مقدمه:
قدرت نرم به مولد نياز دارد و از مهمترين توليدكنندگان قدرت نرم فرهنگ است. فرهنگ در گفتمانهاى متعارض (گفتمان اسلامى يا غربى) مولفههاى متنوع و متضادى دارد. در گفتمان اسلامى مجموعهاى از فرهنگها به توليد قدرت نرم منتهى مىشوند كه در اين پژوهش مترصد شناسايى آنها هستيم.
آنچه در رويكرد مذكور بيشتر حائز اهميت مىنمايد، نقشى است كه فرهنگ در كانونهاى قدرت، به خصوص قدرت نرم ايفا مىكند. چنان كه فوكو به تصريح از نسبت قدرت و دانش پرسيد و به همين سياق، پرسش از فرهنگ و قدرت توسعه يافت (افتخارى، 1387، 22)
پارادايم صحيح چيست ؟ قدرت نرم به مثابه يك آشفتگى فكرى
براى مشخص كردن دليل پيدايى ديدگاههاى گوناگون نسبت به قدرت سخت و نرم كه امروزه در جمهورى اسلامى جريان دارد، بازنگرى يك نمونه سودمند است. اين گرايش بازتابى از سردرگمى و ناهم انديشى مزمنى است كه از ناآگاهىهاى برخى در پيروى از سياست سخت افزارانه نشئت مىگيرد؛ البته دلايلى نيز وجود دارد كه از آن جمله مىتوان به ديدگاه دور از واقعيت برخى اعضاى جامعه دانشگاهى اشاره كرد كه از درك نيروهاى درحال تغيير دادن دنيا كه پيش روى ما قرار دارند، عاجز هستند.
مفهوم قدرت نرم و سخت، به كانون مباحث نظاميان، سياست مداران و اعضاى علمى مراكز مطالعاتى و دانشگاهىتبديل شده است و به كارگيرى مفهوم قدرت نرم و سخت به صورت ناهماهنگ و مبهم، توسط دانش آموختگان دانشگاهى و مراكز مطالعاتى سردرگمى و آشفتگى فكرى را پيرامون اين اصطلاحها پديد آورده است (مرادى، 1389، 143)
نكته مهمتر اين است كه اصطلاح قدرت نرم كه در بستر سياست خارجى آمريكا و گفتمان غربى مطرح شد، در بستر و گفتمان اسلامى بحث كرد يا خير؟ چنان كه امام خمينى(ره) به صراحت اظهار داشتند، بنياد قدرت سياسى در نظام اسلامى، بر دو ركن دين و مردم استوار است و همين امر آن را از مكاتب بشر بنيادى كه به صورت افراطى به يكى از اين دو منبع اتكا دارد، متمايز مىسازد. اين ملاحظه يك تغيير صورى نبوده و به دليل تحول مبانى فلسفى و شناختى قدرت، به شكلگيرى گفتمانى متفاوت از گفتمان غربى منجر مىشود كه مىتوان از آن به "گفتمان اسلامى قدرت" تعبير كرد.
اين در حالى است كه طرح مفهوم قدرت نرم در گفتمان غربى، به اصلاح تلقى سخت افزارانه از قدرت و پيدايش تلقى تازه اى منتهى شده كه ميزان زيادى با اصول انتقادى انديشه گران مسلمان از گفتمان غربى منطبق است. به عبارت ديگر، رويكرد نرم افزارانه، حامل گزارههاى انتقادى متعددى نسبت به قدرت سخت غربى است كه پذيرش آنها و اصلاح قدرت، به مبناى اين اصول جديد، آن را به اصول و مبادى معرفت شناخت پيشنهادى اسلام، نزديكتر سازد ( افتخارى، 1387، 16-15). در اين راستا، بازآفرينى فرهنگ بومى و دينى، نيازمند "هسته گفتمانى" و همچنين دال برتر است. ساختارهاى متزلزل تنها در شرايطى بقا مىيابند كه قالبهاى معنايى و مفهومى، هويت و معناى خود را حفظ و باز توليد كنند. پس گفتمان اسلامى زمانى ظهور يافت كه دال برتر از قابليت و توانمندى لازم براى "ساخت يابى" برخوردار شد (ترابى، 1387، 87). با مباحث مطرح شده مىتوان اين چنين نتيجه گرفت:
اگرچه قدرت نرم در ادبيات سياسى، نخستين بار به وسيله "ناى" مطرح گرديده است؛ ليكن در عالم واقعى، موضوعى با سابقه و قديمى است كه در دورههاى مختلف از آن استفاده شده است و به ليبرال دموكراسى غرب منحصر نيست (يوسفى، 1387، 227). قدرت نرم در گفتمان اسلامى هم وجود داشته و فقط نيازمند تئوريزه كردن است.
بررسى تطبيقى قدرت نرم در گفتمانهاى متعارض:
در نگاه نخست و بدون وزندهى ارزشى، قدرت نرم مفهومى خنثى است. باتوجه به مبانى مطرح شده، بررسى قدرت نرم در دو گفتمان اسلامى وليبرال دموكراسى غربى نيز يكى از موضوعاتى است كه بايد در چارچوب نظام ارزشى، بررسى و تجزيه و تحليل شود. (يوسفى، 1387، 236)
سلول قدرت در گفتمان غربى بر تكثرگرايى، نسبيت گرايى و مرجعيت اكثريت استوار است؛ در حالى كه سلول قدرت نرم در گفتمان اسلامى بر مشاركت، مسئوليت، تغيير ماهيت قدرت (خلافت الهى)، بيعت، اصلاح شبكه روابط قدرت (امربه معروف و نهى از منكر)، اصلاح بينش صاحبان قدرت(نصيحت ائمه مسلمين)، و تغييرساختار قدرت(اعتراض و قيام) استوار است. (افتخارى، 1387، 41-30)
گفتمان اسلامى قدرت نگرش توحيدى دارد؛ در حالى كه در گفتمان غربى قدرت نگرش اومانيستى وجود دارد. نگرش اسلامى داراى مشروعيت الهى و منطبق بر فطرت انسانى است؛ در حالى كه انديشه غربى مشروعيت خود را از مردم مى گيرد. با توجه به مبناى ايدئولوژيك مطرح شده در دو گفتمان و با عنايت به اينكه گفتمان اسلامى با فطرت انسان سروكار دارد؛ عناصر توليد شده در قدرت نرم اسلامى بسيار زياد است و علاوه بر منابع مادى قدرت نرم كه در دو گفتمان وجود دارد، گفتمان اسلامى داراى منابعى منحصر به فرد است . (يوسفى، 1387، 266-264)
جنگ نرم و درگيرى نرم، به صورت عمده در سطح فرهنگها اتفاق مىافتد و اين رويارويى از جنس فرهنگ است. در اين ميان، فرهنگى كه مولد قدرت بيشترى باشد، تعيين كننده نتيجه اين نبرد خواهد بود. فرهنگهاى شكل گرفته براساس مبانى تفكر شيعى كه همان مبانى تفكر وحيانى و قرآنى ناب است، از ظرفيت بسيار بالايى در توليد قدرت نرم الهى و دينى برخوردار هستند.(جوشقانى، 1389، 225)
فرهنگهاى مولد قدرت نرم:
در آموزههاى دينى و گفتمان اسلامى، برخى فرهنگها توليد كننده قدرت نرم در حد اعلى هستند كه به برخى از آنها اشاره مىشود:
1. فرهنگ ايثار
اين هنجار توسط اسلام توصيه شده است و بسيارى مكاتب از آن بىبهرهاند. معناى اين هنجار اين است كه فرد عليرغم اينكه رفتار مثبتى از طرف مقابل نمى بيند، به ارتباط مثبت با او روى آورد. اين رفتار توسط مؤمنان خاص صورت مىگيرد. آنها با اينكه از طرف مقابل، رفتار اعتماد آميزى نمىبينند، با بخشش و گذشت - با ديگران رفتار مىكنند. اين افراد در مقابل كارهاى خير خود، انتظار هيچ پاداشى از سوى مردم را ندارند و با برقرارى اين رابطه، سرمايه اجتماعى را در جامعه اسلامى حفظ مىكنند.
اسلام مىكوشد چنين روحيهاى را در جامعه اسلامى رواج دهد و از پيروان خود مىخواهد، بدون توجه به اينكه طرف مقابل آنها چه رفتارى دارد، از خود ايثار به خرج دهند و براى اين عمل اجر عظيمى در نظر گرفته شده است. اين افراد در ادبيات قرآنى »ابرار« ناميده مىشوند (ردادى، 1389، 199-198). از طرف ديگر، ايثار موجب خودسازى و تكامل شخصيت اين افراد مىگردد و عامل مهمى در پرورش روح و انسانيت آنها به شمار مىآيد.
2. فرهنگ شهادت
شهادت يعنى از شيرينترين، عزيزترين و گران قيمتترين دارايى خود، يعنى روح و جان، به خاطر عشق به ميهن، ناموس و رضايت پروردگار گذشتن؛ به عبارت ديگر، شهادت، يعنى فناشدن، نه به مفهوم معدوم شدن، بلكه به معناى "محو شدن در وجود الهى". شهادت وصل است به ملكوت اعلى، و شهيد محرم به احرام عشق الهى.
گذشت زمان و تغيير و تحول و آمدوشد نسلها، هرگز به جاودانگى اين فرهنگ انسان ساز لطمهاى وارد نمىآورد و عاشقان راه حق و آزادگان جهان، همواره اين مشعل هدايت را فرا راه خويش مىيابند و در پناه آن پردههاى سياه شب جور را مىدرند و فروغ آزادى و شرف و عزت را ظاهر مىسازند (حسين پور پويان، 1387، 262-261).
در اسلام، شهادت گزينش مرگ سرخ همراه با شناخت و آگاهى، و بر مبناى آزادى و اختيار در مبارزه عليه موانع تكامل و انحرافات فكرى است كه مجاهد با منطق، شعور و بيدارى آن را انتخاب مىكند (اصغرى، 1388، 73)
شهادت مرگى آگاهانه است كه شهيد از روى آگاهى و به خاطر هدفى مقدس و به تعبير قرآن كريم "فى سبيل الله" انتخاب مىكند.
انقلاب اسلامى ايران نمونه اى بود كه كارآمدى فرهنگ شهادت را به خوبى به نمايش گذاشت. اين انقلاب براى دست يابى به اهداف خود، هيچ يك از ابزارهاى ظاهرى موفقيت، اعم از قدرت سياسى، نظامى، اقتصادى و حمايت جهانى را در اختيار نداشت و تنها اسلحه پيشرفته و برنده آن، شهادت طلبى بود. (جوشقانى، 1389، 233-232)
فرهنگ شهادت طلبى را مىتوان در اين جمله انقلابى امام خمينى به زيبايى مشاهده كرد: »اگر بكشيم به بهشت مىرويم و اگر كشته شويم، به بهشت مىرويم، اين منطق شكست ندارد«. (امام خمينى، 1357)
3. فرهنگ مقاومت و پايدارى
صبر و استقامت و تحمل سختىها و دشوارىها در راه خدا و انجام وظيفه، يكى از صفات برجسته پيامبران بوده است؛ بى ترديد نبى مكرم اسلام مأموريت داشت، تا بشريت را از ظلمات شهوت، جهالت، استبداد و پرستش بتها و تعصبات نژادى و طبقاتى برهاند. اين مهم، جز در سايه صبر، استقامت و پايدارى ميسر نبود. (اصغرى، 1388، 17)
پايدارى و مقاومت چنين مردانى در راه پيش روى به سوى هدف، كوه مشكلات را از پيش پايشان برمى دارد، گويى در درون آنها چيزى از آهن و فولاد نهفته است كه اين گونه آنان را مقاوم و پايدار ساخته است. (اصغرى، 1388، 65)
نمونههايى از اين فرهنگ، طى هشت سال دفاع مقدس، و دفاع و مبارزه مردم فلسطين و لبنان به وفور مشاهده مىشود. (حلمى زاده، 1389، 351) از آنجا كه فرهنگ استقامت و پايدارى هم در قرآن كريم و هم در روايات و سيره ائمه مشاهده مىشود، بايد آن را از مولدان قدرت نرم در گفتمان اسلامى به حساب آورد.
4. فرهنگ جهاد
جهاد، مصدر و از ريشه جهد است و جهد به معنى سختى و مشقت است. جهاد يعنى در راه خدا با دشمن جنگيدن، جهاد و مجاهده، به كار بردن نيرو براى دفع دشمن بر سه طريق است: جهاد براى راندن دشمن آشكار، جهاد با شيطان و اهريمن و جهاد با نفس (حق پناه،1388، 80).
براين اساس فرهنگ جهاد، مبارزه درراه خدا يكى از منابع قدرت نرم جامعه مومنان است. اين فرهنگ، مولد و توليد كننده قدرت و اقتدار بوده، و فرهنگ، روحيه، جرأت و اراده مبارزه در راه خدا، موجب برهم خوردن موازنه قدرت به نفع مومنان در اين درگيرى و رويارويى است (جوشقانى، 1389، 231).
5. فرهنگ وحدت، همگرايى و تعاون
وحدت و همگرايى در جامعه توحيدى، پيش از آنكه دستورى وحيانى باشد، امرى عقلانى است و بيش از آنكه مطلوبى دينى باشد، ضرورتى عينى است، چرا كه وحدت در نظام اجتماعى اسلام، تداوم حاكميت وحدت در نظام تكوين و تشريع است؛ وحدت نه تنها در عقايد و شريعت اسلام ريشه دارد كه حيات امت اسلامى و تاريخ اين امت برآن استوار است. وحدت و همگرايى هدفى عالى و آرمانى است كه اگر به خوبى تبيين شود ودر جامعه اسلامى تحقق يابد، گذشته عزتمندانه اسلام و مسلمانان و تاريخ درخشان فتح خندق و خيبر را تداعى مىكند و خاطرات شيرين فروريختن كاخهاى شام و مدائن، و تسليم امپراتورىهاى بزرگ روم وايران در برابر فرهنگ عزتمند اسلام را به يادآورد (وطن دوست، 1389، 11)
اتحاد عبارت است ازاين كه اشيا از اين كه اشياى متفرق و پراكنده، در هويتى واحد گردآيند. در تعريف فلسفىاتحاد گفته اند:
"الاتحاد صيرورة الاشياء شيئاً واحداً" ؛ اتحاد اين است كه اشياى مختلف در انضمام با يكديگر، به شيئى واحد تبديل گردند. (نوايى، 1387، 158)
اين نكته بر اهل انديشه پوشيده نيست كه بنيان تكامل اجتماعى و رشد و تعالى جامعه بر وحدت استوار است. تجمع ظرفيتهاى انسانى، همفكرى و همكارى (تعاون) آنها براى پيشبرد اهداف اجتماعى و انجام كارهاى بزرگ، بدون وحدت وهمدلى ، تعاون و همگرايى آحاد جامعه و همدلى كه به همفكرى، همكارى و تعاون منجر مىشود، از ابزارها و منابع قدرت نرم جامعه مؤمنان محسوب مىشود. (جوشقانى، 1389، 230)
6. فرهنگ انتظار
اعتقاد به وجود امام زمان (عج)، ظهور آن حضرت و تأسيس حكومت عدل و حق، از بديهى ترين اصول اعتقادى شيعه دوازده امامى است؛ البته اصل موضوع، فصل مشترك همه مسلمانان در سرتاسر جهان است.(ايزدى، 1387، 25)
انقلاب و ظهور حضرت مهدى (عج) به تعبير استاد مطهرى، حلقهاى از حلقههاى مبارزه اهل حق و اهل باطل است كه به پيروزى نهايى اهل حق منتهى مىشود. قيام حضرت، آخرين حلقه از مجموعه حلقههاى مبارزات حق و باطل است كه ازآغاز جهان برپا بوده و حضرت مهدى موعود(عج) تحقق بخش واقعى اهداف همه انبيا، اوليا و مردان مبارزه در راه حق است. اين شور، شوق، عشق و اميد به آينده، نيروى عظيمى را براى دست يابى به اهداف ايجاد مىكند.
جبهه ايمان با اين سرمايه معنوى و با تلاش فراوان، همراه با صبر و بصيرت به سمت فتح اين قلهها و دست يابىبه آن آرمانها در حال حركت است. حتى اگر آثار معتقدات مذهبى از بين برود، شيعه داراى آن سرمايه خواهد بود كه ماوراى قواى طبيعى و عارضى مذهب بوده و شوكت، اقتدار و قوت حكومت خود را در عالم نگاه خواهد داشت. (جوشقانى، 1389، 226-225)
همه ابعاد وجود امام لطف است و رهبرى باطنى را برعهده دارد. وجود امام و رهبرى معصوم دينى و اجتماعى، اگرچه در پس پرده غيب باشد، براى سازماندهى اجتماعى جامعه مومنان منبع بى پايان انرژى، تحرك و استقامت است. انتظار فرج و وجود امام غايب، به منزله يك نيروى بازدارنده بسيار قوى است كه مىتواند تا اندازه بسيار زيادى از ارتكاب جرايم جلوگيرى كند (كريمى و ديگران، 1388، 221-220).
يكى ديگر از فوايد انتظار، اميد به آينده اى سبز است. يكى از محققان و شيعه شناسان آلمانى در اين باره تحليلى زيبا ارائه مىكند:
از جمله مسائل اجتماعى بسيارمهمى كه هميشه مىتواند موجب اميدوارى و رستگارى شيعه باشد، اعتقاد به وجود حجت عصر و انتظار ظهور است، زيرا عقيده شيعه اين است: هنگامى كه انسان به بستر رود، به اين اميد بايد بخوابد كه چون صبح از خواب برخيزد، حجت ظهور كرده و اوبراى تأييدش آماده باشد. معتقدند كه همه مردم و دول زمين، تابع حكومت آنها خواهند بود. گويا فرد شيعه، بدون استثنا، شب كه در بستر مىروند، به اميد ترقى و عالم گيرى مذهب اقتدار خود، صبح از خواب برمى خيزند. يأس و حرمان، عامل هرگونه نكبت و ذلت مىگردد؛ ولى ضد آن كه پشت گرمى و اميدوارى و قوت قلب از روى اعتقاد است، مايه فلاح و نجات است (همان، 222)
7. فرهنگ حق محورى
حق محورى از بنيانهاى محكم دين اسلام است. در اسلام به اين امر به اندازهاى توجه شده است كه هرچيز مهم و اساسى در دين به حقيقت و حقانيت منتسب شده است. خدا در قرآن كريم، دين خود را با واژه حق، وصف كرده است: "هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق(2)". يا ارسال پيامبر اسلام را بر پايه حقيقت استوار مىداند "إنا ارسلناك بالحق(3)" .يا نزول قرآن و محتويات آن را با واژه حق تعريف مىكند "هوالحق(4)" و " نزّل الكتاب بالحقّ(5)".
همه اين تأكيدات، نشان مىدهد كه حق محورى و حقيقت طلبى، آن چنان با مكتب اسلام و دين مبين آميخته است كه تفكيك آنها امرى ناممكن است. از اين رو، عقلانيت معهود اسلام و حكومت دينى نيز جز از اين طريق (طريق حق) توجيه ندارد و مومنان و دين باوران، بايد انديشه خويش را به دنبال امور عينى و واقعى سوق داده، آنها را مبناى زندگى خود قرار دهند، همانند آنها كه در خلقت و آفرينش هستى تفكر، و حقيقت خدا را جستوجو مىكنند و ضمن معنادار دانستن عالم، تعاليم هستى بخش را سرلوحه امور خويش قرار مىدهند. (آيت الله جوادىآملى، 1386، 183-182)
از اين رو بايد بر اين عنصر(حقيقت محورى) متكى بود و برآن پاى فشرد، زيرا هيچ جاى خالى براى نفوذ و سلطه ولايت كفر باقى نمى گذارد. از اين رو، حقيقت محورى از منابع مهم قدرت نرم در گفتمان اسلامى به شمار مىآيد.
نتيجه گيرى:
ما در اين پژوهش به برخى فرهنگهاى مولد قدرت نرم، به عنوان پايههاى اساسى جنگ نرم اشاره كرديم. از فرهنگهاى مولد قدرت نرم كنكاش شده در گفتمان اسلامى مىتوان به فرهنگ ايثار، فرهنگ شهادت، فرهنگ هميارى، تعاون وهمكارى، فرهنگ جهاد، فرهنگ حقيقت محورى، فرهنگ مقاومت وپايدارى، فرهنگ انتظار و اميد به آينده اشاره كرد كه هريك آنها به تنهايى توليد كننده قدرت نرم در گفتمان اسلامى- ارزشى هستند كه با تقويت آنها مىتوان بر قدرت نرم جامعه مومنان افزود.
منابع:
- قرآن كريم.
- افتخارى، اصغر (الف) (1389): جنگ نرم؛ رويكرد فرهنگى، در جنگ نرم فرهنگى، تأليف ميشل سى ويليامز، ترجمه مهدى ذوالفقارى، تهران، امام صادق.
- حق پناه، رضا (1388): جنگ وصلح از منظر علامه طباطبائى، انديشه حوزه، سال پانزدهم، شماره اول، فروردين و ارديبهشت.
- مرادى، حجت الله (1389): بازخوانى مفاهيم دو اصطلاح قدرت نرم و قدرت سخت، در قدرت و جنگ نرم از نظريه تا عمل، تهران، نشرساقى.
- جوشقانى، حسين (1389): جنگ نرم از ديدگاه قرآن، تهران، نشرساقى.
- افتخارى، اصغر(1387): فرهنگى شدن امنيت؛ رويكردى نرم افزارانه، قدرت نرم، جلد3، تهران، پژوهشكده مطالعات و تحقيقات بسيج.
- ملائى، كامبيز(1387): فرهنگ بسيجى و قدرت نرم، در قدرت نرم، جلد3، تهران، پژوهشكده مطالعات و تحقيقات بسيج.
- احمدزاده، روح الله و محمد صادق اسماعيلى (1387): فرهنگى شدن سياست خارجى، رويكردى نرم افزارانه، در قدرت نرم، جلد3، تهران، پژوهشكده مطالعات و تحقيقات بسيج.
- جمالزاده، ناصر(1387): نقش بسيج در توليد و توسعه قدرت نرم جمهورى اسلامى ايران، در قدرت نرم، جلد3، تهران، پژوهشكده مطالعات و تحقيقات بسيج.
- عسگرى، محمود (1389): رويكردى انتقادى به نظريه قدرت نرم، فصلنامه راهبرد دفاعى، سال هشتم، شماره 28، بهار.
- الياسى، محمد حسين (1389): ماهيت و عناصر قدرت نرم، در قدرت وجنگ نرم از نظريه تا عمل، تهران، نشر ساقى.
- شعبانى، محمدرضا و عبدالله هنديانى (1387): بسيج، شناخت و مديريت تهديدات نرم، قدرت نرم، جلد3، تهران، پژوهشكده مطالعات بسيج.
- رياحى، محمدرضا (1390): ايران و آمريكا، توسعه تضاد دربستر قدرت نرم رسانه، تهران، مركز پژوهش هاىاسلامى صدا وسيما.
- ترابى، طاهره (1387): بازخوانى قدرت نرم (با تأكيد بر فرهنگ ايرانى- اسلامى)، در قدرت نرم، جلد1، تهران، پژوهشكده مطالعات و تحقيقات بسيج.
- يوسفى، جعفر(1387): بررسى تطبيقى قدرت نرم در گفتمانهاى اسلامى و ليبرال دموكراسى، در قدرت نرم، جلد1، تهران، پژوهشكده مطالعات و تحقيقات بسيج.
- ردادى، محسن(1389): منابع قدرت نرم، سرمايه اجتماعى در اسلام، تهران، امام صادق.
- حسين پور پويان، رضا (1387): بسيج وكاربرد قدرت نرم در دوران هشت سال دفاع مقدس، در قدرت نرم، جلد3، تهران، پژوهشكده مطالعات و تحقيقات بسيج.
- اصغرى، محمود (1388): جهت گيرى جهادى پيامبر، فصلنامه انديشه حوزه، سال پانزدهم، شماره اول، فروردين وارديبهشت.
- امام خمينى (ره)، سيد روح الله (1357): ديدار با جمعى از ملاقات كنندگان، نوفل لوشاتو.
- اصغرى، محمود(1388): كنكاشى درانديشه دفاعى امام خمينى، انديشه حوزه، سال پانزدهم، شماره دوم، خرداد وتيرماه.
- حلمى زاده، حميد(1389): قدرت نرم وامنيت نرم، چالشها وراهكارهاى فراروى جهان اسلام، ترجمه ميثم شيروانى، تهران، امام صادق .
- افتخارى، اصغر، (1389): برترى قدرت نرم؛ بازخوانى نظريه جهاد در قرآن كريم، در قدرت نرم وامنيت نرم، تدوين حميد حلمى زاده، ترجمه شيروانى، تهران، امام صادق.
- وطن دوست، رضا(1389): وحدت و همگرايى درانديشه اسلامى، مشهد، دانشگاه علوم اسلامى رضوى.
- نوايى، على اكبر(1387): آينده شناسى و آينده نگرى اتحاد ملى، انديشه حوزه، سال چهاردهم، شماره اول، فروردين و ارديبهشت.
- افتخارى، اصغر(1389): قدرت نرم حكومت اسلامى: منابع و كاربرد (با تأكيد بر ديدگاه امام خمينى، در كاربرد قدرت نرم، الكساندر لنون، ترجمه سيد محسن روحانى، تهران، امام صادق.
- بسطامى، محمود (1387): نقش تبليغات دينى در تحقق هم گرايى ملى، انديشه حوزه، سال چهاردهم، شماره دوم، خرداد وتير.
- ايزدى، حجت الله(1387):مبانى قدرت نرم در جمهورى اسلامى ايران، فصلنامه مطالعات بسيج، سال يازدهم، شماره 41، زمستان.
- كريمى، مصطفى و ديگران (1388): راه و راهنما شناسى، مبانى انديشه اسلامى3، قم، موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره).
- آيت الله جوادى آملى، عبدالله (1386): نسبت دين و دنيا، بررسى و نقد نظريه سكولاريسم، قم، مركز نشر اسراء.
پىنوشتها:
1. دانشجوى كارشناسى ارشد انديشه سياسى در اسلام،پژوهشكده امام خمينى(ره) و انقلاب اسلامى Email:ghorbi68yahoo.com.
2. سوره مباركه صف، آيه 9.
3. سوره مباركه بقره، آيه 119.
4. سوره مباركه بقره، آيه 91.
5. سوره مباركه بقره، آيه 176.
منبع: پگاه حوزه، شماره 319