به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، حجت الاسلام حقپرست در نشست دوم کارگاه یک روزه مسائل نوین کلامی، به تبیین نظریات عقلانیت حداکثری و عقلانیت انتقادی در فلسفه غرب پرداخت و تاثیر آن در عالم مسیحیت و سپس جهان اسلام را تشریح کرد.
وی با اشاره به جریان ایمانگرایی افزود: دو جریانی که در مقابله با ایمانگرایی پدید آمده است، یکی از این جریانها، نظریه عقلانیت حداکثری است که خود دو قسم دارد و نظریه دیگر عقل گرایی انتقادی. این جریانها بر اندیشه غرب حاکم شد و بر کلام مسیحی و بعدا بر جهان اسلام نیز اثر گذاشت.
حجت الاسلام حقپرست در توضیح عقلانی حداکثری گفت: بعد از رنسانس و از قرن ۱۷ به بعد دو جریان در فلسفه غرب به ترتیب پدید آمد: ۱٫ امپریسم یا تجربهگرایی که از انگلیس آغاز شد، ۲٫ راسیونالیسم یا عقلگرایی که از آلمان پدید آمد. تجربهگرایی میگوید ملاک حقانیت هر چیزی حس و تجربه است؛ اگر چیزی به حس و تجربه اثبات نشود کاذب خواهد بود. اما جریان عقلگرایی معیار حقیقت هر امری را عقل میداند. بنابراین هر چیزی که با عقل اثبات نشود کاذب و بیمعناست.
وی در تبیین عقلگرایی انتقادی، ابتدا اصطلاح «خام» و «پیچیده» را توضیح داد و بیان کرد: واژه «خام» در فلسفه یعنی امری که با مطالعه ساده به دست میآید و در مقابل پیچیده است. نمونه آن دو مکتب رئالیسم خام و رئالیسم پیچیده است. عقلگرایی انتقادی هم یک جریان پیچیده است که میگوید هرگاه یک نظام اعتقادی با عقل اثبات شود به طوری که بتوانیم آن را نقد کنیم (ابطالپذیری)، ایمان به این نظام اعتقادی معنادار است و غیر آن معنا ندارد. پس هر نظام اعتقادی یقینی که قابل نقد نباشد معنادار نیست. نظریه این نتیجه سفسطه میشود.
این استاد حوزه علمیه قم ضمن یادآوری جریان انتقادی به آموزههای کلیسا در مسیحیت، به تبیین سه جریان اصلی مسیحیت پرداخت و ابراز داشت: در طول تاریخ مسیحیت سه جریان اصلی مطرح است؛ پروتستان یعنی اعتراض، کاتولیک یعنی جامع، و ارتدوکس یعنی سنتمحور. از قرن یازدهم تا چهاردهم، اسکولاستیک یعنی مدرسی شدن مسیحیت پدید آمده بود. مارتین لوتر، شخصیت مهم پروتستان، به انحصار فهم و مرجعیت تفسیر کلیسا از عهدین انتقاد و اعتراض کرد. از آن زمان تا کنون بیشتر بحثهای کلامی مسیحیت در قالب اندیشه های پروتستانیسم مطرح میشود.
کارشناس کلام جدید، مسأله استحاله مفاهیم اسلامی در پروتستانیسم جهان اسلام را تشریح کرد و روشنفکران را از چهرههای مهم ترویج این تفکر در جهان اسلام دانست. وی در این باره گفت: آقای سروش در کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت میگوید: «الفاظ گرسنه معانی هستند نه آبستن معانی.» دستهای از روشنفکران، «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم» (حجرات: ۱۳) را این گونه معنا کردند که گرامیترین شما نزد خداوند أعملکم به حقوق بشر غربی است. یعنی تعریف تازه از تقوا میدهند، زیرا میگفتند تاریخ مصرفش گذشته و سلیقه ما تغییر کرده است. این گونه بود که استحاله مفاهیم اسلامی پیش آمد.
وی در ادامه استحاله مفهوم دیگر یعنی خاتمیت ـ که در جریان پروتستانیسم اسلامی رخ داد ـ را تبیین کرد و افزود: این دسته از روشنفکران میگویند ختم رسالت اتفاق نیفتاده، بلکه ختم دیانت است به این معنا که دیگر نیازی به دین نیست. سپس عصمت ائمه و نقش آنان را نیز نفی میکنند. این عملکرد روشنفکران نشان میدهد که در حقیقت می خواهند دین سکولاریزه کنند. اتفاقا در میان نسل جوان همین را جا بیندازند مثلا یک عزاداری و مناسبت میرود و تمام. گویا دیگر هیچ کار خاصی در پی آن مراسم لازم نیست انجام بدهید. اما طبق آموزههای دینی، ختم نبوت یعنی استمرار نبوت و دیانت کامل.
وی قیاس مسیحیت غرب و اسلام را در این بحث نادرست دانست و این نکته را تذکر داد که در غرب مسیحی و کلیسا تفتیش عقاید و زور و شکنجه رواج داشت، اما اسلام عقلگرایی، فهم و معرفت را مطرح میکند. بنابراین نمیتوان این دو را با هم قیاس کرد. برای دفاع از اسلام در برابر جریانهای منحرف جدید باید جریانشناسی کلام جدید را بدانیم تا بتوانیم از اسلام دفاع کنیم. بدون شناخت آنها نمیتوانیم جهات و نقاط اشتباه را بشناسیم و بشناسانیم.