شنبه 21 فروردين 1389
ما و فاطمه (س)
ما و فاطمه (س)
فصل 27: محجوبيت فاطمه (س)
مقدمه
نوع شناخت‏ها از فاطمه (س)
نياز زنان ما
ما و بمباران تبليغاتى
گناه جوامع اسلامى
تلاش نويسندگان
كوشش‏هاى لازم
فصل 28: درس‏ها از فاطمه (س)
مقدمه
بهترين توسل
ياد فاطمه (س)
درس آموزى از فاطمه (س)
فاطمه (س) تاريخ و عبرت آموزى
فاطمه (س) محور درس‏ها
مرزهاى درس آموزى
سنديت فاطمه (س)


ما و فاطمه (س)

اين بخش را با رعايت اختصار و در دو فصل مطرح مى‏كنيم: فصلى درباره محبوبيت فاطمه (س) و فصلى ديگر در مورد درس‏ها از فاطمه (س).
از فصل اول پس از ذكر مقدمه‏اى از نوع شناخت‏هايى كه به صورت ناصواب درباره فاطمه (س) مطرح است ياد كرده و نياز زنان ما را با توجه به بمباران تبليغاتى روز خصم عليه جامعه و نظام ما بيان كرده و گناه جوامع اسلامى را در عدم معرفى درست از فاطمه (س) و نويسندگان و گويندگان و سرانجام اقدامات و كوشش لازم را در اين قسمت عرضه خواهيم كرد .
فصل دوم ما در مورد درس‏هائى است كه درباره فاطمه (س) مطرح بوده و بهترين درس عملى رادر اين قسمت عرضه خواهيم كرد و هم متذكر مى‏شويم كه حيات فاطمه (س) درس‏آموز است و از آن بايد درسى تاريخى و عبرت‏آموز داشت. ونيز بيان خواهيم كرد كه وجود فاطمه (س) محور درس‏ها در همه زمينه‏هاست و مرزهاى درس آموزى ازفاطمه (س) را در جنبه‏هاى مختلف حيات فردى و جمعيش بيان خواهيم كرد .

فصل 27: محجوبيت فاطمه (س)


مقدمه

باور ما اين است كه در عرصه جهان چهره فاطمه (س) محجوب است، نه تنها در جوامع منهاى اسلام، بلكه در جامعه اسلامى، واى واى كه چه مى‏گويد حتى در جامعه شيعى ما، بيش از چهارده قرن از تاريخ حيات و ممات فاطمه (س) مى‏گذرد، با اين همه آثار و نوشته‏ها در شأن و موقعيت او به اين همه بحث و سخنرانى و مرثيه سرائى درباره او، هنوز تصويرى درست از چهره حيات فاطمه (س) در اذهان وجود ندارد. آنچه كه دوستدارانش در اذهان دارند شبح‏هائى نامفهوم و مبهم از فاطمه (س) است و نه چيزى بيشتر .
او حتى در ميان طرفدارانش نيز غريب و ناشناخته است بگفته محقق، چهره‏اى است كه در پشت مدح و ثنا و گريه دوستان محجوب مانده و فرصتى نيافته‏اند كه از حركات وسكنات رفتار و مواضع او سر درآورند. بحثها اغلب در مورد مصيبت‏هاى وارده بر فاطمه (س) دور مى‏زند، و كمتر از حقايق و جهات زندگى او .

نوع شناخت‏ها از فاطمه (س)

