حجتالاسلام والمسلمين على دوانى
مرحوم آيت اللّه حاج شيخ محمد حسين كاشف الغطاء از علماى مجاهد و مبارز و مدافع دين مبين اسلام و آيين پاك تشيع و از فقهاى بنام نجف اشرف و داراى آثار فكرى و قلمى گرانقدرى بود كه هر كدام در جاى خود بىنظير است .
آيت اللّه كاشف الغطاء در كنگرههايى كه به منظور وحدت بين مسلمين ، و يا براى دفاع از حقوق مردم فلسطين در مصر و فلسطين و سوريه و اردن تشكيل مىشد ، از چهرههاى درخشان مدعوين و از سخنوران مهم كنگره بود . بيانات و مقالات و كتابهاى او در دفاع از اسلام و تشيع و احقاق حقوق ملت مظلوم فلسطين و مبارزه با سلطه مسيحيان ، شهرت فراوان دارد .
زمانى كه نويسنده در نجف اشرف مشغول تحصيل بود ، هيئتى اميركايى از ايشان دعوت كرده بود كه با گروهى از دانشمندان مسيحى و مسلمان در شهر بحمدون لبنان حضور يابند تا پيرامون نحوه جلوگيرى از پيشرت مرام كمونيستى مذاكره كنند و اقدامى را به عمل آورند . مرحوم كاشف الغطاء به آن همايش نرفت و در پاسخ امريكايىها كتابى نوشت به نام المُثُلُ العلياء في الاسلام لا في بحمدودن و در آن ، از جمله نوشت: «ما پيشرفت شيوعىها و كمونيستها را حتى در نجف از چشم شما مىبينيم ! حالا شما مىخواهيد با همايش جلوى آن را بگيريد ؟»
مرحوم كاشف الغطاء نويسندهاى چيره دست با منطقى قوى و شاعرى توانا ، با اطلاع وسيع از اوضاع جهان به طور عموم و دنياى اسلام و تشيع به طور خصوص بود . او چند بار به ايران آمد . اولين بار در زمان آيت اللّه [حاج شيخ عبدالكريم ]حائرى بود كه وارد قم شد و عموم علماى حوزه از وى ديدن و در تجليل و بزرگداشت وى تلاش فراوان كردند . مرحوم [شيخ محمد] شريف رازى مىنويسد:
حضرت آيت اللّه في الورى ، آقاى حاج شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء ، از مراجع عصر حاضر در نجف اشرف و مردان بزرگ علم كلام و مناظره و صاحب قلم و بيان و تصنيفات و تأليفات بسيار است . در سال 1350 هجرى [قمرى] وارد قم و در منزل آيت اللّه حائرى نزول و از هر جهت مورد تجليل آيت اللّه واقع شد و در صحن مقدس [حضرت معصومه عليهاالسلام] منبر بسيار مهمى رفت و پس از مدتى به نجف مراجت نمود و تاكنون يعنى سال 1373 قمرى ، در قيد حيات است و به تدريس و مرجعيت عرب و تأليف اشتغال دارد .
وى در گنجينه دانشمندان ، ج1 ، ص251 به نقل از علماء معاصرين ، ص 196 مىنويسد:
پس از مراجعت از ايران ، بنابر دعوت فِرَق اربعه اهل سنت ، براى اتحاد فرق مسلمين ، مسافرتى به بيت المقدس نموده و در مسجدالاقصى اقامه جماعت نموده و تمام فِرَق از جعفرى و حنفى و شافعى و مالكى و حنبلى ، به وى اقدا نموده و در روز دوشنبه چهارم شعبان سال 1350 در قدس شريف ، خطبه تاريخى را انشا كرد... .
شيخ محمد حرزالدين نيز در كتاب معارف الرجال ، ضمن شرح حال وى در زمان حياتش مىنويسد:
در عصر ما كسى در قلم و خطابه ، به پاى او نمىرسد و قلم و قدم و دخالت در امور سياسى را بر خود فرض نموده است . او زعيم و رئيس عراق است كه زعامتش غير از مراجع تقليد امروز است .
و راجع به سفرش به فلسطين در سال 1350 ه ق براى شركت در كنگره اسلام بيتالمقدس به مناسبت شب معراج پيغمبر صلىاللهعليهوآله ، به عنوان نماينده شيعه اماميه عراق مىافزايد:
در 25 ماه رجب با بدرقه انبوهى از علما و فضلا و طلاب علوم و عامه مردم ، نجف را ترك گفت . به مناسبت آن بدرقه تاريخى ، شيخ محمد على يعقوبى قصيدهاى گفت . وقتى در شب مبعث (27 رجب) ، كنگره گشايش يافت ، بعد از اداى نماز مغرب ، از وى (كاشف الغطاء) دعوت شد كه سخنرانى كند . او هم خطابهاى ايراد كرد كه كنگره را دچار شگفتى نمود . پس از آن خطابه ، علماى تمام مذاهب از وى خواستند كه نماز عشا را پشت سر او بزگزار كنند . او هم پذيرفت و حدود پنجاه هزار نفر به وى اقتدا كردند .
از آن پس تا او در آنجا بود ، همه اعضاى كنگره ، او را «امام مسلمين» خواندند . آن هنگام بود كه احساس شد او در شرق و غرب عالم ، وجود ارزشمندى براى مسلمانان و مذهب شيعه است .
آيت اللّه كاشف الغطاء در بازگشت از آن سفر ، با استقبال انبوه جمعيتى كه از شهرهاى عراق گرد آمده بودند ، مواجه شد ، تا اينكه او را وارد نجف كردند و در مجلس عمومى كه براى ديدارش گرد آمده بودند ، شعرا قصايدى در مدحش گفتند .
نماز آيت اللّه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء در نجف اشرف ، واقعاً هر بينندهاى را متأثر مىكرد ؛ زيرا آن مرحوم به واسطه روشنفكرىاش ، در نظر عامه مردم ـ حتى طلاب ـ جلب توجه نمىكرد . مىگفتند: شيخ محمد حسين سياسى است ! نماز او با چهار ـ پنج يا حداكثر شش هفت نفر افراد معمولى در پشت نماز جماعت آقاى شيخ حسين مشكورى بود و گاهى در وسط قرار مىگرفت . عجب اين است كه آن بزرگوار هم رها نمىكرد و به آن ادامه مىداد ! .
ورود اين شخصيت عالى مقام و مبارز كوشا به قم ، در همان سال اتفاق افتاد كه مرحوم شرف الدين به قم آمده بود (1350 ق) .
مفاخر اسلام ، على دوانى ، ويراست دوم ، چ2 ، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامى ، پاييز 1388 ، ج13 .
. اين دعوت در اواخر سال 1332 و توسط «انجمن اميركايى دوستداران خاورميان» صورت گرفت كه در آن هنگام پدرم حدود چهار سالى بود كه از نجف مهاجرت كرده و در قم سكونت گزيده بود .
. اين كتاب در سال 133 به صورت كتاب انتشار يافت .
. محمد شريف رازى ، آثار الحجة ، قم: كتابفروشى برقعى ، 1373 ق ، ج1 ، ص81 .
. در آخر ، وفاتش را در كِرِند و سال 1382 [قمرى] نوشته كه اشتباه بوده و سال 1373 قمرى درست است.
. با اينكه پيروان چهار مذهب به فتواى علماى خود ، نماز در پشت سر شيعه را حرام يا جايز نمىدانند !
. معارف الرجال في تراجم العلماء و الادباء ، نجف: مطبعه الآداب ، 1383 ق ، جلد 2 ، ص272 .