دين پژوهي
نوروز
شنبه 5 فروردين 1391 پيشواز نوروز

نويسنده: مجيد مرادي رودپشتي
منبع: پيام زن 61 / پايگاه حوزه (www.hawzah.net)




«مقاله وارده»


يا مقلّبَ القلوبِ و الابْصارِ


يا مدبّر الليلِ و النهارِ


يا محوّل الحوْلِ وَ اْلاَحْوال


حَوِّلْ حالَنا إلي اَحْسَنِ الْحال

نوروز بزرگترين و قديمي ترين جشن ملي ايرانيان است. البته پس از ورود اسلام به ايران، دو عيد بزرگ «قربان» (اصنمي) كه به مناسبت مراسم حج ساليانه در دهمين روز دوازدهمين ماه سال قمري (ذي الحجّه) برگزار مي شود و عيد روزه گشايي (فطر) كه به مناسبت پايان روزه واجب يك ماهه اسلامي در اولين روز از نهمين ماه قمري (شوّال) انجام مي يابد در ميان ايرانيان مسلمان ارج و احترام و شرافت ويژه اي داشته اند.

گذشته از اعياد قربان و فطر، دو عيد ديگر بيشتر مورد توجه و اشتياق مردم قرار داشته و با تشريفات ويژه اي اجراء مي شده است. يكي عيد بعثت (برانگيخته شدن پيامبر خدا(ص) به رسالت) كه در بيست و هفتم ماه رجب گرفته مي شد و ديگري عيد اعلام جانشيني داماد و پسرعم رسول خدا(ص) علي بن ابي طالب(ع) در محلي به نام غدير خم كه به همين نام (عيد غدير خم) خوانده مي شود. چهار عيدي كه برشمرده شد بالطبع پس از اسلام و در بين مسلمين گرفته مي شده و در ايران نيز اهل اسلام و تشييّع بدان توجه داشته اند.


واژه «عيد»


عيد به جشن سالانه اي گفته مي شود كه هر سال با بازگشت خود، سرور و نشاط را به قوم، نژاد يا ملتي باز مي گرداند.

اما غير از اين، عيد معناي برتري مي تواند داشته باشد و آن بازگشت انسان به ريشه آسماني خويش و رجعت روحي و معنوي به مبدأي است كه او را آفريده و از او پيمان گرفته است شأن بندگي و اطاعت را رعايت كند. آداب مذهبي و معنوي همانند غسل و نماز و روزه مستحبي نوروز به همين مطلب توجه مي دهد كه عيد را فرصتي براي غفلت از خدا و غرق شدن در بازيهاي دنيا نپنداريم.

جشن حقيقي انسان زماني است كه او بتواند شيطان را از حريم روح خويش براند و با اين كار بازگشتي دروني (انابه) به سوي خداي خويش بنمايد. از اين رو است كه علي(ع) فرمود:

«كل يوم لا يعصي اللّه فيه فهو عيد»(1)

هر روزي كه در آن معصيت خدا، روي ندهد [براي انسان] عيد است.


جايگاه نوروز


چنان كه مي دانيم عيد نوروز يك عيد ملي، كهن و عام ايراني است. اين عيد كه همزمان با نخستين روز نخستين ماه سال شمسي است، طولاني ترين و پرمعني ترين تشريفات را در بر دارد و در ميان همه ايرانيان از هر نژاد و زبان و ديني كه باشند جايگاه واحد و مشابهي دارد. و ايرانيان براي آن احترام و ارجي مشترك و تقريبا يكسان قائلند.

نوروز، روز اول فروردين است كه رسيدن آفتاب به برج «حمل» است و ابتداي بهار است و اين به گفته رشيدي، در فرهنگ لغات، نوروز كوچك و نوروز عامه است. او ششم فروردين ماه را نوروز بزرگ و نوروز خاصه خوانده است.

اين امر شايد متأثر از اعتقادات اسلامي باشد چنان كه در قرآن آمده است، خداوند جهان را در شش روز آفريد. «و هو الذي خلق السموات و الارض في ستة ايام» (هود 7)

و گويند آن شش روز به روزهاي آن جهان بود كه هر روزي به مقياس روزهاي اين جهان هزار سال است.(2)

براي پي بردن به جايگاه نوروز بهتر است بين اين عيد و اعياد ديگر ايراني مقايسه اي كنيم.

غير از نوروز جشنهاي ديگري از ايران باستان تا بعدهاي دور جريان داشته كه در بين ايرانيان ارجي همطراز با نوروز داشته است.

از جمله جشن پاييزي مهرگان كه بعد از نوروز، مهمترين جشن ايران باستان بوده و از روز شانزدهم تا بيست و يكم مهرماه به مدت پنج روز، طي مراسم خاصي برگزار مي شده است.

جشن مهرگان نزد جنوبي ها از نوروز مهمتر برگزار مي شد. عده اي معتقد بودند كه سال از فصل سرد آغاز مي شد. و حتي در دوره هخامنشي مهرماه، آغاز سال بوده است. اهميت مهرگان كه بنا بر اين روايت در اول سال هم بوده، بيشتر به دليل تعلق آن به فرشته بزرگ مهر و نيز به اين دليل بوده است كه هنگام برداشت محصول برپا مي شده است. اين جشن تا مدتها پس از اسلام هم از بين نرفت و از مسمط منوچهري به مطلع:

شاد باشيد كه جشن مهرگان آمد

بانگ و آواي دراي كاروان آمد(3)

برمي آيد كه در عهد مسعود غزنوي (جلوس سال 421ه··· ) جشن مزبور معمول بوده و طي مراسمي برپا داشته مي شده است.

علاوه بر مهرگان، جشن تابستاني «تيرگان» كه به آبانگان و آبريزان و تيرگان فرس و نيز جشن آب پاشي معروف است، تداول داشته كه در سيزدهم تيرماه و به مناسبت ستايش دو ايزد عمده آب «تير» و «ناهيد» برپا مي شده است. يكي از وجوه تسميه و امتياز اين روز را تير انداختن آرش براي تعيين مرز ايران و توران دانسته اند كه مردم به افتخار اين پيروزي هر سال جشن مي گرفتند. در اين جشن به اصل ستايش و بزرگداشت عنصر آب و ايزدان آن توجه مي شده است.(4)

جشن ديگري كه در بين ايرانيان باستان معمول بود عيد سده است. جشن سده جشني بود كه در شب دهم بهمن ماه با برافروختن آتش طي مراسم به خصوصي انجام مي گرفت. به عقيده ايرانيان باستان در اين روز اهريمن بدكنش سرما را به شدت خود مي رساند تا به آفريدگان اورمزد گزند برساند و نيروي اورمزدي در اين روز آتش را براي مقابله با سرما مي آفريند.

ابوريحان بيروني نوشته است: در اين روز، جهنم از زمستان به دنيا بيرون مي آيد. از اين رو آتش مي افروزند تا شر آن برطرف گردد.

روشن است كه جشن سده ريشه در عقايد زرتشت و زرتشتيان دارد، اگر چه مورد توجه عموم پادشاهان پس از اسلام در ايران بوده است.

سده جشن ملوك نامدار است

ز افريدون و از جم يادگار است(5)

از پي تهنيت روز نو آمد بر شاه

سده فرخ روز دهم بهمن ماه(6)

باري اين چند جشن كه نام برده شد جشنهاي ملي ايرانيان است. اين جشنها در دوران پس از ورود اسلام به ايران نه تنها عموميت و آوازه نوروز را نيافتند، كه رفته رفته كم رنگ تر شده و تدريجا برخي از آداب آنها در نوروز حل شد و خود عملاً منحل شدند.

تنها و تنها نوروز، توانست به عنوان يك عيد مطلق در بين ايرانيان جايگاه گذشته خود را حفظ كند و بلكه به سبب همزماني با مناسبتهاي مذهبي مسلمانان، نوعي تقدس و تبرك نيز بيابد.

«اسلام كه همه رنگهاي قوميت را زدود و سنتها را دگرگون كرد، نوروز را جلاي بيشتري داد، شيرازه بست و آن را با پشتوانه اي استوار، از خطر زوال در دوران مسلماني ايرانيان مصون داشت، انتخاب علي[ع] به خلافت و نيز انتخاب علي[ع] به وصايت در غدير خم هر دو در اين هنگام بوده است و چه تصادف شگفتي! آن همه خلوص و ايمان و عشقي كه ايرانيان در اسلام به علي[ع [و حكومت علي[ع] داشتند پشتوانه نوروز شد. نوروز كه با جان مليت زنده بود روح مذهب نيز گرفت، سنت ملي و نژادي با ايمان مذهبي و عشق نيرومند تازه اي كه در دلهاي مردم اين سرزمين برپا شده بود پيوند خورد و محكم گشت و مقدس شد و در دوران صفويه «رسما» يك شعار شيعي گرديد، مملو از اخلاص و ايمان و همراه با دعاها و اوراد ويژه خويش. آن چنان كه يك سال نوروز و عاشورا در يك روز افتاد و پادشاه صفوي، آن روز را روز عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز.»(7)

در باره روز انتخاب علي(ع) به وصايت، نوشته اند: «روز غدير خم سال دهم هجري كه حضرت محمد(ص) حضرت علي(ع) را به جانشيني خود به مسلمانان معرفي كرد مطابق بود با 29 حوت و روز چهارم از خمسه مسترقه و بنابراين اولين روز امامت آن حضرت برابر مي افتد با روز اول فروردين.»(8)


نوروز در روايات


معلّي بن خنيس روايت مي كند: روز نوروز به محضر امام صادق(ع) وارد شدم. امام از من پرسيد: آيا مي داني امروز چه روزي است؟ عرض كردم: فدايتان شوم اين، روزي است كه ايرانيان آن را بزرگ مي دارند و به يكديگر هديه مي دهند. امام صادق(ع) فرمود: قسم به خانه عتيقي كه در مكه قرار دارد اين بزرگداشت، علتي و سببي در زمانهاي دور دارد كه براي تو شرح مي دهم تا بداني. عرض كردم: سرورم! اگر اين موضوع را از شما فرا گيرم براي من خوشتر است از اينكه مردگان خانواده ام زنده شوند و دشمنانم هلاك شوند. آنگاه فرمود: اي معلّي، روز نوروز، روزي است كه خداوند از بندگانش پيمان گرفت كه تنها او را بپرستند و شرك نورزند و به پيامبران و امامان و حجتهايش ايمان بياورند و اين روز اولين روزي است كه در آن خورشيد دميد و بادهاي باروركننده بر درختان وزيد و گلها و شكوفه هاي

زمين آفريده شد. اين روز روزي است كه كشتي نوح پس از طوفان بر كوه جودي نشست ... . اين روز روزي است كه جبرئيل بر پيامبر(ص) نازل شد و نيز روزي است كه پيامبر اكرم علي(ع) را بر دوش خود سوار كرد تا همچون ابراهيم(ع) بتهاي عرب را درهم بكوبد و به زير افكند. در اين روز پيامبر(ص) علي(ع) را به وادي جن فرستاد تا از آنان براي پيامبر(ص) بيعت بگيرد. اين روز روزي است كه براي بار دوم براي علي(ع) بيعت گرفته شد. در اين روز علي(ع) بر اهل نهروان پيروز شد و مرد صاحب پستان (ذوالثدية) را كشت. نوروز روزي است كه قائم ما و صاحبان امر ظهور مي كنند و در اين روز بر دجال چيره مي شود و او را در كنار كوفه به دار مي زند. هيچ نوروزي نمي رسد مگر اينكه ما در آن منتظر فرج هستيم زيرا نوروز از روزهاي ما و شيعيان ما است كه عجم آن را حفظ نمود و شما اعراب ضايعش كرديد. امام(ع) در ادامه فرمود: پيامبري از خداوند پرسيد چگونه مردگان را زنده مي كند؟ خداوند به او وحي كرد كه بر گورهايشان در روز نوروز كه اولين روز سال پارسيان است، آب بپاشد. آن مردگان كه سي هزار نفر بودند، زنده شدند و به زندگي ادامه دادند. از اين رو آب پاشي در اين روز، سنت است ...(9)

در روايتي ديگر كه باز معلي بن خنيس از امام صادق(ع) نقل مي كند علاوه بر موارد ياد شده بالا آمده است: «و هو اليوم الذي كسر ابراهيم عليه السلام اصنام قومه» در اين روز (نوروز) ابراهيم(ع) بتهاي قوم خود را شكست.(10)

امام صادق(ع) فرمود: براي علي(ع) هديه نوروزي آوردند. امام فرمود: اين چيست؟ گفتند: يا اميرالمؤمنين، امروز نوروز است. امام فرمود: پس هر روز ما را نوروز كنيد!(11)

نوروز، با بهار

اي غزال دشتهاي شور و شعر!

اي عروس فصلهاي سال

اي بهار!

مي رسد، به احترام تو درختها قيام مي كنند

بوته هاي منتظر به تو سلام مي كنند

مي نشيني و زمان درنگ مي كند

پلك مي زني و چشم خاك باز مي شود

خنده مي كني زمين پر از نياز مي شود

راه مي روي نسيم مي وزد ميان شاخه ها

دست مي كشي به روي شاخه هاي سبز و باصفا

عشوه مي كني و شور و شعر زاده مي شود

عشق در نگاه روشن حيات، ساده مي شود ...

آه چيستي مگر

كه باد و خاك و آب را پرنده مي كني؟!

اي بهار!

اي شكوه سبزه زار(12)

نوروز ديباچه كتاب سبز بهار است و بهار مجال گرم شكوفايي طبيعت و تنفس سبز زمين و جوش سر برآوردن برگهاي نورسته بر اندام گياه و درخت.

نوروز سرفصل كتاب سبز آفرينش است كه هر سال با تجديد مطلع خود شور حيات را در گوش جان هستي با ترنمي دلنشين مي نوازد.

نوروز آغاز است، آغاز بهار و آغاز حيات، آغازي كه درختان با زباني سبز و به بانگي بلند اعلام مي كنند.

نوروز برهان رستاخيز است. طبيعت، حيات خود را وامدار بهار است كه در طول بهار به بلوغ و رشد مي رسد و در تابستان به ثمر مي رسد و به بار مي نشيند و با آغاز پاييز پا به سن كهولت مي گذارد و در زمستان مي ميرد، گويي هيچ گاه سبز و سرزنده نبوده است، اما به گواهي نوروز چنين نيست. دوباره صور اسرافيلي نوروز در ناي طبيعت دميده مي شود و درختان و گياهان دوباره، طعم زندگي را مي چشند كه:

اين بهار نو ز بعد برگ ريز

هست برهان بر وجود رستخيز

نوروز، عيد طبيعت است و عيد انسانها و

مجالي است براي بازگشت و رجعت به اصل شكفتن و سبز برخاستن.

نوروز فرصت آشتي انسانها است با طبيعت پس از چشيدن سوز زمهرير.

در نوروز، آفتاب، ملايمت و مهرباني اش را بر سر طبيعت مي پاشد و دريغ نمي ورزد.

نوروز نماد وحدت و يگانگي ملتي بزرگ در بستر تاريخ سرافرازي او است. نوروز، روزي است كه ما در آن، زبان بر همدلي مي گشاييم.

نوروز فرصت زدودن كينه ها از سينه ها است. نوروز آبشار مهر است كه در جان ما سرازير مي شود.

نوروز در ذهن زمين و زمان تداعي پاكيزگي و طهارت است.

«نوروز تقاضاي سبز شدن است

يا مقلب القلوب»(13)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 1218، حكمت 420.

2ـ ابوعلي محمد بن محمد بن بلعمي، تاريخ بلعمي، به تصحيح محمدتقي بهار و به كوشش محمد پروين گنابادي، چاپ 2، تهران، زوار 1353، ج 1، ص 29.

3ـ ديوان منوچهري دامغاني، به كوشش محمد دبيرسياقي، تهران، زوار، 1347، ص 197.

4ـ محمدجعفر ياحقي، فرهنگ اساطير و اشارات داستاني در ادبيات فارسي، تهران، سروش، ص 152.

5ـ ديوان عنصري، به اهتمام دكتر يحيي قريب، تهران، 1323، ص 14.

6ـ ديوان فرخي سيستاني، به اهتمام محمد دبيرسياقي، تهران 1335، ص 354.

7ـ علي شريعتي، هبوط در كوير، تهران، پژمان 1367، ص 505 ـ 504.

8ـ مجله هنر و مردم، از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، سال دوازدهم، شماره صد و سي و هشتم. مقاله: مقدمه اي بر شناخت نوروز، مرتضي هنري، ص 61 به نقل از مجله كاوه، سال اول شماره 5 و 6، ص 3.

9ـ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 56، ص 93ـ92.

10ـ همان، ص 120.

11ـ ابي جعفر صدوق محمد بن علي بن حسين بن بابويه قمي، من لايحضره الفقيه، به تحقيق و تعليق سيدحسن موسوي فرسان، تهران، دارالكتب اسلاميه، ج 3، ص 191.

12ـ از شاعر معاصر تقي متقي.

13ـ شاعر فقيه معاصر، سلمان هراتي.