الجمعة, رمضان 19, 1445  
 
كاشف الغطاء و سياست

كنگره جهانى اسلام


در سال 1350 ق. يك صد و پنجاه نفر از شخصيتهاى سياسى و مذهبى كشورهاى مسلمان از سراسر دنيا، در كنگره جهانى اسلام، گرد آمدند. مفتى بيت المقدس از سوى مجلس اعلاى فلسطين، كاشف الغطا را به شركت به اين گردهمايى فرا خواند. اين در حالى بود كه فلسطين هنوز اشغال نشده بود و بيش از هفتاد هزار نفر از مردم فلسطين به بيت المقدس آمده بودند تا از سخنان رهبران فرقه هاى اسلامى و شخصيتهاى برجسته سياسى و مذهبى كشورهاى مسلمان بهره جويند. رشيد رضا (نويسنده سنى مذهب تفسير المنار) و علامه اقبال لاهورى نيز در اين همايش بزرگ حضور داشتند.
هر شب چند نفر از دانشمندان سخنرانى مى كردند تا اينكه نوبت به جناب كشاف الغطا رسيد. اينك چكيده اى از سخنان وى را مى آوريم:
... از نخستين شبى كه با اين اجتماع بزرگ روبرو شدم پيوسته خود را در ميان ترس و اميد مى بينم. گاه نسبت به اين كنگره خوشبين هستم و گاه دلم شور مى زند... ترس من به چند دليل است:
1- شرقيها، به ويژه مسلمانان - مراد من برادران حاضر در اين كنگره نيست - از پايدارى در هدف برخوردار نيستند. چه بسا مسلمانانى كه حركتى آتشين آغاز كردند ولى پس از مدتى حركتشان به خاموشى گراييد.
2- اختلاف و جدايى از خصلتهايى است كه در درون ما ريشه دوانيده و ما را بيچاره ساخته است. اختلاف انديشه و آزادى فكر از ويژگيهاى انسان است... اما مصيبت اين است كه اختلاف نظر به دشمنى بگرايد... مسلمانان برادران يكديگرند. آيا برادر با برادر دشمنى مى ورزد؟ اى يكتا پرستان! يكى شويد. من پيش از اين، دو كلمه گفتم كه اميدوارم از سخنان ماندنى باشد. گفتم:
گنبد اسلام بر دو پايه استوار است.
كلمه توحيد و توحيد كلمه. اى مسلمانان! اگر سخن ما يكى نشود، بايد با اسلام وداع كنيم...
3- سومين بيمارى ما اين است كه شرقيها عادت داريم به جاى عمل، حرف بزنيم و در جايى كه بايد انديشه خود را به كار بنديم، كارها را بدون فكر انجام مى دهيم.
هر ملتى با سه چيز مى تواند قيام كند: مردم توانا، انديشه درست و كوشش دايم." 5 ".
سخنان كاشف الغطا غوغايى بپا كرد. در آن شب با اصرار از كاشف الغطا خواستند كه امام جماعت نماز عشا باشد، او نيز پذيرفت. تمامى علماى اهل سنت، حتى وهابيون، ناصبى ها و خوارج نيز به او اقتدا كردند. از آن روز به بعد، كشاف الغطا امام جماعت كنگره شد. نماز جمعه هم به امامت او برگزار شد.
روزنامه ها و مجله هاى كشورهاى اسلامى سخنان كاشف الغطا را چاپ كردند. بسيارى از نويسندگان و دانشمندان اهل سنت از آن به بعد، نسبت به شيعه روش ملايم ترى برگزيدند.
كاشف الغطا پانزده روز در فلسطين ماند. به شهرها و روستاهاى فلسطين رفت و با علما و مردم صحبت كرد. آنان را به وحدت فرا خواند. بسيارى پس از سخنرانى او در كنگره، وى را ((امام كاشف الغطا)) مى خواندند، دانشمندان اهل سنت از وسعت نظر، قدرت بيان و سخنان پر مغز او به شگفت آمده بودند.
كشاف الغطا به عراق بازگشت و بسيارى از طلاب و فضلاى حوزه علميه نجف كه آوازه سخنان او در كنگره و تاءثير آن را در روزنامه ها خواند بودند، به پيشواز او آمدند. حسينيه كرخ بغداد آكنده از جمعيت بود. روزنامه نگاران، شاعران، شخصيتهاى فرهنگى و سياسى عراق در حسينيه گرد آمده بودند. كاشف الغطا براى مردم صحبت كرد و آنها را از آنچه در كنگره گذشت، مطلع ساخت.
وى پس از سه روز اقامت در بغداد، به كربلا رفت و پس از زيارت مرقد امام حسين عليه السلام به نجف بازگشت. هر شب، مردم به ديدار او مى رفتند و از سخنان او درباره مسافرتش استفاده مى كردند. بسيارى از شاعران و شخصيتهاى فرهنگى و سياسى نجف حضور موفق او در كنگره را به وى تبريك مى گفتند و شاعران بيش از ده هزار بيت شعر درباره سفر او سرودند.
مردم كوفه از او دعوت كردند تا به شهرشان بيايد. مسجد بزرگ كوفه، هزاران نفر را در خود جاى داده بود. كاشف الغطا براى مردم صحبت كرد. سخنرانى او به نام ((الاتحاد و الاقتصاد)) چند بار چاپ شد. در سخنان او آمده بود. غرب به وسيله صنعت و مكيدن چشمه هاى ثروت شرق، بر آنان سيطره يافت. اسلام همه راههاى سالم به دست آوردن ثروت را بيان و ضرورت رشد اقتصادى را گوشزد كرده است. سعادت كشورهاى اسلامى با اتخاد و اقتصاد به دست مى آيد." 6 ".