- دوستدارانش او را زنى مظلومه و معصومه مى‏شناسند، كه البته فاطمه (س) چنين بود .
- از گريه‏هاى ممتد و طولانى او پس از مرگ پدرش خبر دارند كه البته او را گريه‏اى بسيار بود .
- و از ناشناخته بودن قبر او سخن دارند كه البته قبرش هنوز شناخته شده و معلوم نيست .
ولى از اين نكته غافلند آن چه را كه بيشتر سازنده شناخت رمزو راز مظلومه و مغضوبه بودن است، شناخت علل گريه‏هاى ممتد و طولانى اوست و دريافت راز مخفى بودن قبر اوست. از مبارزات فاطمه (س)، از حق‏طلبى‏هاى او از مشى سياسى و اقتصادى او، از حيات احساسى و تعقلى او، از مقام معاونت او در رابطه با على (ع)، از شيوه كيفيت تربيت فرزندش، از خانه‏دارى او، از همت و پشتكار او، از بى‏ترسى و بى واهمگى او، از فرياد اعتراضش عليه ستمگرى‏ها، تجاوزها و ناحقى‏ها، از تلاش او در هدايت زنان و... كمتر سخن بميان مى‏آيد. در حاليكه زمان ما به آگاهى از اين مسائل بيشتر نياز دارند تابه مسائل ديگر .

نياز زنان ما

زنان ما نياز دارند دريابند چگونه بايد پيوندى بين عبادت و لذت ايجاد كرد، و چگونه در عين حضور اجتماعى بايد به پوشش و عفاف خود عنايت داشت و چگونه ميتوان در جو زمانى نامناسب هدف و هويت خود را فراموش نكرد. بحثها بايد در اين حدود دور زند.
جامعه زنان ما بايد دريابند كه ارزش تلاش مبارزاتى فاطمه (س) كمتر از ارزش صلح حسن (ع) و كم بهاتر از قيام حسين (ع) نيست و اگر تصويرى در اذهان خلاف چنين باور است بدان خاطر است كه هنوز ما در فاطمه‏شناسى ضعيفيم و هنوز ما را توان ارزيابى و تحليل و مقايسه و بررسى ريشه‏هاى و عوامل پديد آوردنده يك نهضت و حركت نيست .

ما و بمباران تبليغاتى

در عين وود نارسائى‏هائى اين چنين، و با مواجهه با مشكلات و دشوارى‏هائى كه ما را در رساندن پيام فاطمه (س) و مكتب او در عرصه ملى و بين‏المللى است، ما با سد راهها و حايل سازى‏هاى متعددى مواجهيم كه از جمله آنها بمباران تبليغاتى دشمنان اسلام است، تبليغاتى كه خصم درباره آن از سالهاى سال قبل، بويژه پس از جنگهاى صليبى درباره آن حساب شده برنامه ريزى كرده است .
برنامه‏ريزى‏ها به گونه‏اى بوده است كه در آن حذف نام فاطمه (س) از صحنه‏هاى علم و عمل مطرح و مورد نظر بوده است. در دانشكده‏هاى معارف و الهيات جهان و در محافلى كه از خدمت ناچيز زن در عرصه جهان ياد مى‏شود ازفاطمه (س) دختر پيامبر اسم و خبرى نيست و اگر هم باشد بگونه‏اى مبهم و مسخ شده است .
ما امروز با دنيائى مواجهيم كه از جرقه زنان غربى نور افكن‏هايى ساخته‏اند و از زنى بنام ژاندارك، بتى پديد آورده‏اند وكوشيدند با حماسه سازى‏ها و شور آفرينى‏ها، نام وياد آن رازنده داشته و محبت آنها را در دل‏ها بيفكنند - در قبال چنين وضعى در دنياى اسلام چه خبر است؟ ازفاطمه (س) چه سخنى در ميان است؟ از زينب و كلثوم و سكينه چه حرف و بحث و مطلبى؟

