قدرى عبادت كرده بود كه كسى قادر بر آن نبود. ابوجعفر مى‏گويد: او را مشاهده كردم در حالى كه رنگش در اثر بيدارى زرد شده و چشمهايش در اثر گريه زياد، بسيار گرم شده بود. پيشانى‏اش بالا آمده و پرهاى بينى‏اش در اثر سجده گسسته شده بود. و ساقها و قدمهايش به سبب ايستادن در حال نماز ورم كرده بود. وقتى او را در اين حال ديدم، نتوانستم گريه خود را كنترل كنم و برايش گريستم. او در حال تفكر بود. اندكى پس از ورودم، متوجه من شد و فرمود: فرزندم، بعضى از صحيفه‏هايى را كه در آن عبادت على(ع) ثبت‏شده، به من بده.

آنها را به او دادم. مقدار كمى از آنها را قرائت كرد. سپس با اندوه آنها را رها كرد و فرمود: چه كسى بر عبادت على بن‏ابى طالب قادر خواهد بود. (2)

3 - جابر جعفى از امام باقر(ع) چنين نقل كرد: پدرم على بن‏حسين(ع) نعمتى از پروردگار را ياد نمى‏كرد، مگر آنكه سجده مى‏كرد; آيه‏اى از آيات سجده را تلاوت نمى‏كرد، مگر آنكه سجده مى‏كرد، خداوند هيچ بلاى ترسناك و كيد دشمنى را از او دفع نمى‏كرد، مگر اينكه سجده مى‏كرد; از هيچ نماز واجبى فارغ نمى‏شد، مگر آنكه سجده مى‏كرد; هيچ اصلاح و آشتى بين دو نفر ايجاد نمى‏كرد، مگر آنكه به خاطر موفقيت در آن سجده مى‏كرد; اثر سجده در تمام مواضع سجود او نمايان بود و بدين علت او را «سجاد» ناميده‏اند. (3)

4 - امام باقر(ع) فرمود: على بن‏حسين(ع) شبها كيسه نان را بر دوشش مى‏گذاشت و [به مستمندان] صدقه مى‏داد.

5 - آن حضرت همچنين فرمود: پدرم على بن‏الحسين(ع) اموالش را دو بار [بين مستمندان] تقسيم كرد. (5)

ب) تربيت‏شيوه عملى

امام چهارم(ع) با واگذارى مسؤوليت‏به فرزندان، شركت دادن آنها در فعاليتهاى پسنديده و بردن آنها به مجالس و مكانهاى مناسب به طور عملى به تربيت آنان مى‏پرداخت و بر كار آنان نظارت مى‏كرد. در اينجا به جلوه‏هايى از اين شيوه اشاره مى‏كنيم:

1- آموزش احترام به بزرگترها

ابن‏زبير محمد بن‏مسلم مكى مى‏گويد: «ما نزد جابر بن‏عبدالله بوديم كه على بن‏حسين(ع) در حالى كه فرزند خردسالش محمد(ع) همراهش بود، نزد جابر آمد. على بن‏حسين به فرزندش فرمود: «قبل راس عمك‏» صورت عمويت [جابر] را ببوس.

محمد بن‏على(ع) نزد جابر آمد و صورت او را بوسيد. جابر كه نابينا بود، پرسيد: او كيست؟

على بن‏حسين(ع) فرمود: پسرم محمد است.

جابر محمد را در آغوش گرفت و گفت اى محمد، رسول خدا(ص) تو را سلام مى‏رساند.

به او گفتند: اى جابر، چگونه رسول خدا(ص) سلام مى‏رساند؟!!

گفت: من نزد رسول خدا(ص) بودم و حسين(ع) در آغوشش بود و با او بازى مى‏كرد. به من فرمود: اى جابر، براى فرزندم حسين(ع) فرزندى خواهد بود كه او را على مى‏نامند، وقتى روز قيامت‏برپا شد منادى ندا مى‏دهد كه سرور عابدان برخيزد; و على بن‏حسين(ع) برمى‏خيزد. براى على فرزندى خواهد بود كه نامش محمد است; اى جابر، هر گاه او را ملاقات كردى، سلام مرا به او برسان ... ». (6)

2 - همراهى در محكمه قضاوت

ابوبصير نقل كرده است: «ابوجعفر(ع) به من فرمود: زنى از خوارج - كه گمان مى‏كنم فرمود از بنى‏حنيفه است - نزد پدرم بود. يكى از دوستان پدرم به او گفت: اى پسر رسول خدا(ص)، نزد تو زنى است كه از جدت [على(ع)] برائت مى‏جويد.