براى وحدت


((اصل الشيعه و اصولها)) از زيباترين نوشته هاى كاشف الغطاست. كاشف الغطا درباره انگيزه نگارش اين كتاب مى نويسد:
((دو سال پيش، يكى از جوانان پر شور كه با هياءتى علمى از سوى دولت عراق، براى تحصيل در ((دار العلوم العليا)) به مصر رفته بود، در نامه اى طولانى به من نوشت:... من با برخى از دانشمندان دانشگاه الازهر رفت و آمد دارم. گاه و بيگاه از نظام آموزشى و دانشمندان حوزه علميه نجف سخن به ميان مى آيد استادان الازهر از انديشمندان حوزه علميه نجف به بزرگى ياد مى كنند، ولى مى گويند: متاءسفانه شيعه هستند! من از اين سخنان آنها شگفت زده شدم. به آنها گفتم: مگر شيعه بودن گناه است؟! مگر شيعيان مسلمان نيستند؟! برخى از آن ها در پاسخ گفتند: شيعيان مسلمان نيستند و... من جوانى هستم كه از پيدايش شاخه هاى گوناگون مذهبها در اسلام آگاهى ندارم. اكنون از سخنان دانشمندان بزرگ اهل تسنن به ترديد افتاده ام كه آيا شيعه فرقه اى از اسلام است؟ اگر مرا از اين سرگردانى نجات ندهيد مسؤ وليت لغزش و گمراهى من بر عهده شماست.
من به وسيله نامه درباره تاريخ شيعه و پاسخ به تهمتهاى آنان، او را راهنمايى كردم. ولى در شگفت بودم كه چگونه برخى از دانشمندان بزرگ اهل سنت، اين گونه سخن مى گويند! تا اينكه كتاب ((فجر الاسلام)) نوشته احمد امين، نويسنده بزرگ مصرى به دستم رسيد. مغزم از دروغهاى شاخدار اين كتاب سوت كشيد. احمد امين، سال پيش (1349 ق.) همراه شمارى از استادان، دانشجويان و دانشمندان مصر، به نجف، شهر دانش آمد. او در نجف همراه دوستانش در يكى از شبهاى ماه مبارك رمضان به ديدن من آمد. من او را به نرمى سرزنش كردم كه چرا چنين دروغهايى را به شيعه نسبت داده است! آخرين عذر احمد امين اين بود كه آگاهى كافى درباره شيعه نداشتم. من گفتم: اين بهانه پذيرفته نيست. نويسنده بايد در موضوعى كه مى خواهد بنويسد، خوب بررسى كند چرا كتابخانه هاى نجف، از جمله كتابخانه خصوصى خودم كه 5000 جلد كتاب دارد كه بيشتر نويسندگان آنها از اهل سنت هستند، ولى در كتابخانه هاى قاهره كتابهايى كه نويسندگان آنها شيعه اند، بسيار كم پيدا مى شود؟!
چند ماه بيش، يكى از جوانان پاك شيعه بغداد، در نامه اى به من نوشت سفرى به استان ((دليم))، همسايه استان بغداد داشتم، بيشتر مردم آنجا سنى هستند. من با مردم نشست و برخاست داشتم. آنها از سخنان و ادب من بسيار خوشحال بودند. اما هنگامى كه فهميدند من شيعه هستم. گفتند: ما گمان نمى كرديم شيعيان با ادب باشند، چه رسد به دانش و دين آنها! ما آنها را يك مشت وحشيان بيابان مى پنداشتيم! مدتى بعد به سوريه و مصر رفتم. شگفت آور بود. مسلمانان، سنى مصر نيز همان سخنان مردم ((دليم)) را گفتند، آيا موقع آن نرسيده است كه به دفاع از شيعه بپردازيد؟" 7 ".
