دوشنبه 17 اسفند 1388

بدين بايستگي روزي

نوروز جشني به درازي تاريخ تمدن بشري است. اين تاريخ نيست كه نوروز را روايت مي كند بل نوروز است كه تاريخ را در دامان خويش پرورده است. نوروز اين ايراني ترين جشن ايرانيان در پيش است آمده است تا غبار كهنگي و ماندگي به جاي مانده از سرما و زمستان را از چهره ها بزدايد و شكوفه لبخند را بر لبها و نهال اميد را در دل ها بارور سازد. انتظار نوروز بس خوشايندتراز خود اوست. آنگاه كه همه در تكاپوي زدودن خاكسترهاي سال كهنه و د رانتظار دميدن سال نو روزهاي پاياني سال را به تلاش و كوششي فراينده مي گذرانند. متاسفانه حافظه تاريخ ، ملت ايران را كه از اعماق زمان تاكنون نوروز را پاس داشته به جشن نشسته است در ضبط ، حفظ و نگهداري ريشه هاي اين جشن كهن ياري نداده است. از شواهد بسياري چنين بر مي آيد كه نوروز و برگزاري آن متعلق به تاريخ پيش از تاريخ است و در نتيجه روايات و آغاز سال بود. نوروز ناميد و جشن گرفت. به جمشيد بر گوهر افشاندند مرآن روز را روز نوخواندند بزرگان به شادي بياراستند مي و جام و رامشگران خواستند چنين روز فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان يادگار"(3) افسانه ها و اسطوره ها همان تاريخ است كه در طول قرن هاي متمادي در اذهان يك ملت با داستان ها، آرزوها و اميد هاي آنان در آميخته است.

سلسله هاي حاكم بر ايران در شاهنامه پيشداديان ، كيانيان ، اشكانيان و ساسانيان هستند كه متاسفانه علم تاريخ به واسطه درآميختگي با افسانه ها و نبود مدارك مستند دو دسته نخست را به رسميت نمي شناسد و در تاريخ سلسله هاي حاكم بر ايران باستان مادها، هخامشينان، سلوكيان و سامانيان هستند بسياري سعي دارند تخت جمشيد – يكي از تختگاه هاي هخامنشي- را با جمشيد پيشدادي پيوند زنند ولي حلقه هاي اتصالي بسيار نامطمئن و با افسانه آميخته است. و چنين بر مي آيد كه منشا پيدايش بزرگترين جشن ملي ملت ما در قرن هاي ابهام و سكوت فرو رفته است. "

در اوستا كتاب ديني زرتشتيان به نوروز و آيين هاي نوروزي اشاره ايي نشده است. نيامدن اين آيين مهم در اوستا را به سبب زرتشتي نبودن اين جشن ... احتمال داده اند"(4) چنانكه آمد افسانه ها بر منشا پيشدادي نوروز تاكيد دارند ولي علم تاريخ چه مي گويد " بنابر پژوهش هايي كه بر روي آثار سنگ نگاره ها و كتيبه هاي بازمانده از دوره هخامنشيان (559-330 ق.م) انجام شده مردم آن دوره با نوروز به خوبي آشنا بوده اند و نوروز را به عنوان آييني كهن به هنگام گردش سال جشن مي گرفته اند..."(5)

