از سایت های دیگر (مطالب مناسبتی)
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

فرا رسیدن شهادت صدیقه کبرى، فاطمه زهرا، پاره تن پیامبر(ص) همسر امیر مؤمنان على بن أبى طالب، و مادر امامان معصوم را به تمامى شیفتگان و دوستداران خاتم پیامبران و اهل بیت پاک و مطهر آن حضرت تسلیت عرض نموده، امید آن داریم که در دنیا سعادت پیروى و زیارت این بزرگواران را داشته باشیم، و در آخرت از شفاعتشان بهره‏مند گردیم، آمین ربّ العالیمن.

به همین مناسبت مختصرى از فضایل و مناقب این بانوى بزرگوار، و زندگى و شهادت آن حضرت را در اینجا مى‏آوریم، به امید آن که مقبول آستان شریفش واقع شود.

1- میلاد نور

فاطمه زهرا(س) در روز بیستم جمادى الثانی، در سال پنجم بعثت در مکه مکرمه دیده به جهان گشود، پدر بزرگوارش خاتم الأنبیاء حضرت محمد مصطفى‏(ص) و مادر گرامش خدیجه کبرى‏(ع) است، همان بانویى که با تمام وجود از پیامبر(ص) دفاع کرد و اول زنى بود که به آن حضرت ایمان آورد.

اما چرا از فاطمه زهرا(س) به نور تعبیر کردیم؟ در روایتى که مرحوم صدوق در کتاب امالى نقل کرده چنین آمده است: «پیامبر اکر فرمود: وقتى که مرا به معراج بردند، جبرئیل امین دست مرا گرفت و وارد بهشت کرد، از خرماى بهشتى به من داد و من آن خرما را تناول کردم، آن خرما در صلب من تبدیل به نطفه شد، و سپس فاطمه زهرا از آن به وجود آمد، پس فاطمه انسان بهشتى است، هر وقت مشتاق بوى بهشت مى‏شوم فاطمه را مى‏بویم»

و در زیارت جامعه کبیره مى‏خوانیم: «خداوند انوار شما را خلق کرد، و پیرامون عرش خود قرار داد» و در زیارت امام حسین‏علیه السلام مى‏خوانیم: شهادت مى‏دهم که تو نورى بودى در پشت مردان بلند مرتبه و در رحم زن‏هاى پاک و مطهر.

آرى، نور خداوند ابتدا در وجود خاتم پیامبران، و امیر مؤمنان على(ع) جاى گرفت، و سپس از پیامبر(ص) به فاطمه زهرا(س) منتقل شد.

وقتى این انسان بهشتى و تندیس نور به دنیا آمد دل پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله پر از شادى و سرور گشت، رسول اکرم(‏ص) مى‏دانست که اولاد او فقط از نسل فاطمه زهرا(س) است، و او تنها حامل نور اوست، و از این جهت او را بسیار دوست مى‏داشت، و او را «امّ ابیها» مى‏خواند.

و درباره او مى‏فرمود: فاطمه پاره تن من است، آنچه او را ناراحت کند مرا نیز مى‏آزارد. و نیز آن حضرت صبح هر روز که به مسجد مى‏رفتند آستانه درب خانه فاطمه‏(س) را مى‏گرفتند و مى‏گفتند: «سلام بر شما اى اهل بیت نبوت» إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.

2- کوثر رسالت‏

در جامعه‏اى که فاطمه زهرا(س) به دنیا آمد، مردمى مى‏زیستند که به فرموده قرآن وقتى به آنها اطلاع مى‏دادند که صاحب دختر شده‏اى، خشمگین شده و از شدّت خشم صورت آنان سیاه مى‏شد.

در این جامعه اگر فردى داراى چندین دختر بود، لکن پسرى نداشت، به اصطلاح آنان ابتر، و یا بدون فرزند محسوب مى‏شد، و مردم جاه پرست و دنیا زده آن روز این را به عنوان یک عیب به رخ او مى‏کشیدند.

اما در مورد پیامبر مسأله‏اى دیگر نیز وجود داشت و آن این که محمد(ص) فرزندى ندارد و وقتى از دنیا برود نسل او منقطع شده و در نتیجه از رسالت و دعوى او نیز اثرى باقى نخواهد ماند.