روزنامه هاى مصر، سوريه و... مقاله هاى مسمومى درباره شيعه مى نويسند. ديگر تاب نياوردم و سكوت نكردم. نه از اين نظر كه ستمى بر شيعه شده باشد و من بخواهم در برابر سيل تهمتها از آن دفاع كنم. بلكه از اين نظر كه پرده هاى نادانى را از برابر چشم مسلمانان كنار بزنم تا افراد با انصاف در داورى درباره شيعه راه عدالت پيش بگيرند و عذر و بهانه اى هم براى آن دسته از دانشمندان كه ياوه هايى بر زيان شيعه مى گويند و مى نويسند، باقى نماند كه بگويند دانشمندان شيعه، مذهب خود را معرفى نكردند. (اين جمله را احمد امين در ديدار با كاشف الغطا گفت) و از همه مهمتر اميد مى رود در سايه اين كتاب پيوندهاى دوستى در ميان مسلمانان استوار گردد و دشمنى از بين آنها برچيده شود. شايد پس از نوشتن اين كتاب، نويسنده كتاب ((فجر الاسلام)) دگر بار ننويسد ((تشيع پناهگاه دشمنان اسلام بوده و هست. تشيع پناهگاه افرادى است كه مى خواهند انديشه هاى پدران يهودى، نصرانى و زردشتى خود را وارد اسلام كنند.))!" 8 ".
((اصل الشيعه واصولها)) در سال 1351ق. چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.
كاشف الغطا در اين كتاب مى نويسد:
نخستين فردى كه بذر تشيع را در سرزمين اسلام كاشت بنيانگذار اسلام، حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم بود. دهها حديث در كتابهاى اهل سنت آمده است كه در آن ها پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، و على عليه السلام و شيعيانش او را رستگاران جهان آخرت ياد كرده است... انديشه شيعى از زمان پيامبر آغاز شد. شيعه در لغت به معناى ((پيرو)) است و به پيروان حضرت على عليه السلام در زمان پيامبر، شيعيان على عليه السلام مى گفتند...
سلمان فارسى كه پيامبر درباره اش فرمود سلمان از اهل بيت ماست و ابوذر كه پيامبر درباره اش فرمود آسمان سايه نيفكنده و زمين در بر نگرفته كسى را كه راستگوتر از ابوذر باشد، هر دو از ياران حضرت على بودند.
ابوالاسود دوئلى، بنيانگذار علم نحو از شيعيان حضرت على است. خليل بن احمد فراهيدى، بنيانگذار علم لغت و عروض نيز از ياران اوست. ابومسلم معاذ بن مسلم هراء، پايه گذار علم صرف و عبدالله مفسر بزرگ قرآن نيز شيعه بودند محمد بن عمر واقدى نخسيتن فردى كه علوم قرآنى را گردآورى كرد، شيعه بود. ابورافع بنيانگذار علم حديث و پسرش على كه نخستين فردى است كه كتابى در علم فقه نوشت و پسر ديگرش عبدالله كه نخستين مسلمانى است كه كتابى در علم تاريخ نوشت، شيعه بود.
ابان بن عثمان الاحمر شيعى نخستين فردى است كه كتابى در علم تاريخ اسلام نوشت... نابغه جعدى، كعب بن زهير، فرزدق، كميت، حميرى، دعبل، ابونواس و... بسيارى از شاعران بزرگ عرب در دامان مكتب شيعه پرورش يافتند." 9 ".
آيا اين بزرگان ميدان دانش، ادب و جهاد مى خواستند اسلام را نابود كنند؟!

