محمدابواحسان
1- كار و تلاش و دستگيرى از مستمندان
امام صادق(ع) نه تنها ديگران را دعوت به كار و تلاش مىكرد، بلكهخود نيز با
وجود مجالس درس و مناظرات و... در روزهاى داغتابستان، در مزرعهاش كار مىكرد. يكى
از ياران حضرت مىگويد: آنحضرت را در باغش ديدم، پيراهن زبر و خشن برتن و بيل در
دست،باغ را آبيارى مىكرد و عرق از سر و صورتش مىريخت، گفتم: اجازهدهيد من كار
كنم. فرمود: من كسى را دارم كه اين كارها رابكندولى دوست دارم مرد در راه به دست
آوردن روزى حلال از گرمى آفتابآزار ببيند و خداوند ببيند كه من در پى روزى حلال
هستم. (1)
حضرت در تجارت نيز چنين بود و بر رضايتخداوند تاكيد داشت.لذا وقتى كار پرداز او
كه با سرمايه امام براى تجارت به مصررفت و با سودى كلان برگشت، امام از او پرسيد:
اين همه سود راچگونه به دست آوردهاى؟ او گفت: چون مردم نيازمند كالاى مابودند،
ماهم به قيمت گزاف فروختيم. امام فرمود: سبحان الله!
عليه مسلمانان همپيمان شديد كه كالايتان را جز در برابر هردينار سرمايه يك
دينار سود نفروشيد! امام اصل سرمايه را برداشت و سودش را نپذيرفت و فرمود: اى
مصادف! چكاچك شمشيرها ازكسب روزى حلال آسانتر است. (2)
حقيقت اين است كه امام(ع) درنهايت علاقه به كار و تلاش، هرگزفريفته درخشش درهم و
دينار نمىشد و مىدانست كه بهترين كار ازنظر خداوند تقسيم دارايى خود با نيازمندان
است، حقيقتى كه ماهرگز از عمق جان بدان ايمان عملى نداشته و نداريم. امام خوددرباره
باغش مىفرمود: وقتى خرماها مىرسد، مىگويم ديوارها رابشكافند تا مردم وارد شوند و
بخورند. همچنين مىگويم ده ظرفخرما كه بر سرهريك ده نفر بتوانند بنشينند، آماده
سازند تاوقتى ده نفر خوردند، ده نفر ديگر بيايند و هريك، يك مد خرمابخورند. آنگاه
مىخواهم براى تمام همسايگان باغ (پيرمرد، پيرزن،مريض، كودك و هركس ديگر كه توان
آمدن به باغ را نداشته،) يك مدخرما ببرند. پس مزد باغبان و كارگران و... را مىدهم
و باقىمانده محصول را به مدينه آورده بين نيازمندان تقسيم مىكنم ودست آخر از
محصول چهار هزار دينارى، چهارصد درهم برايممىماند. (3)
2- ساده زيستى و همرنگى با مردم
امام همانند مردم معمولى لباس مىپوشيد و در زندگى رعايت اقتصادرا مىكرد.
مىفرمود: بهترين لباس در هرزمان، لباس معمول همانزمان است. لذا (4)
گاه لباس نو و گاه لباس وصله دار برتنمىكرد. لذا وقتى سفيان ثورى به وى
اعتراض مىكرد كه: پدرت علىلباسى چنين گرانبهاى نمىپوشيد، فرمود: زمان على(ع)
زمان فقر واكنون زمان غنا و فراوانى است و پوشيدن آن لباس در اين زمان،لباس شهرت
است و حرام... پس آستين خود را بالا زد و لباس زير راكه خشن بود، نشان داد و فرمود:
لباس زير را براى خدا و لباس نورا براى شما پوشيدهام. (5)
با اين همه حضرت همگام و همسان با مردم بود و اجازه نمىداد،امتيازى براى وى و
خانوادهاش در نظر گرفته شود. و اين ويژگىهنگام بروز بحرانهاى اقتصادى و اجتماعى
بيشتر بروز مىيافت. ازجمله در سالى كه گندم در مدينه ناياب شد، دستور داد
گندمهاىموجود در خانه را بفروشند و از همان، نان مخلوط از آرد جو وگندم كه خوراك
بقيه مردم بود، تهيه كنند و فرمود: «فان اللهيعلم انى واجدان اطعمهم الحنطه على
وجهها ولكنىاحب ان يرانىالله قد احسنت تقدير المعيشه. » (6)
خدا مىداند كه مىتوانم به بهترين صورت نان گندم خانوادهام راتهيه كنم; اما
دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ريزى صحيحزندگى ببيند.
