آقاي عبدالرحيم اباذري يك سلسله مقالات تاريخي –سياسي را تحت عنوان"تبارنامه حوزه و روحانيت از صدر اسلام تا پهلوي اول" دارند كه در روزنامه جمهوري اسلامي درج شده و مي شود. متن زير كه قسمت سي و نهم از اين مقالات مسلسل است امروز در روزنامه درج شده بود كه در اينجا گذاشته مي شود اجابتا لامر سكرتير الموتمر:
......................
آخوند محمد كاظم خراساني (1329 ـ 1255 ق)
فرزند ملا حسين هراتي، معروف به "آخوند خراساني" از رهبران مشروطه، در سال 1255 قمري در مشهد به دنيا آمد. مقدمات را در همان شهر به پايان رساند و در 1377 به قصد عتبات عاليات راهي عراق شد. در ميان راه، سه ماه رجب، شعبان و رمضان را در شهر سبزوار ماند و از محضر ملا هادي سبزواري استفاده علمي برد. سپس به تهران آمد و به مدت سيزده ماه از محضر ملا حسين خوئي و ميرزا ابوالحسن جلوه، حكمت و فلسفه آموخت. آنگاه راهي نجف اشرف شد و در اين حوزه نزديك به دو سال در درس شيخ انصاري و سيزده سال در درس ميرزاي شيرازي شركت كرد و مدتي هم در درس شيخ راضي آل خضر حاضر شد و به مراتب عالي اجتهاد رسيد. 1
در سالي كه استادش ميرزاي شيرازي به همراه شاگردانش به سامراء هجرت كرد، او در نجف ماند و حوزه درسي تشكيل داد و به پرورش شاگردان بزرگ پرداخت؛ به طوري كه تعداد شاگردان او را سه هزار نفر نوشتهاند كه از آن جمله ميتوان آقايان: سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ ابوالقاسم قمي، سيد ابوالقاسم كاشاني، ميرزا احمد كفايي خراساني، سيد محمدتقي خوانساري، سيد جمالالدين گلپايگاني، شيخ محمد جواد بلاغي، سيد حسن مدرس، حاج آقا حسين قمي، سيد صدرالدين صدر، آقا ضياء عراقي، شيخ عبدالكريم حائري، سيد عبدالله بهبهاني، سيد عبدالهادي شيرازي، شيخ محمد حسين نائيني، آقا بزرگ تهراني، حاج آقا حسين بروجردي و سيد محمود شاهرودي را به شمار آورد كه اغلب از مراجع بزرگ نجف و قم و رجال فقهي، اصولي، سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر به شمار ميآمدند.2 آثار و تأليفات فقهي، اصولي، كلامي و فلسفي ارزشمندي از او به يادگار مانده است كه مشهورترين آنها، كتاب كفاية الاصول ميباشد كه امروزه متن درسي حوزههاي علميه در سطح عالي است.
