تربيت ديني
تربيت ديني
شنبه 15 مهر 1391 تربيت دينى در برابر چالش قرن بيست و يكم

نويسنده: خسرو باقرى‏
منبع: بازتاب انديشه



چكيده:

مهم‏ترين خصيصه قرن حاضر « ساخت‏زدايى» است كه زاييده انقلاب ارتباطات است. تربيت دينى در گذشته بر ايجاد مرزهاى قرنطيه‏اى و تربيت گلخانه‏اى استوار بود، حال آنكه تربيت در مفهوم دقيق آن به عناصرى چون تبيين، تحول درونى و نقادى تعريف مى‏شود. با اين وصف، تربيت دينى در رويارويى با چالش‏ها و پرسش‏هاى سده حاضر بايد با عقلانيت، تقواى حضور و ارزيابى و گزينش همراه باشد.

متن :

سخن گفتن از تربيت دينى در قرن بيست و يكم، مستلزم آن است كه تربيت دينى به صورتى آشكار شود كه توان مقاومت در برابر چالش‏هاى اين قرن را داشته باد. از اين رو، هم بايد خصيصه چالش آفرين اين قرن مورد بحث قرار گيرد و هم خصايص تربيت دينى، با نظر به آن، مورد تحليل و بررسى قرار گيرد.

1. چالش قرن بيست و يكم براى تربيت دينى‏

ما در دوران خاصى قرار گرفته‏ايم كه در آن، ويژگى‏هاى جديدى نسبت به گذشته در حال ظهور است. پويايى هر نظام تربيتى، در اين است كه اصول، روش‏ها و كاركردهاى خود را از حالت ايستا خارج كند و بتواند خواسته‏هايش را متناسب با دگرگونى‏هاى محيطى شاداب و زنده نگه دارد؛ در غير اين صورت، محكوم به مرگ خواهد بود.
1. ساخت‏زدايى؛ مهم‏ترين وجه چالش: شايد مهم‏ترين خصيصه قرن حاضر، ظهور نتايج چيزى است كه از آن به عنوان « انقلاب ارتباطات» ياد كرده‏اند. وجه بارز و چالش آفرين انقلاب ارتباطات براى تربيت دينى، خصيصه « ساخت‏زدايى» آن است، به اين معنا كه واقعيت‏ها و مفاهيم متقابل - همچون « دور - نزديك» و « ممنوع - مجاز» كه تربيت دينى را با نظر به آنها سامان داده‏ايم - تقابل خود را از دست مى‏دهند.
ساختار « دور - نزديك» كه به تقابل مكانى مربوط است، از نظر تربيت دينى و اخلاق تاكنون مهم بوده است؛ زيرا تلاش‏هاى تربيتى بر آن بوده است كه بارور كردن افراد از محيطهاى نامطلوب، آنان را مصونيت بخشيده امّا در عصر ارتباطات، تلويزيون، رايانه و ساير شبكه‏هاى ارتباطى، اين فاصله‏هاى مكانى و زمانى را در مى‏نوردند. ساختار « ممنوع - مجاز» نيز با شبكه‏هاى ارتباطى در عرض اين ساخت‏زدايى است. بسيارى از امور كه در گذشته ممنوع محسوب مى‏شد، امروز مجاز يا اجتناب‏ناپذير شده و فضا به گونه‏اى دگرگون مى‏شود كه بسيارى از امور را به تدريج و در عمل، تحميل مى‏كند. در اين شرايط چنان كه گاه والدين مى‏گويند، نمى‏شود كودكان و نوجوانان را مهار كرد و آنها را در محدوده امور مجاز نگاه داشت.
شكسته شدن مرزها و ساخت‏هاى تقابلى مذكور، براى مباحث اخلاقى و دينى بسيار مهم است؛ تربيت دينى و اخلاقى به يك معنا، تعيين مرزها و مأنوس كردن افراد با آنهاست. واژه‏هاى « بايد» و « نبايد» يا واژه‏هاى « واجب» و « حرام» كليدواژه‏هاى تربيت اخلاقى و دينى‏اند. برخى پذيرفته‏اند كه دنياگرايى (سكولاريسم) فرزند طبيعى اين دوران است و دين و اخلاق كم‏كم رنگ و بوى خود را از دست خواهد داد. امّا اين داورى زمانى درست است كه تربيت دينى خود را با ساختارهاى نرمال تنظيم كرده باشد و تربيت دينى و اخلاقى را با ايجاد قرنطينه براى دور كردن افراد از محيطهاى نامطلوب و قرار دادن آنها در محدوده امور « مجاز» آشكار سازد. امّا در صورتى كه تربيت دينى بتواند به صورت پويا خود را براى شرايط جديد و زيستن مؤثر در آنها مهيا سازد، دليلى بر زوال تربيت دينى وجود نخواهد داشت. تلقى‏هاى گوناگونى درباره « مرز» وجود دارد كه تنها يكى از آنها در انگاره « مرز قرنطينه‏اى» و تربيت گلخانه‏اى جلوه‏گر شده است. در ادامه اين نوشتار، در پى آنيم كه با تحليل مفهوم‏هاى « تربيت» و « دينى بودن» تصوير متفاوتى از تربيت دينى به دست دهيم، به گونه‏اى كه در عرصه اين قرن دوام آورد.
2. مفهوم تربيت و شبه تربيت: تصور غالب از مفهوم تربيت اين است: « ايجاد تغييرات مطلوب در نسل جديد». امّا اين تصور، تربيت را از شبه تربيت متمايز نمى‏سازد. مفهوم تربيت تنها به ايجاد رفتارها، حالات و افكار معينى در افراد محدود نمى‏شود، بلكه ملاحظه‏هاى روشى، يعنى شكل ايجاد آنها نيز در مفهوم تربيت ملحوظ است.
دست‏كم مى‏توان سه مورد بارز براى « شبه تربيت» ذكر كرد: « عادت»، « تلقين» و « تحميل». عادت بر « تكرار»، تلقين بر « هيبت» گوينده آن و تحميل بر « زور» استوار است. البته ممكن است گاه استفاده از اين سه روش در جريان تربيت صورت پذيرد ولى نمى‏توان آنها را به عنوان بنيان و پيكره اصل تربيت محسوب كرد.
اما در تربيت چهار مؤلفه يا مشخصه بارز مطرح است. 1. تبيين: به اين معنا كه فرد خود نسبت به تغييراتى كه قرار است در وى ايجاد شود، بصيرت و آگاهى مى‏يابد. شريعت « چرا بردار» است و اين چرايى، نه به صورت انفعالى، بلكه به شكل فعال انجام مى‏شود و مربى منتظر سؤال مقبولى نمى‏ماند. تبيين در اينجا به معناى « دانش» صرف نيست.
3. به دست دادن « معيار»: قواعد و معيارها همچون فرمول‏هاى انتزاعى هستند كه متربى با شناخت آنها مى‏تواند اعمال و رفتارها را بر حسب آنها ارزيابى كند. تحرك درونى ... در شبه تربيت (عادت، تلقين و تحميل) موتور حركت در بيرون فرد قرار دارد ولى در فرايند تربيت، در درون فرد تحولى رخ مى‏دهد و او با انگيزه روشن مى‏داند كه چگونه رفتار كند، چگونه بينديشد و چه ويژگى‏هايى بايد داشته باشد.
4. نقادى: هنگامى كه فرد حكمت اعمال و معيارها را شناخت و انگيزه‏اى درونى در حركت خويش داشت، آمادگى نقادى نسبت به مربى و به طور كلى نسل گذشته را خواهد داشت. هرچند معيارها را نسل گذشته به نسل نو مى‏سپارد، امّا چون تحقق معيارها آسان و زودياب نيست و نسل نو در شرايطى متفاوت زندگى مى‏كند، نسل نو با در اختيار داشتن معيارها، زمينه نقد را نيز در اختيار خواهد داشت. در اين حالت، لازم نيست مربيان از همه نقص‏ها مبرا باشند و به عنوان مظهر فضيلت، تقوا و عدالت تلقى شوند. جريان تربيت به پايان نرسيده و مربى و متربى هر دو مشمول جريان تربيت هستند.
5 . مفهوم تدين: چهار مؤلفه اساسى در تدين يا دينى شدن قابل ملاحظه است.
1 - 5 . مؤلفه اعتقادى و فكرى: يكى از دگرگونى‏هايى كه در تدين بايد در فرد رخ بدهد، اين است كه وى اعتقادات خاصى درباره جهان پيدا كند. پيدا شدن اين عقايد در فرد به لحاظ روش‏شناختى بايد با روشن‏بينى همراه باشد و به اصطلاح تحقيقى باشد نه تقليدى. البته روشن‏بينى هم به لحاظ افراد و هم به لحاظ اعصار، امرى نسبى است. بنابراين، در سطوح مختلف و حتى در عامى‏ترين مردم، روشن‏بينى نسبت به عقايد، به درجات مختلف مى‏تواند وجود داشته باشد. چنان‏كه صورت‏بندى عقايد بايد متناسب با نوع سؤالات مخاطب و فضاى زمانى باشد.
2 - 5 . مؤلفه تجربه دينى: در تجربه دينى، عنصر عاطفه بروز و ظهور چشمگيرى دارد. شخصى كه ديندار مى‏شود، لازم است يك رشته هيجان‏هاى درونى را تجربه كند كه به طور غالب در ارتباط با مبدأ جهان يعنى خداوند ظهور مى‏كند. مفاهيمى مثل خوف و رجا، توكل و دعا ناظر به همين تجربيات است.