گناه جوامع اسلامى

در اين گناه نارسائى جوامع اسلامى تا چه حد شركت دارند؟ سهم آنها در اين كوتاهى و نارسائى به چه ميزان است؟ آيا دستگاه تبليغاتى و وسايل ارتباط جمعى آنها را در اين جنبه گناهى نيست؟ آيا آنها بوظيفه اسلامى خود در اين زمينه عمل كرده‏اند؟
كوتاهى‏هاى آنان در اين زمينه بگونه‏اى است كه گوئى آنان دستگاه ارتباط جمعى و وسايل راديو تلويزيو خود با شرط همگامى با شيوه غرب از آنان خريدارى كرده‏اند. و شايد به همين نظر است كه در آنان جرأتى و همتى براى معرفى زنان نمونه بچشم نمى‏خورد و يا بايد گفت افكار مسئولان و گروندگان آنها در حدى نيست كه براى چنين اقداماتى ارزش قائل باشند و يا در سطحى نيستند كه از حيات فاطمه (س) و ابعاد زندگى او سردرآورده باشند.
سيده زنان بودن فاطمه (س) و جنبه الگوئى او مورد قبول همه فرق مسلمين است، تنها مورد بحث شيعيان نيست، حال بايد پرسيد با چنين زمينه و اعتقادى درباره معرفى فاطمه (س) چه كرده‏اند؟ چه بررسى و تحليلى؟ چه ارائه تصويرى از او؟ و كدام شيوه براى جا انداختن او بعنوان يك الگو و مدل؟ در دنيائى كه غرب مى‏كوشد هنر پيشه‏اى معروف الحال را مدل و الگو معرفى كند و با سخن گفتن از وقار و حياء و زيبائى و راه و مشيش دلها را واله و حيران او بسازد از فاطمه (س) چه خبر؟ براى استقرار محبتش در دلها چه برنامه‏ريزى‏هائى شد؟

تلاش نويسندگان

نويسندگان در شأن ومدح فاطمه (س) سخن‏هاگفتند، آثار و نوشته‏هايى از خود بر جاى گذاردند كه الحق بايد گفت شكرالله ساعيهم. ولى جنبه تحليل و نتيجه‏گيرى‏ها و درس آموزى‏ها ازبحث را بر عهده خوانندگان گذارده‏اند و اين مسأله‏اى است كه براى افراد نوپائى چون ما دشوارى مى‏آفريند، ما در آن درجه از فرصت و تعمق و تفكر نيستيم كه بتوانيم در سايه بررسيها از حقايق سر درآوريم، عادت كرده‏ايم كه ديگران به ما درس بدهند و يا تصويرهائى درس‏آموز به ما ارائه دهند .
و البته كوتاهى عمر فاطمه (س)، عدم ثبت همه وقايع حياتش توسط تاريخ نگاران ،و بدست نرسيدن همه آنچه را كه تازه در مورد زندگيش ثبت شده سبب شدند كه شناخت او كامل نباشد و نويسندگان تا حدودى از اين بابت معذور باشند .
البته اين نكته هم قابل ذكر است كه دوستى‏هاى نينديشيده و سعى افراطى در جا انداختن مسأله‏اى كه متكى به سند و استدلالى نيست، ذكر حقايق و مسلمات با تكيه به تعصب ورزى‏ها، و بد و ناسزاگوئى به خصم و نه تنها اثرى مثبت بر جاى نمى‏گذارد بلكه در مواردى نوعى سرخوردگى و وازدگى نسبت به گوينده و نويسنده پديد مى‏آورد كه حاصل آن مهجور ماندن ازآشنائى با فاطمه (س) است .

كوشش‏هاى لازم

اعتقاد ما بر اين است كه تلاشى كامل و همه جانبه براى شناخت فاطمه (س) و ابعاد حيات او لازم است، كارى كه ديگران آن را عرضه و ارائه كرده و بيش و كم از عهده آن برآمده‏اند. اما آنچه مهم است بيرون آوردن جنبه‏هاى حيات‏فاطمه (س) ازصورت تاريخى و قرار دادن آن در مقابل يك مكتب است، كارى كه ما را شوق انجام دادن آن بود ولى عرضه و توان كافى براى آن نبود .
بايد خطوط فكرى فاطمه (س) را از لابلاى تاريخ، از احاديث و سخنان حضرات معصومين، از گفته‏ها و سروده‏ها و مواضع او استخراج كرد و به صورت يك طرح و يك دستور العمل درآورد تا زنان ما بدانند چگونه بايد عمل كرده در شرايط گوناگون چگونه بايد موضع بگيرند.
گام به گام زندگى را بايد مورد بررسى و تحليل قرارداد ويافته‏ها را به صورت درس عرضه كرد اين واقعاً جاى تأسف است كه با وجود اين همه مجالس و فاطميه‏ها و عزادارى‏ها تلاش گويندگان و سرايندگان متوجه برانگيختن عواطف و گريستن و گرياندن باشد. اين خواسته‏اى معقول براى همه دوستداران فاطمه (س) است كه بدانند براى چگونه فردى گريه مى‏كنند وچرا فاطمه (س) براى بشريت چه ره آورد ارزنده‏اى داشت كه اينك براى فقدانش آن همه اشك بريزيم. از خداوند براى وصول به چنين هدف تمناى توفقى و براى تلاشگران در اين راه دعا مى‏كنيم .