ولايت فقيه


كاشف الغطاء بخوبى نقش زمان و مكان در اجتهاد را يافته بود و بر اين باور بود كه نبايد احكام اسلامى در تنگناى سليقه مجتهد قرار بگيرد، زيرا فرجام چنين كارى اين است كه احكام اسلام، به صورت خشك و بى روح درآيد.
كاشف الغطا در مورد اختيارات ولايت فقيه نظرات بسيار بلندى دارد. امام خمينى (ره) مى فرمايد:
ولايتى كه براى پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم و امامان است، براى فقيه نيز ثابت است. موضوع ولايت فقيه چيز تازه اى نيست كه ما آورده باشيم. بلكه اين مساله از اول مورد بحث بوده است... به طورى كه نقل كرده اند، مرحوم كاشف الغطا نيز بسيارى از مطالب را فرموده اند." 10 ".
او درباره حدود اختيارات ولى فقيه مى نويسد:
ولايت فقيه همه مواردى را كه به مصلحت اسلام و مسلمانان است، در بر مى گيرد.

فلسطين در اسارت


صهيونيستها در سال 1327 ش. / 1367 ق. / 1948 م فلسطين را اشغال كردند. در همين ايام برخى از دولتهاى عربى به نبرد با متجاوزان برخاستند. كاشف الغطا پيامى براى رزمندگان مسلمان فرستاد و آنها را به ادامه نبرد تشويق نمود او هماره در سخنرانيها و پيامهاى خويش از فلسطين ياد مى كرد و مسلمانان را به آزاد سازى آن فرامى خواند." 11 ".

كنفرانس اسلامى پاكستان


جمعيت اخوت اسلامى كراچى دومين گردهمايى جهان اسلام را در سال 1371 ق / 1330 ش.،در كراچى برگزار كرد. آية الله كاشف الغطا به اين همايش بزرگ دعوت شد. اينك بخشى از سخنان وى در اين گردهمايى را مى آوريم:
... ما مى گوييم مسلمانيم ولى تاريخ ما مسيحى و زردشتى است. مسلمانيم ولى روزه يكشنبه را تعطيل مى كنيم مسلمانيم اما به زبان انگليسى صحبت مى كنيم. مسلمانيم اما از زبان عربى چيرى نمى دانيم. عربى، زبان قرآن را نمى دانيم ولى به زبان بيگانگان خوب حرف مى زنيم.
تنبلى و سهل انگارى چنان ما را فرا گرفته است كه شنيده ايم دانشمندان مسلمان اين گردهمايى كه درباره اسلام بحث مى كنند، هنگامى كه مؤ ذن بانگ بر مى آورد ((حى على الصلوة)) بر نمى خيزند تا نماز بخوانند...
اى مردم مسلمان! نيروهاى خود را در يك جا گرد آوريد و صفها را منظم كنيد و اسلحه ها را بر دوش بگيريد كه سياست جهان، كشورهاى عربى و اسلامى را مورد حمله قرار داده است.
سخنرانى كاشف الغطا به زبانهاى مختلف ترجمه و چاپ شد.كاشف الغطا چهل روز در پاكستان ماند و به شهرهاى لاهور، راوپندى، كشمير آزاد (مظفر آزاد) و پيشاور سفر نمود. با مردم و علما صحبت كرد و آنها را به وحدت، عمل به قرآن و مبارزه با استعمار فرا خواند.

