منو
تبليغات







 
مقالات شما
هدایت قرآن
چهارشنبه 28 ارديبهشت 1390 بازكاوي اجمالي هدايت و مباني آن در قرآن

بازكاوي اجمالي هدايت و مباني آن در قرآن

 

چكيده

هدايت به معناي ارشاد و راهنمايي است. و به دو نوع هدايت عامه و هدايت خاصه تقسيم مي‌شود، و قسم اخير خود بر دو قسم است: هدايت تكويني و هدايت تشريعي. منشأ هدايت خداوند است. او براي هدايت انسان‌ها هدايتگراني را از جمله پيامبران: كتب آسماني و ائمه: قرار داده است. موانع هدايت شامل شيطان، دنيا، هواي نفس مي‌باشد. مسير هدايت هدايتگران به سوي خداوند و صراط مستقيم مي‌باشد. عده‌اي از هدايت خداوند بهره مند مي‌شوند از جمله: مؤمنان و... عده‌اي ديگر از اين نعمت محروم مي‌باشند از جمله: كافران و... دنباله روي از هدايت ثمراتي چون: نفي خوف وحزن و آمرزش و... را در پي دارد. برخورداري از هدايت و يا محروميت از آن نتيجه اعمال و كردار خود انسان و بيان كننده اختيار آدمي در اين زمينه مي‌باشد.

دراين مقاله با استفاده از آيات قرآن، به اختصار به بررسي مسائلي كه عنوان شد مي‌پردازم.

كليد واژگان: هدايت، ضلالت، هادي، مهتدي، صراط

 

 معناي هدايت در كتب لغت

هدايت از ماده (هدي) به معناي رشاد و هدايت ‌يافتن، بيان و راهنمايي، ضد گمراهي است. همچنين در معناي آن گفته شده كه عبارت است از: راهنمايي به آنچه كه ما را به مطلوب مي‌رساند و گفته مي‌شود عبارت است از پيمودن راهي كه به مطلوب مي‌رساند.1 راغب هدايت را به معناي راهنمايي همراه با لطف و مهرباني بيان كرده است.2

 

معناي هدايت در كتب تفسير

هدايت به معناي دلالت و ارشاد، و دو گونه است: نشان دادن راهِ دستيابي به مقصد كه به آن «ارائة الطريق» مي‌گويند و رساندن راهيان به هدف كه آن را «ايصال به مطلوب» مي‌نامند. در اصطلاح نيز هدايت، برخورداري موجود از كمالي است كه با نظم خاص و صحيحي به آن برسد؛ به ديگر سخن، برقراري ارتباط خاص ميان موجود و آيندة كمالي آن را «هدايت» مي‌گويند.3

علامه طباطبايي; نيز هدايت را به معناي دلالت و نشان دادن هدف، به وسيله نشان دادن راه معنا كرده‌اند و فرموده‌اند كه: اين خود يك نحو رساندن به هدف است. 4

 

اقسام هدايت

مي‌توان هدايت را به (هدايت عامّه) و (هدايت خاصه ) تقسيم نمود :

 

1. هدايت عامّه (هدايت تكويني عام)

هدايت عامّه عبارت است از: هدايت الهي و دلالت به سوي كمال وجودي خاصي كه، هر موجودي ذاتاً ميل و كشش دروني به سوي اين مقصود و اين كمال وجودي دارد. چنين هدايتي از طريق خلق قوا و تنظيم استعدادها و فراهم ساختن قابليّت‌ها و زمينه‌هايي كه هر موجودي را به سوي كمال ويژه‌اي كه لايق اوست روانه مي‌سازد، صورت مي‌گيرد. آنچه كه در زبان زيست‌شناسي، غريزه ناميده مي‌شود. همين قواي ويژه و طبيعت حيواني است كه حيوان را به سوي كمال او و سعادتي كه ملايم طبع اوست رهنمون مي‌سازد.

در پرتو چنين هدايتي است كه هر موجود جاندار و بي‌جان بر اساس مقتضيات وجودي و قوا و استعدادهاي دروني و تكويني به هدف و نتيجه‌اي كه بر خلقتش مترتب است مي‌رسد مانند حركت كرات آسماني، رشد و نمو درختان (از هسته تا ميوه) و در حيوانات مانند غريزه لانه‌سازي يا كندوسازي در زنبور عسل.5

در قرآن كريم در تعبير وحي به زنبور عسل اشاره به همين نوع از هدايت شده است:

(وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ ...)6

«و پروردگار تو به زنبور عسل «وحي» (الهام غريزي) نمود ...»

عام ‌بودن اين هدايت به اين معناست كه شامل همه موجودات، چه جاندار و چه بي‌جان مي‌شود. خداوند اين رهبري تكويني را از حقوقي قرار داده كه موجودات بر او دارند چنان‌كه مي‌فرمايد:

(إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى)7

«به يقين هدايت كردن برماست».