آخوند خراساني گرچه در حوزه نجف به تدريس اشتغال داشت، ولي هرگز از مسائل جاري ايران غافل نبود و كاملاً اوضاع سياسي و اجتماعي آن را زير نظر داشت. در ماجراي ظلم و ستمهاي مستشاران بلژيكي كه موجب خدشهدار شدن استقلال اقتصادي و فرهنگي شده بود، آخوند خراساني به همراه شيخ عبدالله مازندراني و ميرزا حسين تهراني در تاريخ 8 ربيع الاول 1323 نامهاي به آقاي بهبهاني در تهران نوشتند و از وي و مردم ايران خواستند تا مستر نوز بلژيكي را از كشور بيرون كنند و خلافكاريهاي دولتمردان را به اطلاع شاه و مسئولين برسانند. 3
آخوند در نهضت مشروطه كاملا وارد صحنه شد و در نامهها و پيامهايي به آقايان بهبهاني و طباطبايي و نوري به پشتيباني از اين حركت مردمي پرداخت. او در اين نامهها مردم را به حفظ حدود و نفوس و اعراض و اموال مسلمين و حمايت از نهضت مشروطه تشويق مينمود و در برخي از آنها مخالفت با اين حركت را محاربه با امام زمان(عج) و اطاعت از مخالفان مشروطه را اطاعت از يزيد بن معاويه اعلام ميكرد. 4
وقتي متمم قانون اساسي به پيشنهاد شيخ فضلالله نوري در مجلس به تصويب رسيد، محمد علي شاه از امضاي آن خودداري كرد. آخوند در نامهاي از شاه خواست تا در برابر اراده ملت مقاومت نكند و شاه نيز پذيرفت؛ اما در مراحل بعد، همچنان به كارشكني خود ادامه ميداد. آخوند نامهْ ديگري به او نوشت و توصيه كرد كه به دين اهميت بدهد؛ مواظب دخالت بيگانگان در كشور باشد و اجناس ايراني را ترويج كند و بر نشر علم و صنايع همت گمارد. اما وقتي سهلانگاري شاه و اطرافيانش را ديد، نامه تندي به شاه نگاشت و در فرازي از آن به او چنين خطاب كرد:
... از بدو سلطنت قاجار چه صدمات فوق الطاعه به مسلمانان وارد آمده و چهقدر از ممالك شيعه از حسن كفايت (!) آنان به دست كفار افتاده، قفقاز، شيروانات، بلاد تركمان و بحر خزر، هرات، افغانستان، بلوچستان، بحرين، مسقط و غالب جزائر خليج فارس و عراق عرب و تركستان تمام از ايران مجزا شد. دو ثلث تمام از ايران رفت و اين يك ثلث باقي مانده را هم به انحاء مختلف، زمامش را به دست اجانب دادند. گاهي مبالغ هنگفت قرض كرده و در ممالك كفر خرج نمودند و مملكت شيعه را به رهن كفار دادند. گاهي به دادن امتيازات منحوسه، ثروت شيعيان را به مشركين سپردند... گاهي خزائن مدفونه ايران را به ثمن بخس به دشمنان دين سپردند. يكصد كرور بيشتر خزينه سلطنت كه از عهد صفويه و نادر شاه و زنديه ذخيره بيتالمال مسلمين بود، خرج فواحش فرنگستان شد و آن همه اموال مسلمين را كه به يغما ميبردند، يك پولش را خرج اصلاح مملكت، سد باب احتياج رعيت ننمودند. به حدي شيرازه ملك و ملت را گسيختند كه اجانب علناً مملكت را مورد تقسيم خود قرار داده است.
اي منكر دين!اي گمراه! پدرت دستور (مشروطه) را صادر كرد، اما از روزي كه تو به سلطنت نشستي، همه وعدههاي مشروطه را زير پا نهادي. شنيدم شخصي از سوي تو به نجف فرستاده شد تا ما را با پول بخرد و حال اينكه نميداني، قيمت سعادت مردم بيشتر از پول توست... تو دشمن دين و خائن به اين مملكت هستي. من به زودي به ايران ميآيم و اعلان جهاد ميكنم.... 5
در مرحله بعد، آخوند خراساني به همراه ميرزا عبدالله مازندراني و ميرزا حسين تهراني در پيامي به مردم ايران مينويسند:
به عموم ملت حكم خدا را اعلام ميداريم: اليوم همت در رفع اين سفاك جبار، و دفاع از نفوس و اعراض و مسلمين از اهم واجبات و دادن مآليات به گماشتگان او از اعظم محرمات و بذل و جهد در استحكام و استقرار مشروطيت به منزله جهاد در ركاب امام زمان ارواحنا فداه و سر مويي مخالفت و مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت صلواتالله و سلامه عليه است. 6
در تكميل اين حركت تاريخي، علماي بزرگ نجف به رهبري آخوند خراساني سران قبايل ايران را به پشتيباني از مشروطه و پيكار بر عليه استبداد محمد علي شاه فرا خواندند. از سوي ديگر آخوند خراساني حكم جهاد صادر كرد و به دنبال آن، قبايل و عشاير شيعي عراق اعلام آمادگي كردند كه همراه آخوند، به جمع مشروطهطلبان پيوسته و عازم ايران شوند. طلاب و علماي ايراني ساكن نجف نيز در بغداد گرد هم آمدند تا در ركاب مرجعيت به سوي ايران حركت كنند؛ چنانكه مراجع نجف هم آماده حركت بودند. در اين هنگام خبر رسيد كه در روز 28 جمادي الثاني 1327، مجاهدان مشروطهخواه تهران را تصرف كردهاند و محمد عليشاه به سفارت روس پناهنده شده است. بنابراين مشروطهخواهان نجف، به رهبري مرجعيت شيعه آيتالله سيد محمد كاظم يزدي و آخوند خراساني از حركت به سمت ايران منصرف شدند.
