يكشنبه 30 ارديبهشت 1403  
حکایات
تشرف به محضر ولي عصر(عج)

نجفي:
يك قضيه اي را درباره مرحوم شمشميري بلخي قبلا از شما شنيده ام ولي مضبوط نشده.امكان دارد دوباره تعريف بفرماييد تا ضبط شود؟
ميرزا عبدالرضا كفايي(نوه آخوند):
بنده داستاني را مستقيما از آيت الله سيد ابوالقاسم بلخي از مشاهير علمي متاخر حوزه مشهد رضوي(ع) شنيده ام.مرحوم سيد ابوالقاسم شاگرد آيت الله مير سيد حيدر بلخي هستند.
آيت الله شهيد سيد حيدر بلخي مشهور به شمشميري از علماي بزرگ افغانستان است و خدمات بسيار فراواني براي شيعيان اين خطه خراسان انجام داده است.او مي گويد روزي تنها در محضر استادم اخوند خراساني بودم و از ايشان رمز و راز موفقيت علمي و سيطره تدريسي شان بر معاصرين و اسلاف را پرسيدم؟ اخوند پس از اصرار من فرمود: در ايام جواني گاهي در مسجد كوفه معتكف مي شدم و به رياضت پرداخته و به حال مراقبه و كشيك نفس بودم. شبي در مسجد سهله در يك اتاق مشرف به حيات كه براي رياضت خودم انتخاب كرده بودم مشغول مراقبه و ذكر بودم. يك اتاق ديگر در كنار اين اتاق قرار داشت كه به وسيله ي يك درب به اين اتاق متصل بود ولي اين درب هميشه از داخل اتاق ديگر بسته بود و من هيچگاه به داخل آن نرفته بودم . در يك زمان احساس كردم جمعي از راه پله بالا امده و وارد اتاق جنبي شدند. از سر و صداي زياد انجا به نظرم امد كه حاكي از چينش سفره غذا بود. بعد ناگهان صدايي برخاست كه جئني بالكاظم.[كاظم را پيش من بياوريد].در اين وقت در باز شد و شخصي مرا دعوت به ورود كرد. من وارد اتاق شدم.برخاسته و وارد اتاق شدم.
سفره اي در طول اتاق پهن شده بود.وارد اتاق شدم.در قسمت بالاي اتاق و در عرض سفره آقا ولي عصر ارواحنا فداه نشسته بودند و ظرف غذايي مقابل روي مباركشان بود و مقداري از غذاي داخل آن را ميل فرموده بودند.
نور فوق العاده زياد صورت زيباي امام عصر(عج) مانع از نگاه خيره به ايشان و ديدن وجنات مبارك ايشان مي شد. دو طرف سفره هم افرادي نشسته بودند.
به من امر شد كه در قسمت پايين سفره و در مقابل امام عصر- عجل الله فرجه- بنشينم.من سرم را پايين انداخته بودم.امام فرمودند: بشقاب غذاي مرا براي محمد كاظم ببريد تا تناول كند.امر به خوردن شد و من باقي غذاي ظرف امام غايب عليه السلام را خوردم. بعد از خوردن غذا امر به رفتن شد.من برخاسته و به صورت قهقهرا از اتاق بيرون آمدم. درب از طرف داخل بسته شد. دقايقي بعد گروه از طرف پله ها به سمت صحن رفتند.از پنجره ايوان مشرف به صحن حيات مسجد كوفه نگاه كردم. چند اسب را ديدم كه ايستاده اند. آقا و افراد همراهشان سوار بر اسب ها شدند و به محض سوار شدن  و حركت، اسبها به جاي حركت يك دفعه ناپديد شدند كأنّه در آسمان پرواز كردند.آخوند خراساني فرموده بود ترقي واقعي من و موفقيت تحصيلي،تدريسي و تاليفي از همان زمان تشرف و پس از خوردن آن غذا بود...

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
كليه حقوق اين سايت براي دبيرخانه كنگره بزرگداشت آخوند ملا محمد كاظم خراساني محفوظ مي باشد









Guest (PortalGuest)

كنگره آخوند خراساني
مجری سایت : شرکت سیگما