ما و فاطمه (س)
ما و فاطمه (س)
فصل 27: محجوبيت فاطمه (س)
مقدمه
نوع شناختها از فاطمه (س)
نياز زنان ما
ما و بمباران تبليغاتى
گناه جوامع اسلامى
تلاش نويسندگان
كوششهاى لازم
فصل 28: درسها از فاطمه (س)
مقدمه
بهترين توسل
ياد فاطمه (س)
درس آموزى از فاطمه (س)
فاطمه (س) تاريخ و عبرت آموزى
فاطمه (س) محور درسها
مرزهاى درس آموزى
سنديت فاطمه (س)
ما و فاطمه (س)
اين بخش را با رعايت اختصار و در دو فصل مطرح مىكنيم: فصلى درباره محبوبيت فاطمه (س) و فصلى ديگر در مورد درسها از فاطمه (س).
از فصل اول پس از ذكر مقدمهاى از نوع شناختهايى كه به صورت ناصواب درباره فاطمه (س) مطرح است ياد كرده و نياز زنان ما را با توجه به بمباران تبليغاتى روز خصم عليه جامعه و نظام ما بيان كرده و گناه جوامع اسلامى را در عدم معرفى درست از فاطمه (س) و نويسندگان و گويندگان و سرانجام اقدامات و كوشش لازم را در اين قسمت عرضه خواهيم كرد .
فصل دوم ما در مورد درسهائى است كه درباره فاطمه (س) مطرح بوده و بهترين درس عملى رادر اين قسمت عرضه خواهيم كرد و هم متذكر مىشويم كه حيات فاطمه (س) درسآموز است و از آن بايد درسى تاريخى و عبرتآموز داشت. ونيز بيان خواهيم كرد كه وجود فاطمه (س) محور درسها در همه زمينههاست و مرزهاى درس آموزى ازفاطمه (س) را در جنبههاى مختلف حيات فردى و جمعيش بيان خواهيم كرد .
فصل 27: محجوبيت فاطمه (س)
مقدمه
باور ما اين است كه در عرصه جهان چهره فاطمه (س) محجوب است، نه تنها در جوامع منهاى اسلام، بلكه در جامعه اسلامى، واى واى كه چه مىگويد حتى در جامعه شيعى ما، بيش از چهارده قرن از تاريخ حيات و ممات فاطمه (س) مىگذرد، با اين همه آثار و نوشتهها در شأن و موقعيت او به اين همه بحث و سخنرانى و مرثيه سرائى درباره او، هنوز تصويرى درست از چهره حيات فاطمه (س) در اذهان وجود ندارد. آنچه كه دوستدارانش در اذهان دارند شبحهائى نامفهوم و مبهم از فاطمه (س) است و نه چيزى بيشتر .
او حتى در ميان طرفدارانش نيز غريب و ناشناخته است بگفته محقق، چهرهاى است كه در پشت مدح و ثنا و گريه دوستان محجوب مانده و فرصتى نيافتهاند كه از حركات وسكنات رفتار و مواضع او سر درآورند. بحثها اغلب در مورد مصيبتهاى وارده بر فاطمه (س) دور مىزند، و كمتر از حقايق و جهات زندگى او .
نوع شناختها از فاطمه (س)
- دوستدارانش او را زنى مظلومه و معصومه مىشناسند، كه البته فاطمه (س) چنين بود .
- از گريههاى ممتد و طولانى او پس از مرگ پدرش خبر دارند كه البته او را گريهاى بسيار بود .
- و از ناشناخته بودن قبر او سخن دارند كه البته قبرش هنوز شناخته شده و معلوم نيست .
