قلمرو
در کرسی ترویجی «رابطۀ منطق و حکمت متعالیه؛ اثبات‌گر یا تبیین‌گر» تبیین شد: قلمرو منطق و انتظارات ما از منطق باید تصحیح شود کرسی ترویجی «رابطۀ منطق و حکمت متعالیه؛ اثبات‌گر یا تبیین‌گر»، با ارائۀ سیدمجید ظهیری، نقد عباس جوارشکیان، و دبیری علمی آقای اویس استادی، برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، کرسی ترویجی «رابطۀ منطق و حکمت متعالیه؛ اثبات‌گر یا تبیین‌گر»، با ارائۀ سیدمجید ظهیری، عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ اسلام تمدنی پژوهشگاه علوم فرهنگ اسلامی، نقد عباس جوارشکیان، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد و دبیری علمی آقای اویس استادی، دانش‌آموختۀ فلسفه و کلام اسلامی برگزار شد.

در ابتدای کرسی، ظهیری بیان کردند بحث اصلی خود را در سه بخش ارائه خواهند داد:

بخش نخست: تصور درست نسبت به منطق و کارکرد آن (از منظر بنده)؛ بخش دوم: تفاوت رویکرد مشائیه و متعالیه نسبت به منطق و بخش سوم انتظار اثبات‌گرایی از منطق توسط حکمت مشاء و تبیین‌گری توسط حکمت متعالیه.

ایشان همچنین عنوان کردند که منظور از اثبات‌گرایی در این بحث کافی دانستن منطق و عقل به عنوان ابزار شناخت ناشناخته‌ها است و منظور از تبیین‌گری نیز این است که منطق، تنها ابزاری لازم برای شناخت ناشناخته‌ها است، اما کافی نیست.

در ادامه ظهیری ایدۀ اصلی خود را چنین تشریح نمودند که به‌طور کلی نسبت به جایگاه منطق در پشتیبانی از نظریات فلسفی دو دیدگاه می‌توانیم داشته باشیم: 1. براساس دیدگاه نخست، منطق در فرآیند تکمیل نظریۀ فلسفی فعال است و مشارکت دارد؛ 2. در دیدگاه دوم منطق هیچ مشارکتی در شکل‌گیری یک نظریه ندارد، بلکه ممکن است فیلسوف و حکیم به کمک وحی، شهود و.... به یک باور متافیزیکی رسیده باشد، اما پس از شکل‌گیری نظریه، منطق به منظور خردپسند کردن آن برای همگان وارد میدان می‌شود. بنابر رویکرد اول یعنی عقل اثباتی، نتایج به هیچ عنوان بازبینی نمی‌شوند و پس از اثبات یک نظریه دیگر اصلاح و تغییر معنا ندارد. براین اساس فیلسوف و اندیشمند معتقد به این دیدگاه اگر داده‌هایی برخلاف نظریۀ خود بیابد به هر شکل ممکن می کوشد صورت عقلانی نظریه خود را حفظ کند. برعکس در نگاه دوم یعنی عقل تبیینی که ملاصدرا به آن معتقد است، وی همواره راه تجدید نظر در یافته های خود را باز می گذارد.

ایشان پس از پرداختن به دیدگاه حکمت مشاء و متعالیه به بحث تبیین تصور درست نسبت به تعریف و کارکرد منطق پرداختند. دکتر ظهیری بیان کردند به اعتقاد بنده، نگاه جامعۀ علمی ما به منطق، به اصلاح در دو حوزۀ تعریف و کارکرد و قلمرو منطق نیاز دارد. ایشان سه تعریف از منطق قدیم و ارسطویی و دو تعریف از منطق جدید بیان کردند و سپس توصیح دادند که تعریف قدما، تعریف به غایت و تعریف متجددین، تعریف به موضوع است که البته بنده معتقد هستم میان منطق قدیم و جدید در حوزۀ تعریف منطق مشابهت وجود دارد و جمع میان آنها ممکن است، لذا میان آنها ناسازگاری نمی‌بینم.

ایشان در بحث قلمرو و کارکرد منطق به تببین دیدگاه خود پرداخته و گفتند: به اعتقاد بنده منطق به ما تفکر صحیح نمی‌دهد، بلکه کار منطق این است که اگر در فرآیند تفکر به‌لحاظ صوری دچار مشکل شدیم، به ما هشدار دهد. بنابراین حداکثر چیزی که منطق می‌تواند به ما بگوید این است که آیا این نتیجه از مقدماتی که تعریف کرده‌ایم، به دست می‌آید یا نه؟ اما دربارۀ درست یا غلط بودن نتیجه نمی‌تواند چیزی بگوید. بنابراین منطق کاملاً صوری است و اگر بخواهیم پای مواد را به منطق باز کنیم، منطق به اندازۀ تمام دانش‌های بشری فربه می‌شود و این نه ممکن است و نه مطلوب. باید به این نکته توجه کنیم که منطق، اندیشه‌های درست را به اصطلح ستاره‌دار نمی‌کند، بلکه تمام کارکرد آن در حوزۀ ستاره‌دار کردن و مشخص کردن اندیشه‌های غلط است.

