چهره ها
آقا باقر وحيد بهبهاني

ولادت

ولادتش در سال 1117 هـ ق در اصفهان، به فاصله چند سال پس از درگذشت مجلسي بوده است.او در دامن مادر مهربان و پدر بزرگوار رشد و نما كرد و پس از رشدو نما،در آغاز امر در بهبهان سكونت گزيد و در اواخر به كربلا انتقال يافت.

علامه بزرگوار،مرحوم آقا محمد باقر اصفهاني،يكي از بزرگترين و نامورترين فقيهان نامدار مي باشد كه از دويست سال پيش تا عصر ما،خود و شاگردانش ازاستوانه هاي بزرگ فقهي به شمار آمده و سر منشا تحولات عظيم در فقه و دفاع از آئين پاك تشيع بوده اند.

او يكي از نام آورترين مشعل داران علم اصول فقه در تاريك ترين دورانهاي حيات علمي آن بوده است كه به حمايت و دفاع از آن برخاست و علم اصول را از نوپايه گذاري و احياء نمود.

استاد اكبر و مروج شريعت سيد البشر،علامه ثاني و محقق ثالث،آقا وحيدبهبهاني،يكي از اكابر فقهاي اواخر قرن دوازدهم و اوايل قرن سيزدهم هجري قمري مي باشد.او از شاگردان سيد صدر الدين رضوي قمي،شارح وافيه،و او شاگردآقا جمال خوانساري بوده است،و پدرش محمد اكمل شيرازي فاضل عصر خويش،ازشاگردان مبرز شيخ جعفر قاضي و ملا ميرزا محمد شيرواني و علامه مجلسي بود،ومادرش دختر نور الدين بن ملا محمد صالح مازندراني و جده پدري مادرش، عالمه فاضله،آمنه بيگم دختر مجلسي اول و خواهر مجلسي دوم بوده است،از اين رو از اول به جد و از دومي به خال تعبير آورده مي شود.

نسب

طبق سلسله نسبي كه در دست فرزندان و رجال فاميل ايشان است،نسب او باچهارده واسطه به شيخ مفيد دانشمند والا مقام و فقيه نامور اسلامي مي رسد و از طرف مادر نيز نسبي بس بزرگ و شريف دارد،چه مادر وي نوه فقيه عاليقدر، مرحوم ملاصالح مازندراني و داماد علامه مجلسي اول است،و پدرش،ملا محمد اكمل،دراجازات و كتب خود از مجلسي اول و ملا صالح،به عنوان جد،و از مجلسي دوم به دايي تعبير مي كند.پس از بررسي شرح حال هر يك از اين مردان بزرگ، پي مي بريم كه خاندان ايشان از نظر نسب بسيار بلند مرتبت بوده اند.

مهاجرت به بهبهان

وحيد بهبهاني كه در اصفهان به دنيا آمده بود،پس از طي مراحل آغازين زندگي،در اين شهر،همراه پدرش به بهبهان آمد و به تحصيل اشتغال ورزيد،و شايد عامل مهاجرت پدر ايشان به بهبهان،بر اساس تصريح جمعي،براي مبارزه با مسلك اخباري گري باشد كه توسعه چشم گيري در اين شهر يافته بود،در اين شهر مردم را كه اختلافي با هم داشتند، دعوت به برادري نمود،و بيش از سي سال در اين شهر به تدريس اشتغال ورزيد و گروه زيادي از مردم را از اخباري گري رويگردان نمود.

سفر به كربلا

علامه بهبهاني،پس از طي اين مدت به كربلا عزيمت فرمود و علت آن را برخي اين گونه نوشته اند:روزي ايشان در بهبهان مشغول برگزاري نماز بودند و در بين دونماز،«خواجه عزيز كلانتر»(حاكم وقت شهر)به ايشان گفت:«ببينيد بر اثر دستوري كه داده ام چه قدر مردم در نماز جماعت شما شركت كرده اند و جمعيت چه قدر زياد شده است.»اين سخن وحيد را منقلب نمود و از بيم آنكه مبادا يك نفر نادان زنگ ريا را دردلش بنشاند،قصد عزيمت به كربلا را نمود و در سال 1159 ه. ق به اتفاق تمام فاميل وبستگانشان بهبهان را به قصد عتبات عاليات ترك گفت.

