منو
تبليغات







 
مهدويت
امام زمان عج الله تعالي فرجّه الشّريف
شنبه 24 ارديبهشت 1390 شبهاتي پيرامون امام عصر(عجل الله تعالي فرجه)
منبع: راسخون (www.rasekhoon.net)




1-فلسفه غيبت چيست ؟

علت و سبب اساسي غيبت، براي مردم بيان نشده و بجز ائمه اطهار كسي از آن اطلاع ندارد.
عبدالله بن فضل هاشمي ميگويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: حضرت صاحب الامر ناچار غيبتي خواهد داشت، بطوريكه گمراهان در شك واقع مي شوند. عرض كردم: چرا؟ فرمود: ماذون نيستيم علتش را بيان كنيم. گفتم: حكمتش چيست؟ فرمود همان حكمتي كه در غيبت حجتهاي گذشته وجود داشت، در غيبت آن جناب نيز وجود دارد. اما حكمتش ظاهر نميشود مگر بعد از ظهور او، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتي و كشتن جوان و اصلاح ديوار بدست خضر(عليه السلام) براي موسي(عليه السلام) آشكار نشد جز هنگاميكه مي خواستند از هم جدا شوند. اي پسر فضل! موضوع غيبت سريست از هم جدا شوند. اي پسر فضل! موضوع غيبت سريست از اسرار خدا و غيبي است از غيوب الهي. چون خدا را حكيم ميدانيم بايد اعتراف كنيم كه: كارهايش از روي حكمت صادر ميشود گرچه تفصيلش باي ما مجهول باشد[1]. از حديث مذكور استفاده مي شود كه علت اصلي و اساسي غيبت بيان نشده است، يا براي اينكه اطلاع بر آن صلاح مردم نبوده يا اينكه استعداد فهمش را نداشته اند.
در احاديث سه حكمت براي غيبت بيان شده است:
فائده اول: امتحان و آزمايش، تا گروهيكه ايمان محكمي ندارند. باطنشان ظاهر شود و كسانيكه ايمان در اعماق دلشان ريشه كرده بواسطه انتظار فرج و صبر بر شدائد و ايمان بغيب ارزششان معلوم شود و بدرجاتي از ثواب نائل گردند.
موسي بن جعفر(عليه السلام) فرمود: هنگاميكه پنجمين فرزند امام هفتم غائب شد، مواظب دين خود باشد، مبادا كسي شما را از دين خارج كند. اي پسرك من! براي صاحب الامر ناچار غيبتي خواهد بود، بطوريكه گروهي از مومنين از عقيده برميگردند. خدا بوسيله غيبت، بندگانش را امتحان ميكند[2].
فائده دوم: آن حضرت از بيعت نمودن با ستمكاران محفوظ مي ماند. حسين بن فضال ميگويد: علي بن موسي الرضا(عليه السلام) فرمود: گويا شيعيانم را مي بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم (امام حسن عسكري) در جستجوي امام خود همه جا را مي¬گردند اما او را نمي يابند. عرض كردم: چرا يابن رسول الله؟ فرمود براي اينكه امامشان غائب مي شود؟ فرمود: براي اينكه وقتي با شمشير قيام نمود بيعت احدي در گردنش نباشد[3].
فائده سوم: امام عصر(سلام الله عليه) بوسيله غيبت از خطر قتل نجات مي يابد. زراره ميگويد: حضرت صادق(عليه السلام) فرمود:قائم بايد غائب شود. عرض كردم! چرا؟ فرمود: از كشته شدن مي ترسد، و با دست بشكم خود اشاره كرد[4].