ولى از اين نكته غافلند آن چه را كه بيشتر سازنده شناخت رمزو راز مظلومه و مغضوبه بودن است، شناخت علل گريههاى ممتد و طولانى اوست و دريافت راز مخفى بودن قبر اوست. از مبارزات فاطمه (س)، از حقطلبىهاى او از مشى سياسى و اقتصادى او، از حيات احساسى و تعقلى او، از مقام معاونت او در رابطه با على (ع)، از شيوه كيفيت تربيت فرزندش، از خانهدارى او، از همت و پشتكار او، از بىترسى و بى واهمگى او، از فرياد اعتراضش عليه ستمگرىها، تجاوزها و ناحقىها، از تلاش او در هدايت زنان و... كمتر سخن بميان مىآيد. در حاليكه زمان ما به آگاهى از اين مسائل بيشتر نياز دارند تابه مسائل ديگر .
نياز زنان ما
زنان ما نياز دارند دريابند چگونه بايد پيوندى بين عبادت و لذت ايجاد كرد، و چگونه در عين حضور اجتماعى بايد به پوشش و عفاف خود عنايت داشت و چگونه ميتوان در جو زمانى نامناسب هدف و هويت خود را فراموش نكرد. بحثها بايد در اين حدود دور زند.
جامعه زنان ما بايد دريابند كه ارزش تلاش مبارزاتى فاطمه (س) كمتر از ارزش صلح حسن (ع) و كم بهاتر از قيام حسين (ع) نيست و اگر تصويرى در اذهان خلاف چنين باور است بدان خاطر است كه هنوز ما در فاطمهشناسى ضعيفيم و هنوز ما را توان ارزيابى و تحليل و مقايسه و بررسى ريشههاى و عوامل پديد آوردنده يك نهضت و حركت نيست .
ما و بمباران تبليغاتى
در عين وود نارسائىهائى اين چنين، و با مواجهه با مشكلات و دشوارىهائى كه ما را در رساندن پيام فاطمه (س) و مكتب او در عرصه ملى و بينالمللى است، ما با سد راهها و حايل سازىهاى متعددى مواجهيم كه از جمله آنها بمباران تبليغاتى دشمنان اسلام است، تبليغاتى كه خصم درباره آن از سالهاى سال قبل، بويژه پس از جنگهاى صليبى درباره آن حساب شده برنامه ريزى كرده است .
برنامهريزىها به گونهاى بوده است كه در آن حذف نام فاطمه (س) از صحنههاى علم و عمل مطرح و مورد نظر بوده است. در دانشكدههاى معارف و الهيات جهان و در محافلى كه از خدمت ناچيز زن در عرصه جهان ياد مىشود ازفاطمه (س) دختر پيامبر اسم و خبرى نيست و اگر هم باشد بگونهاى مبهم و مسخ شده است .
ما امروز با دنيائى مواجهيم كه از جرقه زنان غربى نور افكنهايى ساختهاند و از زنى بنام ژاندارك، بتى پديد آوردهاند وكوشيدند با حماسه سازىها و شور آفرينىها، نام وياد آن رازنده داشته و محبت آنها را در دلها بيفكنند - در قبال چنين وضعى در دنياى اسلام چه خبر است؟ ازفاطمه (س) چه سخنى در ميان است؟ از زينب و كلثوم و سكينه چه حرف و بحث و مطلبى؟
گناه جوامع اسلامى
در اين گناه نارسائى جوامع اسلامى تا چه حد شركت دارند؟ سهم آنها در اين كوتاهى و نارسائى به چه ميزان است؟ آيا دستگاه تبليغاتى و وسايل ارتباط جمعى آنها را در اين جنبه گناهى نيست؟ آيا آنها بوظيفه اسلامى خود در اين زمينه عمل كردهاند؟
كوتاهىهاى آنان در اين زمينه بگونهاى است كه گوئى آنان دستگاه ارتباط جمعى و وسايل راديو تلويزيو خود با شرط همگامى با شيوه غرب از آنان خريدارى كردهاند. و شايد به همين نظر است كه در آنان جرأتى و همتى براى معرفى زنان نمونه بچشم نمىخورد و يا بايد گفت افكار مسئولان و گروندگان آنها در حدى نيست كه براى چنين اقداماتى ارزش قائل باشند و يا در سطحى نيستند كه از حيات فاطمه (س) و ابعاد زندگى او سردرآورده باشند.
