شكاكيت معرفت شناختي از موانعي است كه در همه اعصار، سد راه دستيابي بشر به حقيقت بوده است. از همين رو، بسياري از مكاتب فلسفي در طول تاريخ درگير آن بوده اند، اما در سده اخير همگام با چيرگي نسبيتگرايي در سپهر معرفت فلسفي، شكاكيت وجه افراطي به خود گرفت. نسبيت گرايان شكاكيت را به عنوان يك فرضيه جدي بر سر راه انديشمندان گذاشته اند و همه فيلسوفان و متفكران را از مواجهه جدي با آن ناگزير ساخته اند.
نويسنده در اين كتاب، ضمن تقرير فرضيه شكاكيت، مي كوشد با طرح ديدگاهي كه به بهترين تبيين راه مي برد، نشان دهد كه فرضيه شكاك مانع جدي بر سر راه معرفت نيست و نمي تواند هيچ آسيبي حتي در عصر چيرگي نسبيت گرايي به فرضيه معرفت وارد سازد.