يكشنبه 30 ارديبهشت 1403  
فقهی
صف بندي علما درصحنه مشروطيت


نويسنده: مرتضي صفارهرندي
...........................................................

صف بندي علما در صحنه مشروطيت

1- مشروطه مشروعه
    در راس علماي مشروعه خواه مشروطه شهيد آيت الله حاجي شيخ فضل الله نوري قرار داشت. او در مراحل اوليه نهضت مشروطيت عليه استبداد، در برقراري قانون و ضرورت عدالت خانه با نهضت همگام بود اما بعد از ورود افراد ناصالح و غير خوش نام به نهضت و با توجه به افراط برخي مطبوعات و همچنين اشتباهات مكرر مشروطه خواهان غربگرا، خواهان انجام اصلاحات اسلامي و ديني براي احتراز از غربي شدن مشروطه بود و اعتقاد داشت كه چون مشروطه و آزادي در ايران سابقه نداشته و استعداد تفسيرها و برداشت هاي غيرديني در آنها وجود دارد، لذا بايد به لفظ مشروطه، مشروعه نيز افزوده شود.
    شناخت شيخ از غرب، بسيار عميق بود و دستگاه مشروطه غرب گرا را به شدت نفي مي كرد. جنبه و تاكيد اصلي اين جريان، اولويت صيانت كيان مسلمين از استعمار و قرار داشتن نفي استبداد در درجه دوم بودم است.
   
    2- مشروطه خواهي مذهبي
    اين گروه از علما كه داراي بيشترين نفوذ در بين مردم بودند، همواره از مشروطيت پشتيباني مي كردند و به سرنوشت آن در تحقق اهداف ديني، خوش بين و اميدوار بودند. علماي طراز اول و مراجع بزرگ كه با اين ديدگاه در مراحل مختلف مشروطيت حضور داشتند، بيشترين ضربات را بر استبداد و ظلم وارد آوردند. از طرفي، در دوره دوم مشروطيت نيز همواره خطر نفوذ خارجيان و عوامل و افكار آنان را آفتي مهم در راه رسيدن مشروطيت به اهداف خود قلمداد مي كردند.
    همان طور كه ذكر شد اختلاف اين گروه از علما با طيف مشروعه خواه در اين بود كه اين مشروعه خواهان ديني ضمن نفي غرب و انتقاد از آن، حضور غرب گرايان و تفكرات وارداتي در نهضت را جدي نگرفته و ازاين رو به عاقبت مشروطه با همين سياق، خوش بين بودند.
    علماي بزرگ كه در اين گروه قرار مي گيرند عبارتند از آيت الله آخوند ملامحمدكاظم خراساني، زعيم مذهبي سياسي نهضت مشروطيت در نجف اشرف به همراه دو نفر از مراجع بزرگ، مرحوم آيت الله شيخ عبدالله مازندراني و ميرزا حسين تهراني.
    همچنين آيت الله ميرزا محمدحسين نائيني]2[ مشهور به علامه نائيني نيز از جمله مجتهدان و علماي بزرگي بود كه در آن زمان با نوشتن رساله مشهور تنبيه الامه و تنزيه المله كوشيد كه مفاهيم مشروطيت و آزادي را به نحو موثري با مباني ديني مورد بررسي قرار دهد.
    آيت الله حاج آقا نورالله اصفهاني زعيم مشروطه خواهان از اصفهان و بختياري و همچنين آيت الله سيدعبدالحسين لاري در خطه فارس و لارستان نيز مي توانند در اين گروه مورد بررسي قرار گيرند.
    از نظر اين گروه از علما، مشروطيت مي بايست مبتني بر اصول شريعت اسلام باشد. شهيد شيخ فضل الله نوري نيز هميشه در اعلاميه ها و بيانيه هاي خود اذعان مي داشت كه مساله اختلاف بين علما، امري
    ريشه اي و مهم نيست و آنها در كليات با هم اختلاف جدي ندارند. وي در اين باره مي نويسد:
    «من همان مشروطه و مجلس را مي خواهم كه جناب آخوند خراساني مي خواهد. ولي اختلاف بين ما و لامذهب هاست كه از عناوين مقدس سوءاستفاده مي كنند... اي مسلمانان، كدام عالم است كه مي گويد مجلسي كه تخفيف ظلم نمايد و اجراي احكام اسلام كند، بد است و نبايد باشد؟ تمام كلمات راجع است به چند نفر لامذهب بي دين آزادطلب كه احكام شريعت قيدي است براي آنها. مي خواهند نگذارند كه رسماً اين مجلس مقيد شود به احكام اسلام و اجراي آن.»19
   