این تنها عاص بن وائل نبود که آن حضرت را به نداشتن پسر مذمّت و سرزنش مى‏کرد، بلکه عاص بن وائل سخنگوى فرهنگ جاهلیت و ضدّ انسانى آن روز بود که با تمام قوا در مقابل پیامبر اکرم و تعالیم الهى او ایستادگى مى‏کردند.

در مقابل این سرزنش‏ها و خیال‏هاى خام براى براندازى رسالت آخرین پیامبر خداوند متعال به رسول اکرم «کوثر» یعنى فاطمه را اعطا کرد، و در وصف او سوره‏اى نازل فرمود، آرى این سوره کوثر بود که حتى اگر آن را خیر کثیر تفسیر کنیم باز بر وجود مقدس و مطهر فاطمه زهرا(س) منطبق است، زیرا یازده امام از نسل و ذریه پاک پیامبر اکرم و على همه از اولاد فاطمه زهرایند، و آن امام و حجتى که خداوند متعال به واسطه او جهان را پر از عدل و داد مى‏کند مهدى فاطمه است. و امروز هرچه از اولاد پیامبر(ص) مشاهده مى‏کنیم که در بین آنان فحول و بزرگانى از علما هستند همه از اولاد فاطمه زهرا(س) مى‏باشند.

و این خیر کثیر، و این کوثر، و این ذریه طیبه و پاک و مطهر تا قیام قیامت ادامه دارد و روز بروز نسل پیامبر اسلام در تزاید است، و این موضوع را درباره هیچ کس از خلقت آدم تا امروز هیچ کس سراغ ندارد.

3- پاره تن پیامبر(ص)

این که انسان بچه‏هاى خود را دوست دارد امرى است غریزى که اثبات آن نیاز به برهان و استدلال ندارد، زیرا این نتیجه عاطفه‏اى است که خداوند در وجود هر فردى قرار داده است، و همین جهت است که پدر و یا مادر سختى‏ها را متحمل مى‏شوند، بى خوابى مى‏کشند، و هر زحمتى را به جان مى‏خرند تا فرزندشان آسایش داشته باشند.

البته این محبت و عاطفه در افراد مختلف است، در بعضى ضعیف، و در عده‏اى دیگر به اندازه لازم، و در بعضى در حد افراط است.

محبت در حد افراط و زیاد از حد مى‏تواند ناشى از دو چیز باشد. اول: ناشى از جهل و نادانى، که این نوع دوست داشتن موجب بد تربیت شدن فرزند مى‏شود، و به اصطلاح نه تنها به نفع او نیست، بلکه براى او ضرر هم دارد.

دوم: ناشى از ارزش‏هاى والا و بالایى است که در فرزند وجود دارد، که در این صورت نشانه قدردانى از شخصیت اوست و موجب شکوفایى تمام استعدادهاى مکنون در وجود او مى‏شود.

این نکته مسلم است که جهل و نادانى به حریم انبیاى الهى راه ندارد، خصوصاً خاتم آنها که اشرف مخلوقات و عقل کل است، همان انسانى که هر حرکت و رفتار و گفتار ایشان منشأ حکیمانه و عاقلانه دارد.

آرى انسانى که براى هدایت انسان‏ها و به عنوان آخرین سفیر الهى براى هدایت بشریت آمده و مبعوث شده است گزاف نمى‏گوید و مطلب مبالغه‏آمیز بیان نمى‏کند، او همان پیامبر راستگو و امینى است که خداوند متعال صفات و اخلاق او را در قرآن کریم ستوده، و فرموده است: تو از نظر اخلاق داراى خلق عظیم و ستوده‏اى هستى.

با این مقدمه که بیان شد به یکى از کلماتى که پیامبر(ص) درباره فاطمه زهرا(س) بیان فرموده اشاره مى‏کنیم که فرمود:

فاطمه پاره تن من است، پس هر کس او را ناراحت کند، مرا آزرده است.

4- مادرِ پدر: امّ أبیها

در میان عرب مرسوم است که افراد کنیه دارند و براى احترام آنان را با کنیه خطاب مى‏کنند، محبت پیامبر اکرم(‏ص) به فاطمه زهرا(س) به حدى بود که او را با کنیه «ام ابیها» خطاب مى‏فرمود، آرى پیامبر در کودکى مادر خود حضرت آمنه را از دست داده بود، بعد از مادر علاقه شدید به حضرت فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین‏(ع) داشت و او را مادر مى‏خواند، و وقتى از دنیا رفت بسیار غمگین شد و فرمود: مادرم از دنیا رفت.