2_ امام زمان (عليه السلام) اگر ظاهر بود چه محذوري داشت؟

سوال: اگر امام زمان در ميان بشر ظاهر بود، در يكي از شهرهاي جهان زندگي مي‌كرد و رهبري ديني مسلمين را بعهده داشت، و با همين روش به زندگي ادامه مي داد تا هنگاميكه اوضاع عالم مساعد مي شد، با شمشير قيام مي نمود و دستگاه كفر و ستم را بر ميچيد،‌اين فرض چه مانعي داشت؟
جواب: اين فرضيه‌ي خوبي است ولي بايد حساب كرد كه چه نتايج و عواقبي را در بر دارد. موضوع را بايد طبق جريان عادي، تشريح كرد:
چون پيغمبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السلام كرارا گوشزد مردم كرده بودند كه دستگاه ظلم و ستم، عاقبت بدست مهدي موعود، برچيده مي‌شود، كاخهاي بيدادگري را واژگون خواهد نمود، از اين جهت، وجود مقدس امام زمان همواره توجه دو دسته مردم واقع مي شد: يكي مظلومين و ستم ديدگان كه متاسفانه هميشه عده آنان زياد بوده و هست و آنان بقصد تظلم و اميد و حمايت و دفاع، دور وجود اما زمان اجتماع نموده تقاضاي نهضت و دفاع مي نمودند، و هميشه گروهي كثيري اطرافش را احاطه نموده انقلاب و غوغايي برپا بود.
دسته دوم زورگويان و ستمكاران خونخوارند كه بر ملت محروم تسلط يافته و در راه رسيدن بمنافع شخصي و حفظ مقام خويش از هيچ عمل زشتي پروا ندارند، حاضرند تمام ملت را فداي مقام خود كنند، اين گروه چون وجود مقدس امام را سد راه منافع و مقاصد شوم خود تشخيص مي دادند و رياست و فرمانروايي خويش را در خطر مي‌ديدند، ناچار بودند وجود مقدس آنجناب را از ميان بردارند و خودشان را از اين خاطر بزرگ برهانند و در اين تصميم اساسي كه حياتشان بدان بسته بود با هم متحد شده تا ريشه‌ي عدالت و دادخواهي را قطع نمي‌كردند هرگز از پاي نمي‌نشستند.
آيا از مرگ مي‌ترسد؟
سوال: امام زمان اگر در راه اصلاح جامعه و ترويج دين و دفاع از مظلومين كشته مي‌شد چه مانعي داشت؟ مگر خون او از خون پدران و جدش عزيزتر است؟ اصلا چرا بايد از مرگ بترسد؟
جواب: امام غائب نيز مانند پدرانش از كشته شدن در راه دين باكي نداشته و ندارد، ليكن در عين حال، كشته شدنش بصلاح جامعه و دين نيست. زيرا هر يك از پدرانش كه از دنيا رحلت مي‌نمود اما ديگري جانشيني مي‌شد، ولي امام زمان اگر كشته شود جانشيني ندارد و زمين از حجت خالي مي‌گردد. در صورتيكه مقدر شده است كه عاقبت، حق بر باطل غالب شود و بواسطه وجود مقدس امام دوزادهم، دنيا بكام حق پرستان گردد.
مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟
سوال: مگر خدا قدرت ندارد وجود امام زمان را از شر دشمنان نگهداري كند؟
جواب: با اينكه قدرت خدا محدود نيست ليكن كارها را بر طبق اسباب و از مجراي عادي عادي انجام مي‌دهد. بنا نيست براي حفظ وجود مقدس انبياء و ائمه و ترويج دين، از روش عمومي اسباب و علل دست بردارد . بر خلاف جريان عادي عمل كند والا دنيادار تكليف و اختيار و امتحان نخواهد شد.
ستمكاران تسليم مي‌شدند
سوال: اگر آن حضرت ظاهر بود، كفار و ستمكاران چون دسترسي بوي داشتند و ميتوانستند يخنان حقش را استماع نمايند، احتمال داشت درصد قتلش برنيايند بلكه بدستش ايمان بياورند و از رفتارشان دست بردارند.
جواب: هر كسي در مقابل حق تسليم نمي‌شود بلكه از آغاز عالم تا حال،‌ هميشه گروهي در يبن بشر وجود داشته‌اندكه دشمن حق و درستي بوده و براي پايمال كردن آن با تمام قوا كوشيده‌اند. مگر پيمبران و ائمه اطهار حق نمي‌گفتند؟ مگر سخنان حق و معجزاتشان در دسترس ستمكاران نبود؟ با وجود آن، در نابود كردن آنان و خاموش نمودن چراغ هدايت از هيچ عملي پروا نكردند. حضرت صاحب الامر نيز اگر از ترس ستمكاران غائب نشده بود به سرنوشت آنان گرفتار مي‌شد.
سكوت كند تا محفوظ بماند
دكتر: به نظر من، اگر آن حضرت بكلي از سياست كناره‌گيري مي‌كرد و با كفار و ستمكاران كاري نداشت و در مقابل اعمالشان سكوت اختيار مي‌نمود و به راهنمايي اخلاقي و ديني خود مي‌پرداخت، از شر دشمنان محفوظ مي‌ماند.