    3- جريان مشروطه خواه آزادي طلب
    اين جريان كه گرايش ديني هم داشت شامل افرادي مانند سيدعبدالله بهبهاني و سيدمحمد طباطبايي بود و البته انسان هاي صادقي بودند. اينان علمايي خوش بين و خوش نيت بودند كه از استبداد قاجار نفرت داشتند. آيت الله بهبهاني فردي قاطع و آيت الله طباطبايي فردي حساس بود كه براي اجراي قانون و حاكميت عدالت، بسيار كوشيدند. اين جريان مشروطه خواه به هر حال با بست نشيني در سفارت انگليس مخالف نبود؛ و حال آنكه اين عمل، حركتي اشتباه و داراي ابعاد منفي بسيار بود. اولين عيب چنين كاري اين بود كه مشكل اصلي ايران ـ يعني استعمار ـ و نيز استبداد وابسته به خارجي در ايران، رنگ باخت و صورت مساله اصلي براي مردم عوض شد. بنابراين رفتن به سفارت انگلستان، خطاي بزرگي در تاريخ مشروطيت تلقي مي شود. از اين قضيه و قضاياي ديگر معلوم مي شود كه جريان اخير در مورد غرب و استعمار و غرب گرايان، عميق نمي انديشيده، بلكه در مواقعي تحت تاثير تبليغات اطرافيان، خوش بين هم بوده است.
    اين جريان و اين گروه علما، آميزه اي از مهر و كين نسبت به غرب داشته و ضداستبداد بوده، داراي رابطه خوبي با روشنفكران بود و در نهايت موج مشروطيت غربي و گروهي از آزادي طلبان همه از اينها حمايت
    مي كرد. البته اين دو بزرگوار در سال هاي آخر عمر، نوعي دوري جستن از جريانات روشنفكرانه سكولار را مطرح مي كردند و به همين سبب از غضب تروريسم وابسته به روشنفكري سكولار در امان نماندند. با ترور مظلومانه مرحوم بهبهاني و فوت مرحوم طباطبايي، قضيه رويكرد جديد اين دو عالم موسس مشروطه مسكوت ماند و از همين رو در تاريخ، چندان درباره آن بحث نمي شود.
    به جز بخش مركزي جريان علما در مورد مشروطيت كه صف بندي هاي آن پيش تر بيان شد، در شهرهاي مختلف ايران نيز حركت هاي اصيل و تاثيرگذاري با محوريت علما به وقوع مي پيوست كه به نوبه خود در پيشبرد ترويج احكام اثر قابل توجهي داشت. از آن جمله مي توان به جريان حاج آقا نورالله نجفي اصفهاني، در اصفهان اشاره كرد.
    حاج آقا نورالله به مشروطه به عنوان حكومتي بر مبناي قانون احياي اسلام مي نگريست و از آن حمايت مي كرد. او و برادرش، آقانجفي، از جمله علماي طراز اول ايران بودند كه به درخواست متحصنين قم در مهاجرت كبري سال 1323 ق، به آن شهر هجرت نمودند و در صدر رهبران مخالف استبداد قرار گرفتند. بعد از اعلان مشروطيت، به اصفهان بازگشته، در همان ابتدا براي اولين بار در ايران، انجمن ملي را برپا نمودند.
    حاج آقا نورالله به خاطر سابقه مبارزه و جهاد و افكار عاليه از سوي علما و آزادي خواهان و بزرگان اصفهان به رياست انجمن برگزيده شد و امور سياسي اصفهان، بختياري و منطقه بزرگي از مركز ايران رسماً تحت نظر وي درآمد و بدين ترتيب يك مجتهد شيعه، زعيم سياسي منطقه وسيع و مهمي گرديد و فرصت يافت در زماني كه پايتخت به خود و دسته بندي هايش مشغول بود، آرمان هاي سياسي اسلام را در سطح وسيعي اجرا كند.
    برقراري يك نظام اقتصاد ملي با توجه به امكانات داخلي و تحريم گسترده كالاهاي اجنبي، تشكيل يك مجلس مردمي در چهل ستون اصفهان با حضور و تماشاگري مردم كه شاهد مذاكرات براي سرنوشت خود باشند، تشكيل و تحكيم اتحاديه ها و اصناف مختلف جهت اتحاد آراء، ايجاد مراكز عام المنفعه چون تاسيس كتابخانه، قرائتخانه، تاسيس بيمارستان، مدرسه، تشكيل نيروي نظامي پنجاه هزار نفري فدايي از ميان شهر و روستا، انتظام بخشيدن به امور نظامي و تعيين فرماندهان لشكرها، برقراري امنيت راه ها و جاده هاي داخلي و خارج شهر، رتق و فتق امور ساير بلاد، تاسيس روزنامه هاي مختلف و آزادي انتقاد و بحث و نظر را مي توان به عنوان مهمترين اقدامات مرحوم حاج آقا نورالله در اين دوره ذكر كرد. با اينكه حاج آقا نورالله نجفي رهبري مردم را در اخراج قواي دولتي از شهر اصفهان برعهده داشت، به هنگام گسيل قواي سردار اسعد بختياري براي فتح تهران با اقدامات اين عنصر وابسته به غرب به مخالفت برخاست.
