چهارشنبه 5 اسفند 1388
 
نگاهى به سيره امام صادق(ع)
 
محمدابواحسان

1- كار و تلاش و دستگيرى از مستمندان

امام صادق(ع) نه تنها ديگران را دعوت به كار و تلاش مى‏كرد، بلكه‏خود نيز با وجود مجالس درس و مناظرات و... در روزهاى داغ‏تابستان، در مزرعه‏اش كار مى‏كرد. يكى از ياران حضرت مى‏گويد: آن‏حضرت را در باغش ديدم، پيراهن زبر و خشن برتن و بيل در دست،باغ را آبيارى مى‏كرد و عرق از سر و صورتش مى‏ريخت، گفتم: اجازه‏دهيد من كار كنم. فرمود: من كسى را دارم كه اين كارها رابكندولى دوست دارم مرد در راه به دست آوردن روزى حلال از گرمى آفتاب‏آزار ببيند و خداوند ببيند كه من در پى روزى حلال هستم. (1)

حضرت در تجارت نيز چنين بود و بر رضايت‏خداوند تاكيد داشت.لذا وقتى كار پرداز او كه با سرمايه امام براى تجارت به مصررفت و با سودى كلان برگشت، امام از او پرسيد: اين همه سود راچگونه به دست آورده‏اى؟ او گفت: چون مردم نيازمند كالاى مابودند، ماهم به قيمت گزاف فروختيم. امام فرمود: سبحان الله!

عليه مسلمانان هم‏پيمان شديد كه كالايتان را جز در برابر هردينار سرمايه يك دينار سود نفروشيد! امام اصل سرمايه را برداشت و سودش را نپذيرفت و فرمود: اى مصادف! چكاچك شمشيرها ازكسب روزى حلال آسانتر است. (2)

حقيقت اين است كه امام(ع) درنهايت علاقه به كار و تلاش، هرگزفريفته درخشش درهم و دينار نمى‏شد و مى‏دانست كه بهترين كار ازنظر خداوند تقسيم دارايى خود با نيازمندان است، حقيقتى كه ماهرگز از عمق جان بدان ايمان عملى نداشته و نداريم. امام خوددرباره باغش مى‏فرمود: وقتى خرماها مى‏رسد، مى‏گويم ديوارها رابشكافند تا مردم وارد شوند و بخورند. همچنين مى‏گويم ده ظرف‏خرما كه بر سرهريك ده نفر بتوانند بنشينند، آماده سازند تاوقتى ده نفر خوردند، ده نفر ديگر بيايند و هريك، يك مد خرمابخورند. آن‏گاه مى‏خواهم براى تمام همسايگان باغ (پيرمرد، پيرزن،مريض، كودك و هركس ديگر كه توان آمدن به باغ را نداشته،) يك مدخرما ببرند. پس مزد باغبان و كارگران و... را مى‏دهم و باقى‏مانده محصول را به مدينه آورده بين نيازمندان تقسيم مى‏كنم ودست آخر از محصول چهار هزار دينارى، چهارصد درهم برايم‏مى‏ماند. (3)

2- ساده زيستى و همرنگى با مردم

امام همانند مردم معمولى لباس مى‏پوشيد و در زندگى رعايت اقتصادرا مى‏كرد. مى‏فرمود: بهترين لباس در هرزمان، لباس معمول همان‏زمان است. لذا (4) گاه لباس نو و گاه لباس وصله دار برتن‏مى‏كرد. لذا وقتى سفيان ثورى به وى اعتراض مى‏كرد كه: پدرت على‏لباسى چنين گرانبهاى نمى‏پوشيد، فرمود: زمان على(ع) زمان فقر واكنون زمان غنا و فراوانى است و پوشيدن آن لباس در اين زمان،لباس شهرت است و حرام... پس آستين خود را بالا زد و لباس زير راكه خشن بود، نشان داد و فرمود: لباس زير را براى خدا و لباس نورا براى شما پوشيده‏ام. (5)