سيده زنان بودن فاطمه (س) و جنبه الگوئى او مورد قبول همه فرق مسلمين است، تنها مورد بحث شيعيان نيست، حال بايد پرسيد با چنين زمينه و اعتقادى درباره معرفى فاطمه (س) چه كردهاند؟ چه بررسى و تحليلى؟ چه ارائه تصويرى از او؟ و كدام شيوه براى جا انداختن او بعنوان يك الگو و مدل؟ در دنيائى كه غرب مىكوشد هنر پيشهاى معروف الحال را مدل و الگو معرفى كند و با سخن گفتن از وقار و حياء و زيبائى و راه و مشيش دلها را واله و حيران او بسازد از فاطمه (س) چه خبر؟ براى استقرار محبتش در دلها چه برنامهريزىهائى شد؟
تلاش نويسندگان
نويسندگان در شأن ومدح فاطمه (س) سخنهاگفتند، آثار و نوشتههايى از خود بر جاى گذاردند كه الحق بايد گفت شكرالله ساعيهم. ولى جنبه تحليل و نتيجهگيرىها و درس آموزىها ازبحث را بر عهده خوانندگان گذاردهاند و اين مسألهاى است كه براى افراد نوپائى چون ما دشوارى مىآفريند، ما در آن درجه از فرصت و تعمق و تفكر نيستيم كه بتوانيم در سايه بررسيها از حقايق سر درآوريم، عادت كردهايم كه ديگران به ما درس بدهند و يا تصويرهائى درسآموز به ما ارائه دهند .
و البته كوتاهى عمر فاطمه (س)، عدم ثبت همه وقايع حياتش توسط تاريخ نگاران ،و بدست نرسيدن همه آنچه را كه تازه در مورد زندگيش ثبت شده سبب شدند كه شناخت او كامل نباشد و نويسندگان تا حدودى از اين بابت معذور باشند .
البته اين نكته هم قابل ذكر است كه دوستىهاى نينديشيده و سعى افراطى در جا انداختن مسألهاى كه متكى به سند و استدلالى نيست، ذكر حقايق و مسلمات با تكيه به تعصب ورزىها، و بد و ناسزاگوئى به خصم و نه تنها اثرى مثبت بر جاى نمىگذارد بلكه در مواردى نوعى سرخوردگى و وازدگى نسبت به گوينده و نويسنده پديد مىآورد كه حاصل آن مهجور ماندن ازآشنائى با فاطمه (س) است .
كوششهاى لازم
اعتقاد ما بر اين است كه تلاشى كامل و همه جانبه براى شناخت فاطمه (س) و ابعاد حيات او لازم است، كارى كه ديگران آن را عرضه و ارائه كرده و بيش و كم از عهده آن برآمدهاند. اما آنچه مهم است بيرون آوردن جنبههاى حياتفاطمه (س) ازصورت تاريخى و قرار دادن آن در مقابل يك مكتب است، كارى كه ما را شوق انجام دادن آن بود ولى عرضه و توان كافى براى آن نبود .
بايد خطوط فكرى فاطمه (س) را از لابلاى تاريخ، از احاديث و سخنان حضرات معصومين، از گفتهها و سرودهها و مواضع او استخراج كرد و به صورت يك طرح و يك دستور العمل درآورد تا زنان ما بدانند چگونه بايد عمل كرده در شرايط گوناگون چگونه بايد موضع بگيرند.