فرياد


آمريكا در پوشش برگزارى سمينارى فرهنگى در صدد فريب دانشمندان مسلمان برآمد. جمعيت آمريكايى دوستداران خاور ميانه از 25 شخصيت برجسته مسلمان، از سراسر دنيا دعوت نمود تا در سمينارى كه درباره ارزشهاى اخلاقى اسلام و مسيحيت، در تاريخ 23 آوريل 1945 م، در هتل ((امسادور))، واقع در ((بحمدون)) لبنان برگزار مى گردد، شركت كنند.
بسيارى از انديشمندان مسلمان و مسيحى دعوت كنگره را پذيرفتند. اما كاشف الغطا با تيزبينى توانست متوجه حيله آنها شود. آمريكا، اين ابر قدرت نو كه استعمار پير انگليس را كنار زده بود، در جنگ سرد روانى عليه شوروى، از هر وسيله اى بهره مى جست و اينك در پوشش نوعى فعاليت فرهنگى مى خواست انديشمندان مسلمان و مسيحى را با خود همراه كند.
كاشف الغطا در 78 سالگى، بسان يك سياستمدار جوان از تحولات سياسى جهان با خبر بود. وى در انديشه بر ملا ساختن اهداف كنگره بود. اما چگونه؟ او در پاسخ دعوتنامه طولانى جمعيت دوستداران خاور ميانه، بسيار كوتاه نوشت: نمى توانم شركت كنم.
كاشف الغطا تا آغاز نكرده كنگره يك ماه فرصت داشت. او در يك مدت توانست نامه اى بسيار مفصل درباره اهداف كنگره بنويسد و همزمان با آغاز كنگره در لبنان پخش كند و بدين سان آمريكا را رسوا نمايد. آگاهى او از اوضاع سياسى و ترفندهاى بسيار پيچيده استعمارگران به خوبى در اين نامه هويداست. مرجع تقليد شيعيان كه بيشتر وقت خود را به تدريس، تاءليف، ديدار با مردم و پاسخ به سؤ الاهاى شرعى آنان مى گذراند، از آخرين تحولات سياسى جهان به خوبى آگاه است. اينك چكيده اى از پاسخ او به كنگره را مى آوريم:
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى گارلندايوانز هايكينر، معاون جمعيت دوستداران خاور ميانه...تمام موضوعهاى مورد بحث در دو مطلب خلاصه مى شود:
1- ارزشهاى معنوى و نمونه هاى عالى اخلاقى در اسلام و مسيحيت.
2- خطر كمونيست براى بشريت و راه مبارزه با آن در اسلام و مسيحيت
پيش از هر چيز بايد بدانيد كه زبان عمل از زبان حرف برنده تر است. هزاران كنگره از طرف آنان كه پاى بند به ارزشهاى معنوى نيستند، بى اثر است... اى دولت ايالات متحده و اى دولت انگليس! آيا شما داراى چنين صفتهايى هستيد؟!... آيا جنايتهايى كه شما در فلسطين كرديد شما را رو سياه نكرد؟... مگر به آنها پول و اسلحه نمى دهيد؟!" 12 " شما و نهصد هزارعرب " 13 " (فلسطينى) را بى خانمان، آواره بيابانها، زمين را بستر و آسمان را لحاف آنها نكرديد؟! آنها در وطن خود عزيز بودند و شما كارى كرديد كه دل سنگ به حال آنها مى سوزد... آيا نرون (امپراتور روم و جنايتكار بزرگ تاريخ) به اندازه شما جنايت كرد؟ شگفتا كه شما از مسلمانان و اعراب انتظار همكارى داريد و از آنها مى خواهيد كه با شما همفكرى و همكارى كنند. شما عرب را لگدمال مى كنيد. با يك دست بر سرش مى كوبيد و با دست ديگر او را نوازش مى كنيد.