 

2. هدايت خاصه

از آنجا كه انسان در عرصه هستي و خلقت، جايگاه ويژه‌اي را به خود اختصاص داده هدايت ويژه‌اي را نيز به خود اختصاص مي‌دهد. اگرچه در شمول هدايت عامه شدن با ساير موجودات مشترك است.

آن غايتي كه هر موجودي از بدو حيات و هستي خويش متوجه آن است در انسان غايتي متعال‌تر و مأموريتي عظيم‌تر است، لذا هدايتي پيچيده‌تر و مناسب‌تر را مي‌طلبد به همين دليل انسان به خاطر جايگاه بلند و مأموريت الهي، هدايتي خاص را ويژه خود مي‌سازد كه اين هدايت خاصه، نخست از طريق خلق و تكوين قوا و استعدادها و توانايي‌هاي بالقوه‌اي است كه او را به نحو شگفت‌انگيزي به سوي غايت مطلوب روان مي‌سازد و از ديگرسو با هدايت تشريعي است، يعني انزال قوانين الهي كه انسان بايد تابع آن باشد.8

بنابراين بدين اعتبار مي‌توان راه هدايت خاصّه را در طريق هدايت تكويني (فطري) و هدايت تشريعي دانست كه اينك پيرامون هر كدام توضيحي را بيان مي‌دارم:

 

الف) هدايت تكويني (فطري)

خداي متعال در معرفي قرآن كريم به عنوان هدايت‌كننده مي‌فرمايد:

(ذَلِكَ الْكِتَابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ)9

«آن كتاب باعظمتي است كه شك در آن راه ندارد و ماية هدايت پرهيزگاران است.»

از اين آيه بدست مي‌آيد كه افراد متقي ميان دو نوع هدايت قرار دارند يكي هدايت اوليه‌اي كه آن را به سوي همين صفت تقوي سوق داد و ديگر هدايتي كه خداوند بعد از احراز مقام تقوي به آنان ارزاني مي‌دارد و از آن جايي كه هدايت دوم به وسيله قرآن است ناچار هدايت اول بايد پيش از قرآن و به وسيله امر ديگري باشد.10

اين «امر ديگر» آن گونه كه از تفاسير مختلف به دست مي‌آيد خلقتي خاص و قوا و استعدادهايي است كه انسان را در تشخيص خير و شر و حسن و قبح و عمل به آنها، مستعد مي‌سازد كه اين خلقت خاص «فطرت» ناميده مي‌شود خلقتي خاص كه جهان انسان را جهاني سرشار از طلب و ميل به كمالات نموده و همچون چراغي فروزان تاريكي‌هاي جهل و نقص را روشن مي‌كند و جوهر ملكوتي روح و جان آدمي را دردآشناي حق و راهي ديار دوست مي‌سازد و جهت حركت او را تعالي مي‌بخشد و انسان را كمال‌طلب و جستجوگر خوبي‌ها مي‌گرداند و ميل طبيعي كمال‌جويي و خيرپسندي را از يك سو و امكان تشخيص خير و حسن و تفاوت آن را با شر و قبح را از ديگر سو در او فراهم نموده و راه و رسم عمل به آنچه او را به سوي كمال دروني رهنمون مي‌سازد، به او مي‌آموزد.11

قرآن كريم در آيات بسياري به قوا و استعدادهاي دروني انسان كه راه خير و شر و حسن و قبح را به انسان مي‌دهد تصريح كرده است از جمله:

(وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا)12

«و قسم به جان آدمي و آن كس كه آن را (آفريد و) منظم ساخته سپس فجور و تقوا (شر و خيرش) را به او الهام كرده است.»

 

ب)هدايت تشريعي

خداي سبحان كه فطرت حق‌گرايي را در انسان به وديعت گذارده است، انبياء و رسل خويش را نيز مبعوث كرده و به سوي بشريت گسيل داشته است تا آنها را به اداي پيمان فطري خويش با پروردگار بخوانند و نعمت‌هاي نهفته در پرده جان آدمي را بدان‌ها يادآور شوند و دقايق عقل و انديشه آنان را از كنز اختفاء بيرون آورند. 13

از جمله آياتي كه بيانگر هدايت تشريعي مي‌باشد اين آيه است:

(إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا)14

«ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس.»

كلمه هدايت در اين آيه به معناي ارائه طريق است نه رساندن به مطلوب، و مطلوب از سبيل آن مسيري است كه آدمي را به غايت مطلوب برساند و غايت مطلوب همان حق است.