گام به گام زندگى را بايد مورد بررسى و تحليل قرارداد ويافتهها را به صورت درس عرضه كرد اين واقعاً جاى تأسف است كه با وجود اين همه مجالس و فاطميهها و عزادارىها تلاش گويندگان و سرايندگان متوجه برانگيختن عواطف و گريستن و گرياندن باشد. اين خواستهاى معقول براى همه دوستداران فاطمه (س) است كه بدانند براى چگونه فردى گريه مىكنند وچرا فاطمه (س) براى بشريت چه ره آورد ارزندهاى داشت كه اينك براى فقدانش آن همه اشك بريزيم. از خداوند براى وصول به چنين هدف تمناى توفقى و براى تلاشگران در اين راه دعا مىكنيم .
فصل 28: درسها از فاطمه (س)
مقدمه
فاطمه (س) آن بانوى بزرگ ما شهيد شد و نه تنها شيعيان جهان بلكه همه حق دوستان و زاد منشان را عزادار ساخت. او زنى در خور احترام و بانويى و نمونهاى بيمانند در جهان بشريت بود. عمرى كوتاه داشت، ولى از همه ساعات و ايام آن در راه بندگى خدا، نجات انسانها از قيود و انحرافات استفاده كرد .
اينك مائيم و خاطرات فاطمه (س)، مائيم و روح جهان و تلاش قرآنى فاطمه (س) كه براى زنده داشتن آن خاطرات سالانه هزاران مجلس وعظ سخنرانى برپا مىسازيم و بياد عظمت و بزرگوارىهاى او احساس غرور مىكنيم و جهت رنجها و مصيبتهاى وارده بر او اشكها مىريزيم و يا او را وسيله گرانقدرى در پيشگاه خدا قرار داده و به عرض حاجت مىنشينيم .
اين تلاشها و برنامهها خوب و ارزندهاند ولى جهت دهنده به سوى مقصود نيستند و نقش سازندگى و تحول انگيزى آنها اندك است. فاطمه (س) براى اين كار و تلاش نداشت كه با او احسنت و مرحبا مىگوئيم و بدان خاطر به شهادت نرسيد كه اشك ما را بدرقه راه كند و يا مجالس عزاى او صرفاً براى عزادارى و توبه نيست كه مقصدى فوق آن مطرح است .
بهترين توسل
بهترين توسط براى نجات از مشكلات و هم و غمى كه در سر راه ماست توسل به راه و رسم حيات فاطمه (س) است فاطمه (س) قافله سالار زنان جهان و مايه افتخار دنياى اسلام است. زندگى او براساس ايمان و اعتقاد و باور راستين است. واجد و عرضه كننده بهترين ايدهها و سنتهاست و راه او راه نجات است. و از رمز پيروزىها و انحطاطها در پيروى يا عدم تبعيت از راه و رسم اوست .
راه فاطمه (س) تنها راه ديروز نبوده و نيست كه راه امروز است و هر روز. و تنها را. شريعت خاص و آئينى ويژه نيست كه راه فطرت است و بدين سان در همه جاى جهان قابل اجرا و عملى است. اگر ما راه فاطمه (س) را راه اسلام مىخوانيم بدان خاطر است كه در باور ما اسلام، آئين فطرت است. تعاليم آن بازمينههاى فطرى سازگارى است و فاطمه (س) آنچه را كه دارد از عطاياى الهى است كه در سايه تطابق خود با انديشههاى اسلامى آن را بدست آورده است .
و ذكر اين هشدار در اين مورد بجاست كه گمان نرود نجات بخشى انسان تنها در سايه گريه بر فاطمه (س) حاصل است و يا با گريه تنها مىتوان آلودگىها را از خود زدود. گريه عاطفى و ناشى از دلسوزىها و بخاطر تصوير مصائب جانكاه و دردهاى انسانى ستمديده نمىتواند گرهى از مشكل بگشايد و عامل نجات گردد كه اگر چنين بود عمر سعد نجات يافته است. زيرا در عصر عاشورا از ديدن مصائب بازماندگان حسين دلش برقت آمد و سوخت و قطرات اشك هم نثار كرد .