3 - 5 . مؤلفه التزام درونى: التزام درونى متضمن انتخاب نسبت به چيزى و پايبندى نسبت به آن است. عنصر التزام به شكل بارزى در مفهوم ايمان لحاظ گرديده است. ايمان نيز يك وضعيت درونى است كه در آن انتخاب و گزينش وجود دارد.
4 - 5 . مؤلفه عمل: فرد متدين كسى است كه به مقتضاى اعتقادات و ايمان خود به اقدام به انجام اعمالى مى‏كند. تكرار « الذين آمنوا و عملوا الصالحات» در آيات فراوان قرآن، نشان‏دهنده اهميت اين معناست.
6. تربيت دينى در قرن بيست و يكم: با توجه به مباحث گذشته، تربيت دينى به اين معنا خواهد بود كه عناصر چهارگانه تدين، در رابطه‏اى از نوع تربيت، يعنى با توجه به چهار ويژگى تربيت، تحقق يابد؛ پيراستن تربيت دينى از تلاش‏هاى شبه تربيتى يا بدفهمى‏هاى ما از دين، امكان توفيق تربيت دينى را در برابر چالش‏هاى اين قرن فراهم مى‏آورد. مؤلفه‏هاى تربيت دينى در اين وجه، به قرار زير است.
1 - 6. مؤلفه عقلانيت: در سيل عظيم سؤال‏ها و ترديدهاى موجود، دين‏ورزى هنگامى دوام مى‏آورد كه موجوديتى موجه و مدلل داشته باشد، نه آنكه امرى سليقه‏اى تلقى شود. كسانى مى‏كوشند عبوديت را بنياد دين معرفى كنند كه اين تنها سوءتعبيرى از دين و عبوديت است. عبوديت در مقام پذيرش دين نيست، بلكه پذيرش دين مستلزم فهم و عقلانيت است. علاوه بر اعتقادات دينى، اخلاق دينى و احكام دينى نيز بايد بر پايه‏هاى عقلانى استوار شود و حكمت‏هايش معلوم گردد.
2 - 6. مؤلفه تقواى حضور: تقواى حضور در مقابل « تقواى پرهيز» قرار دارد. با گسترش ارتباطات، تقواى پرهيز در برخى قلمروها اساساً ناممكن است. در تقواى پرهيز، مرز، صورت « مكانى» دارد امّا در تقواى حضور شكل « مكانتى» مى‏يابد، به اين معنا كه فرد خود را در مرتبت و مكانتى فراتر مى‏بيند و به اين طريق، از آلودگى شرايط مصون مى‏ماند. در آيه شريفه « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ» فضاى بحث، حضور در متن جريان‏هاى فاسد و دشوار است، نه قرنطينه و قرار گرفتن در محفظه‏اى نفوذناپذير. بر اساس اين مفهوم، تلقى ما از تربيت دينى، متضمن قرار داشتن در متن جامعه و حضور در عرصه ارتباطات است. انبياء نيز با حضور در متن جامعه، تربيت دينى را اجرا مى‏كردند. هرچند پيامبران گاه از روش قرنطينه‏سازى نيز استفاده مى‏كردند (همچون مهاجرت) امّا اين تمام منطق تربيت دينى نيست و بايد با تقواى حضور تكميل گردد. بنابراين در بدترين شرايط اجتماعى نيز مى‏توان از تربيت دينى سخن گفت.
3 - 6. مؤلفه ارزيابى، گزينش و طرد: اين ويژگى خود پشتوانه‏اى براى تقواى حضور در عرصه حاضر است. لازمه حضور غيرانفعالى، ارزيابى اطلاعات و رويدادهاى اجتماعى است. اين ويژگى، به خصوص از مؤلفه نقادى تربيت سرچشمه مى‏گيرد. طرد يكباره هر آنچه متعلق به اين دوران است، نه تنها ممكن نيست، بلكه در دامن خود، پذيرش تمام عيار را مى‏پروراند. بر اين اساس، تربيت دينى همواره بايد پديده‏هاى نوظهور اين عصر را مورد ارزيابى و نقادى منصفانه قرار دهد و افراد را براى گزينش و طرد آماده سازد.

اشاره‏

مباحثى از اين دست، يكى از نيازهاى ضرورى است كه بايد بيشتر و پيشتر از اين مطرح مى‏شد. متأسفانه حاكميت فضاى سياسى در دو دهه اخير، بسيارى از بايسته‏هاى فرهنگى و تربيتى را در پرده غفلت نگاه داشته است. مجموعه تربيت اسلامى(1) در چند شماره خود موضوع تربيت دينى را به بحث گذاشته و مقالات پرارزشى، كه مقاله حاضر يكى از آنهاست، منتشر ساخته است. در اين مقاله، مطالبى ارائه شده است كه با كاربردى و عملياتى كردن مفاهيم آن مى‏توان دريچه‏اى نو بر تربيت دينى گشود. هرچند اين مباحث به صورت پراكنده مطرح شده است، امّا گردآورى و تحليل سامان‏من نويسنده محترم، اين مقاله را جلوه‏اى ويژه بخشيده است. با اين حال، به نكاتى چند در محتواى اين مقاله بايد اشاره كرد:
1 نويسنده محترم به پديده « ساخت‏زدايى» كه يكى از پيامدهاى جهانى شدن )Globalization( مى‏باشد، اشاره كرده است. امّا در دهه‏هاى اخير با ظهور پست مدرنيسم به پديده ديگرى اشاره مى‏شود كه در سده حاضر در حال شكل‏گيرى است. اين پديده كه به « منطقه‏اى شدن» )Localization( معروف گشته است، نشان از ظهور و جلوه ارزشهاى منطقه‏اى و ايجاد فاصله فرهنگى بين ملتها و تمدنهاست. در تحليل مسأله تربيت دينى در قرن بيست و يكم بايد به چنين پديده‏هاى بديلى نيز توجه نمود. اين نكته را نيز بايد افزود كه نظريه ساخت‏زدايى برخاسته از ديدگاه فيلسوفانى چون ژاك دريدا است كه البته مورد انتقادهايى نيز قرار گرفته است و از اين رو نبايد بدون تأمل همه جانبه مورد پذيرش قرار گيرد.
2. مواردى كه ايشان به عنوان ساخت‏زدايى مطرح كرده است، همه در يك سطح و در يك جهت نيست و راهكارهاى رويارويى با آنها نيز يكسان نيست. براى مثال، ساخت « دور - نزديك» مربوط به حوزه تربيت و شيوه‏هاى تربيتى است كه مى‏توان روش‏هاى بديلى براى آن پيشنهاد كرد، امّا ساخت « مجاز - ممنوع» به محتوا و ماهيتِ دين و اخلاق ارتباط مى‏يابد و به راحتى نمى‏توان از آن گذر كرد. در اين مقاله پيشنهاد مشخصى براى نحوه رويارويى با ساخت‏شكنى در حوزه مجاز و ممنوع ارائه نشده است، بلكه تنها از روش‏هاى تربيتى آن سخن گفته شده است. به هر حال، بهتر است با شناسايى و دسته‏بندى كليه ساخت‏هايى كه در مدرنيته مورد چالش قرار گرفته است، براى هر دسته راه‏حل‏هاى خاص خود ارائه شود.
3. جناب آقاى باقرى روش‏هايى چون عادت و تلقين را « شبه تربيت» خوانده است و آن را روياروى مؤلفه‏هاى تربيت (تبيين، معيارآموزى، عقلانيت و...) قرار داده است. به نظر مى‏رسد كه مقولاتى چون عادت، تلقين و امثال آن هرچند اركان اصلى تربيت نيستند، امّا بخش تفكيك‏ناپذير فرايند تربيت هستند. نكته مهم اينجاست كه اين مؤلفه‏ها و روش‏ها هر كدام جايگاه خاص و مخاطبان خاصى دارد كه اگر به انحراف گرايد، به يك عنصر ضدتربيت تبديل مى‏شود.
4. با استناد به آيه شريفه « عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ ...» اظهار داشته‏اند كه « فضاى بحث، حضور در متن جريان‏هاى فاسد و دشوار است... تلقى ما از تربيت دينى، متضمن قرار داشتن در متن جامعه و حضور در عرصه ارتباطات است.» ترديدى نيست كه انبياء و مربيان الهى با حضور در جامعه آلودگان به ارشاد و هدايت آنان مى‏پرداختند، امّا اين نكته به هيچ روى نشان نمى‏دهد كه مربيان و نهادهاى تربيتى نبايد در دور نگاه داشتن متربيان از فضاهاى فاسد و آلوده تلاش كنند. عقل و شرع آشكارا حكم مى‏كنند كه همگام با مصون سازى درونى افراد، بايد به مصون سازى محيط زندگى نيز همت گماشت، البته اين كار مستلزم برنامه‏ريزى و تدابير علمى و عقلانى است. چنان كه در حوزه بهداشت جسمى، واكسينه كردن افراد با پاكسازى محيط از آلودگى همزمان و همپاى يكديگر مطرح مى‏شود. اين نكته را نيز بايد يادآورى كرد كه تفسي نويسنده محترم از آيه مباركه چندان دقيق نيست.
5 . هرچند در مواجهه با پيامدهاى مدرنيته، همه حوزه‏هاى دانش و فرهنگ - و از جمله بخش آموزش و تربيت - نيز بايد به چاره‏جويى و برنامه‏ريزى مناسب بينديشند، ولى بايد توجه داشت كه اگر اين مواجهه در سطوح كلان فرهنگى و سياسى رخ ندهد و تدابير عام اجتماعى و جهانى صورت نگيرد، به نتايج برنامه‏ها و فعاليت‏ها در سطح خرد چندان نمى‏توان اميد و اتكا داشت. به هر حال، غفلت از نقش حكومت‏ها و رايزنى‏ها و اقدامات منطقه‏اى و جهانى، عملاً تربيت دينى را در مقابل فشارهاى روزافزونِ عوامل تباهى و بزهكارى جهانى به انفعال و انزوا مى‏كشاند.