جواب: ستمكاران چون شنيده بودند كه: مهدي موعود دشمن آنان مي‌باشد و بدست وي كاخ‌هاي ستم در هم فرو مي‌ريزد، مسلماً بسكوت او اكتفا نكرده خطظر را از خودشان رفع مي‌نمودند. علاوه بر اين، مومنين وقتي مشاهده مي‌كردند، آن حضرت در مقابل تمام جنايات و ستم‌ها سكوت نموده آن هم نه يك سال و دو سال بلكه صدها سال، كم كم از اصلاح جهان و غلبه‌ي حق مايوس مي‌گشتند و در نويدهاي پيغمبر اكرم و قرآن شريف شك مي‌كردند. علاوه بر همه‌ي اينها، اصلا مظلومين اجازه‌ي سكوت به آن جناب نمي‌دادند.
پيمان عدم تعرض ببندد
سوال: مكن بود با ستمكاران وقت، پيمان عدم تعرض و معاهده ببندد كه در كارهايشان هيچگونه دخالتي ننمايد و چون با مانت و درستي معروف بود معاهداتش محترم و اطمينان بخش بود و با وي كاري نداشتند.
جواب: برنامه¬ي مهدي موعود، با سائر ائمه اطهار (عليهم السلام) تفاوت دارد. ائمه مامور بودند كه در ترويج و انذار و امر به معروف و نهي از منكر تا سرحد امكان كوشش نمايند ولي ماور بجنگ نبودند ليكن از اول بنا بود كه سيره و رفتار مهدي دادگستر برخلاف آنان باشد. بنا بود در مقابل باطل و ستم سكوت نكند و با جنگ و جهاد جور و ستم و بيديني را ريشه كن نمايد و ستمگر آن را از كاخ خودسري سرنگون سازد.
اصلا اينگونه رفتار از علائم و خصائص مهدي شمرده مي‌شد.
بهر امامي گفته مي‌شد: چرا در مقابل ستمكاران قيام نمي‌كني؟ جواب مي‌داد: اينكار بعهده مهدي ماست. به بعضي از امامان با شمشير اظهار مي‌شد: آيا تو مهدي هستي؟ جواب مي‌داد: مهدي با شمشير جنگ مي‌كند و در مقابل ستم ايستادگي مي‌نمايد ولي من چنين نيستم و توانايي آن را هم ندارم.
به بعضي اظهار مي‌شد: اميداريم تو قائم باشي. مي‌فرمود: من قائم هستم اما قائميكه زمين را از كفر و ستم پاك مي‌كند غير منست. از اوضاع آشفته‌ي جهان و ديكتاتوري ظالمين و محروميت مومنين شكايت مي‌شد، مي‌فرمودند: قيام مهدي مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمكارن انتقام گرفته خواهد شد. از كمي عدد مومنينو كثرت كفار و قدرت آنان سخن رانده مي‌شد، ائمه (عليهم السلام) شيعيان را دلداري داده مي‌فرمودند: حكومت آل محمد صلوات الله عليهم حتمي است و پيروزي و غلبه با حق پرستي خواهد شد، صبر كنيد و در انتظار فرج آل محمد باشيد و دعا كنيد. مومنين و شيعيان هم باين نويدها دلخوش بودند و هر گونه رنج و محروميتي را بر خود هموار مي كردند.
با اين همه انتظاراتي كه مومنين بلكه بشريت از مهدي موعود داشتند، آيا امكان داشت آن جناب، با ستمكاران عصر پيمان مودت و دوستي ببندد؟! و اگر چنين عملي را انجام مي‌داد، آيا ياس و نااميدي بر مومنين چيره نمي‌شد؟ و آن جناب را متهم نمي‌كردند كه: با ستمكاران سازش نموده قصد اصباح ندارد؟.
بنظر مي‌رسد اين عمل اصلا امكان نداشت و اگر انجام مي گرفت، آن جمعيت قليل مومنين هم در اثر ياس و بدبيني از اسلام و درستي خارج شده طريق كفر و ستم را پيش مي‌گرفتند.
علاوه بر اين، اگر با ستمكاران قرار داد دوستي و عدم تعرض امضا مي‌كرد، ناچار بود به عهد و پيمان خويش وفادار باد و در نتيجه هيچ وقت اقدام به جنگ نكند، زيرا اسلام عهد و پيمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است[5].
از اين جهت است كه در احاديث تصريح شده كه يكي از اسرار غيبت و مخفي شدن ولادت حضرت صاحب الامر (عليه السلام) اين است كه ناچرا نشود با ستمكاران بيعت كند تا هر وقت خواست هضت كند بيعت كسي در گردنش نباشد از باب نمونه :
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: ولاد ت صاحب الامر مخفي مي‌شود تا اينكه وقتي ظاهر گشت پيمان هيچ كس در گردنش نباشد. خدا كارش را در يك شب اصلاح مي‌كند[6] علاوه بر همه‌ي اينها، ستمكاران و زمامداران خود خواه، چون رياست و منافع خودشان را در خطر مي‌ديدند، باين پيمانها مطمئن نمي‌شدند و چاره‌ي نهايي رادر قتلش تشخيص مي‌دادند و زمين را بي رحمت و امام مي‌گردانيدند.