پدرم او را طلاق داد. او ادعاى مهر كرد [ظاهرا حضرت قبلا مهرش را پرداخته بود] و نزد حاكم مدينه از پدرم شكايت كرد. حاكم مدينه به پدرم گفت: اى على [بن‏حسين]، يا سوگند ياد كن و يا مهرش را بده.

پدرم به من [كه همراه او در محكمه بودم] فرمود: فرزندم، چهار صد دينار به او بده. گفتم: اى پدر، فدايت گردم; مگر حق با تو نيست؟

فرمود: آرى فرزندم; ولى خداوند را جليل‏تر از آن مى‏دانم كه به او سوگند ياد كنم.» (7)

3- كلاس درس عذرخواهى

ابوبصير از امام باقر(ع) نقل كرده است كه فرمود: «پدرم غلامش را به دنبال كارى فرستاد; ولى او در انجام كار كوتاهى كرد. پدرم وى را تنبيه كرد. غلام ناراحت‏شد و گلايه كرد. پدرم به خاطر اين كار ناراحت‏شد و گريست. آنگاه فرمود: فرزندم، نزد قبر رسول خدا(ص) برو و دو ركعت نماز بخوان و بگو «اللهم اغفر لعلى بن‏الحسين‏»; خدايا در قيامت على بن‏حسين را ببخش. سپس به غلام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى ...» (8) [ذكر اين نكته ضرورى است كه طلب استغفار منافات با مقام عصمت‏حضرت ندارد زيرا حضرت گناهى مرتكب نشد تا نياز به استغفار داشته باشد، لكن مقام والاى آن حضرت ايشان را بر آن داشت كه براى همين اندازه عمل غير گناه نيز استغفار كند.]

4 - همراهى در حمام

گاهى اوقات حضرت فرزند خود را به حمام مى‏برد و اين عمل [در صورت كودك بودن فرزند] علاوه بر آنكه نشان‏دهنده توجه حضرت به مسايل خانواده و كمك به همسر در امور خانواده است، يك رفتار تربيتى است; زيرا عملا به فرزند خود اهميت‏بهداشت و آداب حمام رفتن را مى‏آموخت. حنان بن‏سدير از پدرش چنين نقل كرد: «من همراه پدرم و جد و عمويم به حمامى در مدينه رفتيم. در حمام شخصى ما را به رعايت‏ستر و پوشش تذكر داد. او با جدم صحبت كرد و به او گفت: چرا خضاب نمى‏كنى ... .

بعد از حمام كردن، در باره وى پرسيدم و دريافتم كه او على بن‏حسين است كه با فرزندش محمد حمام آمده است. «فاذا هو على بن‏الحسين و معه ابنه محمد بن‏على صلوات الله عليهم‏» (9)

نمونه‏هايى كه ذكر شد، نشان مى‏دهد كه حضرت با همراه بردن فرزند خود به مجالس و مكانهاى مختلف، واگذارى مسؤوليت‏به وى و شركت دادن او در فعاليتهاى سياسى به تربيت عملى او اقدام مى‏كرد و اين شيوه در تربيت‏بس مفيد و مؤثر است; زيرا بسيارى از نقاط ضعف و قوت اخلاقى و غير اخلاقى فرزندان و نيز استعدادها و توانمنديهاى آنان در ميدان عمل آشكار مى‏شود. چه بسا فرزندان استعدادها و نقاط قوت ناشناخته داشته باشند و يا از عيوب و ضعفهاى پنهان رنج‏ببرند; شركت دادن فرزندان در فعاليتهاى مناسب و نظارت درست‏بر كار آنان والدين را از اين امور آگاه مى‏سازد.

