یکی از مسائلی که از دیرباز تاکنون مورد توجه متفکران بوده و در دهههای اخیر نیز در پژوهشهای فلسفی اقبال گستردهای به آن شده است، مسئله نفس و بدن میباشد. در این راستا پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی کلان طرح «رابطه نفس و بدن» را در دستور کار خود قرار داد و به منظور گشودن قلمروهای تازه در مسئله نفس و بدن و ارتقای کیفی بحثها و دفاع روزآمد از آموزههای دینی، همایش بینالمللی «آموزههای دینی و مسئله نفس و بدن» را در اسفند ماه 1389 برگزار کرد که فرهیختگانی از داخل و خارج کشور، با ارائه مقالات خود بر غنای علمی این همایش افزودند. همچنین مقالات رسیده به این همایش طی مجلدات هفت گانه قرار است که منتشر شود. تاکنون سه جلد از این مجلدات به چاپ رسیده است.
یکی از مقالات جلد سوم، به بحث رابطه نفس و بدن در حکمت متعالیه اختصاص دارد که توسط سید یدالله یزدانپناهمدرس حکمت متعالیه و عرفان نظری در حوزۀ علمیۀ قم نوشته شده است که در ادامه چکیده مقاله فوق، خواهد آمد.
«علم النفس» و «مباحث التوحید» دو مبحث رئیسی حکمت اسلامی شمرده میشوند که فیلسوف مسلمان عمدۀ مسائل حکمی خود را با این دو سرفصل سامان میدهد. مهمترین و کلیدیترین بحث علم النفسی در نگرش صدرا مسئلۀ «نحوۀ وجود نفس» است. در نگاه مشایی مرکباتِ بالاتر از معدن؛ یعنی نبات، حیوان و انسان، دارای نفساند، و نفس صورت نوعیۀ آنها را تشکیل میدهد. نفس به واسطۀ تعلق تدبیری به ماده، نفس میشود اما ذاتاً مجرد است و این تعلق عارضی است. در نگاه صدرا مرکباتی که صاحب نفساند، به واسطۀ آنکه پیوندی اتحادی با آن دارند و وجود واحدی را تشکیل میدهند، از نفسی مادی برخوردارند؛ و برخلاف دیدگاه مشایی تعلق به ماده نقش ذاتی در نفسیت نفس دارد. از جمله دلایل صدرا این است که اگر نفس مجرد است، در آن صورت تعلق به ماده خلاف جوهر مجرد از مادۀ اوست و این یعنی زوال تجرد، که ممکن نیست. دلیل دیگر، مشاییان نفس را صورت بدن میدانند و صورت همواره تمام و کمال یک شیء است. شیء مورد اشارۀ ما یک مرکب مادی است، پس باید صورت نیز صاحب کمالات مادی و به همین جهت مادی باشد. از جمله ثمرات نظر صدرا این است که نفس نیاز ذاتی به بدن دارد و کمالات خود را از دل بدن به دست میآورد، البته این نیاز نیاز قویتر به ضعیفتر است. مشاء معتقد است فعلِ ذاتی نفس تعقّل است و کارهای دیگر کارهای ابزار نفس؛ یعنی قوای ادراکی و تحریکی است. از نظر صدرا نفس در موطن قوا حاضر میشود و خود او کارها را انجام میدهد. نفس وجود واحد بسیط و یک حقیقت جمعی است که هم به نحو اندماجی کمالات مادون را در مراتب عالی نزد خود دارد و هم به نحو انبساطی و سریانی در موطن همۀ قوا حاضر است و با آنها عینیت دارد و به جامعیت اندماجی و اشتمالی که منتهی به ترکیب نمیشود، عین همۀ قواست. با مادی شمرده شدن نفس، نفس به خاطر تعلقی که به دو جنبۀ عقل و طبیعت مییابد، صاحب دو جهت عقلی و طبیعی خواهد بود. به همین جهت به واسطۀ تعلق به جنبۀ عالی وجود، مستمر و باقی است و به جهت تعلق به جنبۀ پست وجود، متجدد و سیال است. از آنجا که نحوۀ وجود نفسی برای نفس همان تعلق ذاتی به بدن است، تنها موقعی ممکن است از آن گرفته شود که استحالۀ وجودی جوهری پیدا کند. در آن صورت در وجود خود منقلب میشود تا در جوهریت خود شدت بگیرد و به ذات خود مستقل شود و از تعلق به بدن طبیعی مستغنی گردد. نوع کامل طبیعی مادی از نفس و بدن تشکیل شده است. با مرگ، نوع کامل مادی و نفسیت نفس از بین میرود، زیرا دیگر صورت بدن نخواهد بود، ولی از آنجا که نفس هویت تجردی داشت و تجرد بقا دارد، تبدیل به چیزی دیگر میشود. نفس دو نوع حرکت دارد؛ یکی نفسانی و دیگری بدنی. حرکت بدنی نفس بدان جهت است که از اقتضائات بدن منفعل میشود. در واقع اگر همراهی نفس با این حرکت بدن نباشد، چنین حرکتی اتفاق نخواهد افتاد. حرکات نفسانی (حرکاتی که برای صورت دادنشان «مرحلۀ بدن» نیاز نیست، مثل فکر کردن) نیز به واسطۀ هویت مادی یافتن نفس صورت میگیرد. لازمۀ صورت گرفتن این دو نوع حرکت، تحقق حرکت جوهری در پدیدههای مادی است. صدرا به آن معتقد است و هر یک از نفس و بدن را برخوردار از حرکت جوهری خاص خود میداند. به واسطۀ اتحاد نفس و بدن حالات نفس، خود را در بدن نشان میدهد. همچنین احتیاجات بدنی نیز احتیاجات نفس شمرده میشود. صدرا میگوید سعادت نفس به سعادت بدن نیز وابسته است. صدرا بین نفس و صور منغمر در ماده فرق میگذارد؛ نفس را مترفع از ماده، ایستاده در لبۀ تجرد، پذیرای ملکوت و در حال استکمال دائمی میداند. بدن حامل نفس نیست بلکه نفس حامل بدن است. حتی تشکیل اعضا و جوارح نیز وابسته به نفس است. نفس صاحب جهت مادی و تعلق جدی به بدن است ولی خود بدن نیست؛ به همین جهت ممکن خواهد بود که جهت مادیت بهتدریج به تبدّل جوهری از او گرفته شود و موقع مرگ این روند کامل شود و از بدن نیز مفارقت حاصل شود و کماکان نفس باقی باشد، البته در چهرۀ جدید که چهرۀ عقلی است؛ تجرد برزخی.
انتهای پیام/120