منجي گرايي و موعود گرايي در مسيحيت منجي گرايي و موعود گرايي در مسيحيت
نماينده مسيحيان : تشكر مي‌كنم از پژوهشكده مهدويت و آينده پژوهي كه اين فرصت گرانبها، به من داده شد تا كه امروز در ميان شما مثل يك دوست، درباره موضوع بسيار بسيار مهم براي ما مسيحيان يعني موعود شناسي، انتظار، چه كسي خواهد آمد؟ و آخر الزمان صحبت داشته باشيم.

نماينده مسيحيان [1]: تشكر مي‌كنم از پژوهشكده مهدويت و آينده پژوهي كه اين فرصت گرانبها، به من داده شد تا كه امروز در ميان شما مثل يك دوست، درباره موضوع بسيار بسيار مهم براي ما مسيحيان يعني موعود شناسي، انتظار، چه كسي خواهد آمد؟ و آخر الزمان صحبت داشته باشيم. ما چنين اجلاسي را به فال نيك مي‌گيرم. حتي به عنوان يك بركتي از سوي خدا. چون بين دو دين بزرگ يعني اسلام و مسيحيت اگر چه اختلافات عمده وجود دارد خوشبختانه مشتركات اساسي هم وجود دارد. چه خوب است كه از مشتركات اين دو دين بزرگ استفاده كنيم و بتوانيم به عنوان مؤمنان واقعي به جهان امروز كه واقعاً در يك بحران بسيار بسيار تأسف‌آور هست و به نظر من ريشه اين بحران جهاني قبل از اينكه سياسي اقتصادي ، اجتماعي، نظامي باشد ريشه اصلي‌اش معنوي است. جهاني كه ارزش‌هاي معنوي كه توسط اديان آمده‌اند نمي‌پذيرد و نمي‌تواندبهتر از اين باشد. جهاني كه مي‌خواهد بدون خدا زندگي كند محكوم به مرگ و فنا است جهاني كه مي‌خواهد فقط با ماديات خودش را راضي كند پشيمان خواهد شد. ما دانشمند مقدسي داريم كه اسمش اگوستين است در قرن پنجم زندگي مي‌كرد اين شخص در آغاز زندگي‌اش، گذران در اشباع زندگي و لذت‌هايش و دانشمند و فيلسوف هم بود زمانيكه به مسيح ايمان آورد و تعميد گرفت زندگي‌اش به كل دگرگون شد فقط مي‌خواهم اين جمله كه ايشان گفته‌اند و به نظر من كل زندگي‌اش در اين جمله خلاصه كرده و يك تجربه شخصي است گفته است «اي خدا قلب (زندگي) ما را براي خودت آفريده‌اي و جز تو هيچكس نمي‌تواند آنرا راضي كند». به نظر من اين جمله امروزه از اعتبارش هيچ چيزي ساقط نشده است بلكه اعتبارش بيشتر شده است وقتي كه مي‌بينيم جهان امروزه ما هر چه بن بست‌هائي، بحران‌هائي و آشوب‌هايي است كافي است فقط به فكرعراق باشيم. كسانيكه فكر مي‌كنند با قدرت نظامي مي‌توانند آرامش برقرار كنند اشتباه بزرگ مرتكب شده‌اند و الان هم مي‌شوند. بنابراين اين جلسه براي من يك نوع گفتگو است بين كسي كه مسيحي است و دوستاني كه مسلمان هستند و اميد دارم كه اين جلسه اول و آخر نباشد چون موضوعي كه امروز مطرح مي‌شود همه‌اش مورد بررسي قرار نمي‌گيرد. قبل از اينكه وارد بحث شوم به عنوان مقدمه براي رفع سوء تفاهمات، مطالبي را عرض مي‌كنم، در اسلام و كتاب مقدس اسلام، شخص عيسي مسيح ازجايگاه بسيار والا برخودار است يكي از القابش اولوالعزم است و حتي كتاب مقدس مسلمانان. قرآن درباره تولد معجزه آسا مسيح سخن گفت سوره‌اي داريم بنام سوره مريم. سوره‌اي بنام آل عمران كه آياتي در مورد مسيحيت دارد. باز در كتاب مقدس اسلام آمده است عيسي مسيح معجزاتي كرد وحي است. حتي مذهب شيعه معتقد هستند كه درآخر الزمان همراه با حضرت مهدي عيسي مسيح خواهد آمد. پس از اينجا مي‌بينيم كه عيسي مسيح براي اسلام بيگانه نيست غريبه نيست. اما من مسيح را از ديدگاه كتب مقدس خودمان به شما معرفي كنم. مي‌خواهم جواب دو سؤال را بدهيم. يك كتاب ما مسيحيان چيست؟ ناگفته نماند ما مسيحيان به جاي اينكه كتابمان را كتاب آسماني بدانيم. ترجيح مي‌دهيم آن را به كتاب مقدس بناميم. ما به كتاب آسماني معتقد نيستم. مسيحيان به كدام كتاب مقدس معتقدند؟ سؤال دوم: مسيح از ديدگاه كتاب مقدس مسيحيان اين دو سئوال جوابش خيلي مهم است اگر بخواهيم گفتگوي ما مثمر ثمر باشد. بر خلاف آنچه كه مسلمانان معتقد هستند در مورد كتاب مسيحيان، كه مي‌گويند تورات كتاب آسماني مسيحيان است، انجيل كتاب آسماني مسيحيان است و قرآن كتاب آسماني مسلمانان است. ما اين تعريف را رد مي‌كنيم چون كتاب مقدس ما مسيحيان هم شامل تورات، البته تورات يك اسمي است تفكيكي كه اطلاق مي‌شود به پنج بخش از كتاب عهد قديم ما. چون علاوه بر تورات، انبياء،‌صد و پنجاه مزمور كه در قرآن به زبور معروف است كتابهاي حكمت، اين قسمت اصل كتاب مقدس ما كه مال يهوديان نيز هست جزء اول كتاب مقدس مسيحيان است. بخش دوم كتاب مقدس ما انجيل البته نه انجيل برنابا. انجيل به چهار روايت كه توسط متي، مرقس، لوقا، يوحنا نوشته شده است. علاوه بر اين مجموعه سيزده رساله كه توسط پولس رسول نوشته شده است همچنين كتاب اعمال رسولان داريم كه توسط لوقا نوشته شده است لوقا دو اثر براي ما نوشته است يكي انجيل لوقا دومي اعمال رسولان كه درباره آغاز زندگي كليسايي صبحت مي‌كنند علاوه بر اينها دو نام توسط حضرت پطرس رسول، اضافه به اين سرنامه يوحناي رسول، همان كسي كه انجيل يوحنا نوشت و اخيراً كتابي بنام مكاشفه كه نويسنده‌اش يوحنا رسول است همه اين بخش‌ها كتاب مقدس مسيحيان تشكيل مي‌دهد. كل مسيحيان جهان به هر كليسايي كه مرتبط باشند اعم از كاتوليك، پروتسان، ارتودكسي و ديگر فرقه‌ها، همه مسيحيان جهان به انجيل يك نگاه دارند. يك انجيل دارند يك عهد جديد دارند. نسبت به عهد قديم يعني كتابي كه مال يهوديان است اختلاف است بين ما كاتوليك‌ها و پروتستان‌ها. كتاب عهد قديم شامل 46 بخش است. پروتستانها از اين كتاب 6 يا 7 بخش به عنوان كتابهاي وحي شده نمي‌پذيرند چون به زبان يونان نگارش شده‌اند. ما معتقديم كتاب مقدس ما، آن حقيقتي كه خدا مي‌خواهد براي همه جهان نمايان سازد مكشوف كند اين حقيقت دركتاب ما آمده است. به همين دليل ما معقتديم كتابهاي قانوني كليسا، همان كتابهايي كه توسط كليسا در درون اوليه وقتي كه رهبران كليسا ديدند بعضي از مسيحيان دارند آموزش‌هايي پخش مي‌كنند كه برخلاف آن چيزي كه الهام شده، آنها تصميم گرفتند كه كتابهاي قانوني بطور واضح و روشن تعريف و مشخص شود تا اينكه فريفته كتابهاي جعلي نباشند. از لحاظ علمي، تاريخي ثبات شده است كه اناجيل ما به چهار روايت نوشته‌هاي متن اول هستند. اولين انجيل كه انجيل متا است بر طبق متخصصين تاريخ نگارشش به سال 65 ميلادي بر مي‌گردد و يعني با زندگي مسيح 3 سال فاصله دارد و انجيلي كه توسط يوحنا نگارش شده است در اواخر قرن اول يعني بين سال 90 و 100 ميلادي.

لوقا و مرقس بين اين دو تاريخ نگارش شده است. ما به غير از اينها انجيل ديگري نمي شناسيم و نداريم و معتقديم كه نويسندگان اينها از خطا، اشتباه مصون بودند و اين مصون بودن از ديدگاه ما عمل روح القدس در قلب ايشان بود. كه ثمره ايمان به شخص مسيح بود. بنابراين معقتد هستيم كه اينها حقيقت كامل توسط خدا و مخصوصاً درباره شخص مسيح تعاليم او به ما تقديم مي‌كند شايد از لحاظ ادبي متون انجييل ما، شاهكار ادبي نباشد چون براي ما حقيقت در ادبيات نيست. اما در مورد شخص مسيح، مخفي نيست براي شما دوستان عزيز،‌ مسيحي كه انجيل مقدس به ما ارائه مي‌دهد با مسيحي كه در قرآن كريم آمده است حداقل دو تفاوت اساسي و بنيادي دارد. تفاوت اول،‌انجيل مقدس مسيحيان به ما مي‌گويد عيساي مسيح كه از مريم باكره توسط روح القدس حامله شد و او را زائيد. در ضمن اينجا مطابقت دارد با آيه قرآني . آن كسي كه بر طبق انجيل از مريم باكره توسط روح القدس متولد شد به عنوان انسان، طفل كوچك و در بيت اللحم نه در زير درخت خرما. در انجيل لوقا در رابطه با مژده ميلاد مسيح مژده تولد عيسي به مريم، آياتي را براي شما مي‌خوانم فرشته به مريم گفت: اي مريم ترسان مباش زيرا كه نزد خدا نعمت فيض يافته‌اي و اينك حامله شده پسري خواهيد زائيد و او را عيسي خواهيد ناميد او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلي (خداوند) مسما شود. مريم به فرشته گفت اين چگونه مي‌شود و حال آنكه مردي را نشناخته‌ام فرشته در جواب گفت روح القدس بر تو خواهد آمد و قوت خدا بر تو سايه خواهد افكند از آن جهت آن مولود مقدس پسر خدا خوانده خواهد شد. اين آيات كه كتاب مقدس مسيحيان ثبت شده است. علاوه بر اين آيه در انجيل يوحنا باب يك آيه يك به بعد يوحنا مي‌گويد: در ابتدا كلمه بود البته منظور از ابتدا ابتداي زماني نيست ابتدائي كه ابتدا ندارد ابتداي مطلق. كلمه نزد خدا بود،‌و كلمه خدا بود، آيه چهارده مي‌گويد كلمه جسم گرديد يعني انسان شد و در ميان ما ساكن گرديد اين كلمه ترجمه ايست از لغت يوناني لوگوس. به زبان يوناني لوگوس آن چيزي است كه از درون انسان خارج مي‌شود و هويت انسان را بيان مي‌كند به همين دليل اينجا لغت كلمه به عيساي مسيح اطلاق مي‌شود. عيساي مسيح كه از درون پدر آسماني‌اش خارج شد در ميان ما ساكن گرديد تا اينكه حقيقت را براي ما اعلام كرد. و همچنين اگر الآن برويم به رساله پولس به فيليپيان. باب دو آيه شش الي يازده اينطور مي‌فرمايد . در رابطه با عيساي مسيح،‌ چون عيساي مسيح در صورت خدا بود با خدا برابر بودن غنيمت نشمرد ليكن خود را خالي كرد از جلال و شكوه خدائي. صورت غلام را پذيرفت و در شباهت انسان در آمد، خويشتن را فروتن ساخت تا با مرگ روي صليب مطيع گرديد از اين جهت خدا نيز او را سرافزاز نمود و نامي كه فوق جميع نامهاست به او بخشيد تا با نام عيسي هر چه در آسمان و زمين است خم شود و هر زباني اقرار كند پس ملاحظه مي‌كنيد اختلافي كه ما مسيحيان با مسلمانان داريم. اما به نظر من اين اختلاف نبايد به عنوان يكي سري باشد كه گفتگوي ما عقيم و بي‌ثمر باشد اگر صادقانه مي‌خواهيم عمل كنيم همديگر را بفهميم احترام براي يكديگر قائل باشيم مخصوصاً بايد براي اختلافات ما،‌ احترام قائل باشيد چون طبيعي است و اختلافات روزي تبديل به توافق و همكاري و دوستي بايد در اميد گفتگو كنيم و خدا هم به ما كمك خواهد كرد. اين مقدمه صحبت من بود. البته اگر احساس كرديد كه مسيح شناسي ما اختلاف دارد بعد از اين توضيحي كه دادم خدا شناسي با هم اختلاف دارد. ما مسيحيان شديداً عميقاً قلباً به وحدانيت خداوند پايبند هستيم به يك خدا ايمان داريم براي خدا شريك قائل نيستيم برداشتي كه ما از خداي واحد مي‌كنيم و برداشتي كه شما مسلمانان داريد در برداشت اختلاف است ما مسيحيان وقتي كه مي‌گوييم خدا واحد است اين بدين معني نيست كه تك و تنهاست همه ما و هر يك از ما عضو يك خانواده هستيم  ولي در اين يك خانواده چندين شخص انسان در آن واحد در اتحاد در صميميت به سر مي‌برند. براي ما مسيحيان خدا يكي است و در بينش سه شخص وجود دارند اين اشخاص به نام پدر و پسر و روح القدس مي‌شناسيم.

اين حقيقت سه گانه زايئده فلاسفه و انديشمندان و علماي مسيحيت نيست. عقل انسان از درك راز خدا عاجز است بايد خيلي فروتني در برابر راز خدا بايد ما او فرو بريم تا او را درك كنيم. اين حقيقت از آسمان براي ما الهام شده است در آيات خواندم كه آن كسي كه توسط روح القدس از شما خواهد زاييد به پسر پدر آسمان ملقب خواهد شد. اگر اين مژده نبود ما نمي‌توانستيم اين برداشت را داشته باشيم. به همين دليل مي‌گوييم ايمان فيضي است از خدا قبل از اينكه يك فعاليت عقلاني و منطقي باشد. با علم و منطق به خداي مسيحيان نمي‌توانيم برسيم.

در اصل موعود گرايي، خوشبختانه همه مسيحيان بدون استثناء ايمان دارند و معتقد هستند كه در خاتمه زمان‌ها عيساي مسيح پسر خدا با جلال و شكوه ظهور خواهد كرد و بشريت از يك آرامش كامل و شادي كامل دوستي و محبت در سايه خدا خواهد داشت. اما، اگر ما مسيحيان معتقد هستيم به اينكه مسيح با جلال و شكوه در آخر الزمان خواهد آمد چون معتقد هستيم مسيح زمانيكه روي زمين بود رسالت خود را انجام مي‌داد انجيل مقدس مي‌گويد مردم آن زمان مخصوصاً يهوديان رسالت او را رد كردند و به صليب محكوم شد و مصلوب شد. اما ايمان داريم كه روز سوم از قبر برخاسته مي‌شود و زندگي نوينش پاياني ندارد و در آخر الزمان با همين جلال و شكوه ظهور خواهد كرد پس اينجا هم بايد بدانيم ايمان به ظهور حضرت مسيح در آخرالزمان عميقاً ارتباط دارد با ايمان به مرگ او و رستاخيز او. اگر ايمان به مرگ و رستاخيز او نداشته باشيم به ظهور او هم ايمان نخواهيم داشت. البته آيات زيادي در مورد مرگش داريم و هم رستاخيز علاوه بر اين مسيح خودش درباره ظهورش در آخرالزمان سخن گفت يعني ظهور در آخرالزمان ما نيستيم كه به او تحميل مي‌كنيم. خود ايشان درباره ظهور آخرش تكلم نمود. براي مثال اگر انجيل متي باب 25 بخوانيم. آيه 31 به بعد: اما چون پسر انسان (ازالقاب حضرت مسيح) نزد قديم الايام رفت (قديم الايام در كتاب ما لقب خداست) سلطنت، قدرت و ملكوت از او گرفت سلطنتي كه ذايل نخواهد شد وقتي كه پسر انسان با جلال خود با جميع ملائكه مقدس آيه آنگاه بر كرسي جلال خود خواهد نشست جميع امت‌ها در حضور او جمع خواهد شد آنها را از يكديگر جدا خواهد كرد چنانكه شبان ميش‌ها را از بزها جدا مي‌كند. ميش‌ها را در دست راست و بزها را در چپ قرار دهد (اين تمثيل است) آنگاه پادشاه (لقب ديگر مسيح) به آن كسانيكه طرف راست هستند خواهد گفت: بياييد، اي بركت يافتگان از پدر من و ملكوتي را كه پادشاهي را كه از ابتدا عالم براي شما آماده شده است به ميراث گيريد. زيرا گرسنه بودم به من اطعام داديد تشنه بودم سيرابم نموديد غريب بودم مرا جا داديد عريان بودم مرا پوشانيديد مريض بودم عيادتم كرديد در زندان بودم به ديدنم آمديد‌ آنگاه عادلان پاسخ خواهد داد: اي خداوند، كي گرسنه ديديمت تا طعامت دهيم كي تو را تشنه ديديمت تا سيرابت كنيم،    كي تو را زنداني ديديمت تا نجاتت دهيم و به تو خدمتي كرديم خداوند (مسيح) جواب خواهد داد هر وقتي كه به يكي از اين كوچكان و اين مريض، فقير كمك كرديد به من كرديد. محبتي كه به چنين اشخاص كرديد براي من بود پس بفرماييد وارد ملكوت شويد»

اينجا يك نكته مهم است كه ظهور مسيح با جلال و شكوه در آخر الزمان همراه با داود است كسانيكه محبت كردند هم نوعان وارث ملكوت مي‌شوند و كسانيكه محبت نكردند از ملكوت خدا بركنار مي‌شوند.

براي ما مسيحيان نجات ابدي و رستگاري و زندگي جاوداني از راه علم بدست نمي‌آيد فقط و فقط از راه محبت كردن به هم نوعان خود، محبتي كه ريشه‌اش درخداست به همين سبب زيباترين لقب در كتاب مقدس به خداي واحد و سه گانه مي‌داد لقب خداي محبت است . در اين رابطه متني مي‌خوانم،‌ اگر جميع اموال خود را صدقه دهم بدن خود را بسپارم تا سوخته شود و محبت نداشته باشم هيچ سودي نمي‌برم محبت حليم و مهربان است محبت حسد نمي‌برد محبت كبر و غرور ندارد از نداني خوشوقت نمي‌گردد و صبور و اميدوار است. محبت ساقط نمي‌شود. سه چيز باقي خواهد ماند ايمان، اميد و محبت كه بزرگترين اينها محبت است.

آقاي حجامي[2]: فرموديد كه همانطور كه در انجيل آمده است حضرت مسيح از مريم باكره بدنيا آمد از آن طرف ما در انجيل متّي داريم كه يك نسبتي به حضرت عيسي به داود پيامبر درست كردند در تورات آمده است كه نجات دهنده پادشاهي است از نسل داود، اين مسئله باعث شد كه در صدر مسيحيت اين مسئله باكره بودن مريم و بدنيا آمدن فرزند از او و مسئله تثليث. با اين مسئله‌اي كه در توراتها آمده كه حضرت را به داود پيامبر نسبت مي‌دهند. اين را توضيح دهيد؟

اسقف: اينكه حضرت عيسي از نسل داود است درست است. ما معتقديم كه خدا قبل از آمدن مسيح،‌قومي برگزيد. قوم يهود كه نبايد قاطي‌اش كرد با اسرائيل امروز. بين اينها از زمين تا آسمان فرق است. اين قوم برگزيد. از طرف انتخاب شده تا اينكه از اين قوم و از نسل داود پادشاهي كه در سال 1000 قبل از مسيح به پادشاهي رسيد مسيح از نسل اين پادشاه خواهد آمد در شخص عيسي مسيح در طبيعت يا سرشت در آن واحد و اتحاد وجود داد طبيعت الهي كه اين زمان ندارد عيسا به عنوان شخص دوم سه‌گانه مقدس يعني پسر، سرنوشت الهي هميشه داشت و تا اينكه محبت خود را به بشريت ارائه بدهد به جاي اينكه براي ما كتاب بفرستد يا آياتي نائل شود ما معتقديم خودش به عنوان انسان در ميان آمد انسانيت او از نسل داود است از ناحيه پدر اشعياي نبي كه در قرن هشتم قبل از مسيح بسر مي‌برد نبوتي دارد كه محتوايش اينست و خداوند بار ديگر آنها را خطاب كرد كه آياتي به جهت خود از يهوه ( اسم خدا در عهد قديم) بطلب گفت: اي خاندان داود بشنويد آيا شما را چيزي آسان است كه مردمان را بيزار كنيد بلكه مي‌خواهيد خداي مرا نيز بيزار كنيد. بنابراين خود خداوند به شما آيتي خواهد داد. اينك باكره حامله شده پسري خواهد زائيد و نام او را اما نوئل كه معنايش خدا با ماست . خواهد خواند. آيات ديگري نيز داريم. اگر بعضي اوقات لقب پدر به يوسف داده مي‌شود اين براي اين است كه تاكيد كند كه عيسي از نسل داود است چون يوسف از نسل داود است.

آقاي حجامي: اينكه در انجيل آمده كه حضرت از نسل يوسف است اين انتساب براي چيست؟

اسقف: چون اشعياي نبي گفته است. در مورد يوسف متني را براي شما بخوانم. انجيل متي باب اول آيه  در امام ولادت عيسي مسيح چنين بود چون مادرش مريم به يوسف نامزد شده بود قبل از آنكه با هم آيند او را از روح القدس حامله يافتند. شوهرش يوسف چونكه مرد صالح و عادل بود نخواست او را عبرت نمايد.

اينجا مي‌فهميم كه يوسف برايش منشأ اين حاملگي روشن نيست. اين راز برايش مكشوف نگرديد پس اراده نمود كه او را به پنهاني رها كند. اما چون او اين چيزها تفكر مي‌كرد ناگاه فرشته خداوند در خواب بروي ظاهر شد گفت: اي يوسف پسر داود از گرفتن زن خويش مريم مقدس زيرا آنچه در وي قرار گرفته است از روح القدس است از انسان نيست مريم كار بدي نكرده است خدا او را انتخاب نموده تا اينكه مادر جسماني فرزند او باشد و او پسري خواهد زائيد و نام او را عيسي خواهيد ناميد. عيسي ترجمه كلمه يسوع(Messiah) عبري است به معناي نجات دهنده است. او امت خويش را از گناهان خواهد رهانيد اين همه براي آن واقع شد تا كلام خداوند كه با زبان نبي گفته بود  تمام گردد. كلام اين بود كه اينك باكره آبستن شده پسري خواهد زاييد و نام او را امانوئل خواهند خواند كه تفسيرش اين است كه خدا با ماست. چون يوسف از خواب بيدار شد چنانكه فرشته به او امر كرده بود به عمل آورد و زن خويش را گرفت.فراموش نكنيد كه اين يوسف ما يوسف قرآن نيست.

آقاي حجامي: يوسف نجار است كه شاگرد زكرياي نبي بوده است و به همراه عيسي و مريم. چون حضرت عيسي احتمال كشته شدنش توسط يهوديان بود به شهر ناصريه رفتند به همين خاطر مسيحيان به نصارا و حضرت عيسي هر معروف است به عيساي ناصري

اسقف: در ضمن مريم انجيل هم مريم قرآن نيست. مريم قرآن خواهر آل عمران است. بين مريم انجيل و مريم قرآن هزار سال فاصله دارد.

آقاي حجامي: اين عمران فرق مي‌كند. عمران يكي از پيامبراني است كه باجناق ذكريا بوده است و در زمان زكريا زندگي مي‌كرده است قرار بود كه حضرت عيسي از او بدنيا بيايد وقتي كه همسر عمران بچه‌اي بدنيا آورد كه دختر بود.

اسقف: عمران خواهراي دارد به نام مريم بر عهد قديم است.

آقاي حجامي: آيا ظهور حضرت عيسي حصولي است يا تحصيلي. به اين معنا كه ما در دين اسلام اين اعتقاد را داريم كه يك سلسله وظايف فردي و اجتماعي براي ظهور حضرت مهدي داريم. افراد مسيحي  و مسيحيان انجيلي هم چنين اعتقادي دارند. معتقد هستند كه حتماً بايد معبد بيت المقدس باز سازي بشود تا حضرت مسيح ظهور كند و قوم بني‌اسرائيل در سرزمين فلسطين جمع بشوند و حكومت يهودي تشكيل بشود تا حضرت عيسي ظهور كند. آيا اين اعتقاد ، اعتقاد همه مسيحيان است؟ و ريشه­­اش چيست؟

 اسقف: مسيحياني هستند كه معقتدند مسيح زماني مي‌آيد كه معبد يهوديان دوباره بازسازي شود انجيلي كه ما به آن ايمان داريم برعكس مي‌گويد شما مي‌دانيد كه درسال 70 ميلادي زمانيكه امپراطور دوم تيتوس اورشليم را به آتش كشيد و معبد را ويران كرد و در انجيل اين اتفاق يكي از علائم آخرالزمان است. ويراني معبد يكي از علائم ظهور حضرت مسيح در آخرالزمان است. كسانيكه چنين اعتقادي دارند اين فرقه جديد التأسيس است و زياد هم نسبت به كل مسيحيت جمعيت ندارند. اعتقادات ما هيچ ارتباطي با اين‌ها ندارد. اين‌ها يك حركت سياسي است تا مذهبي.

آقاي حجامي: در دين مسيحيت تكليفي براي مسيحيان براي ظهور حضرت عيسي مشخض شده است؟

اسقف: زمانيكه بين آمدن اول حضرت مسيح و بين ظهورش در آخرالزمان در انجيل مي‌گويد كه در اين زمان بيدار باشيد اين كلمه چندين بار در رابطه با ظهور مسيح در آخرالزمان در انجيل و رساله‌هاي پولوس به كار برده شده است. مهمترين اتفاقي كه در انتظار شماست اتفاق ظهور است پس خودتان را آماده سازيد از لحاظ زندگي معنوي و روحاني تا آنكه آن روز براي شما روز رستگاري باشد. يعني نه اينكه با بي‌تفاوت بودن در انتظار او باشيد. انجيل متي باب 25 يكي از القابي كه مسيح در انجيل دارد لقب داماد است و چرا لقب عروس دارد ظهور آخرش را تشبيه كرده است به آمدن داماد براي ملاقات عروس. انجيل متي باب 25 آيه 1 به بعد: در آن زمان (زمان ظهور) ملكوت آسمان همانند ده دختر باكره خواهد بود كه مشعل‌هاي خود را برداشتند يعني نور به استقبال داماد بيرون رفتند از ايشان پنج دختر باكره دانا و پنج نادانا بودند اما نادانان مشعل‌هاي خود را برداشته هيچ روغن با خود نبردند روغن در كتاب مقدس ما نشانه اعمال روح القدس در نفس ماست ليكن دانايان روغن در ظروف خود با مشعل‌ها برداشتند و چون آمدن داماد به طول انجاميد همه چرت زدند خفتند. صدائي آمد كه اينك داماد آمد به استقبال او بشتابيد پس تمامي آن باكره‌ها برخاسته مشعل‌هاي خود را اصلاح نمودند نادانان، دانايان را گفتند از روغن خود به ما بدهيد زيرا مشعل‌هاي ما خاموش مي‌شود اما دانايان در جواب گفتند نمي‌شود نزد فروشندگان رفته براي خود بخريد در حيني كه اينها به جهت خريدي رفته داماد رسيد و آنها كه حاضر بودند با وي به عروسي داخل شده و در بسته شد بعد از‌آن با كره‌هاي ديگر نيز آمده و گفتند خداوندا براي ما باز كن اما او در جواب گفت هر آيينه به شما مي‌گويم كه شما را نمي‌شناسم پس بيدار باشيد آن ساعت را نمي‌دانيد.

اين مهم‌ترين متني است كه به ما مي‌آموزد چگونه بايد در انتظار آمدن عيسي باشيم. مشعل‌هاي ما بايد روشن باشد يعني كارهاي ما بر طبق اراده خدا باشد.

آقاي حجامي: مسئله هزاره‌گرائي در آيين كاتوليك هم مطرح است. آيا اين اعتقاد وجود دارد كه حضرت مسيح وقتي ظهور كرد هزار سال حكومت خوشبختي خواهد كرد؟

اسقف: مشكل مسيحياني كه چنين اعتقادي دارند. آيات كتاب مقدس  را تحت اللفظي تلقي مي‌كنند يعني به جنبه‌ مادي اين آيات بيشتر توجه مي‌كنند تا به پيام معنوي اينها در اقليت هستند. ما معتقد هستيم كه با ظهور مسيح جهان دگرگون مي‌شود و همان رستگاري و زندگي بودن رنج شروع مي‌شود. براي ما آمدن مسيح يعني با او يكي بودن بهشت يا آسمان و ملكوت يعني اتحاد با خدا بودن گفتيم امانوئل يعني خدا با ماست پس اگر امروز با خدا به سر برم زمانيكه خواهد آمد با او سر نخواهم برد. ما بايد خودمان را آماده كنيم براي استقبال داماد يعني شخص مسيح محروم بودن از خدا براي ما جهنم است.

آقاي حجامي: مسيحيت بعد از عروج حضرت عيسي تقريباً شاخه‌اي از يهوديت بود و تمام احكام يهوديان را انجام مي‌دادند تنها تفاوتشان با ساير يهوديان اين بود كه آنها اعتقاد داشتند كه عيسي همان نجات دهنده موعودي است كه در تورات آمده است. بعد پولوس آمد احكام يهوديت را ملغي كرد گفت كه احتياج نيست كه ما به اين احكام پايبند باشيم. در زمان آگوستين، تمام امتيازات قوم يهود را از اينها گرفت يعني قوم مسيح را برگيزده معرفي كرد. تا زمانيكه پروتستانها آمدند و دوباره ارزش از بين رفته يهود را برگرداندند. پاپ قبلي هم اين مسئله را مطرح كرده بود يهوديان برادران بزرگتر ما هستند سئوال اين است كه اين امكان وجود دارد كه اين نهضت احياي يهوديت در كاتوليك بوجود بيايد.

اسقف: اولاً چيزي كه فرموديد راجع به پروتستانها به يهوديان امتيازات را برگردانند درست نمي‌باشد. ما معتقديم كه خداوند قبل از آمدن حضرت مسيح اين قوم را برگزيد و هدفي داشت انگيزه‌اي داشت تا زمانيكه از اين قوم از نسل داود مسيح موعود بيايد چنانكه گفتم در قسمت اول انسانيت خود را از نسل داود بگيرند وقتي كه مسيح آمد ديگر قوم برگزيده يهود نيازي نداشت چون مأموريت خود را انجام داد. هدف اصلي برگزيدگي قم يهود قبل از مسيح آماده كردن اين قوم براي آمدن مسيح بود بنابراين اولين كسانيكه به مسيح ايمان آوردند و به او گرويدند يهودي بودند دوازده رسول يهودي بودند تا مدتي هم به شرايع يهود پايبند بودند كم كم يكي  از هيكل جدائي گرفت. پولوس مي‌گويد كه از حالا به بعد نجات با انجام كارهاي شريعت نيست، بلكه نجات توسط ايمان به مسيح است.

آقاي حجامي: آيا جريان پدر پسر روح القدس قبل از پولوس هم مطرح بوده است؟ آيا اين دليل بر اين نمي‌شود كه مسئله بعداً تشريع شده است؟ شما مي‌فرماييد كه كتاب مقدس يهود كتاب ما هم هست پس آن كتاب پر از مسئله وحدانيت است و تثليث را هم مي‌پذيرد پس چطور مي‌توان هم به عهد عتيق معتقد بود و هم به انجيل معتقد بود كه وحدانيت را جدا كرده است.

اسقف: از ديدگاه ما مسيحيان راز خدا تدريجاً كشف مي‌شود و اين روش خواست در عهد قديم يهوديان پي‌بردند و يك خداي واحد آن زمان كه راز خداي واحد به آنها الهام شده است مشركين زياد بودند يهوديان بعد از موسي در شرك افتادند بت ساختند و بر او زانو زدند. در عهد قديم وحدانيت خدا در قوم يهود ظاهر شد توسط موسي اما كل راز خدا كشف نشد اگر كل حقيقت خدا در عهد قديم كشف مي‌شد ديگر نيازي به پيامبران ديگر نبود. خود مسيح مي‌گويد كه آمده‌ام تورات را كامل كنم. اينطور كه راز خداي واحد را در سه شخص به نوعي نمايان ساخت.

 

 

 



[1] . مسئول گروه جريان شناسي نماينده مسيحيان0

.[2] مسئول گروه جريان شناسي پژوهشكده مهدويت و آينده پژوهي

منبع: پژوهشكده مهدويت و آينده پژوهي
 
امتیاز دهی
 
 

خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

پژوهشكده مهدويت و آينده پژوهي
مجری سایت : شرکت سیگما