گريه بر فاطمه (س) بايد گريه معرفت باشد وگريه ندامت از اينكه من گنهكارم كه مىتوانستم پاك و سالم باشم چرا گنه كردهام و گريه حسرت كه چرا از كاروان فاطمه (س) عقب افتادهام. و در پس اين گريه تصميمگيرى بر اين امر كه ديگر به راه خطا نرود، و حق خدا و خلق را كه بر ذمه دارم ادا كنم. و سختگيرى بر خود از طريق عبادتى چون عبادت فاطمه (س) لذت گناه را فراموش كنم و حتى گوشت روئيده از گناه را ذوب نمايم و حال و عملم خلاف آن باشد كه بوده است .
ياد فاطمه (س)
فاطمه (س) را بايد هميشه به ياد داشت و ياد او بايد ياد عشق در ايمان باشد و ياد عاطفه و احساس توام با تعقل او در خور ياد كردن و ذكر است بدان خاطر كه تصوير آزادگى او به ما درس آزادى مىدهد، خاطره حق طلبيش به ما درس وظيفه و جرأت و شهامت مىدهد و يا مبارزهاش در ما روح مبارزات حقطلبانه را احياء مىكند.
ما با ياد فاطمه (س) و موضعگيريهايش بايد اين درس را داشته باشيم كه به موضعگيرى انديشه در شرايط گوناگون و متفاوت زندگى دست يابيم و در هر مساله و مشكل از خود سوال كنيم اگر فاطمه (س) با اين مشكل مواجه مىشد چه مىكرد؟ و هم با مطالعه تاريخ زندگيش از او و از راه و روش او الهام مىگيريم و طريق خود را روشن و هموار كرده و به پيش رويم .
او ولى خدا بود داراى ايمان و عصمت، على (ع) او را از دو ركن جهان اسلام معرفى كرد كه ركن اول آن شخص پيامبر بود. و آن روز كه فاطمه (س) از دنيا رفت على (ع) با تأثر و اندوه فرموده بود اين همان ركن دومى بود كه از دست رفت (هذا ركن الاخر) و چنانچه در فاطمه (س) پيامبر فرموده بود هذا احدالركنين
[1] و آدمى براى استوارى نيايش ناگزير به ستون و ركنى دارد. هر قدر آن ركن مهمتر و سنگينتر، استحكام بنا و اعتماد ما بدان بيشتر و زيادتر است و اين خود نيز اسوه آموزى و الگو پذيرى است كه آيات قرآن و روايات ما را بدان توصيه مىكنند.
درس آموزى از فاطمه (س)
براى فاطمه (س) رمز و رازى الهى و مقصدى لاهوتى - معرفى كردهاند و در خور اسوه بودن براى بشريت. اسناد و روايات ما نشان مىدهند او ولى خداست، معصومه و محصوره از گناه است، آزاده است و آزاد از قيود بشر ساخته، داراى تقوائى بىنظير و ادبى كم نظيرتر در دنياى زنان. داراى رقت قلب، ايمان آميخته با اركان وجودى، صبر و مقاومت در امور، حلم و متانت در كارها، علو روح، داراى سرعت در ادراك و تعقل جهتدار كه به سوى بينهايت است، داراى شجاعت گرفته از ايمان، تنها و تنها در جهان بشريت و نمونهعالى حب خدا واسوه در پرستش و نيايش، شرافت و جدال و برگزيده خدا و...
و بدين سان همه عملكرها، مواضع، حالات و حركاتش درس است. زندگى او خود يك راه است و راه اسلام، مسلمانى و راه فطرت با درس آموزى از فاطمه (س) است كه مىتوانيم دريابيم راه خدا چيست؟ راه ايمان و تقوا كدام است؟ راه حقطلبى و مبارزه و تلاش در راه هدف الهى كدام است ؟.