    فرجام تلخ مشروطه و به سلطنت رسيدن رضاخان نيز حاج آقا نورالله را از انجام تكاليف ديني باز نداشت.
    «در اين مدت نيز مرحوم حاج آقا نورالله كه از بزرگان ايران شمرده مي شد، آرام نمي گيرد و با ايادي دولت در اصفهان درگير مي شود و با خوي دلاوري و دل شيري كه داشت، راه را بر پهلوي مي بندد كه دو تن باقيمانده از حريفان خطرناك و بي باك را (يعني مدرس در تهران و حاج شيخ نورالله اصفهاني) از ميان برداشته و آسوده نشيند...»20
    هنگامي كه علماي شيعه، حوزه اي تازه و بزرگ را در شهر مقدس قم تاسيس مي كنند، حاج آقا نورالله قيام و هجرت تاريخي خود را عليه حكومت پهلوي برنامه ريزي نموده، عموم علماي ايران و آزادي خواهان واقعي را به هجرت فرا مي خواند و رسولاني نيز نزد علماي مقيم نجف گسيل مي دارد. نظر حاج آقا نورالله اين بود كه با يك قيام سراسري به رهبري علماي ايران در شهر مقدس قم، حمايت همه جانبه مردم جلب شده به نظام حكومتي پهلوي مهر ابطال زده شود. مهاجرت انجام مي گيرد غالب علماي بزرگ به سوي قم رهسپار مي شوند.
    بيانيه مـهاجرين به رهـبري حـاج آقا نورالله در واقـع تابلويي از مقاومت شريعت طلبان در برابر سكولاريسمي بود كه پس از مشروطه خواهان غرب گرا، فرد مستبدي به نام رضاخان وظيفه اجراي آن را به عهده گرفته بود. مفاد بيانيه چنين بود:
    1- جلوگيري يا اصلاح و تعديل نظام وظيفه رضاخاني
    2- اعزام پنج نفر ازعلما مطابق اصل دوم متمم قانون اساسي به مجلس
    3- جلوگيري كامل از منهيات شرعيه
    4- ابقاء و تثبيت محاضر شرع
    5- تعيين يك نفر به سمت ناظر شرعيات در وزارت فرهنگ
    6- جلوگيري از نشر اوراق مضره و تعطيل مدارس بيگانه
    رضاخان با پذيرش اين امور مي بايست بخش وسيعي از كشور را به علما مي سپرد و از اريكه قدرت نامحدود خود پايين مي آمد. او گفته بود:
    «مدرس كم بود حالاآخوندها هم به قم لشكركشي كرده اند، بااين لشكر چه كنم؟»
    از همين رو، وزير دربار (تيمورتاش) و نخست وزير (مخبرالسلطنه هدايت) را براي مذاكره و احتمالاً وقت كشي به قم فرستاد، اما سرانجام چاره را در نابودي حاج آقا نورالله ديد و آن رجل بزرگ را به شهادت رساند تا غائله را پايان بخشد.
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    19- موسي نجفي، موسي فقيه حقاني، تاريخ تحولات سياسي ايران، چاپ اول، تهران؛ موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1381، ص 282.
    20- موسي نجفي، انديشه سياسي و تاريخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهاني، چاپ سوم، تهران؛ 1384، موسسه مطالعات تاريخ معصار ايران، ص 43.
    
     
.....................................

 منبع: روزنامه كيهان، شماره 19784 به تاريخ 15/8/89، صفحه 8 (پاورقي) 

 

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
كليه حقوق اين سايت براي دبيرخانه كنگره بزرگداشت آخوند ملا محمد كاظم خراساني محفوظ مي باشد









Guest (PortalGuest)

كنگره آخوند خراساني
مجری سایت : شرکت سیگما