3_فائده امام غائب چيست؟

امام غائب چه فايده‌اي دارد؟
سوال: اما اگر پيشواي مردم است بايد ظاهر باشد. بروجرد اما ناپيدا چه فايده‌اي مترتب است؟ امامي كه صدها سال غائب بماند، نه دين را ترويج كند، نه امر جامعه را حل كند، نه پاسخ مخالفين را بدهد، نه امر به معروف و نهي از منكر كند، نه از مظلومين حمايت كند نه حدود و احكام الهي را جاري سازد، نه مسائل حلال و حرام مردم را روشن سازد، وجود چنين امامي چه سودي دارد؟!
جواب: مردم در زمان غيبت ، آن هم يواسطه‌ي اعمال خودشان از فوائدي كه شمرديد محرومند ليكن فوائد وجود اما محضر به اينها نيست بلكه فوائد ديگري نيز وجود دارد كه در زمان غيبت نيز مرتب است از جمله، دو فائده ذيل را مي‌توان شمرد:
اول: بر طبق سخنان گذشته و براهينيكه در كتب دانشمندان اقامه شده است و احاديثي كه در موضوع امامت وارد شده، وجود مقدس امام، غايت نوع و فرد كامل انسانيت و رابطه‌ي ميان عالم مادي و عالم ربوبي است. اگر امام روي زمين نباشد نوع انسان منقرض خواهد شد. اگر امام نباشد خدا بحد كامل شناخته و عبادت نمي‌شود. اگر امام نباشد رابطه‌ي بين عالم مادي و دستگاه آفرينش منقطع مي‌گردد. قلب مقدس امام بمنزله‌ي ترانسفورموتوريست كه برق كارخانه را به هزاران لامپ مي‌رساند. اشراقات وافاضات عوالم غيبي، اولا بر آينه پاك قلب امام و به وسيله او بر دلهاي ساير افراد نازل مي‌گردد. امام قلب عالم وجود و رهبر و او، مربي نوع انسان است، و معلوم است كه حضور و غيبت او، در ترتب اين آثار تفاوتي ندارد. آيا باز هم مي شود گفت: امام ناپيدا را چه نفعي است؟! گمان مي‌كنم: منشأ و ريشه‌ي اشكال نويسنده اين باشد كه بحاق معناي ولايت و امامت پي‌نبرده و امام را جز يك مسئله گو و جاري كننده‌ي حدود نمي‌داند، در صورتيكه مقام امامت و ولايت از اين مقامات ظاهري بسي شامختر است.
امام سجاد (عليه السلام) فرمود: ما پيشواي مسلمين و حجت بر اهل عالم وسادات مومنين و رهبر نيكان و صاحب اختيار مسلمين هستيم. ما امان اهل زمين هستيم چنانكه ستارگان امان اهل آسمانند. بواسطه‌ي ماست كه آسمان بر زمين فرود نمي‌آيدمگر وقتيكه خدا بخواهد. بواسطه‌ي ما باران رحمت حق نازل و بركات زمين خارج مي‌شود. اگر ما روي زمين نبوديم اهلش را فر مي‌برد، آنگاه فرمود: از روزيكه خدا آدم را آفريده تا حال هيچگاه زمين از حجتي خالي نبوده است ولي آن حجت، گاهي ظاهر و مشهور و گاهي غائب و مستور بوده است، تا قيامت نيز از حجت خالي نخواهد شد، اگر امام نباشد خدا پرستش نمي‌شود، سليمان مي‌گويد عرض كردم: مردم چگونه از وجود اما غائب منتفع مي‌شوند فرمود: همانطور كه از خورشيد پشت ابر انتفاع مي برند[7].
در اين حديث و چندين حديث ديگر، وجود مقدسصاحب الامر و انتفاع مرد از وي، تشبيه شده بخورشيد پشت ابر و انتفاع مردم از آن. وجه تشبيه از اين قرار است: در علوم طبيعي و فلكيات ثابت شده است كه: خورشيد مركز منظومه‌ي شمسي است، جاذبه‌اش حافظ زمين و آنرا از سقوط نگه مي‌دارد. زمين را بدور خود چرخانده شب و روز و فصول مختلف را ايجاد مي‌كند. حرارتش سبب حيات و زندگي حيوانات و گياهان و انسانيت، نورش روشني بخش زمين مي باشد. در ترتيب اين آثار بين اينكه ظاهر باشد يا پشت ابر، تفاوتي وجود ندارد. يعني جاذبه و نور و حرارتش در هر دو حال موجود است، گرچه كم و بيش دارد.

