الجمعة, شوال 10, 1445  
 
اخبار
1
نائينى از نگاه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء. مرحوم آيت اللّه بزرگ ميرزاى نائينى كه مشهورترين مرجع تقليد و ظاهرترين عالم زمان خود بود, به عنوان شيخ العلما و بزرگ ترين مجتهد وقت, مقام رياست عامه را از هرجهت احراز كرد و فضلا و مدرسان حوزه دور ايشان گرد آمدند و از فضل و دانش وى استفاده مى كردند. نائينى از نگاه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء.
 

عالِمى از عالَم ملكوت

شيخ محمد حسين كاشف الغطا

نامه اى از اداره روزنامه كرخ, به تاريخ اول جمادى الثانى 1355هـ.ق. برابر با 19 اوت 1936 ميلادى, به حضرت حجة الاسلام والمسلمين كاشف الغطاء رسيده كه در آن, از معظم له تقاضا شده بود مطالبى درباره زندگانى مرحوم آيت الله العظمى نائينى, براى روزنامه ياد شده ارسال بدارد, تا در شماره ويژه, به ياد بود آن بزرگوار منتشر گردد.

هنگامى كه از وجود اين نامه آگاه شدم, از ترس آن كه گرفتاريهاى روزمره ايشان مانع از تحقيق اين موضوع گردد, فرصت را غنيمت شمرده چند دقيقه مزاحم اوقاتشان شدم. از ايشان خواهش كردم: آنچه از زندگانى آن مرحوم, قدس سره, در نظر دارند بيان كنند. در پاسخ فرمود:

آن نفسى را كه در پرواز به سوى ملكوت اعلى نزديك تر بود, تا به گرايش به عالم مُلك, زياده از چهل و پنج سال است كه شناخته ام.

آن بزرگوار, كه پيوندش به افق عالم ارواح مجرده, بيش از پيوندش به عالم ارواح مادّى بود, از سال هزار و سيصد و ده هجرى قمرى شناختم.

نخستين ديدار من با ايشان, در سامرا در زمان حيات مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى, رحمة اللّه عليه, بوده است و در آن روز, محضر آن مرحوم پر از بزرگان روحانيان و مجتهدان بود كه در محضر استاد بزرگ شيرازى, به فراگيرى دانش مشغول بودند. على رغم جوانى, با بُزرگان و علما معاشرت داشتم, تا از گفت وگو و همنشينى با بزرگان, درسهايى از اخلاق و فضائل فرا گيرم.

در آن روزگار بود كه ميرزاى نائينى را, كه در حدود چهل سال1 از عمر مباركش مى گذشت, شناختم. با وجود آن كه سن كمى داشت, مورد نظر همگان و مركز مشورت بود. ايشان بر ديگر شخصيتها و بزرگان علمى امتيازاتى داشت, نه در يك جهت, بلكه در جهتهاى گوناگون:

ييكى از آن جهتها, قيافه ايشان بود كه از آن شخصيّت و بزرگى نمايان بود.

ديگر روش لباس پوشيدن ايشان بود كه پاكيزه ترين و لطيف ترين لباسها را مى پوشيد

ونيز ساير جهتهاى زندگانى, از خورد و خوراك ومسكن و….

ايشان, خويها و اخلاقيات خود را بدون اِبا اظهار مى داشت; چرا كه بزرگ زاده بود و از معنونين ديار خود به شمار مى رفت.

ميرزاى نائينى(ره) در نزد مراجع بزرگ, مورد اعتماد و مشورت بود. در امور مهم, كه اهل حل و عقد در آن جمع مى شدند, نظر ايشان مورد احترام بود.

از آن جا كه سياست آن روز ايران, دائر مدار روحانيت بود, فتواى مرحوم ميرزاى شيرازى, در مهم ترين مسائل, مورد پيروى مردم واقع مى شد, چنانكه جريان تحريم تنباكو2, يكى از شواهد اوضاع آن روز است.

ميرزاى نائينى را من در آن روزگار, با اخلاق فاضله و همّت والا شناختم و چند روزى در تماس با ايشان بودم, تا اين كه با بازگشت به نجف اشرف, از ايشان جدا شدم. پس از هفت سال, ميرزاى شيرازى به ديار بقا شتافت و مسلمانان را به مصيبت بزرگى دچار كرد

پس از ارتحال آن عالم ربّانى, حوزه علميّه سامرا, از رونق افتاد و طلاب و فضلا, متفرق شدند و بيش تر استادان و عالمان آن حوزه, به نجف, كربلا, كاظميه, ايران, هند و ديگر شهرها و كشورهاى اسلامى مهاجرت كردند.