اكنون شما از در ديگرى وارد شده ايد. امروز از ما مى خواهيد كه با شما در كنگره ها بر سر يك ميز بنشينيم و درباره ارزشهاى معنوى به مذاكره بپردازيم. آيا خونهايى كه در ايران " 14 " سوريه، مصر و لبنان ريخته مى شود، ناشى از توطئه هاى شما نيست؟! آى ا شما در شرق و غرب جهان به مرم بى گناه ستم روا نمى داريد؟! تونس، مراكش و الجزاير در غرب جهان، در آتش بيداد شما مى سوزند و كره، هندوچين (ويتنام) و كنيا در شرق جهان، در آتش شما خاكستر شدند. تمام اين دشمنيهاى شما براى ماده پرستى شماست. همان چيزى كه در نامه خود از آن نكوهش كرده و آن را زنگ خطرى براى مردم دنيا بيان كرديد. آيا شما چيزى جز ماده را مى پرستيد؟! آيا شما دينى غير از دنيا پرستى داريد؟!
شما بمب اتمى را براى چه ساخته ايد؟! آيا تلاش در راه استثمار ملتها و به بند كشيدن آنها به خاطر دنيا پرستى و پول پرستى شما نيست؟ تمام برنامه هاى شما - حتى آنهايى كه به نام دين انجام مى دهيد - به خاطر دنيا پرستى است....
... شما فلسطين را ذبح كرديد، اما با دست دولتهاى عرب، بلكه به دست دولتهاى اسلامى تا ذبح شرعى باشد! به دست مسلمان و رو به قبله، تا براى شماو صهيونيستها خوردن آن حلال باشد! چرا كه شما اهل دين (؟) و در پس ارزشهاى معنوى هستيد! و جز غذاى پاك و حلال نمى خوريد!
شما به اين اندازه جنايت بسنده نكرديد. بلكه تلاش مى كنيد كه عرب را وارد پيمان دفاع مشترك كنيد و اين مرغ ضعيف و بى بال و پر را در دامى ديگر بيندازيد... كمكهاى مالى شما سرابى است كه تشنه را مى فريبد، اما سيرابش نمى كند. آمريكا اگر يك دلار كمك مى كند، ده برابر آن را پس مى گيرد بعضى مى گويند: انگليس، فرانسه و دولتهاى اروپايى در پيمان آتلانتيك وارد شدند و استقلال خود را از دست ندادند. بنابراين چه مانعى دارد كه ما نيز در پيمانهاى دفاعى وارد بشويم. در پاسخ مى گوييم: همين دولتها هم استقلال سياسى، دفاعى و اقتصادى خود را از دست داده و تابع آمريكا شده اند. به همين خاطر است كه بسيارى از حزبهاى آن كشورها، با آن مخالفند، مانند حزب كارگر انگليس كه حزب بزرگى است.
مصالح ما هيچگونه ارتباطى با مصالح آمريكا ندارد. آنها فقر، نادانى و عقب ماندگى ما را مى خواهند و ما خواهان دانش، سعادت و پيشرفتيم.
...من دولتهاى عرب را نصيحت مى كنم كه تسليم دولتهاى استعمارى نشوند، زيرا مشكلى را برايشان حل نخواهد كرد. به جوانان مى گويم كه راه رهايى ما بازگشت به قرآن و اسلام است. فرهنگ پربار اسلامى مى تواند پشتوانه مبارزه شما با استعمار باشد، نه مرام كمونيستى كه فرهنگى وارداتى است.
... اگر آمريكا بويى از انسانيت و معنويت برده بود، سياه پوستهاى آمريكايى الاصل را كه در حال نابودى اند، حمايت مى كرد. اگر ذره اى عدالت در دولت آمريكا بود، با پانزده ميليون سياه پوست اين همه بدرفتارى نمى كرد. دويست سال است كه شما آمريكائيها سياهان را به بردگى گرفته ايد.
...آمريكا به اسرائيل كمكهاى نقدى مى دهد و اسلحه فراوان در اختيار او مى گذارد. اما در مورد كشورهاى عربى بجز وعده هاى تو خالى، هيچ چيز به آنها نمى دهد. اگر اسلحه اى به كشورهاى عربى بدهد، به اين شرط است كه با اسرائيل نجنگد. شگفتا! اگر ما با اسرائيل نجنگيم، با كه بجنگيم؟! ما جز اسرائيل دشمنى نداريم.
...ما اين ذلتها را چگونه فراموش كنيم و با شما كنار يك ميز بنشينيم و درباره ارزشهاى معنوى و نمونه هاى عالى اخلاقى به گفتگو بپردازيم؟