لازم است بدين نكته اشاره شود كه جشن نوروز در ايران باستان همواره در يك زمان مشخص يعني اول فروردين آغاز نمي شده است " موضع نوروز و سال نو و برپايي آيين نوروزي در طول دوره هخامنشيان به سبب كاربرد گاهشماري هاي چند گانه مورد اختلاف است. برخي از محققان نوروز را در آغاز پادشاهي داريوش در اول تابستان و در اواخر پادشاهي او در اول بهار دانسته اند"(6) گستردگي قلمرو هخامنشيان و تداخل فرهنگ هاي گوناگون ناشي از آن ، از يك سو و درآميختگي فرهنگ بابـِل و بين النهرين بر دربار هخامنشيان از سوي ديگر سبب مي شد كه انواع گاهشماري توامان شمسي- قمري و خورشيدي ماخذ گاهشماري دربار هخامنشيان باشد. گونه گوني سالها، تعدد جشن هاي آغاز سال نو را در پي داشت اول دي، اول پاييز، نخستين روز بهار و تابستان جزء اينها بوده است. بخشي از اين اختلاف از آنجا ناشي مي شد كه ايرانيان باستان سال كبيسه را محاسبه نمي كرده و نوروز كه بنا بود در آغاز فصل قرار گيرد از جاي اصلي خود خارج مي شد. پس از انقراض هخامنشيان به دست اسكندر مقدوني و پس از دوره استيلاي امراي يوناني موصوف به سلوكيان، اشكانيان به قدرت رسيدند. " در زمان اشكانيان (250ق.م- 226م) و ساسانيان (224-652م) مردم نوروز را بنابر سنت هاي فرهنگي رايج در فرهنگ مردم ايران در آغاز سال نو جشن مي گرفتند. در اين دوره نيز همچون گذشته جايگاه نوروز در ميان مردم در يك روز معين سال استوار نبود و در فصول سال مي گشت و هر چهار سال يك روز از محل فصلي پيشين خود عقب تر مي رفت"(7) در ايران باستان جشن هاي متعدد و فراواني بر گزار مي شد چرا كه دين زرتشت شادي را اهورايي و گريه و زاري را اهريمني مي دانست ، مهمترين و بزرگترين جشن هاي آن دوره نوروز و مهرگان بود." در دوره ساساني نوروز را در چند روز( شش تا سي روز نوشته اند) جشن مي گرفته اند. نوروز را به نوروز عامه و نوروز خاصه تقسيم كرده بودند. نوروز عامه يا كوچك پنج روز بود كه از اول فروردين آغاز مي شد و نوروز خاصه روز شش فروردين يا "خرداد روز" بود كه آن را جشن بزرگ مي ناميدند."(8) ( در ايران باستان روزهاي ماه به جاي شماره كه امروزه معمول است نامي داشتند كه روز ششم هر ماه خرداد ناميده مي شد) اهميت خرداد روز در ماه فروردين بر دو تفكر استوار بود: خداوند در اين روز از كار آفرينش فراغت يافته است و يا جمشيد دراين روز مردم را به بي مرگي و تندرستي مژده داده بود. تفكيك نوروز را به عامه و خاصه در دوره ساساني معلول جامعه به شدت طبقاتي اين دوره مي دانند كه جشن ملي نوروز را هم بنابر مقتضيات زمان به دو بخش مخصوص مردم و مخصوص شاهان تقسيم كرده بودند. ويژگي مهم نوروز آن است كه نه با اديان يا سلسله هاي حاكم كه با جان ملت ايران پيوند دارد از اينرو ست كه پس از فتح ايران توسط اسلام باز هم نوروز باقي ماند و به حيات خويش ادامه داد. از نحوه برگزاري جشن نوروز در زمان امويان خبري در دست نيست ولي بي گمان به دليل عناد فراوان امويان نسبت به غيراعراب و مفاخره به تبار عرب خويش بايد دانسته شود كه در اين زمان جشن نوروز اگر از سوي حكام اموي محدود نشده باشد حداقل ناديده گرفته مي شده است. ولي خلفاي عباسي گاه جشن نوروز را فقط براي دريافت هداياي مردم پذيرا مي شدند" پس از عباسيان به ويژه سامانيان ( 261 تا389 ق ) در خراسان بزرگ و بوئيان (320 تا 448) در ايران جنوبي و عراقي در زنده و پويا نگهداشتن نوروز و آئين نوروزي در ميان جامعه مسلمان نقش بسيار مهمي داشتند"(9) اين كوشش از سوي آل بويه شيعه مذهب بيش از سلسله هاي سني مذهب بوده است،امراي آل بويه در نگهداري آداب ، رسوم و جشن هاي ايراني به خصوص نوروز و مهرگان اهتمام فراوان ورزيدند.با شكست سامانيان و آل بويه استيلاي حكام ايراني بر ايران خاتمه يافت و از آن تاريخ استيلاي اقوام غير ايراني ترك، مغول و تركمن در ايران به مدت مديد آغاز شد.

از شواهد چنين بر مي آيد كه جشن نوروز در دوره سلاطين سلجوقي گسترش فراواني داشته است" امام محمد غزالي (450-505) دانشمند و فقيه دوره سلجوقي در شرح "منكرات بازارها" آنچه را كه از اسباب نوروز در بازارها مي فروختند از دستاويزهاي ايرانيان غير مسلمان در تبليغ دين گبران مي دانست و جايز نمي شود ... بيان غزالي در باز داشتن مسلمانان از خريد اسباب و بازيچه هاي ايراني پيش از اسلام در عيدهاي نوروز و سده ، رواج بسيار زياد اين جشن ها و جاذبه آئين نوروزي در ميان ايرانيان مسلمان آن زمان را نشان مي دهد. نوروز و سده در ميان مردم آنچنان اعتبار و ارزشي داشت كه غزالي فتوا مي دهد كه " نوروز و سده بايد كه مندرس شود و كس نام آن نبرد"(10) غزالي از اعتبار و جايگاه ويژه ايي در دربار سلاطين سلجوقي برخوردار بود ولي با اين اوصاف همين دوره نقطه عطفي در تاريخ نووز شد. " از كارهاي اساسي و برجسته در دوره اسلامي و زمان سلجوقيان...

قرار دادن نوروز به طور ثابت در روز اول بهار ...