فصل 28: درس‏ها از فاطمه (س)


مقدمه

فاطمه (س) آن بانوى بزرگ ما شهيد شد و نه تنها شيعيان جهان بلكه همه حق دوستان و زاد منشان را عزادار ساخت. او زنى در خور احترام و بانويى و نمونه‏اى بيمانند در جهان بشريت بود. عمرى كوتاه داشت، ولى از همه ساعات و ايام آن در راه بندگى خدا، نجات انسانها از قيود و انحرافات استفاده كرد .
اينك مائيم و خاطرات فاطمه (س)، مائيم و روح جهان و تلاش قرآنى فاطمه (س) كه براى زنده داشتن آن خاطرات سالانه هزاران مجلس وعظ سخنرانى برپا مى‏سازيم و بياد عظمت و بزرگوارى‏هاى او احساس غرور مى‏كنيم و جهت رنجها و مصيبت‏هاى وارده بر او اشك‏ها مى‏ريزيم و يا او را وسيله گرانقدرى در پيشگاه خدا قرار داده و به عرض حاجت مى‏نشينيم .
اين تلاش‏ها و برنامه‏ها خوب و ارزنده‏اند ولى جهت دهنده به سوى مقصود نيستند و نقش سازندگى و تحول انگيزى آنها اندك است. فاطمه (س) براى اين كار و تلاش نداشت كه با او احسنت و مرحبا مى‏گوئيم و بدان خاطر به شهادت نرسيد كه اشك ما را بدرقه راه كند و يا مجالس عزاى او صرفاً براى عزادارى و توبه نيست كه مقصدى فوق آن مطرح است .

بهترين توسل

بهترين توسط براى نجات از مشكلات و هم و غمى كه در سر راه ماست توسل به راه و رسم حيات فاطمه (س) است فاطمه (س) قافله سالار زنان جهان و مايه افتخار دنياى اسلام است. زندگى او براساس ايمان و اعتقاد و باور راستين است. واجد و عرضه كننده بهترين ايده‏ها و سنت‏هاست و راه او راه نجات است. و از رمز پيروزى‏ها و انحطاطها در پيروى يا عدم تبعيت از راه و رسم اوست .
راه فاطمه (س) تنها راه ديروز نبوده و نيست كه راه امروز است و هر روز. و تنها را. شريعت خاص و آئينى ويژه نيست كه راه فطرت است و بدين سان در همه جاى جهان قابل اجرا و عملى است. اگر ما راه فاطمه (س) را راه اسلام مى‏خوانيم بدان خاطر است كه در باور ما اسلام، آئين فطرت است. تعاليم آن بازمينه‏هاى فطرى سازگارى است و فاطمه (س) آنچه را كه دارد از عطاياى الهى است كه در سايه تطابق خود با انديشه‏هاى اسلامى آن را بدست آورده است .
و ذكر اين هشدار در اين مورد بجاست كه گمان نرود نجات بخشى انسان تنها در سايه گريه بر فاطمه (س) حاصل است و يا با گريه تنها مى‏توان آلودگى‏ها را از خود زدود. گريه عاطفى و ناشى از دلسوزى‏ها و بخاطر تصوير مصائب جانكاه و دردهاى انسانى ستمديده نمى‏تواند گرهى از مشكل بگشايد و عامل نجات گردد كه اگر چنين بود عمر سعد نجات يافته است. زيرا در عصر عاشورا از ديدن مصائب بازماندگان حسين دلش برقت آمد و سوخت و قطرات اشك هم نثار كرد .
گريه بر فاطمه (س) بايد گريه معرفت باشد وگريه ندامت از اينكه من گنهكارم كه مى‏توانستم پاك و سالم باشم چرا گنه كرده‏ام و گريه حسرت كه چرا از كاروان فاطمه (س) عقب افتاده‏ام. و در پس اين گريه تصميم‏گيرى بر اين امر كه ديگر به راه خطا نرود، و حق خدا و خلق را كه بر ذمه دارم ادا كنم. و سختگيرى بر خود از طريق عبادتى چون عبادت فاطمه (س) لذت گناه را فراموش كنم و حتى گوشت روئيده از گناه را ذوب نمايم و حال و عملم خلاف آن باشد كه بوده است .