...سوگند به همه مقدسات كه اگر دولتهاى عربى با هم متحد شوند، بر آمريكا، انگليس و اسرائيل پيروز مى شوند، شما شيطانها بهتر است دست از جنايت هاى خود برداريد و فلسطين را به صاحبان اصليش بسپاريد. آنگاه درباره ارزشهاى معنوى كنفرانس تشكيل دهيد. اگر در عرف سياست رواست كه با يك دست تسبيح و با دست دگير كارد بگيريد و سينه مظلومان را بشكافيد، اين كار از نظر عقل روا نيست.
...مسلمانها نسبت به يكديگر مغرورند، ولى در برابر دشمن مانند گوسفند ذليل اند.
سال گذشته به سفير انگليس گفتم: عرق از زمانى كه به اشغال در آمد، روز به روز وضعش بدتر شده است. وى پاسخ داد: اين چه حرفى است؟ اكنون كارها رو به راه شده و آبادانى و اقتصاد پيشرفت كرده است. براى نمونه، قصر شاه همه ساله در محاصره سيل قرار مى گرفت، ولى اكنون آسيبى از اين جهت به آن نمى رسد. به او گفتم:
حفظ كاخ شاه، حفظ پايگاه شماست، كاخ شاه مهم نيست. كوخ كشاورز مهم است... همين امسال شاهد طغيان بى سابقه رود كرخ بوديم. بغداد و بسيارى از روستاهاى آن آسيب ديد. ميزان خسارت تا بيست ميليون دينار بر آورد شد. بيش از پنج هزار نفر غرق شدند. همان انسانهايى كه ستون فقران مملكت و گردانندگان اصلى چرخهاى كشورند. مهار كردن رود كرخ و جلوگيرى از سيل به مصلحت استعمارگران نيست وگرنه آنهايى كه برج ايفل را ساختند، مى توانستند سيل بنده هايى در بغداد بسازند.
...اگر پيامبران اولوالعزم پنج نفرند: نوح، ابراهيم، موسى، عيسى و محمد صلى الله عليه و آله و سلم طاغوتهاى اولوالعزم نيز پنج نفرند: روزولت، تروس آيزنهاور، چرچيل، وايدن. اينها جرثومه فسادند...
ارزشهاى عالى اخلاقى در اسلام است، نه در بحمدون. شايد در اين روزها افرادى كه دعوت كنگره بحمدون را پذيرفتند، در آنجا گرد آمده باشند. مى خواهم از آنها بپرسم آيا مى دانيد كه چند سال پيش، صهيونيسم به ((دير ياسين)) حمله كرد، مردان، زنان و كودكان را كشت...؟آيا مى دانيد كه همه اسلحه هاى صهيونيستها آمريكايى بود؟
...شما از بازماندگان كشته ها مى خواهيد با قاتل صلح كنند و دستش را ببوسند. واى بر شما! اى فرزندان سكسون، به خدا سوگند! اگر همه ستمهاى تاريخ را در يك كفه ترازو نهند و بيداد شما بر عرب و اسلام را در كفه ديگر، ظلم شما مى چربد. شما خيال مى كنيد كه پيرو حضرت عيسى عليه السلام هستيد؟!
...كاش فرزندان عموسام و برادرزاده اش، سكسون شرشان را از سر ما كم مى كردند كه ما را به خيرشان اميدى نيست... آمريكا با ژاپن چه كرد؟ شهر هيروشيما را با بمب اتمى ويران كرد. گناه مردم هيروشميا چه بود؟ مگر آمريكا مسيحى نيست؟! مگر تورات و انجيل از آدمكشى نهى نكرده است؟!...))" 15 ".
پاسخ كاشف الغطا به كنگره با نام ((المثل العليا فى الاسلام، لافى بحمدون)) (نمونه هاى عالى اخلاقى در اسلام است، نه در بحمدون) در كنفرانس پخش شد. روزنامه هاى لبنان نامه كاشف الغطا را چاپ كردند. مردم با اهداف پشت رده كنگرده آشنا شدند. يكى از انديشمندان مسلمان درباره اين نامه گفت:
ععع كاشف الغطا كشف الغطاعععع كاشف الغطا پرده را كنار زد.
نامه كاشف الغطا مورد استقبال كم نظير خوانندگان قرار گرفت و بدين خاطر سه بار در آن سال چاپ شد. نزديك به صد هزار نسخه از كتاب ((المثل العليا فى الاسلام، لافى بحمدون)) در كشورهاى مسلمان چاپ و به زبانهاى انگليسى و فارسى ترجمه شد.