فاطمه (س) به زنان ما درس مىدهد درس زندگى، درس جهاد و مبارزه، درس مرزدارى ايدئولوژى و درس حضور اجتماعى در عين رعايت موازين شرعى و او آموزگار مسلم راهى است كه بشريت از ابتداى پيدايش خود تا امروز خواستار و متوقع شناخت آن راه و طى طريق در آن مسيره بوده است .
فاطمه (س) تاريخ و عبرت آموزى
ما در مطالعه حيات فاطمه (س) درسهائى مىآموزيم كه از يك سو درس عبرتند و از سوى ديگر در خور ثبت در تاريخ براى راه آموزى ما و در ضمن اين مطالعه با كسانى آشنا شديم كه براى دستيابى به رتبت و مقامى ظاهر همه بزرگى و جلال و شكوه فاطمه (س) را ناديده گرفته و خواستند از اين راه به نوائى برسند ولى خداى آن را براى هميشهشان پذيرا نشد.
شكوه فاطمه (س) را فراموش كردند، بخاطر نانى به دريوزگى درآمدن و بخاطر مقامى با دستگاه ظلم همدست شدند، آزادگى خود، و حتى شرافت خويش را فروختند و مجرى فرمان خائنا شدند كه در سايه آن فاطمه (س) مجروح و زخمين به بستر افتاد و بر اثر همان صدمات جسمش ناتوان شد و از دنيا رفت .
ولى امروز نه آن دونان حضور دارند و نه فاطمه (س) هر دو از جهان رخت بربستند و چه درس عبرتى از اين بالاتر كه مىبينيم ظالمان با خريد آن همه ننگها طرفى نيستند و ظلم و تجاوز و غصب شان براى آنها آبروئى نساخت و راه و روش شرم انگيزشان راهى و وسيلهاى براى سعادت شان فراهم نكرد.
آنان كه در آن روز جز بخود و پست خود نمىانديشيدند اينك در كجايند و فاطمه (س) در كجاست؟
آنها كه در زير پوششهاى تبليغاتى خود خواستند نور خدا را خاموش كنند آيا به هدف خود رسيدند؟ آيا آنها عزت دارند يا فاطمه (س)؟ ديديد كه اشك مظلوم چهها كرد؟ و قطرات سرشك صاف و روان چگونه ريشه آنها را بريد؟
فاطمه (س) جان داد ولى آبرومندانه، زندگى كرد ولى مدبرانه، مبارزه كرد ولى انديشمندانه - تسليم نشد حتى در بستر مرگ، راى خود را عوض نكرد حتى به بهاى جان، دست از دفاع از مقام ولايت على (ع) برنداشت حتى به بهاى سقط فرزند، و از دامن على (ع) دست نكشيد مگر به ضربه تازيانه، و تازه آنگاه كه بيهوش شد. و اينها همه درس است براى آنكس كه حسرت جلال و شكوه فاطمه (س) را در دل دارد .
فاطمه (س) محور درسها
او محور درسهاست و در حيات شخصى، در عبادت و نيايش در كار و تلاش و كدح، در احساس تعهدو در انجام مسؤليت، در تكليف نسبت به خود و خدا و جامعه در هدفدارى و در برنامهريزى، در اعمال روش معين در امور، در نظارت اجتماعى، در امر معروف نهى از منكر و در مبارزه و حقطلبى.
او با عمل درس داد، درس تولا و تبرا، درس همرزمى با همسر در تعقيب هدف مشترك درس صفا و اخلاص در كارها، درس انجام وظيفه هدايت براى زنان، درس كمك كارى براى مردم، درس زير بازوگيرى، درس بيان حق، درس از خود گذشتگى و ايثار، درس ثبات قدم در برابر متجاوزان و غاصبان، درس حجاب و پوشش، درس پرچم افرازى و گاهى پرچم ساختن مظلوميت حتى جنازه و قبر خود براى هشيار كردن .
- او دخترى براى پدر است در احترامپدر، رعايت حال او، دفاع از او مهرورزى به پدر، رعايت شئوناو .
