روحانيت شيعه با اينكه انقلابهاي عظيمي بپا كرده است كمتر حاضر شده است درباره دردها بينديشد ، نظر بدهد ، طرح اصلاحي ارائه نمايد ، فلسفه سياسي اسلام را مطرح نمايد .
... روحانيت شيعه در ذات خود يك نهاد مستقل است ، از نظر روحي به خدا متكي بوده و از نظر اجتماعي به قدرت مردم . و لهذا در طول تاريخ به صورت يك قدرت رقيب در مقابل زورمندان تاريخ ظاهر شده است . در پيش گفتيم علت آنكه سيدجمال در كشورهاي سني مستقيما به سراغ توده مردم مي رفت و در ايران به سراغ علماء ، در كشورهاي سني مخاطبش توده مردمند و در ايران علماء ، در آنجا انقلاب را از توده مي خواهد آغاز كند و در ايران از علماء ، اينست كه روحانيت شيعه از دستگاه حاكمه مستقل بوده و استعداد انقلابي شدن داشته است بر خلاف روحانيت سني . روحانيت شيعه عملا بر تز ماركس خط بطلان كشيده كه مي گويد : مثلث دين و دولت و سرمايه همواره در طول تاريخ با يكديگر همدست و همكار بوده و طبقه اي را در مقابل توده تشكيل مي داده اند و سه عامل از خود بيگانگي خلق به شمار مي روند .
... در عين حال ، از نظر انديشه اصلاحي و طرح اصلاحي ، در جهان شيعه نيز شخصيتهائي ظهور كرده اند كه انديشه هاي اصلاحي در بعضي زمينه ها داشته اند . مرحوم آيةالله بروجردي و علامه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء و علامه سيد محسن عاملي و علامه سيد شرف الدين عاملي و بالخصوص علامه نائيني را از اين نظر نبايد از نظر دور داشت . شايسته است اهل نظر انديشه هاي اصلاحي اين شخصيتها را هر چند محدود به زمينه اي خاص است ،مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار دهند.
شهيد مطهري، نهضت هاي اسلام صد ساله اخير: ص25-26.