به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، نشست تخصصی جایگاه عقل در سه پاراداریم: سنت، سنتگرایی، و مدرنیته (بهمراه واکاوی آرای فریتهوف شووآن و سیدحسین نصر در باب وحدت متعالی ادیان و حکمت خالده) به مناسبت روز گفتگوی سازنده با جهان در محل پژوهشکدۀ اسلام تمدنی و بهصورت وبینار برگزار شد.
در این نشست، مهدی قاسمی مدرس حوزه و پژوهشگر مطالعات اسلام و ادیان به ارائۀ بحث پرداخت و دبیر علمی جلسه نیز برعهدۀ اویس استادی، کارشناس ارشد فلسفه و حکمت اسلامی و کارشناس امور پژوهشی پژوهشکدۀ اسلام تمدنی بود.
در این نشست مهدی قاسمی بحث خود را با بیان تفاوت میان سنت و سنتگرایی آغاز کرده و اظهار داشت سنت که در تمام ادیان وجود دارد و به ترجمه میشود گفت عبارت از قول و گفتاری است که از مؤسس دین برجای میماند. نقداً ما با این اصطلاح کاری نداریم و بحث ما روی جریانی است به نام سنتگرایی که در قبال مدرنیته و در پاسخ به تأملات مدرنیته نسبت به عقل ایجاد شد.
وی افزود: پدیدهای به نام مدرنیته از قرن ۱۸ که عصر روشنگری است، آغاز میشود که در آنجا آنچه میان انسان معتبر بوده و حجیت دارد، عقل محاسبهگر و شمارشگر بشری است (Reason) براساس این نوع نگاه آنچه زیر ذرهبین میرود و با چشم طبیعی انسان قابلمشاهده بوده و قابل تجربه است، حجت دارد و معتبر میشود. در قبال این نوع عقل، مواجههای میان علما و فلاسفۀ دیگر ادیان جبههای به نام سنتگرایی را پدید آوردند که در تقابل با دیدگاه مدرنیته از عقل کلی (Intellect) سخن میگویند که در ادبیات دینی ما نیز با تعابیری مانند عقل معاد از آن یاد شده است. مدرنیستها پیرو اعتقاد به عقل جزیی قاعدتاً منکر رازگونگی عالم نیز هستند و نتیجه تفکر آنها پذیرش مطلقِ «عقل» و خودْبسند دانستن آن است.
مهدی قاسمی در تبیین ادعای سنتگرایی گفت: سنتگرایان، علمگرایی، استدلالگراییِ عقل جزیی، نسبیگرایی، مادهگرایی، پوزیتیویسم، تجربهگرایی، فردگرایی و اگزیستانسیالیسم را از سفاهتهای اصلی تفکر تجددگرا برمیشمرند. سنتگرایان در مبانی مابعدالطبیعی خود به مقام ذات الاهی یا به تعابیر حکما و عرفا: خدای ظهورنایافته، امر نامتناهی، خدای فوق خدا اهمیت میدهند و برهمین اساس به الهیات سلبی قائل هستند به این معنا که عقل بشر نمیتواند خداوند را اثبات کند. همچنین به عالم ملکوت و ماسویالله توجهی ویژه دارند و به چیزهایی که مربوط به حواس ظاهری است اهمیت نمیدهند.
از مهمترین مدعیات اخلاقی سنتگرایان نیز این است که دواعی درونی و شخصی آدمی (حواس پنجگانه)، قابل اعتماد نیستند و راهنمای عمل و زندگی مطلوب نمیتوانند باشند. بنابراین، سودمندترین خدمتی که این دواعی به انسان میتوانند بکنند این است که او را به «سنت» هدایت کنند و دستش را در دست «سنت» بگذارند. این مدعا درست، برخلاف گرایش رایج تجددگرایان است. انسان متجدد برای خود و به تعبیر دقیقتر، برای جنبه و ساحتی از جنبهها و ساحات خود، نوعی قداست قایل است، بطوری که گویی هیچ چیزی را به اندازه خود شگفتانگیز و قابل اعتنا نمیداند و حال آنکه باید سنت را بر داوریهای شخصی ترجیح داد و تابع آن بود.
این پژوهشگر مطالعات اسلام و ادیان به تبیین اختلاف سنتگرایی و تجددگرایی دربارۀ عقل و استفاده از آن پرداخته و اظهار داشت: نقطه محوری تمایز میان دو الگوواره سنتگرایی و تجددگرایی، نگاه متفاوت ایشان به مقوله «عقل» است. بحث تجددگرایان دربارۀ عقل تحت عنوان عقل جزئی جای میگیرد. واژه عقلگرایی برگرفته ازrationalism است که ریشه لاتینیاش ratio است و در فارسی بدان عقلگرایی، اصالت عقل و خردباوری اطلاق میشود. از نگاه بننگره تجددگرایی، عقل ابزاری تنها راه خبرگرفتن از جهان هستی است. بنابراین بطور خلاصه باید گفت که تجددگرایی یعنی کافی و خودْبسنده دانستنِ عقل بشری. در این بننگره فقط به عقل توجه میشود و اصلا به سنت توجهی ندارد.
عقل کلی، آیینۀ امر فوق محسوس و در عین حال، پرتوی نور مجرد است. عقل کلی تنها بقدری که در دسترس ماست بشری است و نه فی حدّ ذاته. به زبان هندسی، عقل کلی شعاع است و نه دایره. در قبال عقل جزیی که گفتیم مدرک کلیات است، عقل کلی، مدرک مبادی و اصول مابعدالطبیعی است و به یاری شهود، گام بر میدارد. عقل کلی، و به تعبیر شوان، عقلِ عقل، قوهای پذیرنده است و نه سازنده. نمیآفریند بلکه میپذیرد و میرساند؛ آیینهای است که بنحو مطابق و کارساز، واقعیت را منعکس مینماید. به قول هانری کربن: تفکر سنتی، تفکری است که عقلانیت حاکم بر آن، ارتباطش را با عقل معنوی و با عقل کل و با عالم معقول که بالاترین مرتبه از سلسله حیات است، مرتبط دانسته و به عقل جزیی بسنده نمیکند.
قاسمی در ادامه به تیین مختصر آراء فریتهوف شوآن بهعنوان یکی از بنیانگذاران اندیشۀ سنتگرایی پرداخت.