وقتى خداوند فاطمه زهرا را به او عنایت فرمود هر وقت او را مى‏دید به یاد فاطمه بنت اسد مى‏افتاد و او را جایگزین فاطمه بنت اسد مى‏دید، و کنیه مادرِ پدر را بر او گذاشت. آرى فاطمه زهرا دختر پیامبر و در عین حال همچون مادر آن بزرگوار بود.

5- در آستانه ازدواج‏

فاطمه بانوى عصمت و دختر نبوت به سنین جوانى رسیده بوده تمام کمالاتى که باید در یک انسان کامل وجود داشته باشد در او جمع بود. چهره درخشان، اخلاق نیک، شرف خانوادگى، فصاحت و بلاغت در کلام، و از همه بالاتر فرزندى پیامبر اکرم(‏ص) و سایر کمالاتى که عدد آن را فقط خداى فاطمه مى‏داند. بسیارى از اشراف و غیر اشراف خواستار همسرى با این بانوى بزرگوار بودند.

در بین این افراد کسانى از صحابه بودند که شک نداشتند پیامبر اکرم با ازدواج آنان با فاطمه موافقت مى‏کند. یکى از این افراد ابوبکر بود، اما جواب رسول گرامى اسلام این بود:

منتظر قضاى الهى هستم.

عمر نیز خواستگارى کرد، و همان جواب را شنید. دیگران نیز همچنین، انس بن مالک نقل مى‏کند که عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان نزد پیامبر آمدند، عبدالرحمن گفت:

اى پیامبر خدا! فاطمه را به من تزویج کن، مهریه‏اى معادل صد شتر سیاهِ سبز چشم که بار همه پارچه‏هاى گران قیمت مصرى باشد به علاوه ده هزار دینار مى‏دهم.

و عثمان گفت: من نیز چنین مهریه‏اى مى‏دهم با توجه به این که من زودتر از عبدالرحمن به اسلام گرویده‏ام. پیامبر اکرم از این سخنان به خشم آمد، مقدارى سنگریزه برداشت و به طرف عبدالرحمن ریخت و فرمود: تو به مالت بر من مى‏نازى؟ سنگریزه‏ها تبدیل به درّ شد که یکى از آن درها به تمام مایملک عبدالرحمن مى‏ارزید.

فاطمه زهرا همچنان در خانه پیامبر اکرم(‏ص) بود تا آن که مسأله هجرت پیش آمد و پیامبر و مسلمانان در مدینه مستقر شدند، حضرت امیر مؤمنان على‏(ع) نیز در خانه رسول خدا بود، سن آن بزرگوار به بیست سال رسیده بود، این در حالى بود که على‏(ع) اول مؤمن به پیامبر بود، و داراى صفات برگزیده و اخلاق حسنه، همان کمالاتى که او را مورد حسد قرار مى‏داد، و به جهت این کمالات همچون خورشیدى بر آسمان انسانیت مى‏درخشید.

در عین حال او پسر عموى فاطمه بود و هر دو از یک خاندان بودند، بنابراین آیا کفوى براى فاطمه(‏ع) بهتر از على، و براى على‏(ع) بهتر از فاطمه بود؟ هرگز.

پس چه چیز مانع آن بود که على‏(ع) فاطمه زهرا(ع) را از پیامبر خواستگارى نمى‏کرد؟

در بعض روایات نقل شده که تهى دستى مانع بود، لکن این مطلب درست نیست زیرا علاوه بر آنچه نقل کردیم در روایتى از امام صادق‏(ع) آمده است که فرمود:

اگر خداوند متعال امیر مؤمنان على(‏ع) را خلق نکرده بود براى فاطمه(‏ع) همسرى نبود. و در روایت ابن مسعود آمده است که پیامبر(ص) فرمود: خداوند به من امر کرده است که فاطمه را به على تزویج کنم.

و در روایتى که خوارزمى نقل مى‏کند چنین آمده است: رسول خدا روزى بر اصحاب وارد شد در حالى که چهره آن بزرگوار همانند قرص ماه مى‏درخشید، عبدالرحمن بن عوف سبب این خوشحالى و درخشندگى چهره را پرسید؟ آن حضرت فرمود: از طرف پروردگارم بشارتى در مورد برادر و پسر عمویم على و دخترم فاطمه به من رسید، و آن این که خداوند فاطمه را به على‏(ع) تزویج کرد.