3- شجاعت
امام صادق(ع) در برابر ستمگران از هر طايفه و رتبهاى به سختىمىايستاد و اين
شهامت را داشت كه سخن حق را به زبان آورد واقدام حق طلبانه را انجام دهد، هرچند با
عكس العمل تندى رو بهرو شود. لذا وقتى منصور از او پرسيد: چرا خداوند مگس را
خلقكرد؟ فرمود: تا جباران را خوار كند. و به اين ترتيب منصور رامتوجه قدرت الهى
كرد. (7) و آنگاه كه فرماندار مدينه در حضوربنى هاشم در خطبههاى نماز
به على(ع) دشنام داد، امام چنانپاسخى كوبنده داد كه فرماندار خطبه را ناتمام گذاشت
و به سوىخانهاش راهى شد. (8)
4- همزيستى و مدارا با مسلمانان
امام صادق(ع) شيعيان را به همزيستى با اهل سنت دعوت مىكرد تابه اين طريق هم
شيعيان از جامعه اكثريت منزوى نشوند و هم بتواناحكام و اصول شيعى را با ملاطفتبه
آنان منتقل كرد. از اين روىدر مدار حق با مسامحه با آنان رفتار مىشد، اما اين سهل
گرفتنهرگز به معناى زيرپاى گذاشتن اصول نبود و آن جا كه مسئله اصولىدر ميان بود،
حضرت هرگز تسليم نمىشد. از جمله در يكى از سفرها،امام صادق(ع) به حيره (ميان كوفه
و بصره) آمد. در آنجا منصوردوانيقى به خاطر ختنه فرزندش جمعى را به مهمانى دعوت
كرده بود.
امام نيز ناگزير در آن مجلس حاضر شد. وقتى كه سفره غذاانداختند، هنگام صرف غذا،
يكى از حاضران آب خواست ولى به جاىآن، شراب آوردند، وقتى ظرف شراب را به او دادند،
امام بىدرنگبرخاست و مجلس را ترك كرد و فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: «ملعونمنجلس
على مائده يشرب عليها الخمر.» (9)
ملعون است كسى كه دركنار سفرهاى بنشيند كه در آن سفره شرابنوشيده شود.
امام حتى در مجالس عمومى خليفه نيز حاضر نمىشد; زيرا حكومت راغاصب مىدانست و
حاضر نبود با پاى خود بدان جا برود، زيرا بااين كار از ناحق بودن آنان، چشم پوشى
مىشد و تنها زمانى كهاجبار بود به خاطر مصالح اهم به آنجا مىرفت; لذا منصور
ضمننامهاى به وى نوشت: چرا تو به اطراف ما مانند ساير مردمنمىآيى؟ امام در پاسخ
نوشت: نزد ما چيزى نيست كه به خاطر آن ازتو بترسيم و بياييم، نزد تو در مورد آخرتت
چيزى نيست كه به آناميدوار باشيم. تو نعمتى ندارى كه بياييم و به خاطر آن به
توتبريك بگوييم و آنچه كه اكنون دارى آن را بلا و عذاب نمىدانى تابياييم و
تسليتبگوييم. منصور نوشت: بيا تا ما را نصيحت كنى.