تعبير به «اما شاكراً و امّا كفورا» دو نكته دارد: اول اين كه مراد به سبيل سنت و طريقه‌اي است كه بر هر انساني واجب است كه در زندگي دنيايي‌اش آن را بپيمايد و با پيمودن آن به سعادت دنيا و آخرتش برسد اين سبيل او را به كرامت زلفي و قرب پروردگار سوق مي‌دهد كرامتي كه حاصلش دين حق است كه نزد پروردگار همان اسلام است.

نكته دوم اين كه سبيلي كه خداوند بدان هدايت مي‌كند سبيلي اختياري و شكر و كفري كه مترتب با هدايت نام برده است در جوّ اختيار انسان قرار گرفته هر فردي به هر يك از آن دو كلمه كه بخواهد مي‌تواند متصف شود و اكراه و اجباري نيست.15

بنابراين هدايت تشريعي به مقتضاي نياز فردي و اجتماعي انسان‌ها و توسط پيامبران و كتاب‌هاي آسماني بيان مي‌گردد و هدايتي است كه از راه قانون‌گذاري حاصل مي‌شود يعني راهنمايي از طريق وضع پاره‌اي قوانين و مقررات روشن است اين هدايت دربارة موجودي است كه:

اولاً: داراي اختيار باشد.

ثانياً: به تنهايي و با كمك گرفتن از نيروها و استعدادهاي خويش نتواند كمال شايسته خود را به دست آورد.16

ارسال رسل و انزال كتب از مصاديق اصلي و مهم هدايت تشريعي مي‌باشد اين هدايت عام و مطلق بوده و در ابتدا همة انسان‌ها از آن برخوردار مي‌گردند، ليكن چون در پذيرش آن مختارند، عده‌اي آن را پذيرفته و در مسير حق گام مي‌نهند و عده‌اي نيز، بر اثر عوامل مختلف، مانند هواي نفس و ... هدايت پيامبران را رد و به حالت انسان‌هاي كر و كوري درمي‌آيند كه ديگر توان حق‌يابي را نداشته و به گمراهي كشيده مي‌شوند.17

 

منشاء هدايت

بي‌شك هادي كل موجودات هستي خداوند است و اگر موجودات ديگر نقش هدايت را دارند از لطف و عنايتي است كه خداوند متعال به آنها كرده است. در آيات قرآن كريم گاهي هدايت به خداي سبحان نسبت داده شده و گاهي هم به غير خداوند؛ اسناد هدايت به خدا، اسناد آن به هادي اصيل و بالذات است امّا اسنادش به ديگران اسناد به شئون هدايتي آن هادي بالذات و اصيل است.

 از جمله آياتي كه هدايت را به خداوند نسبت داده و او را مبدأ و منشأ هدايت داشته‌اند آيه زير مي‌باشد:

(... وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا).18

«امّا (براي تو) همين بس كه پروردگارت هادي و يار تو باشد.»

برپاية اين آيه نه تنها هدايت به دست خداست بلكه هدايت او كافي و بس است و هيچ نيازي به هدايت ديگران نيست. چون لسان آيه حصر است و از اين گونه آيات فهميده مي‌شود كه خداوند در هدايت مردم، به غير خود نيازي ندارد و اگر هدايتي در جهان است، حقيقتاً هدايت خداي سبحان است، نه چيز ديگر. ذات اقدس الهي، وجودي نامتناهي است، پس هدايت او نيز بيكران است و جا براي هدايت غير او نمي‌ماند، مگر آيت هدايت و مظهر راهنمايي او باشد.19

 

عوامل هدايت

يكي از سنت‌هاي الهي هدايت بشريّت به سوي سعادت و كمال است به اين منظور خداوند براي راهنمايي بشر هدايتگراني را قرار داده تا مردم توسط آنان از نور هدايت الهي بهره‌مند و به سرمنزل مقصود راه يابند، اين هاديان الهي عبارتند از:

 

1. پيامبران:

از آن‌جا كه رابطه ميان خالق و مخلوق جزء از طريق واسطه‌اي كه شأنيّت اتصال و ارتباط با هر دو طرف را دارد ميسّر نيست و انسان عادي در مقامي نيست كه بتواند به طور مستقيم و بي‌واسطه از منبع لايزال فيض بهره‌مند شود، لذا انبياء به عنوان انواري كه واسطه ميان خالق و مخلوق قرار مي‌گيرند معرفي شده و خداوند بعد از ذات مقدّس خويش كه مبدأ همة آثار و امثال است، انبياء را به عنوان هدايت‌كنندگان بشر معرفي نموده و اقتداي به آنها را بر همگان واجب گردانيده است چنانكه در آيه زير فرموده است:20

(أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهِ ...).21

آنها كساني هستند كه خداوند هدايتشان كرده پس به هدايت آنان اقتدا كن ...».