در ماجراي مخالفت شيخ فضلالله نوري با مشروطهخواهان غربزده، آخوند خراساني چون از نزديك شاهد واقعيتها نبود، همچنان از مشروطه حمايت كرد و تا اندازهاي رابطهْ اين دو رهبر نهضت به سردي گراييد و نامههايي هم ميان آنها ردّ و بدل شد؛ 7 ولي چون بعدها خبر بهدار آويخته شدن شيخ به نجف رسيد، آخوند بسيار شگفتزده و ناراحت شد و به پاس بزرگداشت مقام علمي و خدمات سياسي و اجتماعي او مجلس ترحيم و تجليلي در منزلش برگزار كرد. 8 در ماجراي مشروطه، تعداد زيادي از نظاميان روسي به بهانه حمايت از محمد علي شاه وارد خاك ايران شده بودند و هنوز پس از ختم غائله، در اين كشور به سر ميبردند. آخوند خراساني و ميرزا عبدالله مازندراني نامههايي به مجلس دوم و سفير روسيه نوشتند و خواستار خروج نظاميان روسي از ايران شدند. در يكي از نامهها اجناس روسي را تحريم كردند و دولت اشغالگر را تهديد به جهاد نمودند. قنسول روسيه در بغداد به نجف رفت تا با آخوند مذاكره كند. آخوند او را نپذيرفت و فرمود: حرفهاي خود را بنويس، من مطالعه ميكنم و جواب ميدهم. 9
نقش آخوند در مقابله با اولتيماتوم روسيه
در جريان اولتيماتوم دولت روسيه به ايران نيز نبايد نقش حماسي مرحوم آخوند را ناديده گرفت. ماجرا از اين قرار بود كه در 1328 قمري در اثر هرج و مرجهاي دوره مشروطه، امور مالي و اقتصادي كشور از هم پاشيده بود. بنابراين مجلس دوم تصميم گرفت تا دولت امريكا فرد اميني را براي رسيدگي و سر و سامان دادن به آن، به دولت ايران معرفي كند. روز هفتم جمادي الاولي 1329، "مورگان شوستر" از سوي آمريكا به ايران معرفي و پس از استقرار در بندر انزلي، مشغول به كار شد. طبيعي بود كه اين كار با منافع چندين ساله دولتهاي روس و انگليس در تضاد آشكار قرار داشت و حسادت آنها را برانگيخت؛ بهخصوص وقتي مصادره اموال شعاعالسلطنه (شاهزاده قاجار) توسط دولت، به مستشار آمريكايي ابلاغ شد و او در پانزدهم شوال 1329 از طرف دولت مأمور شد تا اين باغ را تحويل بگيرد كه با ممانعت قزاقهاي روس مواجه گرديد. آنها به بهانه اينكه باغ در گرو بانك روس قرار دارد، از تحويل آن سر باز زدند. بيدرنگ اولين اولتيماتوم روسيه مبني بر خروج مأموران مورگان شوستر از باغ صادر شد. در همين حال كه شمال ايران توسط قواي روسيه اشغال شده بود، بر شمار آنها افزوده شد. وقتي شوستر حاضر به خروج از باغ نشد، دومين اولتيماتوم روسيه به اين شرح خطاب به دولت ايران ابلاغ گرديد:
1. مورگان شوستر هر چه زودتر از ايران خارج شود؛
2. دولت ايران از اين به بعد نبايد بدون اجازه و رضايت روسيه از خارجه مستشار استخدام كند؛
3. وزير خارجه ايران به سفارت روس بيايد و از روسها عذرخواهي نمايد. 10
دولت روسيه تأكيد كرد اگر در ظرف 48 ساعت به اين موارد عمل نشود، قواي روسي جهت تصرف تهران به سمت مركز حركت خواهد كرد و اين در حالي بود كه سربازان روسي از بندر انزلي و رشت گذشته، وارد قزوين شده بودند. از سوي ديگر دولت انگليس هم با حمايت از اولتيماتوم روس، به دولت ايران هشدار داد اگر تا سه ماه ديگر راههاي جنوبي كشور را براي بازرگانان انگليسي امن نكند، سربازان انگليسي خود امنيت جنوب كشور را بر عهده خواهند گرفت.
روز نهم ذيحجة الحرام 1329 مجلس دوم، موضوع را در دستور كار خود قرار داد. اغلب نمايندگان مرعوب شده بودند. وثوقالدوله تلاش ميكرد تا نمايندگان را در تأمين خواستههاي دولت روسيه راضي كند. تنها "شيخ محمد خياباني" و "شيخ رضا دهخوارقاني" در دو نوبت از سخنرانيهاي خود با استناد به اصل آزادي و استقلال ملتها، اقدام روسها را ناقض اين دو اصل دانستند و نمايندگان را به مقاومت دعوت كردند. همچنين آيتالله شهيد سيد حسن مدرس شجاعانه در برابر اولتيماتوم روسيه ايستادگي كرد در اين ميان، مؤتمن الملك، رئيس وقت مجلس، دست به دامان آخوند خراساني شد و با ارسال تلگرافي به نجف، از وي كسب تكليف كرد.
آن مجتهد فرزانه، به محض دريافت اين خبر ناگوار، درسهايش را تعطيل كرد و دروس ساير اساتيد نيز به تبعيت از ايشان تعطيل شد. جلسات متعددي در منزل آخوند تشكيل شد تا در اين مورد چارهاي بينديشند. آخوند خراساني در اولين گام با صدور بيانيهاي خطاب به دولت انگليس، فرصتطلبي آنان را محكوم و سرزنش كرد و در بخشي از آن چنين نوشت:
... هرگز گمان نبود از دولت حقپرست و آزاديخواه كه در اقطار عالم خود را معرفي به طرفداري حقوق نوع بشر فرمودهاند، مسلك قديم و قويم خود را از دست داده، در محو آزادي و استقلال ايران با دولت روس هممسلك شوند و نظير معاملات روس در شمال نسبت به جنوب ايران درصدد برآيند.