امام نيز نوشت: كسى كه آخرت را بخواهد، با تو همنشين نمىشود وكسى كه دنيا را
بخواهد، به خاطر دنياى خود تو را نصيحتنمىكند. (10)
5- علم امام صادق(ع) و اقدامات وى
آنچه به دوره امامتحضرت امام صادق(ع) ويژگى خاصى بخشيده،استفاده از علم بىكران
امامت، تربيت دانش طلبان و بنيان گذارىفكرى و علمى مذهب تشيع است. در اين باره
چهار موضوع قابل توجهاست:
الف- دانش امام.
ب- ويژگىهاى عصر آن حضرت كه منجر به حركت علمى و پايه ريزىنهضت علمى شد.
ج- اولويتها در نهضت علمى.
د- شيوهها و اهداف و نتايج اين نهضت علمى.
الف- دانش امام
شيخ مفيد مىنويسد: آن قدر مردم از دانش حضرت نقل كردهاند كه بهتمام شهرها
منتشر شده و كران تا كران جهان را فرا گرفته است واز احدى از علماى اهلبيت عليهم
السلام اين مقدار احاديث نقلنشده استبه اين اندازه كه از آن حضرت نقل شده. اصحاب
حديث،راويان آن حضرت را با اختلاف آرا و مذاهبشان گردآورده و عددشانبه چهار هزارتن
رسيده و آن قدر نشانههاى آشكار بر امامت آنحضرت ظاهر شده كه دلها را روشن و زبان
مخالفان را از ايرادشبهه لال كرده است. (11)
سيد مؤمن شافعى نيز مىنويسد: مناقب آن حضرت بسيار است تا آنجاكه شمارشگر حساب
ناتوان است از آن. (12)
ابوحنيفه مىگفت: من هرگز فقيهتر از جعفربن محمد نديدهام و اوحتما داناترين
امت اسلامى است. (13)
حسن بن زياد مىگويد: از ابوحنيفه پرسيدم: به نظر تو چه كسى درفقه سرآمد است؟
گفت: جعفربن محمد. روزى منصور دوانيقى به منگفت: مردم توجه زيادى به جعفربن محمد
پيدا كردهاند و سيل جمعيتبه سوى او سرازير شده است. پرسشهايى دشوار آماده كن و
پاسخهايشرا بخواه تا او از چشم مسلمانان بيفتد. من چهل مسئله دشوارآماده كردم.
هنگامى كه وارد مجلس شدم، ديدم امام در سمت راستمنصور نشسته است. سلام كردم و
نشستم. منصور از من خواستسوالاتمرا بپرسم. من يك يك سؤال مىكردم و حضرت در جواب
مىفرمود: درمورد اين مسئله، نظر شما چنين و اهلمدينه چنان است و فتواى خودرا نيز
مىگفتند كه گاه موافق و گاه مخالف ما بود. (14)
پىنوشتها:
1- بحارالانوار، ج47، ص56.
2- همان، ص59; «سبحان الله تحلفون على قوم الا تبيعونهم الابربح الدينار
دينارا... ثم قال: يا مصادف! مجالدهالسيوف اهونمن طلب الحلال.»
3- وسايل الشيعه، ج16، ص 488.
4- بحارالانوار، ج47، ص 54.
5- اعيان الشيعه، ج 1، ص 660.
6- همان، ص59.
7- تهذيب الكمال، ج 5، ص 92، (يا ابا عبدالله لم خلق اللهالذباب، فقال: ليذل به
الجبابره) 8- وسايل الشيعه، ج16، ص423.
9- فروع كافى، ج6، ص 268.
10- مستدرك الوسايل، ج 2، ص 438.
11- ارشاد مفيد، ص 254.
12- منتهى الامال، ج 2، ص139.
13- الامام الصادق و ابوزهره، ص 224; جامع المسانيد، ص 222.
14- منتهى الامال، ج 2، ص 140.
ماهنامه كوثر شماره 40
|