4-چرا غيبت به دو صورت صغري و كبري محقق شده؟

غيبت صغري و كبري

سوال: مراد از غيبت صغري و كبري چيست؟
جواب: امام دوزادهم دو مرتبه از ديده‌ي مردم مخفي شد. مرتبه اول از سال تولدش 255 يا 256 يا از سال شهادت پدرش – 260 – شروع شد و تا سال « 329 » امتداد يافت. در طول اين مدت گرچه از نظر عامه مردم غائب بود ليكن ارتباطات كاملا منقطع نبود بلكه نواب خدمتش رسيده و احتياجات مردم را مرتفع مي‌نمودند. غائب بودن در اين – 74 – يا – 69 – سال را غيبت صغري گويند.
غيبت دوم از سال « 329 » كه سال انقراض نيابت نواب بود، شروع شد و تا زمان ظهور امتداد دارد. اين را غيبت كبري گويند. پيغمبر اكرم و ائمه اطهار (عليهم السلام) قبلا از وقوع اين دو غيبت خبر داده بودند. ار باب نمونه:
اسحاق بن عمار مي‌گويد: از حضرت صادق شنيدم كه مي‌فرمود: قائم را دو غيبت خواهد بود يكي طولاني و ديگري كوتاه. در غيبت اول شيعيان خاص جايش را مي‌دانند ولي در دومي جز خواص دوستان ديني او، كسي از جايش اطلاع ندارد[8].
امام صادق (عليه السلام) فرمود: حضرت صاحب الامر دو غيبت دارد، يكي از آنها طولاني كه گروهي مي‌گويند: مرده است. گروهي مي‌گويند: كشته شدهاست. گروهي مي گويند: رفته است. فقط عده‌‌ي معدودي باقي مي‌مانند كه بوجود آنجناب عقيده دارند و ايمانشان ثابت و استوار است. در آن زمان كسي از جايگاه آن حضرت اطلاع ندارد مگر خدمتكار مخصوصش[9] و « 8» حديث ديگر.