ميرزاى نائينى, در آن روزگار, كه حدود سال 1314 هجرى قمرى بود, به نجف اشرف مهاجرت كرد و در آن جا رحل اقامت افكند. همه روزه با مرحوم اخوى, اقا شيخ احمد,3 يراى درس نزد ايشان حاضر مى شديم و اين برنامه ادامه داشت, تا موضوع انقلاب [مشروطيت] در ايران رُخ داد. حوزه علميه نجف اشرف به دو قسمت تقسيم شد. گروهى از علماء و روحانيان تصميم بر اين گرفتند كه روحانيت در اين سياست مداخله نكند و تصميمى نگيرد, چون به نظر اينان نتيجه انقلاب معلوم نبود, آيا به سود اسلام و روحانيت خواهد بود, يا به زيان دين; از اين روى مناسب نديدند علماء و روحانيان در كارى كه نتيجه اش روشن نيست, مداخله كنند كه در اثر آن ادامه خونريزى و از بين رفتن اموال باشد و در نتيجه, خداى نخواسته, دست بيگانگان به ايران باز گردد

. گروه دوّم, دخالت روحانيان و حجج اسلام و علماى اعلام را ضرورى مى دانستند و شركت آنان را جهت اصلاح امور و اخذ تصميم و ايجاد نظم و انتظام در مملكت, برابر معيارى شرعى, واجب مى شمردند; از اين روى فرصت را مغتنم شمردند و در اين امر دخالت كردند.

اين جانب, موافق با گروه نخست بودم و مرحوم ميرزاى نائينى از معتقدان به مشى گروه دوم, از اين روى, تنبيه الأمّه و تنزيه الملّه را در سال 1327 هجرى قمرى, مرقوم فرمود كه به چاپ رسيد.

انتشار اين كتاب, بين روحانيّت سروصدايى به راه انداخت و بين من و ايشان در اين موضوع اختلاف نظر پديد آمد.

پس از گذشت چند سالى, جنگ اول جهانى آغاز گرديد كه در آن خرابى و ويرانيهاى فراوانى به بار آمد. قطع راهها و ساير خرابيها تا سال 1340 هجرى ادامه داشت. در طول اين مدّت, مرحوم آيت اللّه نائينى, رضوان الله عليه, از مردم به دور بود و تنها به تدريس و عبادت اشتغال داشت, تا آن زمان كه آيات عظام: آقاى آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و آقا سيد محمد كاظم يزدى وفات يافتند و مرجعيّت به آيت اللّه آقا ميرزا محمد تقى شيرازى, دركربلاى معلّى رسيد4 و پس از دو سال كه آيت اللّه شيرازى دار فانى را وداع گفت, مرحوم آيت اللّه بزرگ ميرزاى نائينى كه مشهورترين مرجع تقليد و ظاهرترين عالم زمان خود بود, به عنوان شيخ العلما و بزرگ ترين مجتهد وقت, مقام رياست عامه را از هرجهت احراز كرد و فضلا و مدرسان حوزه دور ايشان گرد آمدند و از فضل و دانش وى استفاده مى كردند. در اين روزگار بود كه دوستى بين ما بازگشت و از ايشان همان علاقه و صميميت گذشته ظاهر شد.

پى نوشتها:

1. با توجه به تاريخ ولادت حضرت آيت اللّه نائينى كه 1272هـ.ق. بوده وتاريخ اين ديدار كه 1305 بوده, بايد ذكر مى شد: سى سال.

2. انگليسيان, با ناصرالدين شاه, پادشاه وقت ايران, قرارداد مى بندند و اين قرارداد, به زيان ايران تمام مى شود, زيان مادى و معنوى, يعنى تسلط انگلستان بر ايران. شاه اين قرارداد را امضا مى كند; يعنى بندگى و اسارت خود و ايران را در برابر انگلستان مى پذيرد. موضوع اين قرارداد ننگين, به مرحوم آيت اللّه شيرازى بزرگ گزارش مى شود. ايشان مقتضى مى بيند كه تنباكو كشيدن را حرام اعلام كند; از اين روى, فتواى تاريخى خود را: (كشيدن تنباكو, محاربه با امام زمان است) صادر مى فرمايد.

3. آيت اللّه شيخ احمد كاشف الغطا, از مراجع تقليد شيعه در عراق بود و از شاگردان آيت اللّه نائينى. وى در سال 1345هـ.ق. دار فانى را وداع گفت.

4. در زمانى كه آيت اللّه ميرزا محمد تقى شيرازى, زعامت شيعه را به عهده داشت و در كربلا مى زيست, انگليسيها براى اشغال عراق, كه در فرمان عثمانيها بود, وارد عراق مى شوند. مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى حكم جهاد عليه قواى اشغالگر انگليس را مى دهد.

روحانيان بزرگ, از جمله: آيت اللّه سيد ابوالقاسم كاشانى, پدربزرگوارشان, آيت اللّه آقا سيد حيدر آل حيدر و… در اين جنگ شركت مى جويند. برخى از روحانيان, غرق مى شوند.

بالآخره در اين جنگ, قواى انگليس پيروز مى شوند وعراق را به زير سلطه خود در مى آورند. پس از مدتى ملك فيصل را از حجاز به عراق مى آورند و حاكم عراق قرارش مى دهند.

ملك فيصل, انتخاب مجلس نيابى را شروع مى كند. آيت اللّه خالصى, فتوا به تحريم انتخابات مى دهد و مرحوم ميرزاى نائينى و ديگر روحانيان بزرگ, آن را امضا مى كنند و اين حركت, سبب تبعيد علماى دين, از نجف وكربلا, به ايران مى شود.

 
امتیاز دهی
 
 

 
Guest (PortalGuest)

دبيرخانه كنفرانس‌هاي بين‌المللي
Powered By : Sigma ITID