ایشان سپس توضیح دادند که کارکرد منطق، تنها سلبی است و هیچ نظام منطقی نمی‌تواند کارکرد ایجابی داشته باشد. بنابراین منطق در مواجه با یک استدلال فلسفی نهایت چیزی که می‌تواند به ما بگوید این است که این نتیجه از آن مقدمات به دست می‌آید یا نه اما دربارۀ درست یا غلط بودن نتیجه چیزی نمی‌گوید. دربارۀ فكر و انديشه در منطق گفته شده است، مراد از انديشه يا فكر «اجراي عمليات عقلي در معلومات موجود براي دست‌يابي به مطلوب» مي‌باشد و مطلوب، همان علم به مجهول است و در تحليل تعريف فوق گفته‌اند سه حرکت اتفاق می‌افتد:

  1. حركت عقل از مجهول به معلومات بايگاني شده نزد ذهن؛
  2. حركت عقل ميان معلومات براي جستجو در آنها و تنظيم مقدمات متناسب با مشكل براي حل آن؛
  3. حركت عقل از معلوماتي كه توانسته از ميان دانسته‌هايش تنظيم كند، به سوي مطلوب.

روشن است كه براي وقوع خطا در فكر، كاستي در هر يك از سه مرحلۀ فوق كافي است، اما برای صحیح بودن فكر بايد همه مراحل در نهايت كمال و به درستی طي شوند و اين مستلزم آن است كه از معلومات ديگر كه مربوط به علم منطق نيست مدد گرفته شود و لذا طي تمام مراحل فوق، بي كم و كاست، از عهدۀ منطق به تنهايي ساخته نيست. از اين‌رو مي‌گوييم منطق كاربرد سلبي دارد نه ايجابي، يعني منطق تنها خطا سنج فكر و انديشه است و خطاي فكر را به ما نشان مي‌دهد و آن هم نه به اين معني كه بگويد نتيجه اين حركت‌هاي فكري صادق است يا كاذب، بلكه خطا ناظر به فرايند فكر است نه نتيجه.

ایشان در نهایت دربارۀ اصل ایدۀ خود گفتند قلمرو منطق و انتظارات ما از منطق باید تصحیح شود. در این صورت خواهیم دید که رویکرد منطقی حکمت مشاء و حکمت متعالیه متفاوت است. ملاصدرا نظریات خود را از فرآیند اثباتی منطقی صرف نمی‌گیرد. ایشان برای تأیید نظر خود دراین باره به سخنان و عباراتی از آیت‌الله جوادی آملی استشهاد کردند و نتیجه گرفتند که ملاصدرا برخی یافته‌های خود را در وُسع مفاهیم کلی که ابزار منطق است، نمی‌بیند. بنابراین در حکمت متالعیه، منطق پس از نظریه‌پردازی وارد می‌شود تا به خردپسند کردن آن بپردازد. نزد ملاصدرا بسیط‌الحقیقه کل‌الاشیاء هست و آن را خردپسند و خردپذیر می‌داند، اما وی برای تبیین این یافتۀ خود به نحوی که به تعارض نینجامد، از منطق کمک می‌گیرد. به عنوان نمونه ایشان برای تبیین منطقی قاعدۀ بسیط‌الحقیقه وقتی می بیند منطق ارسطویی و سینوی ناتوان است، در منطق دست به نوآوری می‌زند و بحث حمل حقیقه و رقیقه را بیان می‌کند تا با استفاده از آن این قاعده را تبیین نماید. ایشان در پایان عنوان کردند که در کرسی ترویجی بعدی نشان خوهیم داد حال که حکمت متعالیه برای منطق نقش تبیین‌گری قائل است، منطق ارسطویی و منطق سینوی توان پشتیبانی از آن و ایفای نقش تبیین‌گری را ندارد. در نهایت در پاسخ به این سئوال که چه باید کرد؟ در کرسی نظریه‌پردازی، هفت راهکار پیشنهادی را مطرح کرده و بحث می‌کنم و در پایان ایدۀ خود را در این رابطه بیان می‌کنم.

پس از پایان بیانات ظهیری، جناب آقای عباس جوارشکیان به عنوان استاد ناقد بحث خود را ضمن سپاس از ارائه‌دهندۀ محترم این‌گونه آغاز کردند که اصل بحثی که در قالب متنی چند‌صفحه ای به بنده رسیده بود، دو بخش اصلی داشت که به نظر می‌رسد نه تنها میان این دو قسمت چندان تفاوتی نیست، بلکه حتی تعارض و تهافت نیز دیده می‌شود. در بخش نخست می‌کوشید نشان دهید منطق به محتوا و ماده کاری ندارد و جنبۀ ایجابی در آن دیده نمی‌شود، اما در بخش دوم رویکردتان این است که ساختار منطقی اجازه نمی‌دهد که ابن‌سینا مثلاً نظریۀ معاد جسمانی را بپذیرد و از آن سو ملاصدرا در پی آن است تا برای محتوای موردنظر خود ساختار مناسب را بیابد. بنابراین به نظر می‌رسد شما ابتدا باید نسبت صورت و ماده را تبیین فرمایید و در واقع تحلیلی ارائه کنید که ماده و صورت ارتباط دارند و بعد نحوۀ این ارتباط را تبیین فرمایید.