غيبت صغري و ارتباط شيعيان

فهيمي: من شنيده‌ام كه: بعد از شروع غيبت صغري، بعضي از فريبكاران، از جهل مردم سوء استفاده نموده با ادعاي نيابت و بابيت اما غائب، مردم عوام و ساده لوح را فريب دادند و بدين وسيله، موقعيت و مقامي را كسب كرده‌اند و اموال مردم را بجيب زدند، لازم است جنابعالي توضيح بدهيد كه: نواب چه اشخاصي بوده‌اند و ارتباط و تماس مردم با امام زمان چگونه و بچه وسيله‌اي بوده است؟
جواب: در زمان غيبت صغري توده‌ي مردم از درك ملاقات حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) محروم بودند ليكن ارتباطلات كاملا منقطع نبود و بوسيله عده معدودي كه باب و نائب و وكيل ناميده مي‌شدند، با امام خود تماس گرفته حوائج خويش را رفع مي نمودند و مشكلات ديني خود را حل مي كردند. سهم اماميكه باموالشان تعلق مي گرفت بوسيله‌ي همان نواب فرستاده مي شد. گاهي از ناحيه‌ي مقدسه تقاضاي كمك مادي مي‌نمودند، گاهي براي سفر حج يا سفرهاي ديگر كسب اجازه مي كردند. گاهي براي شفاي مريض و طلب فرزند خواهش دعا مي‌كردند. گاهي هم ابتداء ار ناحيه مقدسه براي اشخاصي پول يا لباس يا كفن فرستاده مي‌شد. و مانند اين كارها. در تمام اين موارد، افراد معيني واسطه بودند، تقاضاها هم بوسيله نامه فرستاده مي‌شد. پاسخ آنان نيز كتباً از ناحيه‌ي مقدسه صادر مي‌شد كه آنها را اصطلاحاً توقيع مي‌گويند.
چرا از اول غيبت كامل واقع نشد؟
دكتر: غيبت صغري چه فائده‌اي داشت؟ اگر بنا بود اما زمان غائب شود چرا از همان زمان وفات امام حسن عسگري(عليه السلام) غيبت و انتطاع كامل شروع نشد؟.
جواب: غائب شدن اما و رهبر جمعيت، آنهم زماني طولاني امري است بس غريب و غير مأنوس و باور كردنش براي مردم دشوار است از اين جهت، پيغمبر و ائمه اطهار عليهم السلام تصميم گرفتند كه: كم كم مردم را با اين موضوع آشنا سازند و افكار را براي پذيرش آن آماده نمايند لذا گاه و بيگاه از غيبتش خبر داده گرفتاريهاي مردم آن عصر و انكار و سرزنش منكرين و ثواب ثبات قدم و انتظار فرج را گوشزد مي نمودند گاهي هم با رفتارشان عملا شبيه غيبت را فراهم مي‌ساختند. مسعودي: در اثبات الوصيه نوشته است: امام هادي (عليه السلام) با مردم كم معاشرت مي‌كرده جز با خواص اصحاب با كسي تماس نمي‌گرفت وقتي امام حسن عسگري بجايش نشست در اكثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن مي‌گفت تا شيعيان براي پذيرش غيبت اما دوازدهم مهيا و مانوس گردند[10]. اگر بعد از رحلت امام حسن عسگري (عليه السلام) غيبت كامل شروع مي‌شد شايد وجود مقدس امام زمان مورد غفلت واقع شده كم كم فراموش مي گشت، از اين جهت، ابتداء غيبت صغري شروع شد تا شيعيان در آن ايام، بوسيله نواب با امام خود تماس گرفته علائم و كراماتي را مشاهده نمايند و ايمانشان كامل گردد. امام هنگاميكه افكار مساعد گشت و آمادگي بيشتري پيدا شد غيبت كبري شروع گرديد.
آيا غيبت كبري حدي دارد؟
سوال: آيا براي غيبت كبري حدي تعيين شده است؟
جواب: حدي معين نشده ليكن احاديث دلالت مي‌كنند كه: مدتش بقدري طولاني مي‌شود كه گروهي بشك مي‌افتند. از باب نمونه: اميرالمومنين (عليه السلام) درباره‌ي حضرت قائم فرمود: غيبتش بقدري طولاني مي شود كه شخص جاهل مي¬گويد: خدا به اهل بيت پيغمبر احتياجي ندارد[11]. حضرت سجاد (عليه السلام) فرمود: يكي از خصائص نوح در قائم وقوع خواهد يافت و آن طولعمرش مي باشد[12].
سوال : مؤمنين چه تكاليفى در عصر غيبت نسبت به امام زمان‏عليه‏السلام دارند؟
جواب : در مورد حضرت مهدى (عليه السلام) وموقعيت او، شيعيان آن حضرت هر يك وظايف سنگينى بر عهده دارند، اينك به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:

1 - ايمان به حتمى بودن خروج مهدى (عليه السلام)

در روايات اهل سنّت مى‏خوانيم كه پيامبر (صلي الله عليه واله) فرمود: «من أنكر خروج المهدىّ فقد كفر بما أنزل على محمّد»؛ «هر كس منكر خروج مهدى شود به آنچه بر محمّد (صلي الله عليه واله) نازل شده كفر ورزيده است.»( فرائد السمطين، ج 2، ص 334، ح 585 و... )

2 - صبورى وتمسّك به دين حق در فتنه‏ها

امام صادق (عليه السلام) فرمود: «طوبى لمن تمسّك بأمرنا فى غيبة قآئمنا، فلم‏يزغ قلبه بعد الهداية...»؛ «خوشا به حال كسى كه در غيبت قائم ما متمسك به امر ما شده وقلب او بعد از هدايت منحرف نشود...».( كمال الدين، ص 358)