و در روایت دیگر آمده است که جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: خداوند به تو دستور مى‏دهد که فاطمه را به على تزویج کنى.

به هر حال هرچه باشد روزى رسید که على‏(ع) فاطمه زهرا(س) را از پیامبر اکرم(‏ص) خواستگارى کرد.

امّ سلمه زوجه مکرّمه رسول خدا(ص) مى‏گوید: درب خانه به صدا درآمد، پرسیدم کیست؟ قبل از آن که جوابى بشنوم پیامبر فرمود: برخیز و در را باز کن و بگو: داخل شود، که او همان کسى است که خدا و رسول او را دوست دارند، و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد.

در این هنگام على‏(ع) وارد شد و در مورد فاطمه زهرا(ع) با پیامبر سخن گفت. امّ سلمه مى‏گوید: دیدم چهره رسول خدا از شادى و سرور پر شده سپس فرمود: خداوند فاطمه را به على تزویج کرده در آسمان قبل از آن که من در زمین این کار را انجام دهم.

هرچه بود این ازدواج مبارک انجام شد و مهریه عبارت از چهارصد و هشتاد درهم بود که على(‏ع) از فروش زره خود به دست آورده بود.

پیامبر نیز آن مبلغ را به این نحو توزیع فرمود: 160 درهم براى خرید عطر، 160 درهم براى خرید لباس، 66 درهم براى اثاث خانه، 96 درهم نیز به‏ام سلمه داد که نزد خود براى مخارج دیگر نگاه دارد.

افرادى را نیز براى خرید این اساس مختصر تعیین فرمودند، و آنها نیز چیزهایى خریدند که در اینجا براى آنکه جوانان مسلمان ما اعم از دختر و پسر الگو بگیرند و معنى برکت و زندگانى با صفا را بهتر درک کنند صورت خرید جهیزیه و لوازم منزل فاطمه و على‏ را مى‏آوریم، همان منزلى که ثمره آن یازده امام معصوم، و ذریه بى شمار از نسل آنان یعنى سادات تا روز قیامت است.

1- پیراهن (7 درهم)، 2 - چادر (4 درهم)، 3 - مقنعه، 4 - پشتى از برگ خرما، 5 - دو عدد تشک که یکى با برگ خرما و دیگرى با پشم گوسفند پر شده بود، 6 - چهار متکاى پوستى که با گیاهى خوشبو به نام «اذخر» پر شده بود، 7 - پرده نازکى که از پشم بافته شده بود، 8 - یک عدد حصیر، 9 - آسیاى دستى براى آرد کردن جو و گندم، 10 - یک طشت مسین براى شستن لباس، 11 - پارچ کوچک آب، 12 - یک قدح چوبین، 13 - کوزه‏اى کوچک براى خنک کردن آب، 14 - یک آفتابه، 15 - یک بستوى سبز، 16 - ظرفى از سفال، 17 - تشکى از پوست، 18 - یک چادر.

این تمام جهیزیه فاطمه(س) بود که نزد پیامبر آوردند، آن حضرت با دست مبارک آنها را زیر و رو مى‏کردند و مى‏فرمودند: خداوند مبارک کند بر اهل بیت.

و در روایتى دیگر چنین فرمودند: خداوندا مبارک کن بر خانواده‏اى که بیشتر ظروف آنان سفالین است.

اما على(‏ع) براى خانه‏اى که زهراى مرضیه به آن مى‏آمد چه تدارک دیده بود؟

اثاث خانه على‏(ع) عبارت بود از: 1 - اطاق خواب را با ریگ نرم فرش کرده بود. 2 - براى جدا کردن اطاق چوبى روى دو طرف دیوار قرار داده بود. 3 - یک پوست گوسفند و یک پشتى از لیف خرما که کنار دیوار گذاشته بود. 4 - حوله‏اى به دیوار آویخته بود. 4 - در کنار اطاق کوزه‏اى از آب، و یک الک براى الک کردن آرد.

این تمام اثاث و مایملک على‏(ع) بود.

آرى به همین سادگى تزویج على و فاطمه صورت گرفت، و پیامبر ولیمه‏اى داد و فاطمه را به خانه على‏ بردند، و آنچنان خانه مبارکى بنا شد که در طول تاریخ سابقه نداشت.

نتیجه این ازدواج مبارک فرزندانى بود که در اینجا تنها به ذکر نام آنان اکتفا مى‏کنیم و درخشندگى نور آنان چنان دنیا را پر کرده است که نیاز به توضیح ندارد و ما نیز از آن عاجزیم.

