1
معرفت شناسي ديني از مهمترين مسائلي كه مي‌توان در اين نوع معرفت‌شناسي مطرح كرد، مسألة «‌معرفت لازم و كافي در دين» است. در اين نوشتار، از دو منظر دربارة مسألة مزبور بحث مي‌شود. معرفت شناسي ديني، يكي از انواع معرفت شناسي‌هاي مقيّد است كه به ارزيابي معرفت در حوزة دين مي‌پردازد.

از مهمترين مسائلي كه مي‌توان در اين نوع معرفت‌شناسي مطرح كرد، مسألة «‌معرفت لازم و كافي در دين» است. در اين نوشتار، از دو منظر دربارة مسألة مزبور بحث مي‌شود. در بخش اوّل، نگاه نويسنده به طور عمده نگاهي برون ديني است، ولي در بخش دوّم بحث را از منظري درون ديني دنبال مي‌نمايد.
 

در بخش اوّل، سه پرسش اساسي مطرح مي‌شود: اولاً، در دين(اسلام)، دربارة آموزه‌هاي آن ـ اعم از آموزه‌هاي اعتقادي، اخلاقي، حقوقي، عملي و مانند آنها ـ ثبوتاً به چه نوع معرفتي مي‌توان دست يافت؟ آيا دست‌يابي به معرفت يقيني بالمعني الأخص در دين يا بخش‌هايي از آن ممكن است؟ ثانياً، در صورت امكان دست‌يابي به چنين معرفتي در دين، آيا تحصيل وكسب آن لازم است يا اينكه تنها مظّنه يا علم متعارف يا مطلق جزم كفايت مي‌كند؟ ثالثاً، در صورت كفايت علم متعارف يا جزم، معيار صدق اين‌گونه معرفت‌ها چيست؟
مؤلف پيش از پرداختن به جواب سؤالات فوق، تعريف واژه‌هاي «دين» و «معرفت» و شرح كاربردهاي معرفت و ديگر مقدماتي كه به نحوي در فهم يا حلّ مسأله دخالت دارند، نظير پيشين يا پسين بودن گزاره‌هاي ديني، را مورد تحليل و بررسي قرار مي‌دهد و در پاسخ به پرسش اوّل، بدين نتيجه مي‌رسد كه دست‌يابي به يقين بالمعني الأخص در بخش‌هايي از دين ممكن است. در پاسخ به پرسش دوّم خاطر نشان مي‌كند كه به رغم امكان دست‌يابي به معرفت يقيني، تحصيل آن لازم نيست، بلكه علم متعارف يا جزم كفايت مي‌كند.
در اين اثر افزون بر ادلّه‌اي كه به آنها استناد شده است، تلاش گريده تا نگرش متفكران مسلمان در اين مسأله ـ يعني اينكه معرفت لازم و كافي در دين چيست ـ پي‌گيري شود. نتيجة اين كاوش اين است كه متفكران مسلمان به طور جداگانه‌ به اين مسأله نپرداخته‌اند. تنها شهيد قاضي طباطبايي، ميرزاي قمي و آيت‌الله مظاهري به روشني اين بحث را مطرح كرده‌اند و از ميان آنان، مرحوم قاضي دست‌يابي به يقين بالمعني الأخص را در اصول اعتقادي لازم دانسته است كه البته ديدگاه و ادلّة وي مورد نقد و بررسي قرار مي‌گيرد.
سرانجام به دشوارترين مسأله، يعني پرسش سوّم، پرداخته شده و چند معيار براي ارزيابي معرفت‌هاي اطميناني يا جزمي بر شمرده و هريك از راه‌حل‌هاي مذكور ارزيابي مي‌شوند كه مهم‌ترين آنها، نظرية حجّيت در معرفت شناسي ديني و روش شهيد صدر در حلّ مسألة استقراست.
در بخش دوم نويسنده، براي روشن ساختن ابعاد اين مسأله، يعني معرفت لازم و كافي در دين، از منظري درون ديني و با نگاهي به آيات، روايات و ديگر منابع درون ديني به بحث و داوري مي‌پردازد.
عمده‌ترين مباحثي كه در چند فصل آينده مورد بررسي قرار مي‌گيرند عبارتند از:
1- مفهوم شناسي علم و معرفت و ديگر واژه‌هاي همگن در لغت، كتاب و سنّت و دانش‌هاي اسلامي.
2- اعتبار و كفايت ظّن در معرفت و ايمان به اصول اعتقادي يا عدم اعتبار و كفايت آن، بلكه اعتبار و كفايت علم متعارف يا اطمينان و ديگر مراتب علم.
3- مشروعيت تقليد و اعتبار معرفت تقليدي در حوزة اصول اعتقادي دين، يا لزوم تحصيل دليل و دست‌يابي به معرفت اجتهادي.
4- اعتبار يا عدم اعتبار خبر واحد در اصول اعتقادي دين.
5- ادلّة عدم لزوم يقين، اعم از يقين به معناي أخصّ و يقين روان شناختي، در معرفت و اعتقاد به اصول اعتقادي دين.
6- چگونگي معرفت در بخش‌هاي غير اعتقادي دين اعم از اخلاق، حقوق، احكام عملي و مانند آنها.
در آغاز بخش دوّم، فصل پنجم به مفهوم‌شناسي علم و معرفت و ديگر واژه‌هاي مربوط به آن در لغت، كتاب و سنت و دانش‌هاي اسلامي اختصاص داده مي‌شود.
در ادامه به كاربردهاي علم، معرفت و يقين در دانش‌هاي اسلامي نگاهي گذرا افكنده شده و نتيجه گرفته مي‌شود كه واژه‌هاي مزبور در اين دانش‌ها كاربردها يا اصطلاحات گوناگوني دارند.
در فصل ششم، با نگاهي درون ديني به اين مباحث پرداخته مي‌شود كه آيا در حوزة عقايد لازم است انسان مكلّف، به علم دست يابد با اينكه ظنّ نيز كفايت مي‌كند؟ و در صورت لزوم دست‌يابي به علم، آيا لازم است به معرفت يقيني دست يابد يا اطمينان و علم متعارف كافي است؟
مباحث فصل هفتم با طرح اين مسأله آغاز مي‌شود كه آيا تقليد در حوزة عقايد دين معتبر است يا نه؟ سپس مؤلّف كتاب براي ارائه پاسخ دقيق به اين پرسش، كه نقشي اساسي در تبيين معرفت‌شناختي اسلام دارد، حقيقت و معناي تقليد را روشن نموده و معناي تقليد در اصول اعتقادي را آشكار مي‌سازد. پس از كوشش و تأمّل بسيار بدين نتيجه رهنمون مي‌شود كه معناي تقليد در امور اعتقادي، پيروي از رأي و گفتة ديگري بدون مطالبة دليل است.
بررسي پيامدها و نتايج حاصل از تبيين درون ديني معرفت لازم و كافي در دين (اسلام) ابعاد گسترده‌اي دارد كه درفصل هشتم به آنها پرداخته مي‌شود.
به عبارت ديگر فصل هشتم كتاب چكيده‌اي است از نتايج بدست‌ آمده در فصول قبل كه اهم آنها به شرح ذيل است:
1- از منظري دورن ديني، معرفت يقيني بالمعني الأخص يا اعتقاد جزمي صادق ثابت و زوال ناپذير، حتي در حوزة اصول اعتقادي اسلام، كه دست‌يابي به چنين مرتبه‌اي از معرفت نسبت به گزاره‌اهاي پيشين و عقلي آن ممكن است، لازم و واجب نيست.
2- وجوب معرفت يا نظر، وظيفه‌اي است كه با تحصيل معرفتي فروتر از آن نيز انجام مي‌پذيرد.
3- آن مرتبه فروتر، علم متعارف است نه حتّي يقين روان شناختي.

مشخصات اصلي كتاب: 

معرفت شناسي ديني/ محمدحسين زاده

موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) /قم/ چاپ اول زمستان 1387.

 
امتیاز دهی
 
 

ورود به بخش كتابشناسيبيشتر

مطالب مرتبط

تعداد بازديد اين صفحه: 20622
   
   
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي - دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
مجری سایت : شرکت سیگما