ملت تازه بيدار ايران كه به جهت مدافعه از حقوق وطنيه، گسيختن زنجير اسارت و خلع طوق رقّيت خاندان سلطنت خود، اين همه خونها ريخته و قربانها نموده و خانمانها بر باد داده، تا جان در بدن دارد به رقيت اجانب تمكين نخواهد كرد و در بذل بقيه نفوس و اموال در طريق حفظ استقلال ممكلت كه اولين وظيفه دينيه مسلمين است، حاضر و مهيا خواهد بود. مقام رياست روحانيه اسلاميه هم در دفاع از حوزه مسلمين از هر نحو اقدام كوتاهي نخواهد كرد. 11
او در نامه ديگري به سفير ايران در پترزبورگ، خواستار خروج سربازان روسي از شمال ايران ميشود تا عزت نفس مردم ايران بيش از اين تحقير نشود. 12
آخوند خراساني در گامي ديگر همراه با ميرزا عبدالله مازندراني، ضمن تحريم كالاهاي روسي، پيامدهاي ناگوار مصرف كالاهاي بيگانه را به مردم گوشزد كرده و جهاد اقتصادي را به منزله جهاد و شهادت در ركاب امام زمان(عج) اعلام نمودند. به دنبال آن، علماي سرشناس اصفهان، شيراز و تبريز هم فتوا به تحريم كالاهاي روس و انگليس دادند. 13
از سوي ديگر، در يكي از جلساتي كه با حضور علماي بزرگ نجف در منزل آخوند برگزار شد، سرلوحه مبارزات بر ضد تجاوزگريهاي دولت روس و انگليس به شرح زير تدوين و به مردم ابلاغ شد.
1. طلاب و علما و عشاير براي جهاد برخيزند و به سوي ايران حركت كنند.
2. به وسيله تلگرام به رؤساي عشاير و ايلات و مردم ايران اطلاع و دستور داده شود كه براي حفظ استقلال كشور آمادهْ دفاع و نبرد شوند.
3. به همه مسلمانان عالم از هند و قفقاز و غير آن اطلاع دهند تا همه كسب و كارشان را تعطيل كنند و در مكاني اجتماع نمايند و خواستار رفع تجاوزهاي روس و انگليس از ايران بشوند.14
آخوند نامههاي متعددي به نمايندگان مجلس و بزرگان عشاير و قبايل در ايران نوشت و همه را به دفاع از حقوق ملت و جهاد بر عليه قواي روس و انگليس فراخواند. او ضمن صدور حكم جهاد اعلام كرد كه در اولين فرصت به سوي ايران حركت خواهد كرد. 15
علماي نجف به رهبري آخوند خراساني تصميم گرفتند تا روز سهشنبه بيستم ذيحجة الحرام 1329 در مسجد سهله در حومه نجف اجتماع كنند؛ بعد، از آنجا به صورت راهپيمايي اعتراضآميز به سوي شهر كربلا و بغداد حركت نمايند و آنگاه با انبوه جمعيت عازم ايران شوند. در اين ميان، بامداد همان روز حال آخوند دگرگون و بيمار شد، ولي او مصمم بود تا هر طور شده خود را به مسجد سهله برساند. تلاش پزشكان سودي نبخشيد و آن عالم مجاهد پيش از طلوع آفتاب در اثر حمله قلبي چشم از جهان فرو بست. با رحلت آخوند، اين جنبش از حركت بازايستاد و دولت و مجلس ايران تسليم اولتيماتوم روسيه شد. كسروي در اين باره مينويسد:
... از اين پيشآمد جنبش عراق فرو نشست و پس از آخوند كسي كه جاي او را گيرد، نبود. از اين سوي، در ايران نيز در همه جا اين خبر پر و بال مردم را شكست و شايد از آن روز بود كه جوش و خروش رو به كاستن گذاشت. كساني مرگ ناگهاني آخوند را با دست كاركنان نهاني روس دانستند، ولي هرگز دليلي در اين باره نداشتند. چنين پيداست پيشواي غيرتمند، سخت اندوهناك بوده و اين فشار با ناتواني پيري روي هم آمده و او را از پا انداخته است. 16
در طول مبارزات آخوند خراساني و در معيت ايشان، دو نفر از فقهاي سرشناس نجف آقايان: شيخ عبدالله مازندراني (1330ـ1256ق)17 و ميرزاحسين خليليتهراني (1326ـ1230ق) نيز حضور داشتند كه در نهضت مشروطه و رخدادهاي بعدي آن، "مثلث رهبري" را تشكيل داده بودند و در اغلب اعلاميهها و بيانيههاي آخوند، نام و امضاي اين دو شخصيت بزرگ ديده ميشود.
ميرزا حسين تهراني در سال 1326 قمري هنگام عبادت در مسجد سهله به طور ناگهاني درگذشت. به همين سبب بعضي احتمال مسموميت با زهر توسط اجانب دادند و او را شهيد اكبر و ذبيح اعظم ناميدند. پيكرش در مدرسه قطب در محله العماره نجف دفن شد.18 ميرزا عبدالله مازندراني هم در سال 1330 به رحمت خدا پيوست و در مقبره شيخ جعفر شوشتري نجف مدفون گرديد. 19
مرحوم آقا نجفي قوچاني از علماي بزرگ نجف كه در همه اين رخدادها حضور داشته است، در دفتر خاطرات خود به اوضاع سياسي و اجتماعي عراق، بهخصوص نجف و كربلا پرداخته و مشاهدات خود را دربارهْ رحلت آخوند خراساني و شيخ عبدالله مازندراني ثبت كرده است. 20
* پاورقي:
1. اعيان الشيعه، ج 9، ص 5.
2. مقدمه كفاية الاصول، جواد شهرستاني، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، مؤلف كتاب آخوند خراساني، آفتاب نيمه شب اسامي بيش از سيصد نفر از شاگردان وي را شمارش كرده است.
3. آخوند خراساني، آفتاب نيمه شب، محمدرضا سماك، ص 59 و 60.
4. تاريخ مشروطه ايران، ص 615 و 729.
5. تاريخ تحولات سياسي و روابط خارجي ايران، ج 2، ص 178.
6. تاريخ مشروطه ايران، ص 730.
7. ر.ك: شيخ فضلالله نوري و مشروطيت، ص 308 و 309.
8. همان، ص 379.
9. مرگي در نور، عبدالحسين مجيد كفايي، ص 242.
10. شرح زندگاني من، ج 2، ص 1290.
11. مرگي در نور، ص 251.
12. همان، ص 252.
13. انديشه تحريم در تاريخ سياسي ايران، موسي نجفي، ص 58 و 65.
14. مرگي در نور، ص 255.
15. همان، ص 268 ـ 267.
16. تاريخ هجده ساله آذربايجان، ص 246.
17. ر.ك: گلشن ابرار، ج 7، ص 193.
18. همان، ص 262.
19. همان، ج 7، ص 202.
20. ر.ك: سياحت شرق، آقا نجفي قوچاني، بازنويس مژگان شيخي، فصل يازدهم.
*آخوند خراساني در نهضت مشروطه كاملا وارد صحنه شد و در نامهها و پيامهايي به آيتالله بهبهاني، آيتالله طباطبايي و آيتالله شيخ فضلالله نوري به پشتيباني از اين حركت مردمي پرداخت
* وقتي متمم قانون اساسي به پيشنهاد شيخ فضلالله نوري براي نظارت فقهاي اسلام بر مصوبات مجلس به تصويب رسيد، با سهل انگاري و كارشكني محمد علي شاه و اطرافيانش مواجه شد. مرحوم آخوند خراساني در نامهاي خطاب به او نوشت:اي منكر دين،اي گمراه، پدرت دستور مشروطه را نوشت، اما از وقتي كه تو به سلطنت نشستي، همه وعدههاي مشروطه را زير پا گذاشتي
* مخالفت شديد مرحوم آخوند خراساني با اولتيماتوم روسيه به ايران، يكي از جلوههاي مهم مبارزات سياسي اين فقيه گرانقدر به شمار ميرود
........................................................................
منبع: روزنامه جمهوري اسلامي/ 12/10/1389 / تبارنامه حوزه و روحانيت از صدر اسلام تا پهلوي اول/ قسمت سي و نهم
*عبدالرحيم اباذري