آرى در سال سوم هجرت در پانزدهم ماه مبارک رمضان امام مجتبى حسن بن على(‏ع) و در سال چهارم حضرت امام حسین(‏ع) و در سال ششم حضرت زینب‏(س) و بعد از او ام کلثوم به دنیا آمدند.

غیر از این چهار بزرگوار و گل‏هاى بوستان پیامبر، فاطمه زهرا غنچه نشکفته‏اى نیز داشت به نام محسن که قبل از آن که به دنیا بیاید آن زمانى که زهراى مطهر بین در و دیوار قرار گرفت و لگد به در زدند و پهلوى او را شکستند، این غنچه نیز پرپر شد و فرصت شکفتن را به او ندادند.

6- فضائل فاطمه(س) در قرآن‏

علاوه بر سوره کوثر که در شأن فاطمه(س) نازل شد، به شمه‏اى از فضائل آن حضرت در قرآن اشاره مى‏کنیم:

الف - سوره دهر: در روایات که شیعه و سنى نقل کرده‏اند آمده است که حسنین‏علیهما السلام بیمار شدند، پیامبر اکرم‏ به عیادت آنان آمد، پیامبر از دیدن حسنین که به شدت بیمار و رنجور شده بودند متأثر شد، به امیر مؤمنان على(‏ع) فرمود: خوب بود براى شفاى فرزندانت نذرى مى‏کردى.

امام‏ نذر کرد که اگر خداوند فرزندانش را شفا داد سه روز روزه بگیرد، فاطمه زهرا نیز نذر کرد، و فضّه خادمه نیز به آنان پیوست.

حسن و حسین‏علیهما السلام شفا یافتند و موعد وفاى به نذر فرا رسید فاطمه و على و فضه‏علیهم السلام روزه گرفتند. در خانه على چیزى براى افطار نبود، امام همسایه‏اى داشت که مردم براى او پشم ریسى مى‏کردند و مزد مى‏گرفتند، على(‏ع) نزد او رفت و در مقابل این که فاطمه زهرا براى او پشم ریسى کند مقدارى جو گرفت، جو را آسیاب کرده و مقدارى نان براى افطار تهیه کردند.

حضرت زهرا(س) انتظار مى‏کشید تا على‏ از مسجد برگردد و افطار کنند، على آمد و سفره افطار گسترده شد، در این سفره با صفا فقط چهار قرص نان بود، و بر سر سفره اهل بیت پیامبر یعنى فاطمه و على و حسنین و در کنار آنان فضه نشسته بودند.

تا دست آنان به سفره دراز شد در زدند، بینوایى بود که مى‏گفت: سلام بر شما اى خاندان پیامبر، بیچاره‏اى از مسلمانان هستم از آنچه مى‏خورید به من نیز بدهید خداوند شما را بر سر سفره‏هاى بهشتى اطعام کند، آنچه در سفره بود به او دادند، و با آب افطار کردند.

روز دوم و سوم نیز از دسترنج فاطمه زهرا(س) نانى آماده شد، و مثل روز اول به یتیم و اسیر دادند و شب را گرسنه به سر بردند، در این هنگام بود که جبرئیل امین آمد و سوره مبارکه هل اتى را در شأن این خانه پر برکت آورد. و این افتخار با کلام جاودانه خدا، تا زمانى که یک انسان قرآن مى‏خواند و سوره هل اتى تلاوت مى‏شود براى خاندان پیامبر و خانه فاطمه و على و حسنین‏علیهم السلام جاودانه شد.

ب - مزد رسالت: «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى» «اى پیامبر به مردم بگو: در مقابل زحمات چندین ساله مزدى براى رسالت خود نمى‏خواهم غیر از آن که اهل بیت مرا دوست داشته باشید» و با آنچه در خلال این مقاله ذکر شد دانستیم که اهل بیت پیامبر کیانند، و با ذکر داستان شهادت فاطمه زهرا(س) درخواهیم یافت که چگونه به وصیت پیامبر و این آیه قرآن عمل کردند، اینجاست که گمراهان زیان کردند و راهى را پیمودند که موجب آزار و اذیت پیامبر خدا شد، و این آیه مبارکه شاهد و حجتى است که زهراى مرضیه با آن در روز قیامت و ساعتى که محکمه عدل الهى براى احقاق حقوق مظلومان و مجازات جنایتکاران برپا مى‏شود احتجاج خواهد کرد، و آنجاست که ستمگران نتیجه اعمال خود را خواهند دید.