- او همسرى است براى شوهر همشأن او، كفو او، دوستى با شوهر، همرزمى با او، همگامى با او.
- او مادرى است براى فرزندان، مادرى متعهد، درسآموز، مهربان، صميم و همراه، القاء كننده ايمان و اخلاق.
- او عضوى است براى جامعه، خود اهل احسان وخير، اهل هدايت و ارشاد تمام كننده حجت.
- و او الگوى مكتب محمد (ص) است .
مرزهاى درس آموزى
براى آنكه طالب راه فاطمه (س) و در مسير سعادت آموزى است مرزهاى مطالعه و تحقيق در حياتش از اين ديدها و جنبهها مىتوانند مفيد باشند.
1- فاطمه (س) در رابطه با خود: تلاش او در خداشناسى، خودسازى، پرورش ابعاد وجودى، حيات شخصى، رشد خود و....
2- فاطمه (س) در رابطه با خداى خود در شناخت او از خدا در عبادت، اطاعت، تسليم، استمداد، توكل، هدف و خشيت ازخدا، اميدواريها...
3- فاطمه (س) در رابطه با انسانها: پدر، مادر، اعضاى خانواده، همسر، فرزندان، خادمان، دوست، دشمن، مؤمن ،كافر، مشرك، منافق و...
4- فاطمه (س) در رابطه با انسانها: دنيا، ارزش آن، تلقى از آن، وظيفهاش در جهان، موضعگيرىها، نگرشها...
5- فاطمه (س) در رابطه با پديدههاى اين جهان: از نعمتها، آب و خاك، حيوان، حق، باطل و عوامل و موانع رشد، پديدههاى مرئى و نامرئى...
6- فاطمه (س) در رابطه با واقعيتهاى سياسى، اجتماعى ،اقتصادى، فرهنگى، فقر و غنا و ديگر جنبههائى كه از آن مىزايند .
و در سايه اين مطالعه و تحقيق راهها روشن مىشوند. و آنگاه عزم و ارادهاى نيرومند لازم است تا حيات خود را بر پايه اين شناختها استوار سازد. قدم در جاى قدم او بگذارد خوشبختى و بدبختى را براساس اين چارچوبها تنظيم نمايد.
سنديت فاطمه (س)
فاطمه (س) سند حق است در برابر باطل، سند زن اسلامى در برابر غير آن است. او سندى است براى معرفى زن و ارزش او ورشد او، و كمال او، و نمونهاى از يك همسر ايدهآل، مادر ارزنده و عضوى براى جامعه، هادى زنان، الگوى نيايش، اسوه پوشش...
و هم او سند مظلوميت است، سند حقطلبى است. كبودى بدنش خط روشنى بر سيه روزى خصم است وورم بازويش نشانه بد ستيزى دشمن براى كوتاه كردن دست او از دامن حق و اين خود يك سند است. اثر ضربههاى تازيانه بر بدن، خطوط كبودى در آن پديد آوردند كه هر كدام خطوط روشنى است بر بى منطقى دشمن .
فاطمه (س) امروز در ميان ما نيست ولى خاطره نالههاى دردمندانهاش كه بخاطر نجات امت و اصلاح شوؤن آنها بر مىآمد هنوز در گوشها طنين انداز است. و شهادت مظلومانهاش حاكى از مقاومت و خطاب جانانهاش پرچمى افروخته بر قلب تاريخ براى اعلام حق و قبر پنهانش اعلام نوعى ناامنى پديد آمده از غاصبان حق، سلام بر فاطمه (س) و پدرش سلام بر فاطمه (س) و همسرش، سلام بر فاطمه (س) و فرزندان و ذريهاش.
والحمد الله رب العالمين و السلام 71/1/19
4 شوال 1412
1- ذخائر العقبى ص 56.
در مكتب فاطمه(س) - دكتر على قائمى