ج) تربيت‏به شيوه موعظه

هر چند تربيت عملى و غيرمستقيم مؤثرتر است; اما موعظه و نصيحت فرزندان نيز يك شيوه تربيتى مؤثر و مفيد است و گاهى آثارى دارد كه از تربيت غير مستقيم برنمى‏آيد، موعظه و نصيحت اگر بجا، منطقى، با لطافت و نرمى و از سر سوز و خيرخواهى باشد، باعث ايجاد الفت و صميميت‏بين والدين و فرزند مى‏شود. زيرا فرزند احساس مى‏كند والدين او را دوست دارند، با او صميمى‏اند و براى او احترام و اهميت قايلند; بويژه اگر والدين قبل از آن محبت‏بى‏شائبه و دلسوزى صادقانه خود را نسبت‏به او نشان داده باشند.

موعظه و نصيحت‏به وقت‏خاصى اختصاص ندارد. متاسفانه برخى از والدين فقط هنگامى كه فرزندانشان مرتكب خلاف مى‏شوند به فكر نصيحت مى‏افتند. غافل از آنكه موعظه نهى از منكر نيست و غالبا در هنگام ارتكاب خلاف و بعد از آن تاثير مطلوب ندارد. موعظه بايد قبل از ارتكاب خلاف و براى پيشگيرى از آن باشد نه وسيله‏اى براى درمان.

امام سجاد(ع) در فرصتهاى مناسب به نصيحت فرزندان مى‏پرداخت و نكات لازم را به فرزندان گوشزد مى‏فرمود. نمونه‏هايى از مواعظ آن حضرت به فرزندانش چنين است:

1 - مالك بن‏اعين جهنى مى‏گويد: على بن‏حسين(ع) فرزندش محمد(ع) را چنين وصيت فرمود: من تو را جانشين بعد از خود قرار دادم. هر كس ادعاى آنچه بين من و تو است [مقام امامت] كند، خداوند در روز قيامت‏حلقه‏اى از آتش بر گردنش مى‏آويزد. آنگاه فرمود: فرزندم; خداوند را بر اين نعمت‏ستايش كن و سپاسگزار باش. فرزندم، هر كه بر تو انعام كرده، سپاسگزارى كن و بر هر كه از تو سپاسگزارى كرد، انعام كن; زيرا نعمتى كه شكرش را به جا آورى از بين نمى‏رود و نعمتى كه كفران ورزى باقى نمى‏ماند. شكر نعمت‏براى شكركننده از خود نعمت‏با بركت‏تر است. سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «لان شكرتم لازيدنكم و لان كفرتم ان عذابى لشديد»(ابراهيم/7); اگر شكر نعمت كنى، نعمتت افزون مى‏گردد و اگر كفران ورزى، بدان كه عذاب الهى شديد است. (10)

2 - آن حضرت به فرزندش محمد(ع) فرمود: هر كه از تو طلب خير كند، به او خوبى كن; اگر او از اهل خير باشد، خوبى را در جاى خودش انجام داده‏اى و اگر او اهلش نباشد، تو اهلش هستى. هر گاه كسى در جانب راست‏به تو دشنام داد و به جانب چپ تو آمد و معذرت خواست، عذرش را بپذير. (11)

3 - همچنين به فرزندش فرمود: از آزار ديگران بپرهيز و با ريزش عطايا آنان را نوازش كن. زبان را بر سكوت كمك كن; زيرا براى سخن گفتن حالاتى است كه موجب زيانش مى‏شود. از دوستى با احمق بپرهيز، هر چند دوست‏باشد; همچنان كه از عاقل در صورت دشمن بودن، پرهيز مى‏كنى. از خصومت و ستيز با مردم برحذر باش; زيرا يا به مكر شخص حليم و پرحوصله‏اى دچار خواهى شد و يا با فرومايه‏اى روبه‏رو مى‏شوى كه آسيب ناگهانى بر تو وارد مى‏كند. (12)

4 - همچنين در كلام ديگرى خطاب به فرزندش فرمود: از دروغ گفتن، كوچك و بزرگش، جدى و شوخى‏اش بپرهيز; زيرا اگر انسان دروغ كوچك بگويد بر دروغ بزرگ نيز جسارت پيدا مى‏كند ... . (13)