عده اي ديگر علت عزيمت او را اين موضوع مي دانند كه نفوذ اخباريين در اين منطقه زياد شده بود و آقا مي خواستند آن را ريشه كن سازند و در آن شرايط ميسورنبود،به هر حال بعد از ورود به نجف اشرف و شركت در مجلس بحث مدرسين،آن وقت متوجه شد كه استاد كاملي كه بتواند از او استفاده كند،وجود ندارد.از اين رو خودبه كربلا انتقال يافت.در كربلا نفوذ اخباريها بسيار زياد بود،به طوريكه وقتي برخي ازآنها مي خواستند كتابي را كه قبلا در دست مجتهدين بوده است،به دست گيرند،دستمال بر دور كتاب پيچيده و آن را برمي داشتند،چون آن را نجس مي دانستند.و اين وضع مجتهدين در كربلا بود،ولي پس از ورود آقا به شهر و شركت در مجلس بحث آنان،روزي در صحن شريف ايستاد و با صداي بلند فرياد بر آورد كه:«مردم!من حجت خدا بر شما هستم.»علماء و فضلاء از هر طرف متوجه او شدند و به دور او اجتماع نمودند،گفتند چه مي خواهي؟وحيد گفت:مي خواهم شيخ يوسف صاحب حدائق منبرش را در اختيار من بگذارد و دستور دهد تا شاگردانش پاي منبر من حاضر شوند.

چون اين خبر به شيخ يوسف رسيد،از آنجا كه وي آن روزها از مسلك اخباري عدول كرده بود،ولي از ترس جهال نمي توانست حق را اظهار كند،با طيب خاطر تقاضاي وحيد را پذيرفت،شايد او بتواند بطلان مسلك اخباري گري را براي آنان ثابت گرداند.

وحيد سه روز به درس و بحث و گفتگو پرداخت و در نتيجه دو ثلث از شاگردان شيخ يوسف را به روش اصولي برگردانيد.و صاحب حدائق از اين موضوع بسيار مسرور وخوشحال شد.

با اين مقدمات،نفوذ اخباريها روز به روز در كربلا كمتر شد و حتي نماز خواندن در پشت سر شيخ يوسف متروك شده و خود شيخ يوسف نماز خواندن در پشت سروحيد را صحيح دانسته و گفته بود كه بعد از مرگش وحيد بر جنازه اش نماز بخواند واين عظمت تفكر و اطلاعات عميق و وسيع وحيد را مي رساند،و سستي فكر و راي اخباريها را.به اين ترتيب وحيد را در عصر خود،«مجدد مذهب »مي ناميدند وشاگردانش همه جا او را مروج دين حنيف و مجدد طريق اجتهاد و تقليد و زنده كننده اساس تشيع مي دانستند.

درباره مقام علمي ايشان،همين بس كه شاگرداني چون علامه بحر العلوم وصاحب رياض او را«علامه بهبهاني »،و صاحب جواهر و شيخ انصاري و ديگران،همه جا او را«استاد اكبر»و«استاد كل »خوانده اند،و ديگر اينكه ايشان در ديباچه حاشيه كتاب مدارك نوشته است كه صاحب مدارك را در خواب ديد كه اعتراف به غفلتهاي خود و يادآوريهاي او نمود و از وي در اين خصوص اظهار خوشنودي كرد.در موردخصوصيات و فضايل اخلاقي ايشان تعاريف زيادي شده و گفته اند كه وي بسيارخوش رو و خوش صحبت و لطيفه گو بوده است و بسيار زاهد،به طوريكه لباسهايش كرباس و تابدار بود و به ظواهر دنيا هيچ نظري نداشت.

محمد باقر بن محمد اكمل بهبهاني،معروف به «وحيد بهبهاني ».اين مرد شاگردسيد صدر الدين رضوي قمي شارح وافيه، و او شاگرد آقا جمال خوانساري سابق الذكر است.

 

وحيد بهبهاني در دوره صفويه قرار دارد. حوزه اصفهان بعد از انقراض صفويه ازمركزيت افتاد.برخي از علماء و فقهاء-از آن جمله سيد صدر الدين رضوي قمي و استاد بهبهاني-در اثر فتنه افغان به عتبات عاليات مهاجرت كردند.