با اين همه حضرت همگام و همسان با مردم بود و اجازه نمى‏داد،امتيازى براى وى و خانواده‏اش در نظر گرفته شود. و اين ويژگى‏هنگام بروز بحران‏هاى اقتصادى و اجتماعى بيشتر بروز مى‏يافت. ازجمله در سالى كه گندم در مدينه ناياب شد، دستور داد گندم‏هاى‏موجود در خانه را بفروشند و از همان، نان مخلوط از آرد جو وگندم كه خوراك بقيه مردم بود، تهيه كنند و فرمود: «فان الله‏يعلم انى واجدان اطعمهم الحنطه على وجهها ولكنى‏احب ان يرانى‏الله قد احسنت تقدير المعيشه. » (6)

خدا مى‏داند كه مى‏توانم به بهترين صورت نان گندم خانواده‏ام راتهيه كنم; اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ريزى صحيح‏زندگى ببيند.

3- شجاعت

امام صادق(ع) در برابر ستمگران از هر طايفه و رتبه‏اى به سختى‏مى‏ايستاد و اين شهامت را داشت كه سخن حق را به زبان آورد واقدام حق طلبانه را انجام دهد، هرچند با عكس العمل تندى رو به‏رو شود. لذا وقتى منصور از او پرسيد: چرا خداوند مگس را خلق‏كرد؟ فرمود: تا جباران را خوار كند. و به اين ترتيب منصور رامتوجه قدرت الهى كرد. (7) و آن‏گاه كه فرماندار مدينه در حضوربنى هاشم در خطبه‏هاى نماز به على(ع) دشنام داد، امام چنان‏پاسخى كوبنده داد كه فرماندار خطبه را ناتمام گذاشت و به سوى‏خانه‏اش راهى شد. (8)

4- همزيستى و مدارا با مسلمانان

امام صادق(ع) شيعيان را به همزيستى با اهل سنت دعوت مى‏كرد تابه اين طريق هم شيعيان از جامعه اكثريت منزوى نشوند و هم بتوان‏احكام و اصول شيعى را با ملاطفت‏به آنان منتقل كرد. از اين روى‏در مدار حق با مسامحه با آنان رفتار مى‏شد، اما اين سهل گرفتن‏هرگز به معناى زيرپاى گذاشتن اصول نبود و آن جا كه مسئله اصولى‏در ميان بود، حضرت هرگز تسليم نمى‏شد. از جمله در يكى از سفرها،امام صادق(ع) به حيره (ميان كوفه و بصره) آمد. در آن‏جا منصوردوانيقى به خاطر ختنه فرزندش جمعى را به مهمانى دعوت كرده بود.

امام نيز ناگزير در آن مجلس حاضر شد. وقتى كه سفره غذاانداختند، هنگام صرف غذا، يكى از حاضران آب خواست ولى به جاى‏آن، شراب آوردند، وقتى ظرف شراب را به او دادند، امام بى‏درنگ‏برخاست و مجلس را ترك كرد و فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: «ملعون‏من‏جلس على مائده يشرب عليها الخمر.» (9)

ملعون است كسى كه دركنار سفره‏اى بنشيند كه در آن سفره شراب‏نوشيده شود.

امام حتى در مجالس عمومى خليفه نيز حاضر نمى‏شد; زيرا حكومت راغاصب مى‏دانست و حاضر نبود با پاى خود بدان جا برود، زيرا بااين كار از ناحق بودن آنان، چشم پوشى مى‏شد و تنها زمانى كه‏اجبار بود به خاطر مصالح اهم به آن‏جا مى‏رفت; لذا منصور ضمن‏نامه‏اى به وى نوشت: چرا تو به اطراف ما مانند ساير مردم‏نمى‏آيى؟ امام در پاسخ نوشت: نزد ما چيزى نيست كه به خاطر آن ازتو بترسيم و بياييم، نزد تو در مورد آخرتت چيزى نيست كه به آن‏اميدوار باشيم. تو نعمتى ندارى كه بياييم و به خاطر آن به توتبريك بگوييم و آنچه كه اكنون دارى آن را بلا و عذاب نمى‏دانى تابياييم و تسليت‏بگوييم. منصور نوشت: بيا تا ما را نصيحت كنى.