5 - عثمان بن‏خالد از پدرش نقل كرده كه: على بن‏الحسين در بيماريى كه به وفاتش انجاميد، فرزندانش، محمد، حسن، عبدالله، عمر، زيد و حسين را گرد آورد، فرزندش محمد را كنيه [لقب] باقر داد، سرپرستى فرزندان را به او سپرد و فرمود: فرزندم، خرد راهنماى روح است و دانش رهنماى خرد و خرد ترجمان دانش است. بدان كه علم جاودانى‏تر است و زبان بيهوده گوتر; و صلاح تمام امور دنيا به منزله پيمانه پرى است كه دو سوم آن هوشيارى و ذكاوت و يك سوم آن تغافل و چشم‏پوشى است; زيرا انسان جز از چيزى كه شناخته و درك كرده، تغافل نمى‏كند. بدان كه گذشت‏ساعتها عمر تو را مى‏برد و تو هرگز به نعمتى دست پيدا نمى‏كنى، مگر با جدا شدن از نعمت ديگر. برحذر باش از آرزوى دراز، زيرا چه بسيار آرزومندى كه به آرزوى خود نرسد ... . (14)

6 - ثمالى از امام باقر(ع) چنين نقل كرد كه: هنگامى كه وفات پدرم على بن‏حسين(ع) فرا رسيد مرا به سينه خود چسبانيد و فرمود: فرزندم، وصيت مى‏كنم تو را به آنچه پدرم هنگام وفات، مرا وصيت كرد ... بپرهيز از اينكه ستم كنى بر كسى كه جز خداوند را براى حضرت خويش نيابد. (15) و نيز فرمود: بر كار حق صبر كن، اگر چه تلخ باشد. (16)

7 - آن حضرت به فرزندش فرمود: فرزندم در گرفتاريها شكيبا باش و معترض حقوق ديگران نشو و برادرت را در كارى كه زيانش بر تو بيش از منفعتش براى او باشد اجابت نكن. (17)

اين حديث طبق نقل صاحب عقدالفريد به جاى عبارت «لا تتعرض للحقوق‏» «لا تعرض للحفوق‏» و به جاى «منفعته له «منفعته لك‏» دارد و معناى حديث چنين مى‏شود: فرزندم ... خود را در معرض هلاكت قرار مده و برادرت را در كارى كه زبانش براى تو از نفعش بيشتر است اجابت نكن. (18)


پى‏نوشتها:

1 - كشف‏الغمة، ج 2، ص‏287.

2- الارشاد، ص‏256; بحار، ج‏46، ص 74 و 75; كشف‏الغمة، ترجمه آقاى حسينى زوارئى، ج 2، ص‏279.

3- حلية‏الابرار، ج 2، ص‏13 و 14; بحارالانوار، ج‏46، ص‏99.

4- مناقب آل ابى‏طالب، ج 4، ص‏153.

5- همان، ص 154.

6- كشف‏الغمة، ج 2، ص 331.

7- حلية‏الابرار، ج 2، ص 2- و 21.

8- بحارالانوار، ج‏46، ص 92، ح‏79; حلية‏الابرار، ج 2، ص 44.

9- بحار، ج‏46، ص 141 - 142.

10- همان، ص 241 و 242.

11- تحف‏العقول، ص 205; مشكاة‏الانوار، ص 65.

12- ناسخ التواريخ، زندگانى امام سجاد(ع)، ج 2، ص‏3 و 4.

13- همان.

14- بحار، ج‏46، ص 231 و 232; كتاب الامام زين‏العابدين، عبدالرزاق مقرم، ترجمه حبيب روحانى، ص 588.

15- بحار، ج‏46، ص‏153 و 154.

16- ناسخ‏التواريخ، زندگانى امام سجاد(ع)، ج 2، ص‏6.

17- بحار، ج‏46، ص 95; مناقب آل ابى‏طالب، ج 4، ص 165; البيان و التبيين، جاحظ، ج 2، ص‏59.

18- عقدالفريد، اندلسى، ج‏3، ص‏153.


ماهنامه كوثر شماره 21

 
امتیاز دهی
 
 

Guest (PortalGuest)

معاونت فرهنگي تبليغي - دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
مجری سایت : شرکت سیگما