در ادامه ایشان با اشاره به تعاریف ارائه شده از منطق قدیم و جدید گفتند: در اینجا نیز به نظر می‌رسد سه تعریف ارائه شده در منطق سنتی واقعاً به هم باز می گردند و در تعاریف موجود منطق جدید نیز تفاوتی میان صدق و استنتاج نیست و این دو نیز به نحوی به هم باز می گردند و بنابراین حتی همین تعاریف جدید را نیز می توان به آن تعاریف قدیم بازگرداند.

جوارشکیان در بخش دیگر بحث، اشکال و نقد سوم خود را این گونه مطرح کردند که حضرتعالی فرمودید منطق، نقش سلبی دارد و نه ایجابی، اما کدام منطق‌دانی ادعا کرده که منطق، ماده را اصلاح می‌کند؟ از همان آغاز منطق نیز این بحث مطرح بوده که در منطق محتوا و ماده مطرح نیست. در مورد نکته‌ای که دربارۀ فکر بیان کردید نیز باید عرض کنم که منظورمان از فکر، فرآیند استنتاج است و در اینجا فکر به معنای تعقل نیست، بنابراین متوجه محتوا نمی‌باشد و به این معنا با هر محتوایی می‌توان فکر کرد. تفکر می‌تواند خیالی یا عقلی باشد و یا حتی به نتیجۀ صحیحی نرسد. پس در این جا حیثیت حرکت طبق آن سه مرحله‌ای که بیان کردند، مطرح است.

ایشان در نقد دیگر بر بیانات دکتر ظهیری بیان کردند که حضرتعالی فرمودید منطق، سلبی است، بنده متوجه نشدم از چه حیث سلبی است؟ وقتی در ساختار منطقی به نتیجه ای می رسید هم به نحو سلبی می توانید بگویید این نتیجه از این ساختار بر می آید و هم به نحو ایجابی بگویید این نتیجه از آن ساختار به دست می آید. بنابراین نمی دانم چرا آن را به سلب منحصر کردید. شاید بهتر است فرمایش خود را این‌گونه اصلاح کنید که منطق نه ایجاباً و نه سلباً به ماده و محتوای استدلال کاری ندارد.

جوارشکیان در بخش نهایی نقد خود به با اشاره به بخش دوم صحبت‌های دکتر ظهیری و تفاوت حکمت مشاء و متعالیه در رویکرد به منطق گفتند وقتی می‌فرمایید شبکۀ فکری ابن‌سینا با ملاصدرا متفاوت است بنده متوجه نمی‌شوم تأکیدتان روی چیست؟ سیستم فکری و فلسفی صدرایی و سینوی متفاوت است چون مبانی متفاوتی دارند، یکی مبتنی بر اصالت ماهیت و دیگری مبتنی بر اصالت وجود می‌اندیشد و.... بنابراین اگر اختلافی نیز مثلاً در نحوۀ مواجه با مسئله‌ای مانند معاد جسمانی میان این دو دیده می‌شود ناشی از ساختار منطقی و رویکرد ابن‌سینا به منطق نیست، بلکه دستگاه فلسفی و مبانی فکری او به گونه‌ای است که شما نمی‌توانید براساس آن از معاد جسمانی سخن بگویید. بنابراین این مشکل، منطقی نیست، بلکه مشکلِ فلسفی می‌باشد و به حیثیت مادی اندیشۀ او باز می‌گردد نه حیثیت صوری آن. تفاوت صدرا و ابن‌سینا مبانی فلسفی است، خود ملاصدرا با همان منطق سینوی و مقدمات مشاء وارد مباحث خود می‌شود و از این‌رو به لحاظ منطقی در فضایی مشایی حرکت کرده و به نتایج دلخواه خود می‌رسد. پس به اعتقاد بنده ابن‌سینا مسئله‌ای مانند معاد جسمانی را از لحاظ فلسفی نمی‌پذیرد چون مبانی موردنیاز برای پذیرش آن را ندارد، هم‌چنان که در بسیاری موارد محتوایی دیگر نیز میان این دو اختلاف وجود دارد، با اینکه از یک دستگاه منطقی استفاده کرده‌اند.

پس از پایان بیانات دکتر جوارشکیان، دکتر ظهیری پاسخ‌هایی ارائه دادند و گفتگویی کوتاه میان ایشان صورت گرفت.

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر

























کلیه حقوق این سایت در اختیار دفتر تبلیغات اسلامی شعبه خراسان رضوی می باشد


 

 

   
خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)

دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم (شعبه خراسان رضوي)
مجری سایت : شرکت سیگما