امام نيز نوشت: كسى كه آخرت را بخواهد، با تو همنشين نمى‏شود وكسى كه دنيا را بخواهد، به خاطر دنياى خود تو را نصيحت‏نمى‏كند. (10)

5- علم امام صادق(ع) و اقدامات وى

آنچه به دوره امامت‏حضرت امام صادق(ع) ويژگى خاصى بخشيده،استفاده از علم بى‏كران امامت، تربيت دانش طلبان و بنيان گذارى‏فكرى و علمى مذهب تشيع است. در اين باره چهار موضوع قابل توجه‏است:

الف- دانش امام.

ب- ويژگى‏هاى عصر آن حضرت كه منجر به حركت علمى و پايه ريزى‏نهضت علمى شد.

ج- اولويت‏ها در نهضت علمى.

د- شيوه‏ها و اهداف و نتايج اين نهضت علمى.

الف- دانش امام

شيخ مفيد مى‏نويسد: آن قدر مردم از دانش حضرت نقل كرده‏اند كه به‏تمام شهرها منتشر شده و كران تا كران جهان را فرا گرفته است واز احدى از علماى اهل‏بيت عليهم السلام اين مقدار احاديث نقل‏نشده است‏به اين اندازه كه از آن حضرت نقل شده. اصحاب حديث،راويان آن حضرت را با اختلاف آرا و مذاهبشان گردآورده و عددشان‏به چهار هزارتن رسيده و آن قدر نشانه‏هاى آشكار بر امامت آن‏حضرت ظاهر شده كه دلها را روشن و زبان مخالفان را از ايرادشبهه لال كرده است. (11)

سيد مؤمن شافعى نيز مى‏نويسد: مناقب آن حضرت بسيار است تا آن‏جاكه شمارشگر حساب ناتوان است از آن. (12)

ابوحنيفه مى‏گفت: من هرگز فقيه‏تر از جعفربن محمد نديده‏ام و اوحتما داناترين امت اسلامى است. (13)

حسن بن زياد مى‏گويد: از ابوحنيفه پرسيدم: به نظر تو چه كسى درفقه سرآمد است؟ گفت: جعفربن محمد. روزى منصور دوانيقى به من‏گفت: مردم توجه زيادى به جعفربن محمد پيدا كرده‏اند و سيل جمعيت‏به سوى او سرازير شده است. پرسشهايى دشوار آماده كن و پاسخ‏هايش‏را بخواه تا او از چشم مسلمانان بيفتد. من چهل مسئله دشوارآماده كردم. هنگامى كه وارد مجلس شدم، ديدم امام در سمت راست‏منصور نشسته است. سلام كردم و نشستم. منصور از من خواست‏سوالاتم‏را بپرسم. من يك يك سؤال مى‏كردم و حضرت در جواب مى‏فرمود: درمورد اين مسئله، نظر شما چنين و اهل‏مدينه چنان است و فتواى خودرا نيز مى‏گفتند كه گاه موافق و گاه مخالف ما بود. (14)


پى‏نوشتها:

1- بحارالانوار، ج‏47، ص‏56.

2- همان، ص‏59; «سبحان الله تحلفون على قوم الا تبيعونهم الابربح الدينار دينارا... ثم قال: يا مصادف! مجالده‏السيوف اهون‏من طلب الحلال.»

3- وسايل الشيعه، ج‏16، ص 488.

4- بحارالانوار، ج‏47، ص 54.

5- اعيان الشيعه، ج 1، ص 660.

6- همان، ص‏59.

7- تهذيب الكمال، ج 5، ص 92، (يا ابا عبدالله لم خلق الله‏الذباب، فقال: ليذل به الجبابره) 8- وسايل الشيعه، ج‏16، ص‏423.

9- فروع كافى، ج‏6، ص 268.

10- مستدرك الوسايل، ج 2، ص 438.

11- ارشاد مفيد، ص 254.

12- منتهى الامال، ج 2، ص‏139.

13- الامام الصادق و ابوزهره، ص 224; جامع المسانيد، ص 222.

14- منتهى الامال، ج 2، ص 140.


ماهنامه كوثر شماره 40

 
امتیاز دهی
 
 

Guest (PortalGuest)

معاونت فرهنگي تبليغي - دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
مجری سایت : شرکت سیگما