نام کتاب: یادداشتهای خرمشهر (یادداشتها و نامههای شهید بهروز مرادی)
به کوشش: دفتر ادبیات و هنر مقاومت
انتشارات: حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی
خدا غریق رحمت کند این شهید عزیز را که در سالهای منتهی به 64 یعنی در بحبوحهی شور و هیجان دفاع مقدس و بسیج سراسری ملت در این راه، دردمندانه، نقاط منفی را به نظر آورده و از آن نالیده و دم از غربت رهروان راه جهاد زده است! بعضی امروز گمان میکنند که راه خدا غریب است، یعنی حقیقت روشن اصلی را که همان حرکت عمومی در راه خیر و صلاح است در برابر واقعیت زشت کجرویهای گاهگاهی و جابه جایی کم رنگ میبینند. اما این گمان همیشه بوده حتی در سال 64 و پیش از آن .. و البته چنین نگرشی در جمهوری اسلامی ایران همیشه نادرست بوده و انشاءالله همیشه نادرست خواهد بود.
9/11/70
***********************************************************************************
نام کتاب: منظومهی انصار
نویسنده: فتحالله نادعلی
انتشارات: حوزهی هنری سازمان تبیغات اسلامی
- ص 107 برداشت نویسنده و تحلیل وی از ناکامیهای اواخر جنگ.
امتیاز این نوشته بر دیگر نوشتههائی که تا حال خواندهام (در مقولهی خاطرات جنگ) این است که فصل آخر یعنی قبول قطعنامه و سپس حملهی دوبارهی عراق را هم دارد. البته این قلم و این گزارش کی میتواند آن فضای غمآلود و مصیبت بار و سپس آن محشر عظیم حضور نیروهای مردمی در جبهه را، تصویر کند؟! بجز این امتیاز مجموعاً این نوشته را فاقد جاذبه و زبان مناسب برای گزارش دفاع مقدس و آن صحنههای افسانهوش، یافتم. بیشتر به یادداشتهائی که انسان برای به یاد ماندن حوادث مینویسد تا بعد آنها را منسجم و ترکیب کند، شبیه است.
ضمناً قضایای خارج از محیط مخصوص خود را هم درست در دست نداشته است. با اینحال مجموعاً و بالخصوص بخاطر ذکر تاریخ ریز حوادث، منبعی ذیقیمت است. خداوند نویسندهاش را حفظ فرماید و این زحمت را از او قبول کند. انشاءالله.
13 شعبان 1412
***********************************************************************************
نام کتاب: سفر به قبله
نویسنده: هدایتالله بهبودی
انتشارات: حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی
- این کتاب مرا باز در شور و حال حسرت آلود زیارت خانهی خدا و حرم رسولالله (ص) فرو برد. شور و حال و اشتیاقی که دیگر امیدی هم با آن نیست. تا به یاد دارم ـ از سالهای دور جوانی ـ هرگز دل خود را از آتش این اشتیاق، رها نیافتهام. اما حتی در دوران سیاه اختناق که هر روحانی بامعرفت و بیمعرفتی، با رغبت و یا حتی از سر سیری، آسان میتوانست در خط حج قرار بگیرد .. و من نمیتوانستم! یا بهتر بگویم: هیچ حملهدار و رئیس کاروانی از ترس ساواک شاه، نمیتوانست و جرأت نمیکرد نام مرا در فهرست حاجیهای خود ـ چه رسد به عنوان روحانی کاروان ـ بگذارد. بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت کعبه و بوسه زدن بر جای پای پیامبر(ص) در مکه و مدینه، خالی نمانده بود .. و این امید، اگرچه با حج ده روزهی سال 58 که به فضل شهید محلاتی قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن شوق سوزندهتر و مشتعلتر شد .. در سالهای ریاست جمهوری چشم امید به پس از آن دوران دوخته بودم .. اما امروز ..؟ شور و اشتیاقی بیسکون و امیدی تقریباً فرو مرده ..
تنها تسلا به خواندن اینگونه سفرنامهها یا شنیدن آنها است که خود بازافزایندهی شوق نیز هست.
این کتاب، شیرین، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زیارت قبول؛ عزیز نویسنده! زیارت قبول ..