اهل سياست


آية الله كاشف الغطا هماره در مسايل سياسى دخالت مى كرد. برخى از كج انديشان كه دين را از سياست جدا مى دانستند. از او مى پرسيدند چرا در سياست دخالت مى كند. او در پاسخ مى گفت: اگر سياست به معناى پند، راهنمايى، نهى از فساد، نصيحت و مبارزه با استعمار است، من اهل سياستم. آرى، من تا فرق سر غرق در سياستم. چنين سياستى از واجبات است. پدر، پدربزرگ، جد و تمام خاندان من، بيش از سيصد سال رهبرى دينى جهان اسلام را بر عهده داشتند. در زيارت جامعه، درباره ائمه معصوم آمده است: انتم ساسه العباد: شما سياستمداران مردم هستيد. سياست ما سياست پيامبر و امامان است.
زمانى هم كاشف الغطا نامه اى به محمد على جناح، اولين نخست وزير پاكستان مى نويسد و هدفهاى استعمارى پيمانهاى نظامى آمريكا را به او گوشزد مى كند." 16 ".
سرجان تروتبيك، سفير انگليس در عراق، در تاريخ 27 محرم 1373 ق. به ديدار كاشف الغطا مى رود. گفتگو بين آنها درباره كمونيسم، اسرائيل و مسايل ديگر صورت مى گيرد. كشاف الغطا جنايتهاى انگليس در جهان را به او گوشزد مى كند. سفير كه درمانده بود، مى گويد: آيا در اين كتابخانه بسيار بزرگ شما كه هزاران جلد كتاب در آن هست، كتابى عليه ما هست. سفير فكر مى كرد كه كاشف الغطا پاسخى نخواهد داشت. زيرا كتابهاى او درباره فقه، اصول، تفسير، حديث و ديگر علوم اسلامى است كه در آنها اسمى از انگليس هم نيامده است. كاشف الغطا فرياد برآورد: كتاب كه چيزى نيست. قلبهاى همه ما عليه شماست. از دل يكايك ما به خاطر نيزه اى كه شما به جهان عرب زديد، خون مى چكد.
گفتگوى كاشف الغطا با سفيران انگليس و آمريكا با نام ((محاورة الامام مع السفرين))، سه بار در نجف و يك بار در آرژانتين چاپ شد." 17 ".
پايان
آية الله العظمى شيخ محمد حسين كاشف الغطا سرانجام پس از عمرى تلاش خستگى ناپذير، در ذيقعده 1373 ق. رخت از جهان بر بست. تشييع جنازه با شكوه او در نجف تا قبرستان وادى السلام گوياى علاقه وافر مردم به او بود. مراسم يادبود رحلت او در عراق، ايران، پاكستان، لبنان و بسيارى از كشورهاى مسلمان برگزار شد." 18 ".
كاشف الغطا از نوجوانى به سرودن شعر پرداخت. بيش از هشت هزار بيت شعر از او به يادگار مانده است. او كتابهاى بسيار سودمندى نيز به نگارش درآورد. كه چندى از آنها چاپ شده است.
آثار چاپ شده او عبارتند از:
1. الدين و الاسلام يا ((الدعوة السلامية))
2. المراجعات الريحانيه يا ((النقود و الردود)) يا ((المطالعات و المراجعات))
3. الايات البينات فى قمع البدع و الظلالات
4. التوضيح فى بيان ما هو الانجيل و من هو المسيح
5. الفردوس الاعلى
6. اصل الشيعه و اصولها
7. الارض و التربة الحسينيه
8. نبذه من السياسيه الحسينيه
9. الحكمه و السياسه
10. المثل العليا فى الاسلام لافى بحمدون
11. محاروه الامام المصلح كاشف الغطا مع السفرين البريطانى و الاميريكى 12. عين الميزان
13. نقد ((ملوك العرب)) نوشته امين ريحانى
14. مختارات من شعر الاغانى
15. خطبة الاتحاد و الاقتصاد
16. الخطب الاربع
17. خطبة الباكستان
18. مبادى الايمان
19. مقتل الحسين عليه السلام
20. قضيه فلسطين الكبرى فى خطب الامام الراحل محمد حسين كاشف الغطا
21. حاشيه بر تبصره
22. سؤ ال و رجواب
23. وجيزه الاحكام
24. زادالمقلدين
25. مناسك حج (عربى)
26. مناسك حج (فارسى)
27. حاشيه بر العروة الوثقى
28. حواشى بر سفينه النجاة، نوشته آية الله احمد كاشف الغطا (4 جلد) 29. تحرير المجله
30. حواشى بر عين الحياة، ترجمه سفينة النجاة
31. حاشيه بر مجمع الرسايل (فارسى)
32. تعليقات و تراجم بر دويان سيد جعفر الحلى، معروف به ((سحر باب و سجع البلايل))
33. تعليقات بر ديوان سيد محمد سعيد الحبوبى
34. تعليقات بر الوساطه بين المتنبى و خصومه
35. تعليقات بر معالم الاصابة
36. تعليقات بر الكلم الجامعة و الحكم النافعه
37. صحائف الابرار فى وظايف الاسحار (دعا)
38. جنة الماءوى
39. السياسه و الحكمه
40. النظر الثاقب و نيل الطالب (حاشيه بر كتاب مكاسب، نوشته شيخ انصارى)
41. منظوم كشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار
42. المسايل القندهاريه (فارسى)." 19 ".

 
امتیاز دهی
 
 

 
Guest (PortalGuest)

دبيرخانه كنفرانس‌هاي بين‌المللي
Powered By : Sigma ITID