يعني نخستين روز از ماه فروردين بود"(11)

ملكشاه سلجوقي جمعي از منجمان از جمله حكيم عمر خيام را دعوت كرد تا گاهشماري ايران را اصلاح كنند و اين جمع نوروز را در اول بهار قرار داده جايگاه آن را براي هميشه ثابت كردند. در دوره صفوي و با گسترش مذهب تشييع بود كه آيين نوروزي با برخي از آيين ها و آداب اسلامي در آميخت و رنگ تازه و مفهوم ديني گرفت و نشان داد كه: نوروز همه وقت عزيز بوده است، درچشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شيعيان مسلمان. "(12)

نوروز نماد هويت ملت ايران است و در پيوند يافتن با دين اسلام و مذهب تشييع همچنان پس از گذشت 1400 سال حضور سرافراز اسلام در ايران اين نماد ملي همچنان باقي مانده است" نوروز داستان زيبايي است كه در آن طبيعت ، احساس و جامعه هر سه دست اندر كارند. نوروز... از آن رو هست كه يك قرار داد مصنوعي اجتماعي و يا يك جشن تحميلي سياسي نيست، جشن جهان است و روز شادماني زمين، آسمان و آفتاب و جوش شكفتن ها و شور زادن و سرشار از هيجان هر آغاز. "(13)

نوروز اين قابليت را دارد كه روز نو، روزيِ نو، سال نو و انساني نو ايجاد كند. نوروز پيوند ما با گذشته وريشه هاي ماست . " نوروز تنها فرصتي براي آسايش، تفريح و خوشگذراني نيست، نياز ضروري جامعه، خوراك حياتي يك ملت نيز هست...

هيچ ملتي با يك نسل و دو نسل شكل نمي گيرد، ملت مجموعه پيوسته نسل هاي متوالي بسيار است اما زمان اين تيغ بيرحم پيوند نسل ها را قطع مي كند، ميان ما و گذشتگانمان... دره هولناك تاريخ حفر شده است قرن هاي تهي ، ما را از آنان جدا ساخته اند تنها سنت ها هستند كه پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از اين دره هولناك گذر مي دهند و با گذشتگانمان و با گذشته هايمان آشنا مي سازد ...

و جشن نوروز يكي از استوارترين و زيباترين سنت هاست"(14) در نوروز احساس خوش ريشه داشتن در اعماق زمان به هر ايراني دست مي دهد ، در اين مرز و بوم در طي هزاره هاي دور كساني كه ما از اعقاب آنانيم همان شادي را در كام جان خويش مزمزه مي كرده اند كه اينك ما آن را مي چشيم . نوروز در تمام زمان ها و با تمام رويدادها پا به پاي اين ملت زجر كشيده آمده است ملتي كه بر سر چهار راه تاريخ نشسته است و انواع تاخت و تازهاي وحشيانه از اسكندر مقدوني به ظاهر متمدن تا چنگيز مغول و تيمور تاتار را به خود ديده است ولي هيچگاه حتي در زماني كه بيداد گران از سر اين ملت كله مناره ساختند اين آيين را فراموش نكرد و نوروز بر چهره مچاله شده از درد اين ملت لبخندي نشاند ." نوروز اين پيري كه غبار قرن هاي بسيار بر چهره اش نشسته است در طول تاريخ كهن خويش روزگاري در كنار مغان اوراد مهرپرستان را خطاب به خويش مي شنيده است، پس از آن در كنار آتشكده هاي زردشتي سرود مقدس موبدان و زمزمه اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش مي خوانده اند، از آن پس با آيات قرآن و زبان الله از او تجليل مي كرده اند و اينك علاوه بر آن با نماز و دعاي تشيع و عشق به حقيقت علي و حكومت علي او را جان مي بخشند"(15) و در جشن نوروز" در اين ميعاد گاهي كه همه نسل هاي تاريخ و اساطير ملت ما حضور دارند با آنان پيمان وفا مي بنديم و امانت عشق را از آنان به وديعه مي گيريم كه "هرگز نميريم" و "دوام راستين خويش" را به نام ملتي كه در اين صحراي عظيم بشري ريشه در عمق فرهنگي سرشار ازغني و قداست و جلال دارد، و بر پايه اصالت خويش در رهگذر تاريخ ايستاده است بر صحيفه عالم ثبت كنيم" و شخصيت ملي خويش را از زدوده شدن به وسيله فرهنگ غرب برهانيم.


پي نوشتها :

بلوكباشي علي ،نوروز جشن نوزايي آفرينش ص 13 رضايي عبدالعظيم ،تاريخ نوروز ص 72 بلوكباشي ص 14 همان ص 18 همان 19 همان همان 25 همان 27 همان 30

10و11. همان 31

12. شريعتي علي ، كوير ص263

13. همان 260 14. همان 262 15. همان 265

 
امتیاز دهی
 
 

Guest (PortalGuest)

معاونت فرهنگي تبليغي - دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
مجری سایت : شرکت سیگما