ياد فاطمه (س)

فاطمه (س) را بايد هميشه به ياد داشت و ياد او بايد ياد عشق در ايمان باشد و ياد عاطفه و احساس توام با تعقل او در خور ياد كردن و ذكر است بدان خاطر كه تصوير آزادگى او به ما درس آزادى مى‏دهد، خاطره حق طلبيش به ما درس وظيفه و جرأت و شهامت مى‏دهد و يا مبارزه‏اش در ما روح مبارزات حق‏طلبانه را احياء مى‏كند.
ما با ياد فاطمه (س) و موضعگيريهايش بايد اين درس را داشته باشيم كه به موضع‏گيرى انديشه در شرايط گوناگون و متفاوت زندگى دست يابيم و در هر مساله و مشكل از خود سوال كنيم اگر فاطمه (س) با اين مشكل مواجه مى‏شد چه مى‏كرد؟ و هم با مطالعه تاريخ زندگيش از او و از راه و روش او الهام مى‏گيريم و طريق خود را روشن و هموار كرده و به پيش رويم .
او ولى خدا بود داراى ايمان و عصمت، على (ع) او را از دو ركن جهان اسلام معرفى كرد كه ركن اول آن شخص پيامبر بود. و آن روز كه فاطمه (س) از دنيا رفت على (ع) با تأثر و اندوه فرموده بود اين همان ركن دومى بود كه از دست رفت (هذا ركن الاخر) و چنانچه در فاطمه (س) پيامبر فرموده بود هذا احدالركنين [1] و آدمى براى استوارى نيايش ناگزير به ستون و ركنى دارد. هر قدر آن ركن مهمتر و سنگين‏تر، استحكام بنا و اعتماد ما بدان بيشتر و زيادتر است و اين خود نيز اسوه آموزى و الگو پذيرى است كه آيات قرآن و روايات ما را بدان توصيه مى‏كنند.

درس آموزى از فاطمه (س)

براى فاطمه (س) رمز و رازى الهى و مقصدى لاهوتى - معرفى كرده‏اند و در خور اسوه بودن براى بشريت. اسناد و روايات ما نشان مى‏دهند او ولى خداست، معصومه و محصوره از گناه است، آزاده است و آزاد از قيود بشر ساخته، داراى تقوائى بى‏نظير و ادبى كم نظيرتر در دنياى زنان. داراى رقت قلب، ايمان آميخته با اركان وجودى، صبر و مقاومت در امور، حلم و متانت در كارها، علو روح، داراى سرعت در ادراك و تعقل جهت‏دار كه به سوى بينهايت است، داراى شجاعت گرفته از ايمان، تنها و تنها در جهان بشريت و نمونه‏عالى حب خدا واسوه در پرستش و نيايش، شرافت و جدال و برگزيده خدا و...
و بدين سان همه عملكرها، مواضع، حالات و حركاتش درس است. زندگى او خود يك راه است و راه اسلام، مسلمانى و راه فطرت با درس آموزى از فاطمه (س) است كه مى‏توانيم دريابيم راه خدا چيست؟ راه ايمان و تقوا كدام است؟ راه حق‏طلبى و مبارزه و تلاش در راه هدف الهى كدام است ؟.
فاطمه (س) به زنان ما درس مى‏دهد درس زندگى، درس جهاد و مبارزه، درس مرزدارى ايدئولوژى و درس حضور اجتماعى در عين رعايت موازين شرعى و او آموزگار مسلم راهى است كه بشريت از ابتداى پيدايش خود تا امروز خواستار و متوقع شناخت آن راه و طى طريق در آن مسيره بوده است .