3 - تمسّك به ولايت امام غايب

امام باقر (عليه السلام) از رسول خدا (صلي الله عليه واله) نقل كرده كه فرمود: «طوبى لمن أدرك قائم أهل بيتى وهو يأتمّ به فى غيبته قبل قيامه و...»؛ «خوشا به حال كسى كه قائم اهل بيت مرا درك كند و در غيبت او قبل از قيامش به او اقتدا كند و...».( كمال‏الدين، ص 286 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 72، ح 14)

4 - طلب معرفت امام زمان (عليه السلام) از خداوند متعال

كلينى؛ به سند خود از ابوبصير نقل كرده كه امام باقر (عليه السلام) به من فرمود: «هل عرفت إمامك؟ قال: قلت: إى واللَّه، قبل أن أخرج من الكوفة. فقال: حسبك إذاً»؛ «آيا امامت را شناخته‏اى؟ عرض كردم: آرى به خدا سوگند قبل از آنكه از كوفه خارج شوم. فرمود: بس است تو را در اين هنگام.»( كافى، ج 1، ص 185، ح 12)

5 - تجديد بيعت وثبات بر اطاعت

در دعاى عهد از امام صادق (عليه السلام) مى‏خوانيم: «اللّهمّ إنّى أجدّد له فى صبيحة يومى هذا وما عِشت فى ايامى عهداً وعقداً وبيعة له فى عنقى لا أحول عنها ولا أزول أبداً، اللّهمّ اجعلنى من أنصاره وأعوانه والذّابّين عنه...»؛ «بار خدايا! همانا من براى او [حضرت مهدى (ع)] در اين روزم عهد وپيمان وبيعتى را در گردنم تجديد مى‏كنم، بيعتى كه از آن بازنگشته وهرگز آن را زايل نمى‏سازم. بار خدايا! مرا از ياران و كمك‏كاران ومدافعين از آن حضرت قرار بده...».( بحارالأنوار، ج 102، ص 111 ؛ مصباح الزائر، ص 235)در اين دعا سخن از تجديد عهد با امام خود در هر روز است.

6 - مقابله با شبهات واشكالات

امام صادق (عليه السلام) در حديثى فرمود: «آياكم والشّك والارتياب، انفوا عن نفوسكم الشكوك، وقد حذّرتم فاحذروا، ومن اللَّه أسئل توفيقكم وإرشادكم»؛ «...خود را از شك وترديد دور كنيد واز شك‏ها بپرهيزيد، شما بر حذر داده شديد پس حذر كنيد، ومن توفيق وارشاد شما را از خداوند خواستارم.»( بحارالأنوار، ج 51، ص 146، ح 17)

7 - كمك ويارى برادران مؤمن

امام صادق (عليه السلام) در حديثى جمله «وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ» در سوره «العصر» را بر مواسات وهم‏يارى برادران دينى منطبق ساخته‏اند.( كمال الدين، ص 656 ؛ بحارالأنوار، ج 24، ص 214، ح 1)
در تفسير امام عسكرى (عليه السلام) آمده است: «هركس متكفل يتيمى براى ما شود كه محنت استتار ما او را وامانده كرده واز علوم ما كه به دستش رسيده او را سرشار كند تا اينكه ارشاد شده وهدايت يابد، خداوند متعال در حقّ او مى‏فرمايد: «يا أيّها العبد الكريم المواسى! أنا أولى بالكرم منك، اجعلوا له يا ملآئكتى فى الجنان بعدد كلّ حرف علّمه ألف ألف قصر...»؛ «اى بنده كريم كه يارى كننده‏اى! من از او در اين كرم اولى‏ترم، اى ملائكه من براى او در بهشت به هر حرفى كه تعليم داده يك مليون قصر دهيد...».( تفسير منسوب به امام عسكرى (ع)، ص 342 ؛ بحارالأنوار، ج 2، ص 4، ح 5)

8 - فريب نخوردن از مدعيان دروغين مهدويت

امام صادق (عليه السلام) فرمود: «ولتعرفنّ اثنى عشر راية مشتبهة، لايدرى أىّ من أىّ»؛ «...وبه طور حتم دوازده پرچم ودعوت مشتبه بر پا خواهد شد كه از همديگر تشخيص داده نمى‏شود...».( كمال‏الدين، ص 347 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 281، ح 9)

