منبع: پاسخگويي ديني -مركز ملي پاسخگويي به سئوالات ديني(www.askdin.com)
همه مردم از رونق كسب و كار و افزايش درآمد شان خرسند و شادمان ميشوند. البته براي عدهاي ارزشهاي مادي اهميت بيشتري داشته و حاضراند همه چيز را فداي پول كنند؛ ولي بعضي ديگر اينطور نبوده و نميتوانند به بهاي تباهي حقوق ديگران و رواداشتن اجحاف و ستم بر مردم به توسعة درآمد برسند. اما به هرحال عموم مردم چه با مراعات ارزشهاي اخلاقي و چه بدون توجه به آن، افزايش درآمد را دوست دارند. و اين در حالي است كه تعاليم اسلامي اصول اخلاقي ويژهاي را ميآموزد كه عمل به آنها موجب وسعت رزق و افزايش درآمد است. بنابراين دين خاتم راه دستيابي به توسعة مادي را فراهم و معرفي كرده است. زيرااين مطلوبي طبيعي و به حق است و سزاوار نيست كه دين مدعي كمال و جامعيت دنيا و آخرت آن را فروگذارد.
امام صادق عليهالسلام فرمودهاند: «كسي كه گردآوري مال حلال را دوست ندارد، در او خيري نيست...»[1] اين حديث شريف روي دو موضوع تأكيد دارد، نخست گردآوري مال كه كاري پسنديده است و دوم آنكه اين مال به صورت حلال كسب شود. ضرورت حلال بودن دارايي روشن است ولي آنچه در اين پژوهش اهميت دارد مطلوبيت گردآوري مال است كه ممكن است بعضي از كساني كه خود را ديندار و مقدس ميانگارند، آن را ناپسند پندارند. در حاليكه بايد توجه داشت كه اسلامي نه تنها علاقه به گردآوري مال حلال ستايش شده است، بلكه راهها و اصولي براي دستيابي به افزايش درآمد و وسعت رزق آموحته شده است.
ثروت اين امكان را فراهم ميكند كه انسان با آسودگي نيازهاي خود را برآورده سازد و به ديگران هم مدد رساند. پول، پل دستيابي به امكانات مادي بوده و براي موجودي كه در دنيا زندگي ميكند و نيازمنديها و وابستگي مادي دارد، برخورداري از ثروت ناگزير و بسيار خوشايند و دلچسب است. ارزش گردآوري دارايي حلال براي آن است كه انسان در معرض نعمتهاي بيكران و فضل و عنايت خداوند قرار گرفته و خود را در ربط با جود و كرم او ميبيند. بنابراين اگرچه انسان نياز مالي نداشته باشد كسب درآمد، از نظر معنوي سازنده و رشد دهنده بوده ، فوائد زيادي به دنبال ميآورد.
امام صادق عليهالسلام به يكي از ياران خود به نام عُذافر هزار و هفتصد دينار داد و فرمود: برايم تجارت كن. سپس افزود: «ميلي به سود آن ندارم، اگرچه سود چيز خوبي است، اما دوست دارم خداي تعالي ببيند كه جوياي بهرمندي از فضل و فايدة او هستم.»[2]
ممكن است اين مطالب تعارض بدوي و ظاهري با برخي روايات داشته باشد. رواياتي كه دنيا را سهم گمراهان معرفي كرده[3] و بهره مؤمنان را فقر و تنگ دستي دانسته است.[4] پاسخ اين است كه اگر ساير روايات را كنار هم قرار دهيم و نظري فراگير به آنها داشته باشيم به روشني معلوم ميشود كه فقر مومنان در مواردي است كه عقوبت گناهان در دنيا به او رسيده و به سختيها مبتلا ميگردد،[5] و يا در صورت برخورداري از رفاه و وسعت روزي به زيان معنوي دچار ميشود[6] بنابراين به تنگي رزق گرفتار ميآيد تا پاك به آخرت و نعمات بيپايان آن برسد. هم از اين رو قدرت تقوا كه گذشته و آينده را از عصيان حفظ ميكند از مهمترين عوامل وسعت روزي است. در مقابل دنيايي كه نصيب دشمنان خدا ميشود تكاثري است كه از يك سو استدراج در دنيا و انقطاع از خداوند و زندگي ابدي را درپي دارد و از ديگر سو او را به دلمشغولي و گرفتاري و رنج در دنيا مبتلا ميسازد.
پرسش اصلي در اينجا آن است كه در آموزههاي اعتقادي و تعاليم اخلاقي اسلام چه راه و روشي براي توسعة روزي تعليم داده شده است؟ و با مراعات كدام اصول اخلاقي ميتوان به وسعت رزق دستيافت؟
نكتة قابل تذكر اين است كه در اين پژوهش اخلاق را به معناي تخصصي و دقيق آن بكار نگرفته، و بخشي از آداب بندگي مثل دائم الوضو بودن و نماز شب و نيز مهارتهاي زندگي نظير اعتماد به نفس و خطر پذيري مورد توجه قرار گرفتهاند. زيرا هنوز در حوزة علوم اسلامي رسيدگي به اين مسائل در علم اخلاق صورت ميگيرد و دانش مستقلي براي اين موضوعات تأسيس نشده است.
يكم ـ ايمان به قدرت و غناي خداوند بخشنده: سرچشمة هستي و حيات، پروردگاري است كه ناتواني و نيازمندي در او راه ندارد و در اوج قدرت و دارايي و مهرباني و بخشندگي بر كل عالم مسلط است. ايمان به حقيقت بيكران الاهي و ريشه دواندن اين باور در ژرفاي انديشه و روان، هر شخصي را براي دريافت عطاياي الاهي و برخورداري از فضل و بهرة نامتناهي او آمادة ميسازد.
توجه به سرچشمة سرشار دارايي و بينيازي و ارتباط نزديك و صميمانه با او دريچههاي ثروت را گشوده و هوشياري و هوشمندي شناخت فرصتها و امكانات درآمد بيشتر را به دنبال ميآورد. نگرش مثبت و خوشبيني حاصل از ايمان به پروردگار مهربان و بخشنده كه همة ثروتها و گنجينههاي جهان براي اوست، و باور به اينكه اين خداوند به ما نزديك است و بلكه در درون ما حضور دارد، آمادگي دريافت عطايا و برخورداري از جود و كرم او را ايجاد ميكند و نيروهاي دروني را براي عملكرد درآمدزا و جذب دارايي آزاد ميسازد.
اعتماد به حضور و حمايت خداوند اميد به نتيجه بخشي فعاليتها و استحكام در عملكرد را به دنبال دارد، در نتيجه فرد با ايمان، آرام و نيرومندي و اميدوار به كار اقتصادي اقدام ميكند. اين روحيه بدون ترديد دشواريهاي را سهل ميسازد و احتمال موفقيت و دستيابي به هدف را به طور قابل توجهي افزايش ميدهد. بدين سان ‹ترديد كننده خطا ميكند و شخص با ايمان به هدف ميرسد.›[7]
هر كس به واسطة يقين نيرومند ميشود[8] و همين قدرت موجب دست يابي به كاميابي در را بطه با خواستهها و اهداف است. كه مقاصد مالي و اقتصادي هم از اين قاعده بيرون نيست. ايمان نيروهاي دروني را آزاد كرده و استعدادها را شكوفا مي سازد. هرچه ايمان و يقين قوي تر باشد قدرت انسان بيشتر مي شود. ‹باور داشته باش تا نيرومند شوي.›[9] شك و ترديد قدمها را در گام برداشتن سست كرده و دست را از عمل بازمي دارد. رخوتي كه در اثر فقدان ايمان محكم، عزم و اراده را متزلزل مي كند، ديدگان خرد را هم نابينا كرده و فرصت ها و امكانات دست يابي به توفيقات مالي را هرچه قدر هم كه نزديك باشد، پنهان مي سازد.
دوم ـ بلند همتي در اهداف اقتصادي: هدفي كه انسان براي تلاش و تكاپوي خود در نظر ميگيرد در كيفيت و كميت عمل و نيز نتيجه نهايي تأثير جدي ميگذارد. در خصوص توسعه روزي هم اينكه خود فرد چه بخواهد در اينكه چه مييابد موثر است. شخص مومن ميداند كه خداي تعالي هيچ محدوديتي ندارد و گنجينههاي آسمان و زمين همه به دست اوست پس بيمهابا از خدا خواسته و اهداف خود را بالا ميبرد.
امام علي عليهالسلام فرمودهاند: «براي هركس همان چيزي است كه قصدكرده و ميخواهد.»[10] و «عطاي الاهي به قدر نيت است.»[11] در پي اهداف و نيت حقير اقتصادي نتايج كوچك به دست ميآيد و در اثر خواست و ارادة بزرگ توفيقات عظيم مالي پديدار ميشود. مهم اين است كه با ايمان به فضل الاهي و پذيرش خود به عنوان كسي كه ميتواند برخورداري گستردهاي از منابع مادي داشته باشد وارد عمل و فعاليت اقتصادي بشويم.
مولوي در دفتر چهارم مثنوي حكايت ميكند: مارگيري در شهري زندگي ميكرد و با يافتن مارهاي گوناگون و نمايش آنها امرار معاش ميكرد. روزي كه براي پيداكردن مار به كوهستان رفتهبود ناگهان خود را روي پشت اژدهاي بزرگي ديد كه در اثر سرماي كوهستان به خواب رفته بود.
با ديدن اين صحنه ترسيد و گريخت اما بازگشت، با احتياط به آن نزديك شد و بسيار خوشحال گرديد. زيرا ميتوانست با نمايش آن پول خوبي به دست بياورد. مولوي كه به اينجاي داستان ميرسد، نهيب زده و ميگويد ببينيد انسان ميتواند اژدها گير باشد اما به مار گيري خود را سرگرم كرده است. او قدر خود را نميداند و همين باعث زيانش ميشود.
خوشتن نشناخت مسكين آدمي از فـزونـي آمـدو شــد در كمـي
خوشتن را آدمي ارزان فروخت بود اطلس خوش بر دلقي بدوخت
سوم ـ كوتاهي آمال: مفهوم آمال «زيادهروي در خيال پردازي و يا آرزوهاي دراز» است. صد البته كه آرزوها و اهداف براي تدام زندگي و تلاش ركني ضروري است و خيال پردازي تا اندازهاي كه خواستههاي انسان را روشن كرده، مسير حركت او را مشخص سازد و در تصميم گيري او را ياري نمايد لازمه زندگي بالنده و روبه آيندة روشن است. در حاليكه طولاني شدن آمال و آرزوها آفت دست يابي به اهداف از جمله موفقيتهاي اقتصادي است.
همت بلند در نظر گرفتن اهداف عظيم، برانگيحتن انگيزة نيرومند در خود، نگرش عميق به واقعيتها براي شكار فرصتها و دست زندن به اقدامات بزرگ و شجاعانه است. اما آمال دور و دراز انسان را خيالپرداز، گسسته از واقعيات و سست و بيتحرك ميكند. بنابراين داشتن اهداف بزرگ غير از گرفتاري در آمال و آرزوهاي طولاني است.
دو ويژگي بارز و مذمومي كه سبب مذمت آمال و آرزوهاي دراز شده يكي بازدارندگي از عمل است و ديگري از دست رفتن فرصتها و امكانات. در غير اين صورت آرزوهايي كه موجب به حركت آمدن چرخة حيات ميشود ماية رحمت و آمال موافق با زندگي پوياست.[12]
با اين توضيح يكي از مهمترين اصول اخلاقي در موفقيتهاي اقصادي مهار آمال و آرزوهاي دراز و پرهيز از زيادهروي در خيال پردازي. «كسي كه از آرزوهاي دراز كمك بگيرد، فقير و نيازمند ميشود.»[13]
چهارم ـ حسن نيت: كاري كه انسان انجام ميدهد وسيلهاي براي كسب و درآمد است. اما بايد توجه داشت كه كيفيت كار و كيفيت كالا يا خدماتي كه از فعاليت شخص حاصل ميشود ارزش اقتصادي آن را تعيين ميكند. كيفيت زماني ارتقا پيدا ميكند كه عشق و علاقه به مصرف كننده در كار بوده و نيت و قصد عمل كننده فراتر از عايدات اقتصادي آن، خوب انجام شدن كار باشد. خياطي كه لباس ميدوزد و فقط براي امرار معاش اين كار را انجام ميدهد؛ با خياطي كه با عشق و علاقه اندازه ميگيرد، ميبرد و ميدوزد، محصولات كاملاً متفاوتي ارائه ميكنند.
كسي كه كار خود را دوست دارد و براي آن ارزش قائل است، زيبا، استوار و با خلاقيت و نوآوري كار خود را پيش ميبرد. و به تبع مورد توجه قرار گرفته، درآمد فوق العادهاي كسب ميكند. اما كسي كه صرفاً براي پول كار انجام ميدهد و به اينكه كارش چسيت و به چه كسي ميرسد، نميانديشد؛ نميتواند استعدادهاي منحصر به فرد خود را شكوفا ساخته و كار خوب و متفاوتي را صورت بخشد.
حسن نيت يعني اينكه فرد بدون ملاحظة سود مادي، بخواهد كار خوبي را براي مردم انجام دهد. قصد خير رساني به ديگران و ارائة بهترين محصول ممكن، نيت خيري است كه موجب بهبود كيفيت عمل و در نتيجه افزايش درآمد حاصل از آن ميگردد. هرچه اين نيت خير توسعه يابد در نهايت منافع مالي بيشتري را به دنبال خواهد داشت. كسي كه ميكوشد خيري به اهالي يك محله برساند و كسي كه تلاش ميكند تا به مردم يك شهر يا كشور و حتي انسانهاي جهان نيكي كند، بدون ترديد در گسترة ارائة محصول و سرانجام سود حاصل از آن تفاوت زيادي با هم پيدا ميكنند. از اين رو در روايات ميخوانيم: «كسي كه نيت خود را نيكو سازد، روزياش افزون ميگردد.»[14] و «رسيدن به هر آنچه شخص از خوشي زندگي ميخواهد و آرامش خاطر و گستردگي روزي به حسن نيت و ... است.»[15]
پنجم ـ تقوا و پرهيزكاري: پاكيزه كردن جان از لوث گناه آمادگي دريافت فضل الاهي و شايستگي برخورداري از نعمتهاي او را ايجاد ميكند. همة جهان در راه حق و به سوي خداوند در حركت است و همراهي انسان با اين نيروي عظيم بهرهمندي از امكانات و منابع آشكار و پنهان عالم را ميسر ميسازد. رزق و روزي در اين جهان پراكنده بوده و درآمد مالي در گرو استفاده و دستيابي به منابع همين جهاني است كه در دست قدرت پروردگار است و دسترسي به آنها با فرمانبري از او و پيراستن روان از آلودگي عصيان و گناه ممكن ميگردد. رسول اكرم صلياللهعليهوآله فرمودند: ‹خداوند ميفرمايد به عزت و جلالم سوگند... بنده خواستة مرا بر خواستة خود برنميگزيند مگر اينكه فرشتگانم را به پاسداري از او ميگمارم و آسمانها و سرزمينها روزي او را بر عهده ميگيرند و من براي او فراتر از هر تجارتي هستم و دنيا سرافكنده به سوي او ميآيد.›[16]
حتي كسي كه سرمايهاي ندارد در صورت تقوا پيشگي ميتواند به سرمايه و ثروت برسد. سادهترين توجيه آن اين است كه فرد پرهيزكار مورد اعتماد است و هر جا كه ثروت بيشتري باشد نياز به اين گونه شخصيتها بيشتر ميشود و براحتي ميتوانند كسب و كار پردرآمدي پيدا كنند. البته اين ظاهر قضيه است، در حاليكه ‹باشد اندر پرده بازيهاي پنهان...› قوانين معنوي عالم بر قواعد مادي غالب بوده و سنتهاي الاهي محور گردش امور است.
پيامبر اعظم صلياللهعليهوآله فرمودند: ‹اي مردم پرهيزكاري را تجارت خود قرار دهيد تا روزي بدون سرمايه و تجارت به سوي شما سرازير شود. سپس اين آيه را قرائت فرمودند كه ‹من يتق الله يجعل له مخرجاً و يرزقه مي حيث لايحتسب› (طلاق/2و3) كسي كه تقوا پيشه كند راه رهايي براي او گشوده و از آنجا كه گمان نميكند روزي داده ميشود.›[17]
شايد برجسته ترين مصداق اين مطلب جناب يوسف عليهالسلام باشد كه پس از آن پرهيزگاري و تقواي مثال زدني و البته كمي رنج به علت دشمني زليخا به بارگاه عزيز مصر راهيافت و خزائن و گنجينههاي سرزمين پهناور مصر در اختيار او قرار گرفت.[18]
بيتقوايي و معصيت حركت بر خلاف سير جهان است و انسان با گناه روياروي خداوند و آفرينش او قرار ميگيرد؛ در نتيجه راه دسترسي به منابع و امكانات ثروتساز جهان به روي او مسدود شده، ناگزير بايد به مصاف و ستيز با همه چيز برخيزد تا به پول و ثروت برسد. به اين علت است كه گناه درآمد را محدود ميكند و ‹چه بسا بنده قصد گناه ميكند سپس از روزياش محروم ميگردد.›[19]
حضرت يوسف به علت تقوا و پاكدامني مورد اعتماد عزيز مصر قرار گرفت و بر تمام دارايي و ثروت آن مملكت مسلط شد. زيرا عزيز مصر كه او را بر اين كار گماشت خطاب به او گفت: «انك اليوم لدينا مكين امين» تو امروز نزد ما قدرتمند و مورد اعتماد هستي.(يوسف/54) صد البته اين قاعده كه با پرهيزكاري ميتوان به موقعيتهاي بالاي اقتصادي و سياسي رسيد مخصوص حضرت يوسف عليهالسلام نبوده و سنتي الاهي است كه همواره بوده و همشه چنين خواهد بود. به همين علت قرآن كريم ميفرمايد: «وكذلك مكنا ليوسف» و همچنين يوسف را توان و تمكن بخشيديم. (يوسف/56) در اين آيه شريفه كلمة كذلك دلالت بر استمرار دارد و خداوند يكي از سنتهاي خود را بيان ميكند.
ششم ـ اعتماد به نفس در بيان توانمنديهاي خود: اعتماد به نفس و قدرت بيان توانمنديهاي خود در جلب اعتماد و دستيابي به كاري كه مورد علاقه و در راستاي استعدادهاي فرد است در رسيدن به ثروت نقش تعيين كننده دارد. يكي ديگر از درسهايي كه ميتوان از داستان حضرت يوسف (ع) گرفت غير از تقواي محكم و پايدار و تأثير آن در برخورداري از قدرت و ثروت، اعتماد به نفس او در بيان تواناييها و شايستگيهاي خود است. ايشان پس از اينكه از سوي عزيز مصر فراخوانده ميشوند، در گفتگو با او پس از درخواست سپردن خزائن مصر به ايشان ميفرمايند: ‹إني حفيظ عليم› براستي كه من نگهدارنده و دانا هستم. (يوسف/55)
لازم است كه در بيان توانمنديهاي خود كاملاً مطمئن و بدون ترديد سخن بگوييم تا موفقيت در طنين و لحن كلام آشكار شود و ذهن و دل مخاطب تأثير پذيرفته و متقاعد شود. قرآن كريم در بارة حضرت يوسف (ع) ميفرمايد: «فلما كلمه قال إنك اليوم لدينا مكين امين» به محض اينكه عزيز مصر با يوسف صحبت كرد به او گفت تو امروز نزد ما داراي جايگاه و مورد اعتماد هستي. (يوسف/54) زيرا در همان برخورد اول و گفتگوي آغازين شايستگي او آشكار شد. و پادشاه مصر دريافت كه او قابل اعتماد است.
البته بايد توجه داشت كه در بيان توانمنديهاي خود متكبرانه سخن نگوييم، بلكه در عين تواضع و توجه به لطف و رحمت خداوند صلاحيتهاي خود را ابراز نماييم. همانطور كه ميبينيم حضرت يوسف در ابتداي گفتگو با امير مصر ميفرمايند: «و ما أبرء نفسي» من خودم را وارسته و پيراسته نميشمارم. (يوسف/53)
هفتم ـ تدبير و تقدير معيشت: داشتن برنامه در امور مالي و رعايت تناسب درآمد با هزينه ها و نيز آگاهي از مقدار هزينه هاي جاري در توسعه روزي نقش بسزايي دارد. اساساً توزيع درست هر چيز از جمله امكانات مالي موجب توسعة آن مي شود در مورد زمان هم اين قاعده صدق مي كند كه توزيع هوشمندانه و برنامه ريزي موجب توسعة زمان مي شود.
اگر تقدير در معيشت نباشد معلوم نمي شود كه درآمدها چگونه و در چه مواردي هزينه مي شود و براي پس انداز و سرمايه گذاري چيزي نمي ماند. در صورتي كه برخورداري از تقدير و تدبير در معيشت به حذف هزينه هاي اضافه و امكان پس انداز و سرمايه گذاري كمك مي كند. در نتيجه افزايش درآمد را در پي مي آورد.
ايوب بن حر مي گويد مردي به امام صادق عليه السلام عرض كرد: شنيده ام كه ميانه روي و تدبير در معيشت نيمي از كسب است. امام فرمودند: خير، بلكه تمام كسب و درآمد است.›[20]
هشتم ـ ميانهروي: خود داري از اسراف و تبذير و در مقابل ميانهروي در هزينههاي زندگي امكان گردآوري مال را فراهم ميكند. وقتي پول جمع شود، سرمايهگذاري و افزايش درآمد را به دنبال خواهد داشت. ‹ميانهروي و اقتصاد دارايي كم را رشدداده و ميپرورد. اما اسراف ثروت انبوه را به باد ميدهد.›[21]
اسراف و تبذير نشانة عدم شايستگي براي ثروتمند شدن است. دارايي سزاوار كسي است كه براي آن ارزش قائل بوده به آن احترام گذارد شخصي كه ثروت را نعمت و هديه خداوند ميداند، قدر آن را دانسته، به اندازه و به جا آن را خرج ميكند. امام كاظم عليهالسلام فرمودهاند: ‹كسي كه اسراف و تبذير ميكند نعمت از او گرفته ميشود.›[22] و كسي كه به دارايي احترام ميگذارد و با ميانهروي از آن استفاده ميكند. و ميكوشد به اندازه برداشت و بلكه بيشتر به آن باز گرداند. و آن را محبوس نكند به كه به كار اندازد، از توسعة آن برخوردار ميشود.
نهم ـ انفاق: بناي جهان آفرينش بر اين نهاده شده است كه هر عملي عكسالعمل متناسب با آن را دريافت كند. راه گشودن گنجينههاي عالم به روي خود، گشودن در گنجينههاي خويش به روي ديگران است. حكمت خلاق هستي شاهد دستان بخشنده و گنجهاي گشوده است تا دستان بخشندة خود را بگشايد و منابع درآمدزا را به دستان بخشنده بسپارد.
خداوند ذخاير و امكانات گرانبهايي را براي مردمان آفريده است و كساني را ميجويد كه شايستگي ايستادن ميان او و بندگانش را داشته باشند؛ تا از او بگيرند و به خلق بسپارند. و هرگاه ديدي كه ثروت خداوند به دست نابكاران افتاده در ادعاي مدعيان ترديد كن، زيرا اگر آنها راستگو بودند خداوند سنت خويش را جاري ميساخت. پس آنها كه ميگويند اگر به جاي فلان كس كه نمپسنميدهد ما داشتيم، به داد نيازمندان ميرسيديم؛ فرق زيادي با آنها ندارند.
بنابراين بخشندگي و انفاق سبب افزايش درآمد و وسعت رزق ميشود. ‹عمل كساني كه مال خود را براي خشنودي خداوند و تثبيت ملكات انساني در جان خود انفاق ميكنند، مانند باغي است كه در نقطة بلندي باشد و بارانهاي درشت به آن برسد و از هواي آزاد و نور آفتاب به حد كافي بهرهگيرد و ميوة خود را دوچندان دهد كه هميشه شاداب و باطراوت است، و خداوند سبحان به آنچه انجام ميدهيد بيناست.›[23]
قرآن كريم در آيه ديگري ميفرمايد: ‹مثل كساني كه دارايي شان را در راه خدا ميبخشند، مثل دانهاي است كه هفت خوشه از آن ميرويد و در هر خوشه صد دانه است. و خداوند براي هر كه بخواهد ميافزايد و خداون فراگيرنده و داناست.›[24]
دهم ـ قرض الحسنه: قرض الحسنه يعني سپردن پول به كسي تا اينكه پس از برطرف كردن نياز آن را برگرداند. در قرآن كريم خداوند خود را طرف قرض دهنده معرفي كرده تا كسي كه قرض ميدهد خود را با خدا مواجه بداند. و او وعده داده است كه بر آن مال بيفزايد. ‹كسي كه به نيكي به خداوند قرض ميدهد، پس خداوند براي او ميافزايد و او ميبندد و ميگشايد و به سويش بازميگرديد.›[25]
قرض الحسنه نوعي پس انداز مقدس است و همين تقدس موجب حفظ مال از خطرات و تباهيها ميشود. و از آنجا كه اين مال به سوي خداوند رفته و باز گشته است از نور و نيروي آسماني در آن قرار گرفته و اين بهرة فوق طبيعي امكان معجزه را در آن پول پديد ميآورد.
يازدهم ـ حسن خلق:يكي ديگر از عوامل وسعت رزق خوي نيكو و پسنديده است. زيرا علاوه بر عوامل الاهي و اسباب غير مادي كه موجب وسعت رزق به واسطة خوش خلقي ميشود، عوامل تببين پذير عادي هم وجود دارد. از جمله اينكه اخلاق خوب شخص را مورد توجه مردم قرار ميدهد و آنها براي رفع نيازهايشان به او مراجعه ميكنند. و او را بر ديگران ترحيج ميدهند. و چون معاشرت با او را خوشايند ميدارند، در روابط مالي و اقتصادي نيز به سراغ او ميآيند. از اين رو امام صادق عليه السلام فرمودند: حسن خلق روزي را ميافزايد.›[26]
دوازدهم ـ پرهيز از گنج اندوزي و به جريان انداختن دارايي: در فرهنگ اسلامي گنجاندوزي حرام است. يعني اينكه انسان ثروتي را معطل و بدون ثمر بخواباند. زيرا هم خود را از بهرههاي آن محروم ميكند و هم ديگران را بينصيب ميگذارد. امام علي عليهالسلام فرمودهاند: «مال آن است كه به شخص سود رساند»[27] در حقيقت آنچه كه بدون استفاده ذخيره ميشود و يا به كار نيازهاي روزمره ميآيد مال نيست. دارايي حقيقي براي كسي كه انديشة پوياي اقتصادي دارد آن است كه ارزش افزوده داشته باشد. بنابراين كمترين دارايي اگر در جريان باشد و سودي از آن برآيد براستي دارايي محسوب ميشود.
هنگامي ثروت به صورت ثروت ساز عمل ميكند كه به كار انداخته شود. هم از اين رو امام فرمودند: «دارايي تا از تو جدا نشود، سودي نميرساند.»[28] براي دستيابي به اهداف بزرگ اقتصادي بايد ثروت را از خود جدا كرد و به كار انداختن در اين صورت آن دارايي توسعه يافته و عايدات آن به صاحبش و نيز ساير افراد جامعه منفعت ميرساند.
سيزدهم ـ شجاعت و خطر پذيري: كس كه ميآيد و كاري را كه ديگران انجام ميدهند، به همان صورت تكرار ميكند، نميتواند به توسعه فوقالعادهاي در رزق و روزي دستيابد. بلكه بايد كاري جديد، محصولي تازه و يا شيوة نويني را دنبال كرد و چيز متفاوتي پديدآورد. و در اين راه هزينة وقت، استعداد، نيرو و سرمايه ضروري است و البته نتيجة نهايي هم صدر صد نخواهد بود، بلكه هيچ تضميني براي ثمردهي اين كار تازه وجود ندارد. اما در صورتي كه به نتيجه مطلوب برسد، توسعة قابل توجهي در كسب و درآمد به دنبال آورده، كيفيت زندگي مردم را متحول ميكند.
براي توسعه درآمد بايد به اين خطرها تن داد و البته پس از آزمودن و خطاهاي متعدد نتيجة دلخواه پيش ميآيد. اين مطلب در كلام شيوا و كوتاه اميرالمؤمنين عليهالسلام آمده است كه فرمودند: «كسي كه بر خطرها سوار شود، دارايي زيادي به دست ميآورد.»[29]زيرا كسي كه حاضر ميشود سرمايه و توان خويش را به خطر بسپارد درجهاي از بياعتنايي به دنيا و خالي بودن از آن را دارد و همين عامل جذب دارايي و ثروت ميشود. شخصي كه به سختي مال دنيا را چسبيده و آن را آزاد نميگذارد، نميتواند به خطر پذيري تن دهد او لبالب از تعلق به مال و ثروت است و جايي براي جذب ندارد مثل كسي كه گنج اندوخته و نميگذارد تا با فاصله گرفتن از ثروتش فضايي براي رشد و افزايش دارايي باز شود.
شجاعت و مردانگي در تصميم گيري و اقدام به يك عمل تازه و جدا شدن از سرمايه براي بكارگرفتن ظرفيت آن و توليد ثروت است. بدين جهت امام علي عليهالسلام فرمودند: «بهرهكشي از دارايي تمام جوان مردي است.»[30]
چهاردهم ـ رشدخواهي و دانشجويي: اهميت طلب علم و روايات آن فقط مربوط به فقها نيست. البته فقه يكي از برترين انواع علم است. اما هركسي كه به دنبال كمال خويش بوده و دانش و معرفت را عالي ترين مطلوب قرار داده، خود را ميشناسد و قدر و جايگاه خويش را ميداند، براستي عالم است.‹العالم من عرف قدره.›[31] او بر اساس همين شناخت، زندگي و شغل و پيشة خود را برگزيده، در مسير شكوفايي و رشد مناسب قرار گرفته و به پيش ميرود. چنين كسي در خلال كار ميكوشد كه خود، جهان، خلق و خدا را هر چه بهتر بشناسد. از اين جهت بهترين كاري را كه استعداد و علاقة و رشد و شكوفايي خود را در آن ميبيند و به درد مردم بخورد، انجام داده؛ بالاترين بازده اقتصادي را به دست ميآورد. ‹خداوند غير از روزي كه براي عموم آفريدگان ضمانت كرده، روزي كسي را كه در جستجوي دانش است به طور ويژه بر عهده گرفته است.›[32]
در پي دانش و رشد رفتن انسان را به كشف و شكوفايي استعدادها، كنش كامل و بهترين عملكرد ميرساند. ثمرة قطعي اين وضعيت افزايش در آمد و وسعت رزق است. در حقيقت وقتي شخصي آزاد و آرام و شادمان و پرشور همه چيز را پشت سر گذاشته و به رشد و دانش اندوزي ميپردازد، به خلاقيت و نوآوري و روشنبيني ميرسد كه در افزايش درآمد و وسعت روزي اثر مستقيم دارد. از اين رو امام علي عليهالسلام فرمودند: «روزي كسي را ميطلبد كه او را طلب نميكند.»[33] جستجوي دانش و معرفت فرد را به خودشناسي رسانده و اين روشنبينيها بهترين و مناسبترين راه و شيوة زندگي و شغل و حرفه را امكان پذير ميسازد. به دنبال اين تكاپو فعاليت خوب، دل دادن و غرق كار شدن و قصد خير رساني به مردم است كه نور و نيرويي معجزهآسا در فعاليت او قرار داده و سبب توسعه رزق و روزي ميشود.
ساير موارد
غير از اين مواردي كه به توضيح و تبيين آنها پرداختيم موارد ديگري نيز در روايات معرفي شده است كه در افزايش دارايي و وسعت رزق مؤثر است كه فهرستوار به آنها اشاره ميكنيم. جمع بين دو نماز، تعقيبات عصر و عشا، صلهرحم، روفتن جلوي درب، مواسات با برادر، سپيده دم به دنبال روزي رفتن، استغفار، امانتداري، حقگويي، اجابت اذان، حرف نزدن در دستشويي، حريص نبودن، سپاسگذاري از نعمت دهنده، خوردن آنچه از سفره افتاده، ميانهروي و ترك اسراف، نيكي كردن، خوب همسايگي كردن، شستن دست قبل و بعد از غذا، وضو قبل و بعد از از غذا ، دست به صورت كشيدن پس از وضو، مدارا در تقدير معيشت، خوش اخلاقي، بخشندگي، طهارت نفس، كوتاه كردن شارب، كوتاه كردن ناخن، شستن سر با گل خطمي روز جمعه، ازدواج، ليسيدن ته ظرف غذا، زيارت بارگاه امام حسين عليه السلام، خودداري از آزار ديگران، روزة روز چهارم ماه شعبان، دعا كردن به طور عام و خواندن دعاهاي ويژهاي كه براي وسعت رزق توصيه شده است. دعا براي فرزند ، رعايت آداب ويژهاي كه براي دعاي وسعت رزق توصيه شده است ، استعانت و توكل به خداوند.
در روايات معصومين عليهمالسلام مواردي هم كه آفات وسعت رزق هستند و موجب تنگي روزي ميشود: بيتقوايي و ترك مراقبه، كفران و شكر فراموشي، تارعنكبوت در خانه، ادرار در حمام، زباله را در خانه وانهادن، قسم دروغ خوردن، زنا، ميان مغرب و عشا خوابيدن، خواب قبل از طلوع خورشيد، ترك تقدير در معيشت، گسستن پيوندهاي خانوادگي، عادت به دروغ گويي، زياد موسيقي گوش دادن، رد كردن نيازمند مرد هنگام شبانگاه، خيانت، سستي، و كسالت، عجز و ناتواني، ترك سوأل از خداوند، از اهلبيت نان خوردن، عرض نياز به مردم، منع قرض دادن نان و خمير، اسراف.[34]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]ميزان الحكمه، باب المال. حديث 19337
[2]همان، باب كسب. خ 17643
[3] الصادق عليهالسلام: في مناجاة موسي : يا موسي ... اذا رأيت الغني مقبلاً فقل : ذنب عجلت عقوبته. اصول كافي ج3 ص 362 باب فضل الفقراء المسلمين ح 12
[4] الصادق عليهالسلام: كلما ازداد العبد ايماناً ازداد ضيقاً في معيشته. اصول كافي ج3 ص 360 باب فضل الفقراء المسلمين ح4.
[5] قالت فاطمة بنت رسول صلياللهعليهوآله : يطهرون من ذنوبهم بالبلايا و الرزايا. بحار الانوار ج67 . ص 242 . ح 75. و قال رسول الله صلياللهعليهوآله: إن المؤمن اذا قارف الذنوب البتلي بها بالفقر... . همان ج 67 ص 237.
[6] الصادق عليهالسلام: إن الله يقول إن من عباري المؤمنين لمن لايصلح لهم أمر دينهم ألا بالغني و الصحة في البدن فأبلوهم به و أن من العباد لمن لايصلح لهم أمر دينهم إلا بالفاقة و المسكنه و السقم في أبدانهم فأبلوهم به فيصلح لهم أمر دينهم... . اصول كافي ج 2 ص 60 . ح 4.
[7] تصنيف غرر، ح 743
[8] همان، ح 767
[9] تصنيف غررالحكم، ح 767
[10]ميزان الحكمه، باب نيت. ح 20663
[11]همان، ح 20682
[12]تصنيف غررالحكم، ح 676
[13]همان، ح 7308
[14]ميزانالحكمه، باب نيت. ح 20711
[15]همان، ح 20707
[16] مبزان الحكمه، باب رزق. ح 21235
[17] ميزان الحكمه، باب تقوا. ح 22428
[18] سورة يوسف آيات 53 تا 56
[19] همان، باب نيت. ح 20738
[20] الحيات ج4 باب يازدهم، فصل بيست و هشتم، ح30
[21] همان، ح 6
[22] همان، ح 17
[23] قرآن كريم سورة بقره آية 256
[24] سورة بقره، آية 261
[25] سورة بقره، آية 245
[26] ميزان الحكمه، باب بركت. ح 7187
[27]ميزان الحكمه، باب مال. ح 19385
[28]همان، ح 19389
[29]تصنيف غررالحكم، ح
[30]ميزانالحكمه، باب مال. ح 19338
[31] غرر الحكم /1237
[32] زينالدين بن علي بن احمد عاملي جبعي، منية المريد قم: دفتر تبليغات 1409ق. چاپ اول ص160.
[33]همان، باب رزق. ح 7152
[34] نك به ميزان الحكمه باب فقر در ذيل عناوين مايورث الفقر و ما ينفي الفقر.