فاطمه (س) تاريخ و عبرت آموزى

ما در مطالعه حيات فاطمه (س) درسهائى مى‏آموزيم كه از يك سو درس عبرتند و از سوى ديگر در خور ثبت در تاريخ براى راه آموزى ما و در ضمن اين مطالعه با كسانى آشنا شديم كه براى دستيابى به رتبت و مقامى ظاهر همه بزرگى و جلال و شكوه فاطمه (س) را ناديده گرفته و خواستند از اين راه به نوائى برسند ولى خداى آن را براى هميشه‏شان پذيرا نشد.
شكوه فاطمه (س) را فراموش كردند، بخاطر نانى به دريوزگى درآمدن و بخاطر مقامى با دستگاه ظلم همدست شدند، آزادگى خود، و حتى شرافت خويش را فروختند و مجرى فرمان خائنا شدند كه در سايه آن فاطمه (س) مجروح و زخمين به بستر افتاد و بر اثر همان صدمات جسمش ناتوان شد و از دنيا رفت .
ولى امروز نه آن دونان حضور دارند و نه فاطمه (س) هر دو از جهان رخت بربستند و چه درس عبرتى از اين بالاتر كه مى‏بينيم ظالمان با خريد آن همه ننگ‏ها طرفى نيستند و ظلم و تجاوز و غصب شان براى آنها آبروئى نساخت و راه و روش شرم انگيزشان راهى و وسيله‏اى براى سعادت شان فراهم نكرد.
آنان كه در آن روز جز بخود و پست خود نمى‏انديشيدند اينك در كجايند و فاطمه (س) در كجاست؟
آنها كه در زير پوشش‏هاى تبليغاتى خود خواستند نور خدا را خاموش كنند آيا به هدف خود رسيدند؟ آيا آنها عزت دارند يا فاطمه (س)؟ ديديد كه اشك مظلوم چه‏ها كرد؟ و قطرات سرشك صاف و روان چگونه ريشه آن‏ها را بريد؟
فاطمه (س) جان داد ولى آبرومندانه، زندگى كرد ولى مدبرانه، مبارزه كرد ولى انديشمندانه - تسليم نشد حتى در بستر مرگ، راى خود را عوض نكرد حتى به بهاى جان، دست از دفاع از مقام ولايت على (ع) برنداشت حتى به بهاى سقط فرزند، و از دامن على (ع) دست نكشيد مگر به ضربه تازيانه، و تازه آنگاه كه بيهوش شد. و اينها همه درس است براى آنكس كه حسرت جلال و شكوه فاطمه (س) را در دل دارد .

فاطمه (س) محور درس‏ها

او محور درس‏هاست و در حيات شخصى، در عبادت و نيايش در كار و تلاش و كدح، در احساس تعهدو در انجام مسؤليت، در تكليف نسبت به خود و خدا و جامعه در هدفدارى و در برنامه‏ريزى، در اعمال روش معين در امور، در نظارت اجتماعى، در امر معروف نهى از منكر و در مبارزه و حق‏طلبى.
او با عمل درس داد، درس تولا و تبرا، درس همرزمى با همسر در تعقيب هدف مشترك درس صفا و اخلاص در كارها، درس انجام وظيفه هدايت براى زنان، درس كمك كارى براى مردم، درس زير بازوگيرى، درس بيان حق، درس از خود گذشتگى و ايثار، درس ثبات قدم در برابر متجاوزان و غاصبان، درس حجاب و پوشش، درس پرچم افرازى و گاهى پرچم ساختن مظلوميت حتى جنازه و قبر خود براى هشيار كردن .
- او دخترى براى پدر است در احترام‏پدر، رعايت حال او، دفاع از او مهرورزى به پدر، رعايت شئون‏او .
- او همسرى است براى شوهر همشأن او، كفو او، دوستى با شوهر، همرزمى با او، همگامى با او.
- او مادرى است براى فرزندان، مادرى متعهد، درس‏آموز، مهربان، صميم و همراه، القاء كننده ايمان و اخلاق.
- او عضوى است براى جامعه، خود اهل احسان وخير، اهل هدايت و ارشاد تمام كننده حجت.
- و او الگوى مكتب محمد (ص) است .