9 - زياد دعا كردن براى تعجيل فرج

حضرت مهدى (عليه السلام) در توقيعى كه در جواب سؤال‏هاى اسحاق بن يعقوب فرستادند فرموده‏اند: «أكثروا الدعآء بتعجيل الفرج، فإنّ ذلك فرجكم»؛ «...زياد براى تعجيل فرج دعا كنيد؛ زيرا فرج شما در آن است.»( كمال الدين، ص 483 ؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 180، ح 10)

10 - اجتناب از جزع

كلينى؛ به سندش از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: «إنّما هلك الناس من استعجالهم لهذا الأمر، إنّ اللَّه لايعجل لعجلة العباد. أنّ لهذا الأمر غاية ينتهى إليها...»؛ «همانا مردم به جهت عجله كردن در اين امر هلاك شدند، خداوند به خاطر عجله بندگان عجله نخواهد كرد، زيرا براى اين امر نهايتى است...».( كافى، ج 1، ص 369، ح 7)

11 - وقت معين نكردن براى ظهور

امام صادق (عليه السلام) فرمود: «إنّا أهل بيت لانوقّت»؛ «...همانا ما اهل بيت وقت معين نمى‏كنيم...».( بحارالأنوار، ج 52، ص 119، ح 48)

12 - دوست داشتن حضرت (عليه السلام)

در روايات فراوانى به دوستى اهل بيت عصمت و طهارت: و از آن جمله حضرت مهدى (عليه السلام) سفارش شده است، و اين به نوبه خود مى‏تواند در جلب توجه مردم به حضرت (ع) و پيروى از دستورات او و ديگر امامان تأثير بسزايى داشته باشد.

پي نوشت ها:

[1]- بحار الانوار ج 52 ص 91
[2] -قال موسي بن جعفر عليه اسلام: اذا فقد الخامس من ولد السابع من الائمه فالله الله في اديانكم لايزيلنكم عنها احد، يا بني انه لابد لصاحب هذا الامر من غيبته حتي يرجع عن هذا الامر من كان يقول به، انما هي محنه من الله امتحن الله بها خلقه – بحار ج 52 ص 113
[3] - بحارالانوار ج 51 ص 152
[4] - زراره عن ابي عبدالله عليه السلام قال يازراره لابد للقائم من غيبه قلت: و لم؟ قال يخاف علي نفسه و او مي‌بيده الي بطنه – اثبات الهداه ج 6 ص 437.
[5] _ در سوره مائده آيه 1 مي گويد: ي ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود. و در سوره اسراء آيه 34 مي‌گويد: و اوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا. و در سوره مومنون آيه 8 مي گويد: و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون
[6] _ بحارالانوار ج 52 ص 96.
[7] _ عن جعفر الصادق عن ابيه عن جده علي بن الحسين عليه السلام قال: نحن ائمه المسلمين و حجج الله علي العالمين و سادات المومنين وقاده الغر المحجلين و موالي المسلمين و نحن امان لاهل الارض كما ان النجوم امان لاهل السماء و بنايمسك السماء ان تقع علي الارض الاباذنه و بناينزل الغيث و تنشر الرحمه و تخرج بركات الارض و لولا ما علي الارض منالساخت باهلها.
ثم قال: ولم تخل منذ خلق الله آدم من حجه الله فيها، اما ظاهر مشهور او غائب مستور، ولاتخلو الارض الي ان تقوم الساعه من حجه ولو لاذلك لم يعبدالله.
قال سليمان: فقلت لجعفر الصادق عليه السلام كيف ينتفع الناس بالحجه الغائب المستور؟ قال: كما ينتفعون بالشمس اذاستر هاسحاب. ينا بيع الموده ج 2 ص 217.
[8] _ اسحاق بن عمار قال: سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول: للقائم غيبتان؛ احديهما طويله و الاخري قصيره، فالاولي يعلم بمكانه فيها خاصه من شيعته، و اما الاخري فلا يعلم بمكانه فيها الاخلاصه مواليه في‌دينه – اثبات الهداه ج 7 ص 69. و بحارلانوار ج 52 ص 155.
[9] _ بحارالانوار ج 52 ص 153
[10] _ اثبات الوصيه ص 206.
[11] _ اثبات الهداه ج 6 ص 393.
[12] _ قال علي بن الحسين عليه السلام في القائم سنه من نوح و هو طول العمر – بحار ج 51 ص 217 - .

 
امتیاز دهی
 
 

نسخه قابل چاپ


تعداد بازديد اين صفحه: 2096
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما