دوشنبه 24 اسفند 1388

همراهان حضرت معصومه(س)

محمد اصغرى نژاد

روشن است كه حضرت معصومه(س) در شرايط حاكم بر آن عصر و نا امنى جاده ها, با همراهانى قابل اعتماد و مسلح به مسافرت پرداخت. اگر حسن بن محمدقمى, نويسنده تاريخ قم سخن از آن به ميان نياورده است, دليل برعدم صحتش نيست. به نظر مى رسد كه نويسنده مزبور تنها به بخشى از تاريخ زندگانى حضرت معصومه(ع) اشاره كرده يا تنها بربخشى از حقايق آن دست يافته است.

در كتاب الانساب, اثر مجدى, نسب شناس معروف از همراهى ميمونه, خواهر حضرت معصومه(س) با ايشان در آن سفر مهم ياد شده است.(1)

با توجه به سخن آيت الله مرعشى نجفى كه دركنار حضرت معصومه(س) دوكنيز ايشان نيز دفن شده اند, مى توان حدس زد كه آنان هم در مسافرت به مرو ملازمش بودند(); يكى از2 نويسندگان درباره همسفر بودن حمزه بن موسى بن جعفر باحضرت معصومه در هجرت به مرو مى گويد: ((در نسخه(اى) از كتاب تاريخ قم مذكور بوده كه حمزه بن موسى بن جعفر همراه فاطمه بوده و معلوم است (كه) ناموس كبرى تنها و بى محرم از مدينه تا مشهد حركت نمى كند. گويا حمزه بعد از وفات فاطمه (زنده) بوده و در قم وفات كرده)). وى در دنباله, درباره همراهى ميمونه باحضرت معصومه(س) مى گويد: ((مى توان گفت كه ميمونه با فاطمه بوده تا (آنكه سرانجام) در نزد آن حضرت مدفون شده (است).))(3)

در برخى از كتاب هايى كه صحت مطالب آن ها به اثبات نرسيده, درباره همسفران حضرت معصومه(س) آمده است:

((... ستى فاطمه, ملقب به معصومه خاتون درسال دويست و يك هجرى, زمان ولايت عهدى حضرت امام رضا(ع) با برادران خود; فضلعلى و جعفر و هادى و قاسم و زيد, با بعضى از برادرزادگان و چند خدمه از بغداد به عزم ديدار برادر عازم خراسان شدند. بعد از طى طريق چون به شهر ساوه ـ كه يك منزلى قم است.ـ رسيدند, ملحدان ساوه با خبر شدند (و) در صدد اذيت (آنان) برآمدند; باامامزادگان محاربه كردند. آخرالامر تمامى امامزادگان كه بيست و سه نفر بودند, شهيد شدند. چون اهالى قم خبر يافتند, بشتافتند. وقتى رسيدند كه امامزادگان شهيد شده بودند. پس آنان را دفن نموده, ستى فاطمه را با خدم و حشم به قم بردند و در خانه موسى بن خزرج فرود آوردند...))(4)

يكى از پژوهشگران درباره همراهان حضرت معصومه(س) مى گويد: در رساله مجدى آمده است كه حضرت معصومه(س) به همراه يكى از خواهران خود به زيارت برادرش شتافت. در آن سفر پنج تن از برادرانش و فرزندان آنان و گروهى از خادمان همراهيش كردند. به احتمال قوى, آن پنج نفر جعفر, زيد, فضل, قاسم و هادى بودند.

وقتى آنان به ساوه رسيدند, جمعى از مخالفان معترضشان شدند و تنى چند از همراهان حضرت معصومه(س) را كشتند. شاهد براين مدعا اين است كه سه تن از نامبردگان درساوه دفنند.(5)

در كتاب كنزالانساب,(6) درباره همراهان حضرت معصومه(س) مى خوانيم: ((اما ستى فاطمه بنت امام موسى كاظم(ع) و برادران (وى به نامهاى) فرضعلى بن امام موسى كاظم و جعفر و باقر و ساقر و حيدر و ابوذر و آذر و صادق وخاطى وهادى و قاسم و زيد و مالك و ادهم و قائم و صائم و حاكم و سپهسالار و حسين و ابوطالب و جمله(اى) از امامزادگان (كه) 23 نفر بودند, باستى از بغداد روى به ولايت قم نهادند. چون به شهر قم رسيدند, ملحدان ساوه خبر(دار) شدند (و) روى به شهر قم نهادند و با امامزادگان مجادله بسيار كردند. آخرالامر حضرت ستى فاطمه را در شهر قم شهيد كردند, با تمامى امامزادگان مذكور.))(7)

در كنزالانساب, درباره علت مهاجرت گروه فوق آمده است: ((و چون مإمون الرشيد ديد كه كار(8) از دست رفت و مى رود, در فكر آن افتاد كه حضرت رضا(ع) را شهيد كند. و حضرت (وقتى) از مكر وى خبردار شده, نامه فرستاد به ولايت مدينه رسول خدا(ص) بدين مضمون كه چون نوشته من به شما برسد, بى توقف نزد من آييد.))(9)

نيز در كنزالانساب آمده است:

((چون نامه على بن موسى الرضا(ع) به مدينه رسيد, جمله امامزادگان چون نام آن حضرت بديدند, به محبت او بگريستند. و آنگاه ابراهيم گفت: اى برادران, ما را يك بزرگى مى بايد كه خيل و حشم را تواند برد. امامزاده هادى گفت: اى برادران و عزيزان, ما را لازم است ك به روضه رسول الله(ص) برويم و سلام كنيم و رخصت جوييم. پس هر كه را رسول خدا(ص) جواب سلام باز دهد, آن كس مهتر باشد...))()

جعفر مرتض10ى عاملى, پژوهشگر سترگ معاصر درباره همراهان حضرت معصومه(س) و علت وفات ايشان مى گويد: حضرت معصومه(س) در رإس يك قافله 22 نفرى متشكل از علويان و برادران امام رضا(ع) براى ديدار با آن امام همام رهسپار ايران گرديد. وقتى مإمون از ورود آنان اطلاع يافت, دستور داد همگى آنان را از ميان بردارند. لذا تمامى افراد گروه مزبور به قتل رسيدند. گويند حضرت معصومه(س) نيز به طريقى در شهر ساوه مسموم شده و پس از مدتى كوتاه به شهادت رسيد.(11)

پس از رحلت

بعد از رحلت حضرت معصومه(س) زنان آل سعد او را غسل دادند و كفن كردند. آل سعد گورستان عمومى شهر را دور از شإن و مقام ايشان مى دانستند. بنابراين جنازه مطهر او را به باغ موسى بن خزرج(12) كه از پيش براى دفن وى تعيين شده بود, بردند و در بخش جنوبيش, در سردابى حفر كردند.(13)

در آن هنگام, درميان اشعريان (آل سعد) برسر اين كه چه كسى شايستگى دفن آن بدن مقدس را دارد, اختلاف روى داد. در همين زمان, دو سواركار نقابدار از طرف رودخانه قم به پيش آمدند. وقتى نزديك آن بدن مطهر رسيدند, از اسب پياده شدند. نخست برآن نمازگزاردند و سپس وارد سردابه اى كه براى تدفين وى مهيا گشته بود, شدند و با كمك يكديگر او را به خاك سپردند. آن گاه بدون اين كه با كسى سخن بگويند, آن محل را ترك كردند. كسى نفهميد آنان چه كسانى بودند.(14)

درباره افرادى كه حضرت معصومه(س) را دفن كردند, آمده است:

((چون در آن عصر چند تن از برادران فاطمه در قرإ اطراف قم بودند ـ كه چهار نفر در آوه و يك نفر در شاه سواران مى زيستند.ـ مى توان گفت كه سواران مزبور برادران فاطمه بوده اند كه از ورود خواهر خود به قم آگهى يافته, براى ديدار وى آمده, به سراى موسى بن خزرج رفته, بررحلت خواهر خويش پى مى برند و براى آن كه شناخته نشوند, لثام مى بندند و در مراسم مزبور شركت مى جويند....))(15)

به نظر ما آن دو سواركار برادران آن حضرت نبودند, چون در آن صورت حتما آل سعد ـ كه خود را متولى كفن و دفن وى مى دانستند.ـ از خود عكس العملى نشان مى دادند. با توجه به احاطه علمى ائمه(عليهم السلام) برجهان طبيعت و ماوراى آن, احتمال مى رود كه آن دو سواركار, امام رضا و امام محمدتقى(عليهماالسلام)(16) بودند, كه با ((طى الارض))(17) يا طريقه اى ديگر خود را به آن ناحيه رسانده بودند, تاكسى از نا محرمان دست خود را, حتى از پشت پوشش به بدن مطهر حضرت معصومه(س) نزند.

مولف تاريخ قم درباره آن دو سواركار مى گويد: ((محتمل است يكى پدر بزرگوارش, موسى بن جعفر(ع) و ديگرى برادر عاليمقدارش, حضرت رضا(ع) بوده اند و اين دلالت برنهايت جلالت قدر آن مخدره دارد; زيرا امام است كه جز امام, ديگرى او را دفن نمى نمايد.))(18)

نكته اى كه در سخن فوق وجوددارد, اين است كه امام موسى بن جعفر(ع) در آن هنگام در قيد حيات نبود. بنابراين شايد آن دو, امام رضا و امام جواد(عليهماالسلام) يا امام رضا و فرشته اى در صورت انسان يا دو فرشته در صورت انسان و يا دو تن از اولياى برگزيده الهى بودند, كه به فرمان حق, به دفن حضرت معصومه(س) پرداختند.

سوگنامه

اين خبر از مجلسى(19) نقل است در اخبار قم
ثبت گشته دركتب از او همه اسرار قم
گفت در سال دوصد ازهجرت خيرالانام
كرد مإمون دعوت از موسى الرضا هشتم امام
پس روان شد از مدينه سوى خاك پاك طوس
آن ولى حق, امام هشتمين, شمس الشموس
از فراقش شد چنان معصومه زار و دل فكار
كز كف خود داد آرام و توان, صبر و قرار
آن مهين بانو پس از يك سال دورى و محن
بهر ديدار برادر, چشم پوشيد از وطن
از مدينه شد روان با شوق بيرون از بيان
تا به شهر ساوه بيمارى گرفت از او عنان
گشت چون از اين سفر موسى بن خزرج باخبر
شد به استقبال آن بانوى دين با كر و فر
گوى سبقت را ربود از جمع در نيك اخترى
موسى آن فرخنده بخت آل سعد اشعرى
پس مهار ناقه آن مفخر كون و مكان
خود گرفت و شد به پاى شوق سوى قم روان
ريختند از شوق دل برگرد آن بانوى دين
دوستان و شيعيانش از يسار و از يمن
چون كه در قم كرد منزل كاروان اشتياق
شد بلند از بستر بيماريش بانگ فراق
كرد بانو جان خود تسليم بر جان آفرين
آفرين بر همت بانوى عالم, آفرين
بود موسى را به قم باغى و ملكى دلگشا
چون بساط سبزه و مانند گلشن جانفزا
گفت سردابى در آنجا بهر بانو بركنند
تا به دنيا و به عقبى ازنهالش بركنند
بهر دفن حضرتش ديدند بى گرد وغبار
دو سوار با نقاب از دور گشتند آشكار
آن دو بعد از خدمت و تعظيم و اكرام و نماز
دفن كردند آن بدن را با دو صد سوز و گداز
خود نمى دانم ملك بودند يا از اوليإ
ياتقى بودش به همراه على موسى الرضا
از محن موسى بن خزرج سايبانى ساختى
برسر قبرش به فرياد و فغان پرداختى
بعد از آن برپاى كرد اين بارگه بنت الجواد
تا كه گردد قبلگاه مردم نيكونهاد
دختر يك اختر مولا جواد آن مير دين
گشت مدفون دركنار عمه خود دل غمين(20)

پى نوشتها:

1 ـ حيات الست, ص 11.

2 ـ وسيله المعصوميه, ص 27 و 28.

3 ـ همان, ص 64.

4 ـ رياض الانساب و مجمع الاعقاب (بحرالانساب), ج 2, ص 159 و 160. برخى از نويسندگان بسيارى از مطالب اين كتاب را نادرست و بى اساس مى دانند. (ر. ك: تاريخ قم, صحفى, ص 41 و 42.

5 ـ سلسله المشاهدالمقدسه, على عسيلى, ص 73 و 74. مرحوم منصورى نيز شبيه اين مطلب را بدين گونه گفته است: ((شاهد بروقوع آن قضيه اين كه قبر سه تن از فرزندان حضرت موسى بن جعفر(ع) به همان اسامى كه گذشت, در ساوه مشهور است. در عمده الطالب نيز به اين مطلب اشاره شده است.)) (ر. ك: حيات الست, ص 11.)

6 ـ كنزالانساب, به ابومخنف لوط بن يحيى و مورخ مشهور و ترجمه آن به سيد مرتضى داعى حسنى, نگارنده تبصره العوام نسبت داده شده است. ولى بسيارى از محققان چنين نسبت هايى را قبول ندارند و مطالب آن كتاب را نادرست مى دانند.

7 ـ كنزالانساب, ص 66.

8 ـ ظاهرا اشاره به تغيير و تحولى است كه برخلاف پيش بينى و انتظار مإمون, پس از بردن اجبارى امام رضا(ع) به خراسان رخ داد.

9 و 10 ـ همان, ص 73.

11 ـ الحياه السياسيه للامام الرضا(ع), ص 428.

12 ـ باغ موسى بن خزرج در كنار رودخانه قم در بابلان ـ همان جايى كه امروزه پيكر مقدس حضرت معصومه(س) قرار دارد.ـ واقع شده بود.

13 ـ گنجينه آثار قم, ج 1, ص 390.

14 ـ همان, ص 213 و 214.

15 ـ همان, ص 390 و 391.

16 ـ گنجينه دانشمندان, ج 1, ص 14 و 15.

17 ـ طى الارض شيوه اى مختص به اولياى حق براى حركت و سيراست. اين طريقه بر بعد زمان و مكان فائق است. طبق فرمايش علامه طباطبايى در طى الارض, صاحب آن, بدن خويش را در محلى كه از آن جا سير خود را ادامه مى دهد, نابود كرده و در محلى كه مى خواهد به آن جا برود, ايجاد مى نمايد.

18 ـ ناصرالشريعه, ص 74.

19 ـ علامه محمدباقر مجلسى (متوفاى 1111 ه' .ق.) مجلسى از علما, فقها, محدثان و نويسندگان بزرگ و بسيار پركار بود. تنها يكى از كتاب هاى او به نام ((بحارالانوار)) بيش از صد مجلد را در برمى گيرد.

20 ـ حاج سيد على ميره اى. به نقل از كريمه اهل بيت(ع), ص 368 و 370.

 
امتیاز دهی
 
 

Guest (PortalGuest)

معاونت فرهنگي تبليغي - دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
مجری سایت : شرکت سیگما