مرزهاى درس آموزى


براى آنكه طالب راه فاطمه (س) و در مسير سعادت آموزى است مرزهاى مطالعه و تحقيق در حياتش از اين ديدها و جنبه‏ها مى‏توانند مفيد باشند.
1- فاطمه (س) در رابطه با خود: تلاش او در خداشناسى، خودسازى، پرورش ابعاد وجودى، حيات شخصى، رشد خود و....
2- فاطمه (س) در رابطه با خداى خود در شناخت او از خدا در عبادت، اطاعت، تسليم، استمداد، توكل، هدف و خشيت ازخدا، اميدواريها...
3- فاطمه (س) در رابطه با انسانها: پدر، مادر، اعضاى خانواده، همسر، فرزندان، خادمان، دوست، دشمن، مؤمن ،كافر، مشرك، منافق و...
4- فاطمه (س) در رابطه با انسانها: دنيا، ارزش آن، تلقى از آن، وظيفه‏اش در جهان، موضعگيرى‏ها، نگرش‏ها...
5- فاطمه (س) در رابطه با پديده‏هاى اين جهان: از نعمت‏ها، آب و خاك، حيوان، حق، باطل و عوامل و موانع رشد، پديده‏هاى مرئى و نامرئى...
6- فاطمه (س) در رابطه با واقعيت‏هاى سياسى، اجتماعى ،اقتصادى، فرهنگى، فقر و غنا و ديگر جنبه‏هائى كه از آن مى‏زايند .
و در سايه اين مطالعه و تحقيق راه‏ها روشن مى‏شوند. و آنگاه عزم و اراده‏اى نيرومند لازم است تا حيات خود را بر پايه اين شناخت‏ها استوار سازد. قدم در جاى قدم او بگذارد خوشبختى و بدبختى را براساس اين چارچوب‏ها تنظيم نمايد.

سنديت فاطمه (س)

فاطمه (س) سند حق است در برابر باطل، سند زن اسلامى در برابر غير آن است. او سندى است براى معرفى زن و ارزش او ورشد او، و كمال او، و نمونه‏اى از يك همسر ايده‏آل، مادر ارزنده و عضوى براى جامعه، هادى زنان، الگوى نيايش، اسوه پوشش...
و هم او سند مظلوميت است، سند حق‏طلبى است. كبودى بدنش خط روشنى بر سيه روزى خصم است وورم بازويش نشانه بد ستيزى دشمن براى كوتاه كردن دست او از دامن حق و اين خود يك سند است. اثر ضربه‏هاى تازيانه بر بدن، خطوط كبودى در آن پديد آوردند كه هر كدام خطوط روشنى است بر بى منطقى دشمن .
فاطمه (س) امروز در ميان ما نيست ولى خاطره ناله‏هاى دردمندانه‏اش كه بخاطر نجات امت و اصلاح شوؤن آنها بر مى‏آمد هنوز در گوش‏ها طنين انداز است. و شهادت مظلومانه‏اش حاكى از مقاومت و خطاب جانانه‏اش پرچمى افروخته بر قلب تاريخ براى اعلام حق و قبر پنهانش اعلام نوعى ناامنى پديد آمده از غاصبان حق، سلام بر فاطمه (س) و پدرش سلام بر فاطمه (س) و همسرش، سلام بر فاطمه (س) و فرزندان و ذريه‏اش.

والحمد الله رب العالمين و السلام 71/1/19

4 شوال 1412


1- ذخائر العقبى ص 56.

در مكتب فاطمه(س) - دكتر على قائمى

 
امتیاز دهی
 
 

Guest (PortalGuest)

معاونت فرهنگي تبليغي - دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
مجری سایت : شرکت سیگما