وحيد بهبهاني كربلا را مركز قرار داد و شاگردان بسيار مبرز تربيت كرد.از آن جمله است:سيد مهدي بحر العلوم،سيد علي صاحب رياض،ميرزا مهدي شهرستاني،سيد محمد باقر اصفهاني شفتي معروف به حجة الاسلام،ميرزامهدي شهيد مشهدي،سيد جواد صاحب مفتاح الكرامه،سيد محسن اعرجي و...

علاوه بر اين خدمات،او در راه دفاع از اجتهاد و مبارزه با اخباري گري كه در آن وقت سخت رواج يافته بود مبارزه پي گيري كرد.شكست دادن اخباريان،تربيت گروهي مجتهد مبرز سبب شد كه او را استاد الكل خوانند.او تقوي را در حد كمال داشت.شاگردانش براي او احترام بسيار عميقي قائل بودند.وحيد بهبهاني نسب به مجلسي اول مي برد،يعني از نواده هاي دختري مجلسي اول(البته به چندواسطه)است،و او آمنه بيگم همسر ملا صالح مازندراني بوده كه زني فاضله وفقيهه بوده است،گاهي آمنه بيگم مشكلات علمي شوهر فاضل خود را حل مي كرده است.»

تأليفات

اين مرد بزرگوار،قريب شصت كتاب تصنيف فرمود و تعدادي از تاليفاتش به فارسي،و بسيار متين و پرفايده مي باشد،كه از آن ميان كتب زير را مي توان به اختصاربرشمرد:

1-ابطال القياس

2-اثبات التحسين و التقبيح العقليين

3-الاجتهاد و الاخبار

4-اصالة البرائة

5-اصالة الصحة في المعاملات و عدمها

6-الاستصحاب

7-اصول الاسلام و الايمان

8-التحفة الحسينيه

9-التعليقة البهبهانية

10-التقية

11-حاشيه ارشاد علامه

12-حاشيه تهذيب علامه

13-حاشيه ارشاد اردبيلي

14-حاشيه مسالك الافهام

15-حاشيه معالم

16-شرح مفاتيح الكلام

اساتيد و شاگردان او

از اساتيد وي مي توان:آقا سيد محمد طباطبايي بروجردي،و آقا صدر الدين همداني و پدر علامه اش را نام برد.از شاگردان ايشان مي توان عالم عاليقدر،علامه بحر العلوم،و ميرزا محمد مهدي شهرستاني،و آقا سيد علي طباطبايي(صاحب رياض)و شيخ جعفر كبير كاشف الغطاء،و بسياري از فضلاي ديگر را دانست كه هريك از آنان از مفاخر و مشاهير زمان مي باشند.

وفات

عمر وحيد بهبهاني در حدود نود سال بود و در اواخر عمر،ضعف بر وي مستولي شد و درس و بحث را ترك نمود و تنها به تدريس «شرح لمعه »اكتفا ورزيد ودستور داد كه سرآمد شاگردانش،«علامه بحر العلوم »به نجف اشرف بازگردد و مستقلابه تشكيل حوزه درس و بحث و رسيدگي به امور شيعيان همت گمارد.

به گفته نوه عاليقدرش،«آقا احمد»،ايشان در29 شوال 1205 ه.ق وفات يافتند.او در كربلاي معلي،به جوار رحمت حق پيوست و در رواق حضرت امام حسين(ع)،پايين پاي شهداء مدفون شد.

درباره او گفته‌اند

و البهبهاني معلم البشر مجدد المذهب في الثاني عشر ازاح كل شبهة و ريب فبان للميلاد كنه العقل

اين مرد بزرگوار،تمام عمر گرانبهاي خود را صرف نگاهداري علوم و اخبار وآثار اهل بيت عصمت(عليهم السلام)و تعليم و تربيت نوابغ و برجستگان بي شماري نمود و خدمات فراواني به مذهب شيعه كرد.از ايشان فرزندان عالم و بزرگواري بر جاي مانده كه راه پدر را ادامه داده و در تبليغ دين مبين اسلام كوشيده اند.

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر

 

 

Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی نمایندگی تهران
مجری سایت : شرکت سیگما