ج - آیه مباهله: پیامبر اکرم(‏ص) رسالت الهى را ابلاغ کردند و حجت را بر مردم تمام فرمودند، عده‏اى نپذیرفتند و در مقابل حق ایستادگى مى‏کردند، خداوند به پیامبر وحى کرد که با آنان مباهله کن، و به آنان بگو: بیایید ما با فرزندانمان و شما با فرزندانتان، ما با زنانمان و شما با زنانتان، ما خودمان و شما خودتان بیایید و مباهله کنیم و نفرین و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهیم.

از کسانى که حق را نپذیرفته بودند گروهى از مسیحیان بودند که حاضر به مباهله شدند، روزى را براى این کار معین کردند، و این روز بیست و چهارم ذی الحجة بود، ساعت مباهله فرا رسید، مردم منتظر بودند که پیامبر چه خواهد کرد.

ناگاه دیدند که آن حضرت همچون خورشید فروزان از افق خانه نبوت طالع شد در حالى که امام حسین‏(ع) را که طفلى بود در آغوش داشت و با دست راست دست امام حسن‏(ع) را در دست داشت و فاطمه زهرا پشت سر آن حضرت و امیر مؤمنان‏(ع) به دنبال فاطمه حرکت مى‏کردند. نفس پیامبر: على، فرزندان: حسن و حسین، و زنان که در آیه تعبیر به نسائنا شده، فاطمه زهرا بودند.

نصاراى نجران که خیال مى‏کردند پیامبر با گروهى بسیار از مردم همچون پادشاهان خواهد آمد وقتى این منظره را دیدند آن چنان از عظمت پیغمبرى و خاندان نبوت تحت تأثیر قرار گرفتند که نزد اسقف خود رفتند و گفتند: اى ابا حارثه چه مى‏بینى؟

گفت: چه مى‏بینم؟ من انسان‏هایى را مى‏بینم که اگر خداوند را به آنان قسم دهند که کوهى را از جاى برکند چنین خواهد کرد، قسم به عیساى مسیح اگر محمد کلمه‏اى بگوید و دعا کند از تمام هستى ساقط مى‏شویم. اینجا بود که گفت: مباهله نکنید زیرا هلاک خواهید شد و تا روز قیامت حتى یک مسیحى بر روى زمین باقى نخواهد ماند.

در این حال پیامبر دین اسلام را بر آنان عرضه کرد، اما نپذیرفتند و بر دین پدران خود باقى ماندند.

د - خاندان پاک و مطهر: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» در اینجا به آیه تطهیر اشاره‏اى گذرا داریم، چرا که تفصیل آن فرصت دیگرى را مى‏طلبد، فقط به اختصار مى‏گوییم که به نقل شیعه و سنى این آیه در شأن فاطمه و پدر او، فاطمه و شوهر او، فاطمه و فرزندان او نازل شده، و در این داستان که به حدیث کساء معروف و مشهور است محور فاطمه‏(س) است. که خداوند درباره این پنج نور مقدس آیه مبارکه تطهیر را نازل فرمود که: همانا فقط خداوند اراده کرده است که پلیدى در شما خاندان نباشد و شما را پاک و مطهر قرار دهد.

این شمه‏اى از فضایل فاطمه زهرا در قرآن کریم بود که گذرا از آن گذشتیم. و اما روایاتى که درباره فضائل آن حضرت رسیده از حد و حصر بیرون است.