در ميان پيامبران، پيامبر اسلام و خاتم النبيين حضرت محمد6 از جايگاه ويژه‌اي برخوردار مي‌باشند. رسول اكرم6 هم خود رهرو صراط مستقيم است و هم نشان‌دهندة آن به طوري كه خود راه را مي‌پيمايد و ديگران را نيز همراه خويش مي‌برد.22

(إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ).23

«كه تو قطعاً از رسولان (خدا) هستي، بر راهي راست (قرار دادي)».

 

2. كتاب‌هاي آسماني

از عوامل هدايت كتاب‌هاي آسماني و الهي هستند كه خداوند براي راهنمايي و سعادت بشر آنها را نازل كرده است:

(إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ ...).24

«ما تورات را نازل كرديم در حالي كه در آن هدايت و نور بود.»

(... وَآتَيْنَاهُ الإنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ ...).25

«... و انجيل را به او داديم كه در آن هدايت و نور بود...».

كتب آسماني، كتب هدايت انسان مي‌باشند و قرآن كريم كه آخرين كتاب و پيام الهي است، كامل‌ترين هدايت و عالي‌ترين دستور «سير إلي الله» است. خداي سبحان، قرآن كريم را در آيات فراواني، كتاب هدايت ناميده است:

(شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ ...).26

«... ماه رمضان ماهي است كه قرآن براي راهنمايي مردم و نشانه‌هاي هدايت و فرق ميان حق و باطل در آن نازل شده است ...».

(... وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ).27

«و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز و ماية هدايت و رحمت و بشارت براي مسلمانان است.»

در اين آيه قرآن كتاب جامعي معرفي شده است كه همه نيازهاي جامعه را بيان مي‌كند.28

 

3. ائمه:

ائمه معصومين: به اعتقاد ما، جاري مجراي هدايت قرآن و انبياء هستند. در حقيقت مقام امامت مقام تحقق بخشيدن به تمام برنامه‌هاي الهي است، به تعبير ديگر ايصال به مطلوب و هدايت تشريعي و تكويني است، امام از اين نظر درست به خورشيد مي‌ماند كه با اشعة خود موجودات زنده را پرورش مي‌دهد.29

(... إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ).30

«تو فقط بيم‌دهنده‌اي! و براي هر گروهي هدايت‌كننده‌اي است.»

بريد بن عجلي از حضرت باقر7 دربارة اين سخن خداوند شكوهمند «همانا تو بيم‌دهنده‌اي و براي هر قومي هدايتگري است» روايت كرده كه فرمودند: رسول خدا بيم‌دهنده است، و از ما براي هر دوره‌اي هدايتگري است كه به سوي آنچه پيامبر خدا آورده هدايت مي‌كند. و هدايتگران پس از او علي7 است و سپس جانشينان او يكي پس از ديگري.31

در اين آيه هدف اين بوده است كه دو قسم دعوت‌كننده به سوي حق را بيان كند: اول دعوت‌كننده‌اي كه كارش انذار است، ديگر دعوت‌كننده‌اي كه كارش هدايت است.

فرق ميان انذار و هدايت اين است كه انذار براي آن است كه گمراهان از بيراهه به راه آيند، و در متن صراط مستقيم جاي گيرند ولي هدايت براي اين است كه مردم را پس از آمدن به راه به پيش ببرد.32

 


موانع هدايت

هر حركتي را كه انسان آغاز مي‌كند، علاوه بر آماده بودن زمينه و استعداد نياز به نبود و فقدان موانع نيز دارد لذا گاه براي ادامه حركت، سدهايي پيش روست كه اين‌ها به عنوان موانع اصلي تلقي مي‌شوند. در مسير دستيابي به هدايت نيز انسان با موانعي روبروست كه اين موانع او را از دسترسي به هدايت‌ها محروم كرده و در ضلالت و گمراهي قرار مي‌دهند.اين موانع عباتند از:

 

1. شيطان

شيطان مظهر اضلال و مأمور الهي براي گمراه ساختن انسان‌هايي است كه به وسوسه‌هاي او پاسخ داده، ولايت او را مي‌پذيرند، آنگاه شيطان برنامه‌هاي خاص خود را دربارة هر كسي عملي مي‌كند.

قرآن كريم كار شيطان را تنها در وسوسه و نفوذ در شعور و آگاهي انسان مي‌داند نه چيز ديگر شيطان بشر را دعوت مي‌كند و فريب مي‌دهد.

(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ... مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ).33

«بگو پناه مي‌برم به پروردگار مردم ... از شر وسوسه‌گر پنهان‌كار* كه در درون سينة انسان‌ها وسوسه مي‌كند.»