10/12/70
***********************************************************************************
نام کتاب: دشت شقایقها
نویسنده: محمد رضا بایرامی
انتشارات: حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی
- ارتش با حجم عظیم و تلاش متنوعاش، سهم بزرگی در تشکیل دفاع مقدس هشت ساله داشته است. خاطرات دیگری که خواندهام همه تصویر وضع و حال سپاه و بسیج بوده است و اینک نوشتهئی در شرح حال واحدهای ارتشی ..
سبک هنرمندانه و قلم زیبای این نویسنده، کمکی درخور تحسین کرده است به آب و رنگ بخشیدن به حوادث و وقایع خطوط ارتشی ..
البته فاصله میان این و آنچه از بسیج میدانیم و خواندهایم، بسی ژرف است. در اینجا وضع یگانهای ارتشی را میشود بخوبی دید.
کتاب را یکنفسه در روز جمعه 7/1/71 خواندم.
***********************************************************************************
نام کتاب: سفر به شهر زیتون
به کوشش: جواد جزینی
انتشارات: حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی
- از این کتاب، حتی بخش اولش را هم نتوانستم تمام کنم. تا ماجرای کمیل و قصهی غم سنگین آن دل کوچک را خواندم و دیگر تحملم تمام شد ..
در گزارشهای جبهه، وضع به گونهئی دیگر است، چه بسیار دقائقی که در برابر آن تصویرهای خونین، چهره به اشک آغشته شده است .. اما غم در ماجراهای شهادت، سوز و گدازی شیرین با خود دارد.
درست چون غم در ماجراهای عشق .. در آن احساس خسران نیست، هرچه هست، شیرینی و سرخوشی است .. و حقیقتاً چیزی غریب است .. با مرگ و فنا و ویرانی، هیچ نسبتی ندارد .. تبارک الله، ما ابدع سبیله و اصلی التسریع الیه ..
***********************************************************************************
نام کتاب: فرمانده من
نوشته: مخدومی، کاوری، امیریان، خاوری نژاد، گلچین، جمشیدیان و پاسیار
انتشارات: حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی
السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه، السلام علیکم یا اصفیاء الله و خیرته.
السلام علیکم یا انصاردین الله و اعوان ولیه .. ای آیت های خدا، ای معجزههای ایمان، این نشانههای تعالی جاودانهی انسان .. ای گلهای محمدی که فساد و آلودگی جهان امروز نتوانست از شکوفائی بازداردتان، برقی شدید و دنیای تاریک را روشن کردید، حجتی شدید بر آن کوته نظران که بالندگی انسان الهی را در عصر تسلط مادیت ناممکن میدانستند. خاطرهی مسلمانان صدر اسلام را زنده کردید و صدق و اراده و فناء فی الله را حتی بیش از آنان به نمایش گذاشتید .. آنان به نفس پیامبر و نزول پیاپی آیات قرآن دل را و جان را تازه می کردند اما شما چه؟!! حقا خلوص و تقوا را مجسم کردید و برای آن امام بحق که مظهر خلوص و تقوا بود سربازانی شایسته شدید ..
سلام الله علیه و علیکم و هنیائا لکم رحمة ربکم .. کتبه بیمینه الوازرة اسیر امانیه و ذلیل نفسه علی الحسین غفرالله له و رحمه و حشره مع اولیائه والحقه بهذه الزمرة الطیبة. آمین
این کتاب در 13 رجب 1412 با چشمی لبریز اشک شوق و حسرت زیاد شد.
***********************************************************************************
نام کتاب: پا به پای باران
نوشته: مرتضی سرهنگی و هدایت الله بهبودی
انتشارات: حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی
- این دو نوشته، گویا، پرسوز، دردمندانه و هنرمندانه است. دست این عزیزان درد نکند که درد دل غریبانهی یک شهر، بلکه یک ملت را چنین پرمهر و دلسوز، روایت می کنند - تاریخ ما بعدها نه فقط خرمشهر و جوانها و پدر و مادرهای مقاوم آن را، که این دلها و وجدانهای بیدار و حقجو و حقگو را نیز، ستایش خواهد کرد که نگذاشتند قصهی جهادی به آن عظمت در لا بلای یاوه گوئیها و هرزه درائیهای زمانه گم شود.
درود بر بهبودی ها و سرهنگیها ..
سوم رمضان 1412
18 اسفند 70