7- خانه غم یا بیت الاحزان‏

در سال یازدهم هجرت فاجعه کبرى اتفاق افتاد و آن سال رحلت اشرف مخلوقات یعنى خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفى‏(ص) بود، همان پیامبرى که امیر مؤمنان خطاب به آن حضرت بعد از وفات گفت: اى رسول خدا با رحلت تو چیزى قطع شد که با مرگ هیچ کس قطع نشد، و آن رابطه بین خدا و خلق یعنى وحى و نبوت بود، آرى خاتم پیامبران و آخرین سفیر الهى از دنیا رفته بود، در این ایام و در این سال چه گذشت شرح آن نیاز به کتابى مفصل دارد، اما به طور اجمال وصیت پیامبر نادیده گرفته شد، فدک غصب شد، امامت خانه نشین شد، و در نهایت خانه پیامبر یعنى جایى که جبرئیل امین بدون اذن وارد نمى‏شد به آتش کشیده شد، و فاطمه زهرا(ع) با آن همه فضیلت و سفارش پیامبر درباره او بین در و دیوار قرار گرفت و با لگد ستم و دست ظلم و تعدى پهلویش شکست و محسنش سقط شد و بازوى مبارکش به مزد زحمات پیامبر مدال کبودى گرفت. فاطمه زهرا(س) که از مهاجر و انصار مأیوش شد و فریادش به جایى نرسید به خانه‏اى در بقیع پناه برد که در آنجا گریه مى‏کرد و نزد قبور شهدا از ظلمى که بر او رفته بود شکایت مى‏کرد.

گاهى نیز کنار قبر پیامبر مى‏آمد و آن قدر گریه مى‏کرد تا بى‏هوش مى‏شد، و سپس او را به خانه مى‏آوردند، و در خانه هم آن قدر گریه کرد که امیر مؤمنان به او گفت: اى دختر پیامبر: بزرگان مدینه مى‏گویند به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز.

فاطمه‏(س) در جواب گفت: اى ابا الحسن من مدت زیادى در بین آنها زندگى نخواهم کرد و به زودى به دیدار پدرم خواهم شتافت قسم به خدا تا آن زمان شب و روز آرام نخواهم داشت.

آرى ظلم به خاندان نبوت آن چنان بود که فاطمه زهرا را چنین غمگین و گریان کرده بود که در مدت هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روز به اندازه‏اى گریست که نام او در کنار نام گریه کنندگان همچون یعقوب که مدت زیادى در فراق یوسف گریست قرار گرفت. آرى فاطمه این مدت را بر امت و اسلام گریه کرد.

8- در بستر شهادت‏

هرچه بود ایام غم و حزن فاطمه زهرا به پایان نزدیک مى‏شد، اما على و حسنین‏علیهم السلام چطور فراق فاطمه زهرا را تحمل کنند؟ به هر حال آن حضرت مثل هر انسانى که در آخر عمر وصایایى دارد به امیر مؤمنان وصیت‏هایى کرد. اما وصیت فاطمه با سایر وصیت‏ها فرق داشت، بیت الغزل وصیت فاطمه آن بود که یا على شبانه و مخفیانه مرا به خاک بسپار، تا ظالمان هم در نماز و هم در تشییع و دفن زهرا(س) شرکت نداشته باشند.

گفتیم که بعد از رحلت پیامبر اکرم(‏ص) کسى فاطمه زهرا(س) را خندان ندید، لکن در یکى از روزها وقتى که به او گفتند براى حمل جسد مطهرش امارى درست مى‏کنند که حجم بدن پیدا نباشد فاطمه خوشحال شد و تبسم کرد، آرى این همان بانویى است که وقتى از او پرسیدند که براى زن چه چیز بهتر از همه چیز است؟ گفت: این که نه مردى او را بشناسد و نه آن که او مردى بیگانه را بشناسد، و این باید براى زنان و دختران دوستدار فاطمه زهرا(س) درسى باشد که گرچه نمى‏توانند همانند او باشند، لکن باید بدانند که ارزشمندترین چیز در نظر بانوى بزرگ اسلام حفظ عفت و عصمت است.

در یکى از همین روزها بود که از یکى از خانم‏هاى محترمه به نام اسماء بنت عمیس خواست که باقى مانده حنوطى که از پیامبر مانده بود براى او بیاورد، سپس آب خواست و غسل کرد، و بعد پارچه‏اى بر روى خود کشید و از اسماء خواست مقدارى صبر کند، سپس او را صدا کند، اگر جواب نداد بداند که فاطمه(س) به ملاقات پروردگار خود رفته است.

اسماء مقدارى صبر کرده، سپس او را صدا زد جواب نشنید، دوباره صدا زد:

اى دختر محمد مصطفى!

اى دختر بهترین خلق خدا!

اى دختر بهترین کسى که بر زمین قدم گذاشته!

اى دختر کسى که به پروردگارش نزدیکترین انسان بوده است!

اما تاریکى سکوت بر خانه سایه افکنده و فاطمه جواب نمى‏دهد، در این حال اسماء پارچه‏اى را از روى صورت فاطمه زهرا کنار مى‏زند، و مى‏بیند که فاطمه از دینا رفته است.