 

2. دنيا

از ديگر عوامل ضلالت و گمراهي كه مانع از هدايت انسان مي‌شود. دلبستگي به دنيا مي‌باشد خداوند در قرآن آيات بسياري را در شناساندن دنيا و عاقبت دنياپرستان اختصاص داده است از جمله:

(... وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلا مَتَاعُ الْغُرُورِ).34

«... و زندگي دنيا، چيزي جز سرمايه فريب نيست.»

(الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا أُولَئِكَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ).35

«همان‌ها كه زندگي دنيا را بر آخرت ترجيح مي‌دهند (و مردم را) از راه خدا بازمي‌دارند و مي‌خواهند راه حق را منحرف سازند آنها در گمراهي دوري هستند.»

 

3. هواي نفس

يكي ديگر از موانع هدايت كه باعث سقوط انسان در، درّة نابودي مي‌شود هواي نفس است. گفته شده كه شيطان توسط دو وسيله مهم كه همان دنيا و هواي نفس مي‌باشد، بر سر راه انسان نشسته و او را گمراه مي‌كند.

كلمة «هوي» به معناي ميل نفس به سوي شهوت است، بدون اين كه آن شهوات را با عقل خود تعديل كرده باشد، و مراد از «معبودگرفتن هواي نفس» اطاعت و پيروي‌كردن آن است، بدون اين كه خدا را رعايت كند و خداي تعالي در كلام خود مكرر پيروي هوي را مذمت كرده است:36

(وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنَ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ).37

«چه كسي گمراه‌تر است از آن كسي كه از هواي نفس خويش پيروي كند و هدايت الهي نيافته است».

 

مسير هدايت

از آن‌جا كه هدايت به معناي دلالت و راهنمايي و نشان دادن راه است؛ بايد مسير و راهي كه هدايت از طريق آن صورت مي‌گيرد مشخص شود و دانسته شود كه هدايت‌كنندگان انسان‌ها را به چه چيزي هدايت مي‌كنند.

 

1. هدايت به سوي خداوند متعال

قطعاً يكي از اهداف مهم هدايت‌كنندگان دعوت و هدايت همة انسان‌ها به سوي خداوند است در سوره مباركه نازعات خداوند متعال حركت هدايتي موسي7 را به سوي فرعون چنين بيان مي‌كند:

(اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلَى أَنْ تَزَكَّى * وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى).38

«به سوي فرعون برو كه طغيان كرده است و به او بگو: آيا مي‌خواهي پاكيزه شوي و من تو را به سوي پروردگارت هدايت كنم تا از او بترسي (و گناه نكني)؟!.»

در اين آيه منظور از هدايت به سوي پروردگارش؛ معرفي خداي تعالي براي او و ارشاد او به معرفت خداست،‌كه ترس از خدا نتيجة اين معرفت و دست‌برداري از طغيان و تعدي از طور و حقيقت عبوديت نتيجة آن ترس است.39

 

2. هدايت به صراط مستقيم

آن‌گونه كه از بررسي آيات قرآن مجيد برمي‌آيد «صراط مستقيم» همان آئين خداپرستي و دين حق و پايبندبودن به دستورات خداست چنان كه در سورة انعام آمده است:

(قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ).40

«بگو خداوند مرا به صراط مستقيم هدايت كرده، به دين استوار، آئين ابراهيم كه هرگز به خدا شرك نورزيد».

در اين‌جا «دين ثابت و پابرجا و آيين توحيدي ابراهيم و نفي هرگونه شرك» به عنوان صراط مستقيم معرفي شده است و تفسيرهاي مختلفي كه مفسّران در اين زمينه نقل كرده‌اند همه در واقع به يك چيز برمي‌گردد:

بعضي آن را به معني اسلام، بعضي به معني قرآن، بعضي به پيامبر و امامان راستين، و بعضي آن را به آيين الله تفسير نموده‌اند. تمام اين معاني بازگشت به همان دين و آيين الهي در جنبه‌هاي اعتقادي و عملي مي‌كند.41

همچنين رواياتي كه در منابع اسلامي در اين زمينه وارد شده است و هركدام به زاويه‌اي از اين مسأله اشاره كرده همه به اين اصل باز مي‌گردد. از جمله:

از امام صادق7 در تفسير آيه «اهدنا الصراط المستقيم» نقل شده:

«الطَريقُ وَ مَعْرِفَةُ الامامِ ».42

«منظور راه و شناخت امام است.»

در حديث ديگري از آن حضرت آمده است:

«قال الصِّراطُ المُستَقيمُ أميرُالمُؤمنين عَلي7».43

«صراط مستقيم اميرالمؤمنين علي7 مي‌باشد.»

 


هدايت‌ يافتگان

از آيات قرآن مجيد استفاده مي‌شود كه از انوار هدايت الهي و هدايتگران همه افراد بهره نمي‌برند بلكه عده خاصي از آن بهره‌مند مي‌شوند ازجمله اين افراد مي‌توان مؤمنان، پرهيزكاران، اهل يقين، متمسكين به خداوند، محسنين و نيكوكاران، مجاهدان در راه خدا، صابران، توبه كنندگان و... را نام برد.

(... إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ).44

«... خداوند كساني را كه ايمان آوردند، به سوي صراط مستقيم هدايت مي‌كند.»

يكي از زمينه‌هاي هدايت ايمان است، قرآن در موارد متعددي به اين مطلب اشاره دارد. ايمان به معني تسليم است و مؤمن كسي است كه به حق تسليم باشد و آن قهراً توأم با عمل است و بدون آن مصداق ندارد.45

بديهي است كه هركس به حق و حقيقت يعني اسلام و قرآن مجيد كه حقانيّت آنها بر احدي از افراد منصف و دانشمند پوشيده نيست، ايمان بياورد، و مدارج اولية ايمان را طي و شروع كند، خداوند سبحان هر لحظه به هدايت اين گونه افراد مي‌افزايد و لحظه به لحظه آنها را به سوي صراط مستقيم هدايت و دلالت مي‌‌كند.46

(ذَلِكَ الْكِتَابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ)47

«آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مايه هدايت پرهيزكاران است».

حضرت علي7 دربارة متقين مي‌فرمايند:

«هُدِيَ مَنْ أشعَرَ التَّقوي قَلبَهُ».48

«هدايت شد آن كه تقوي را شعار دل خويش ساخت».

 

محرومين از هدايت

گروهي از انسان‌ها هستند كه از هدايت خداوند محروم مي‌باشند و خداوند آنان را مشمول هدايت خود نمي‌نمايد. از جمله اين افراد كافران، فاسقان، ظالمان، منافقان، دروغگويان، تكذيب‌كنندگان و اسراف‌كاران مي‌باشند.

(... وَأَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ).49

«... و خداوند افراد بي‌ايمان را هدايت نمي‌كند».

(... وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاسْمَعُوا وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ).50

«از (مخالفت) خدا بپرهيزيد، و گوش فرا دهيد! و خداوند، جمعيّت فاسقان را هدايت نمى‏كند»

(... إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ).51

«خداوند، جمعيّت ستمكار را هدايت نمى‏كند»

 

ثمرات هدايت

براي دنباله روي از هدايت آثار اثباتي و سلبي فرواني است كه در مواد گوناگون قرآن كريم از آنها سخن به ميان آورده است اين آثار عبارتند از: نفي خوف وحزن، نفي گمراهي و شقاوت، دستيابي به سلامت، آمرزش، ازدياد هدايت و تقوا، شرح صدر.

(... فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُداي فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون)52

«...هر گاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند».

در آيه فوق بيان شده است هر كس از پيامبران پيروى كند و به دنبال راهنمايى خداوند برود به او هول و هراسى از اهوال قيامت نمي‌رسد و غمگين و محزون از فوت ثواب نمي‌شود اگر چه ممكن است به سبب حوادث دنيا غمگين شود و معلوم است كه كسى از آلام و گرفتاري‌هاى دنيا مستثنى نيست.53

( فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقي)54

«ولى هر گاه هدايت من به سراغ شما آيد، هر كس از هدايت من پيروى كند، نه گمراه مى‏شود، و نه در رنج خواهد بود».

 

پاسخ به شبهه هدايت اجباري واضلال الهي

در بحث هدايت يكي از موضوعات مهم، آياتي است كه ظاهرا دلالت بر جبر هدايت و ضلالت مي‌كند. از جمله:

(...فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاء...)55

«...خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى سازد و هر كس را بخواهد هدايت مى‏كند... »

طرفداران جبر به اينگونه آيات استناد كرده‌اند، اين افراد، ضالين و گمراهان را كه معصيت و نافرماني خدا را انجام مي‌دهند بدون اختيار دانسته و افراد مهتدي و هدايت يافته را هم كه اطاعت مي‌كنند بلا اختيار فرض نموده و گفته‌اند انسان حتي در انجام تكاليف از خود اختياري ندارد و هدايت و ضلالت انسان‌ها به دست خداوند مي‌باشد.56

سر منشأ اين توهم اكتفا كردن به آيه‌اي و چشم پوشي از آيات ديگر است. دقيقترين تفسيرى كه با همه آيات هدايت و ضلالت سازگار است و همه آنها را به خوبى تفسير مى‏كند بى‏آنكه كمترين خلاف ظاهرى در آن باشد اين است كه:

هدايت تشريعى به معنى ارائه طريق جنبه عمومى و همگانى دارد و هيچ قيد و شرطى در آن نيست، چنانكه در آيه 3 سوره دهر آمده:

(إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً)

«ما راه را به انسان نشان داديم خواه شكرگزارى كند يا كفران»

اما هدايت تكوينى به معنى ايصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پيچ و خم‏هاى راه، حمايت از آنها تا رساندن به ساحل نجات كه موضوع بحث بسيارى ديگر از آيات قرآن است هرگز بى‏قيد و شرط نمى‏باشد، اين هدايت مخصوص گروهى است كه اوصاف آنها در قرآن بيان شده، از جمله اين اوصاف كه استحقاق هدايت مي‌آوردند: پيروى فرمان خدا، و جلب خشنودى او، توبه و انابه، جهاد، پيمودن مقدارى از راه هدايت، مي‌باشد. 57

(إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ) 58

«خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى‏سازد، و هر كس را كه بازگشت به سوى او كند هدايت مى‏نمايد»

(وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً) 59

«كسانى كه گامهاى نخستين هدايت را برداشته‏اند خداوند بر هدايتشان مى‏افزايد»

آنچه از اضلال به خداوند نسبت داده شده اضلال به عنوان مجازات است كه افراد طالب ضلالت را به آن مبتلا مي‌سازد.60

قرآن ضلالت را مخصوص كساني مي‌شمرد كه داراي اين اوصافند: كفر، فسق، اسراف، دروغ، كفران و ... .61

(إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ)62

«خداوند هدايت نمى‏كند كسى كه دروغگو و كفران كننده است»

(إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ)63

«خداوند هدايت نمى‏كند كسى كه اسرافكار و بسيار دروغگو است»

بنابراين هم هدايت و هم ضلالت نتيجه اعمال و كردار خود انسان و اختيار اوست.

 

نتايج

 

-منشأ هدايت خداوند است.

-پيامبران، كتب آسماني، و ائمه:از مظاهر هدايت خداوند مي‌باشند.

-مهمترين موانع هدايت شيطان، دنيا و هواي نفس مي‌باشد.

-يكي از اهداف مهم هدايت‌كنندگان دعوت و هدايت همة انسان‌ها به سوي خداوند است.

-مؤمنان و پرهيزكاران از هدايت‌يافتگان، كافران و فاسقان از هدايت‌نيافتگان مي‌باشند.

-هدايت شدگان خوف و حزني ندارند.

-هدايت نتيجه اعمال و كردار خود انسان است.

 

پي‌نوشت‌ها:

1. البستاني، بطرس، محيط المحيط قاموس مطول للغة العربيه، بيروت، مكتبه لبنان ناشرون، 1987م، ص933.

2. راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، محقق:صفوان عدنان داودي، بيروت، دارالشاميه، 1412ق، ص835.

3. جوادي آملي، عبدالله، هدايت در قرآن، محقق علي عباسيان،قم، اسراء، ص21.

4. طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن الكريم، قم، جامعه ي مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، 1417ق، ج1، ص34.

5. جباري، ابوالحسن، هدايت و تقليد در تشيّع، شيراز، نويد، 1379، ص54.

6. نحل/68.

7. ليل/12.

8. ر.ك: سيّار اطراش لنگردوي، منيژه، هدايت و ضلالت در قرآن، كلام و فلسفه، بي جا، مركز چاپ ونشر سازمان تبليغات اسلامي، 1371، ص40و41.

9. بقره/2.

10. طباطبايي، محمد حسين، همان، ج1، ص44.

11. سيّار اطراش لنگردوي، منيژه، ‌همان، ص42.

12. شمس/8-7.

13. ميرباقري، محسن، سيماي انسان مختار در قرآن، تهران، رايزن، 1378، ص131.

14. انسان/3.

15. طباطبايي، محمدحسين، همان، ج20، ص122.

16. جباري، ابوالحسن، همان، ص55-54.

17. مرادخاني تهراني، احمد، سنّت‌هاي اجتماعي الاهي در قرآن، قم، مركزجهاني علوم اسلامي، 1386، ص194.

18. فرقان/31.

19. جوادي آملي، عبدالله، همان، ص75.

20. سيار اطراش لنگرودي، منيژه، همان، ص112.

21. انعام/90.

22. عبدالله، جوادي آملي، همان، ص104.

23. يس/4-3.

24. مائده/44.

25. همان/46.

26. بقره/185.

27. نحل/89.

28. طبرسي، فضل بن حسن، تفسير جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران ومديريت حوزه علميه قم، 1377، ج2، ص304.

30. رعد/7.

31. عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه، تفسير نورالثقلين، محقق:هاشم رسولي محلاتي، قم، اسماعيليان، چاپ چهارم،1415ق، ج2، ص282؛ و صفار، محمد بن حسن بن فروخ، بصائر الدرجات في فضائل آل محمد:، قم،كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404، ص29 ؛و كليني رازي، محمدبن يعقوب، الكافي،تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1365، ج1، ص191.

32. ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر،تفسير نمونه، تهران دارالكتب الاسلاميه، 1374، ج10، ص133-130.

33. ناس/5-1.

34. آل‌عمران/185.

35. ابراهيم/3.

36. طباطبايي، همان، ج15، ص223.

37. قصص/50.

38. نازعات/19-17.

39. طباطبايي، محمدحسين، همان، ج20، ص187.

40. انعام/161.

41. مكارم شيرازي، ناصر،همان، ج1، ص49و50.

42. قمي، علي بن ابراهيم، تفسير قمي، محقق:طيب موسوي جزايري، قم، دارالكتاب، چاپ چهارم، 1367، ج1، ص28.

43. ابن بابويه قمي، محمدبن علي بن حسين، معاني الاخبار، قم، مؤسسه انتشارات اسلامي،1361، ص32.

44. حج/54.

45. قرشي، علي‌اكبر، قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ ششم، 1371، ج1، ص125

46. نجفي خميني، محمدجواد، تفسير آسان، تهران، اسلاميه، 1379، ج13، ص194.

47. بقره/2.

48. محمدي ري‌شهري، محمّد، ميزان الحكمه، مترجم: حميدرضا شيخي، قم، دار الحديث،1377، ج13،ص6634 ؛و تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، غررالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم،1366، ص275.

49. نحل/107.

50. مائده/108.

51. همان/51.

52. بقره/38.

53. طبرسي، فضل بن حسن،مجمع البيان في التفسير القرآن، محقق محمد جواد بلاغي، تهران، ناصر خسرو،چاپ سوم، 1372، ج1، ص203.

54. طه/123.

55. فاطر/8.

56.ر.ك:سبحاني، جعفر،مفاهيم القرآن(تفسير موضوعي للقرآن)، بيروت، دارالاضواء، 1412ق، ج6، ص422.

57. مكارم شيرازي، ناصر،همان، ج19، ص464و465.

58. رعد/27.

59. محمد/17.

60. طباطبايي، محمدحسين، همان، ج1، ص19.

61. مكارم شيرازي، ناصر،همان، ج19، ص465و466.

62. زمر/3.

63. غافر/28.

 

 

منابع و مآخذ:

1.       ابن بابويه قمي، محمدبن علي بن حسين؛ معاني الاخبار، قم، مؤسسه انتشارات اسلامي، 1361ش.

2.       البستاني، بطرس؛ محيط المحيط قاموس مطول للغة العربيه، بيروت، مكتبة لبنان ناشرون، 1987م.

3.       تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد؛ غررالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1366ش.

4.       جباري، ابوالحسن؛ هدايت و تقليد در تشيّع، شيراز، نويد، 1379ش.

5.       جوادي آملي، عبدالله؛ هدايت در قرآن، محقق علي عباسيان، قم، اسراء، بي تا.

6.       راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن، بيروت، دارالشامية، 1412ق.

7.       سبحاني، جعفر؛ مفاهيم القرآن (تفسير موضوعي للقرآن)، بيروت، دارالاضواء، 1412ق.

8.       سيّار اطراش لنگردوي، منيژه؛ هدايت و ضلالت در قرآن، كلام و فلسفه، بي جا، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1371ش.

9.       صفار، محمد بن حسن بن فروخ؛ بصائر الدرجات في فضائل آل محمد:، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404ق.

10.   طباطبايي، سيد محمدحسين؛ تفسير الميزان، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، 1417ق.

11.   طبرسي، فضل بن حسن؛ تفسير جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه قم، 1377ش.

12.   طبرسي، فضل بن حسن؛ مجمع البيان في التفسير القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

13.   عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه؛ تفسير نورالثقلين، قم، اسماعيليان، چاپ چهارم، 1415ق.

14.   قرشي، علي‌اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ ششم، 1371ش.

15.   قمي، علي بن ابراهيم؛ تفسير قمي، قم، دارالكتاب، چاپ چهارم، 1367ش.

16.   كليني رازي، محمدبن يعقوب؛ الكافي، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ چهارم، 1365ش.

17.   محمدي ري‌شهري، محمّد؛ ميزان الحكمه، مترجم: حميدرضا شيخي، قم، دار الحديث، 1377، ج13ش.

18.   مرادخاني تهراني، احمد؛ سنّت‌هاي اجتماعي الاهي در قرآن، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، 1386ش.

19.   مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران دارالكتب الاسلامية، 1374ش.

20.   ميرباقري، محسن؛ سيماي انسان مختار در قرآن، تهران، رايزن، 1378ش.

21.   نجفي خميني، محمدجواد؛ تفسير آسان، تهران، اسلامية، 1379ش.

 

 
امتیاز دهی
 
 



تعداد بازديد اين صفحه: 20902
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما