به گزارش پایگاه خبری دفتر تبلیغات اسلامی (تبلیغ نیوز)، رضا داوری اردکانی، رییس فرهنگستان علوم در برنامۀ آموزشی-پژوهشی ششمین دورۀ طرح ملی نخبگان علوم انسانی که با حضور دانشجویان در فضای مجازی با موضوع «مواجهۀ با غرب و تجدد غربی» برگزار شد، ابتدا مروری بر تاریخ مواجهۀ ما و دیگر فرهنگهای غیر غربی با غرب متجدد داشت و با اشاره به سفرنامۀ میرزا صالح شیرازی، به عدم پرسش او دربارۀ علت پیشرفت و ترقی اروپا بهعنوان نقصانی پرداخت که تا به امروز برای ما قابل طرح است.
این پرسش در گفتوگوی عباسمیرزا و ژوبر فرانسوی، طرح شد و داوری آنرا به این صورت بازخوانی کرد که «چرا ما که در تاریخ خودمان سرآمد علوم و دانشها بودهایم، باید برویم از غرب علم بیاموزیم؟»
وی افزود: در همۀ اشکال مواجهۀ دویست سال گذشتۀ ما با تجدد غربی، خواه در تمجید و خواه در نقد، مسئلۀ اصلی، توسعهنیافتگی است. زیرا تاریخ توسعهنیافتگی از زمانی آغاز شد که مردم در نیاز، خود را شریک جهان توسعهیافته دانسته و از برآوردن آن نیاز عاجز یافتند و این غرب متجدد بود که «تعیین» و «تامین» نیاز را عهدهدار بود. مشکل جهان توسعهنیافته آنجایی است که نمیداند که نیازهایش را جهان توسعهیافته تعریف کرده و از بیرونِ زمان، حسرتوار به آن مینگرد. اما این تجدد و جهان توسعهیافته چیست که در همه جا حضور دارد؟
رییس فرهنگستان علوم در ادامه با اشاره به سطوح و عناصر مختلف جهان توسعه یافته اعم از تکنولوژی و علم و دموکراسی و سازمان اداری یا حتی ایدئولوژیهای مذهبی، همۀ آنها را کارگزاران و عوامل تجدد دانست، نه خودِ تجدد.
وی ابراز کرد: «تجدد مجموعۀ علم و اقتصاد و تکنولوژی و سیاست و اخلاق وجود و حاکم در آمریکا و اروپای غربی و ... نیست، بلکه وجه وحدت آنها است و به قول کانت، خرد قانونگذار جدید است. این خرد، خرد شخصی نیست، بلکه این خرد و انتشار آن و سریان آن در جانهای مردم زمان رنسانس بهوجود آمده است».
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه به جهان غیر غربی پرداخت و خاطرنشان کرد: در جهان غیر غربی، مردمان دیگر نقاط جهان، با این خرد، به اشکال مختلفی آشنا شدند و تجدد «بهتدریج بهصورتهای مختلف و شاید گاهی آشفته و پریشان در ناخودآگاهیشان خانه میکرد».
از دیدگاه وی، البته شناخت عناصر و مولفههای تجدد، برای مردمان دیگر مناطق جهان، ضروری است، زیرا «در دوران قبل از تجدد مسیحیت و اسلام مرزها را درنوردیدند و در سراسر روی زمین دین و آیین اقوام گوناگون شدند. اما هیچ فرهنگی از چینی و مصری و یونانی و ایرانی جهانی نشد. تنها فرهنگ بشری که با سرعتی عجیب جهانگیر و فرمانروا شد ظواهر و وجوهی از فرهنگ تجدد بود. تجدد به اشکال مختلف، در میان مردمان جهان ظاهر میشود و بنابراین نمیتوان آنرا به نحو ابژکتیو شناخت».
داوری عنوان کرد: حال پرسش اصلی آن است که چگونه میتوان با تجدد غربی مواجه شد؟ مواجه با تجدد، پیش از هر چیز متوقف نیازمند شناخت آن است. اما در این شناخت با استعمار و شرقشناسی و علم تجدد که ملازم با نیستانگاری است، مواجهیم که همواره این شناخت را دشوار میسازند. «در این شرایط که تجدد باطن خود را می پوشاند دیگر میزانی برای حکم درباره تجدد و در نتیجه مبنایی برای مخالفت با آن وجود ندارد الّا اینکه با بعضی از شئون تجدد یا با غلبه جویی آن مقابله شود و این مقابله پیداست که سیاسی است».
وی در پایان دو راه را پیشروی مواجهه با تجدد غربی متصور شد و گفت:. درپیشگرفتن راه جهان توسعهیافته و اندیشیدن به وضع خویش در برابر تجدد و تامل در آنچه دردویستسال گذشته بر سر ما آمده است، از جمله راه های پیش روی ما برای مواجهه با تجدد غربی است.
داوری مطرح کرد: این تامل، تامل دربارۀ وضعیت توسعهنیافتگی است و تنها با تامل در وضعیت توسعهنیافتگی است که «میتواند راه نجات از پریشانی و پراکندگی خاطرها و کارها و سازمانها باشد یعنی کوششی باشد برای ایجاد نظم و هماهنگی میان علم و نظام سازمانی و اداری و اقتصاد و سیاست. کوشندگان این راه چه بسا که راهی نیز به ذات و باطن تجدد و درک بحرانهای آن بیابند و در مسیر توسعه مجالی نیز برای تفکر پیدا کنند و کسی چه میداند اگر جهان دیگری باید بیاید چرا آغازش در جهان توسعهنیافته و در کوششی برای یافتن راه رهایی نباشد؟»
نویسندۀ کتاب انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم، علیرغم راه دشوار مواجهۀ ما با تجدد، به خاطرۀ رویایی که در سالهای انقلاب که هنوز در جان و روحش زنده است، اشاره کرد که در آن، برای مواجهه با تجدد غربی، امید و آرزو داشته است که در ایران، «یک نظام نزدیک به عدل و اعتدال و درستکاری و رو به بهبود و امیدوار به آینده بنا شود».
در بخش پایانی نیز در تنقیح مفردات بحث، پرسشهایی از سوی حضار در جلسه مطرح شد که داوری به توضیح نسبت شرقشناسی و تجدد پرداخت.
وی با اشاره به کتاب «شرقشناسی و گسست تاریخی» به ماهیت شرقشناسی و روایتِ تجدد غربی از شرق بهعنوان مولفۀ ذاتی تجدد اشاره کرد و راه عبور از شرقشناسی را عبور از نگاه ابژکتیو به شرق و درک شرق و سنت گذشته بهمثابه بخشی از هستیِ امروز ما و برقراری نسبت وجودی با آن دانست.
رییس فرهنگستان علوم ابراز کرد: مردم ایران و آسیا با گذشته خود نسبتی دارند که در ما «حاضر» است گرچه فراموش شده است. ما با دین و آیین و هرچه در گذشته بوده یک «پیوستگی» داریم. در این برقراری نسبت، بهزعم نویسندۀ «مقام فلسفه در دورۀ تاریخ ایران اسلامی»، ما تنها ملتی بودهایم که غیر از غرب، فلسفه داشتهایم.
وی با بیان اینکه تاریخ ما از تاریخ فلسفه ما( فلسفه اسلامی) جدا نیست، تصریح کرد: فلسفه ما مایه ادراک خودمان است» و بنابراین فلسفۀ اسلامی، بخشی از وجود ماست و نمیتوانیم از آن صرف نظر کنیم؛ همانطور که غفلت از شناخت تجدد غربی، راهگشای امروز ما نیست.