حسنین وارد خانه مى‏شوند و مى‏پرسند: مادرمان کجاست؟

اسماء سخن نمى‏گوید. فرزندان فاطمه داخل اطاق مى‏شوند، وقتى با جسم بى جان مادر روبرو مى‏شوند امام حسین رو به امام حسن کرده مى‏گوید: خدا تو را در مصیبت مادر اجر بدهد. این در حالى است که امیر مؤمنان براى اقامه نماز مغرب به مسجد رفته، امام حسن و امام حسین‏علیهما السلام نزد آن حضرت رفته و خبر شهادت مادر را به او مى‏دهند، همان على که در مقابل پهلوانان عرب لحظه‏اى خوف و هراس به خود راه نداده از شنیدن این خبر غش مى‏کند و نقش زمین مى‏شود، وقتى که به هوش مى‏آید مى‏گوید:

غم خود را به چه کسى تسلى بدهم؟ بعد از پیامبر به تو دلخوش بودم، بعد از تو به چه کسى آرامش حاصل کنم؟

زنان بنى هاشم جمع مى‏شوند و شهر مدینه در مصیبت از دست رفتن یادگار نبوت، و پاره تن پیامبر یک صدا ضجه و شیون مى‏شود و مردم براى تسلیت به خاندان پیامبر مى‏آیند، آرى فاطمه‏اى که آن همه پیامبر درباره او سفارش فرموده با قلبى مالامال از غم و اندوه به جهت آینده اسلام و مسلمانان از دنیا مى‏رود.

9- بدرقه آرام و تشییع شبانه‏

به جهاتى که قبلاً ذکر شد و به وصیت شخص فاطمه زهرا(س) باید تشییع و مراسم دفن آن حضرت شبانه انجام شود.

شب سایه خود را بر شهر مدینه که بر تمام عالم خلقت گسترده، زیرا با شهادت زهرا گویا دوباره خورشید نبوت غروب کرده است، چشم شهرنشینان مدینه، بلکه چشم و دل همه به خواب رفته که وصیت پیامبر را شنیدند و به آن عمل نکردند، صداى مهاجر و انصار خاموش است که هر چه فاطمه از آنان استمداد کرد جوابى نشنید و گویا مدینه با این همه حادثه به خواب عمیقى فرو رفته بود در این حال موکب فاطمه زهرا(س) که امانت پیامبر را به آخرین خانه دنیا مى‏برد در حال حرکت به طرف قبرستان است آرى در شب سیزدهم جمادى الأول یا سوم جمادى الثانى سال یازدهم هجرت جنازه مطهر زهراى مرضیه‏(س) را تعدادى که از انگشتان دست تجاوز نمى‏کردند حمل مى‏کردند، و این در حالى بود که مدینه مملو از کسانى بود که ادعاى پیروى از پیامبر را داشتند، اما در امتحان مسلمانى مردود شدند.

جسد مطهر فاطمه زهرا بدین‏سان تشییع شد و به دنبال آن به خاک سپرده شد، اینجا بود که نقل کرده‏اند که وقتى امیرمؤمنان على(ع) زهرا(س) را به خاک سپرد و ودیعه پیامبر را به او برگرداند و از رسول خدا خواست که از زهرا بپرسد که امت چه کردند، در این هنگام بود که غم عالم به خانه دل مولا هجوم آورد، و آن قرآن ناطق و نماز مجسم روى به درگاه خدا آورد و به نماز ایستاد.

10- سلام بر فاطمه گل بوستان پیامبر

در اینجا این مقال را با سلامى بر آن بانوى مکرمه به پایان مى‏بریم و مى‏گوییم:

سلام بر تو اى پاره تن پیامبر

سلام بر تو اى کوثر خاتم الأنبیاء

سلام بر تو اى همسر على‏

سلام بر تو اى مادر امامان معصوم‏

سلام بر تو اى سیده زنان عالم‏

سلام بر تو اى فاطمه، اى زهرا، اى صدّیقه، اى مطهّره، اى راضیه، اى مرضیّه، و اى انسان کامل.

سلام بر تو روزى که به دنیا آمدى و روزى که شهید شدى، و روزى که در قیامت محشور مى‏شوى و شیعیان و دوستداران اهل بیت را شفاعت مى‏کنى و در پایان مى‏گوییم:

یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ‏

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر

خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی نمایندگی تهران
مجری سایت : شرکت سیگما